در فرقهی مذهبی ذِن داستانی در مورد یکی از مرشدهای بزرگ وجود دارد که میگویند بعد از شنیدن خبرِ فوتِ استادش آن چنان به گریه افتاد که نمیتوانست خودش را کنترل کند.پیروان او از گریهی مرشد تعجب کردند و گفتند:
«تو دانا و بزرگی.نباید پایبند احساسات باشی.مردم چه فکری میکنند؟».
حکیم دانا کمی خودش را جمع و جور کرد و گفت:
«چه کار میتوانم بکنم؟چشمهایم گریه میکنند. آنها از اینکه دیگر نمیتوانند استاد عزیزشان را ببینند غمگین هستند».
همانطور که این داستان نشان میدهد از دست دادن چیزهایی که دوست دارید یکی از جنبههای طبیعی زندگی است.
در چهار اصل بودا چنین اشاره میشود که زندگی پُر از رنج است و رنج از آرزو یا تعلق سرچشمه میگیرد و این درد و رنج با کنار گذاشتن آرزوها و تعلقات تمام میشود
این چهار اصل بر اساس واقعیتی واضح و بنیادی در مورد وجود انسان شکل گرفتهاند که اغلب نادیده گرفته میشود:هر چیزی «عمر و مدتی» دارد و در نهایت یک روز از بین میرود.
نرسیدن به آرزوها،دردناک است ولی رسیدن به آرزوها هم میتواند به همان اندازه دردناک باشد زیرا همه چیز موقتی است.
تاثیرگذارترین جملات بودا که ممکن است زندگیتان را دگرگون کند را در این مقاله بخوانید.
پیدا کردن فرمول زندگی درست خودمان
با آموزههای بیل هریس
بیل هریس میگوید:
«اولین باری که این مسأله را تجربه کردم خوب به یاد دارم.یک بار وقتی چهار سالم بود مادرم برایم یک بستنی قیفی خرید.وقتی بستنیام را لیس میزدم احساس میکردم که در بهشت هستم ولی بعد از اینکه نصف بستنی تمام شد فهمیدم که این تجربه لذت بخش در حال تمام شدن است و همین فکر،شادی بستنی خوردنم را خراب کرد.حتی وقتی از بستنی خوردنم لذت میبردم رنج تمام شدنش را احساس میکردم».
واقعیت این است که اگر زیاده از حد به چیزی وابسته باشیم مجبوریم رنج و درد را تحمل کنیم.با این حال به ما یاد دادهاند که برای شاد بودن باید اتفاقات خاصی در زندگیمان بیفتد و به خصوص در فرهنگ ما باید چیزهای خاصی داشته باشیم تا بتوانیم شادی را تجربه کنیم.از همه جا به ما این پیام میرسد که وجود احساسات مثبت به خاطر کارهایی که انجام میدهیم و چیزهایی که داریم است. این به هیچ وجه نمیتواند یک فرمول زندگی درست باشد.
از آنجایی که فرهنگ ما فرهنگی است که معانی و مفاهیم در آن مشترک هستند عادت کردهایم که اجازه بدهیم تا دیگران زندگی را برایمان تعریف کنند و به ما بگویند که چطور باید زندگی کنیم.ما از تجربههایمان چیزی سر در نمیآوریم و منتظر میمانیم تا دیگران به ما بگویند چیزهایی که تجربه کردیم چه معنی و ارزشی دارند.
عوامل بیرونی آنقدر حواسمان را متوجه چیزهایی که باید به آنها توجه کنیم
و کارهایی که باید برایشان تلاش کنیم میکنند که قدرت واقعیمان را از دست میدهیم.
بیل هریس میگوید که میخواهد پیشنهاد جدیدی به ما بدهد که اساس درسهای عرفانی از جمله بودائیسم هستند.به جای باور به اینکه حقیقت،ارزش و معانی خاصی دارد از شما میخواهم که دیدگاهتان را تغییر بدهید. و با کمک این درسهای فرمول شخصی زندگیمان را پیدا کنیم
به عنوان انسانی بیدار و آگاه خودتان به دنیای خودتان و هر اتفاقی که در آن میافتد ارزش و معنی بدهید.هیچ چیزی یک معنی ذاتی و طبیعی ندارد.در اکثر موارد معانی را که به چیزهای مختلف میدهیم آگاهانه انتخاب نکردهایم بلکه وقتی آنقدر کوچک بودیم که چیزی نمیدانستیم بر اساس سنتهای فرهنگی و خانوادگیمان این معانی و ارزشها را به ما یاد دادهاند.
خوشبختانه اگر بخواهیم میتوانیم ارزشهایمان را دوباره تعریف کنیم و این دقیقاً همان کاری است که آدمهای همیشه شاد و آرام انجام میدهند.
این یعنی اینکه شما میتوانید خالق زندگی خودتان باشید؛این اصل یک نتیجهی طبیعی هم دارد،شما میتوانید عاقلانه و مدبرانه تصمیم بگیرید تا حدی که دیگر به جای ناآگاهانه زندگی کردن،آگاهانه زندگی کنید.اگر در مقابل مسائل زندگی یک سیستم واکنشی خودکار داشته باشید و بدون فکر کردن عکس العملهایی را که فرهنگ و جامعه برایتان انتخاب کردهاند بپذیرید، سیر و سلوک معنویتان متوقف میشود. فردیت و خلاقیتتان را از دست میدهید و بیشتر اوقات در رنج خواهید بود.
از طرف دیگر اگر بیدار باشید و بدانید که چه چیزی شما را به حرکت درمیآورد و به شما انگیزه میدهد قلمموی زندگیتان در دست خودتان خواهد بود و میتوانید احساساتتان را روی بوم سفید زندگیتان نقاشی کنید. شما هنرمند هستید پس میتوانید هر چیزی را که بخواهید، نقاشی کنید.
آنچه نقاشی میکنید مثل هر چیز دیگر زندگی زودگذر و کم دوام است ولی خطها و شکلهایی که شما میکشید و رنگهایی که شما انتخاب میکنید به زندگیتان ارزش و معنی میدهند.
نتیجهی اینطور زندگی کردن یعنی آگاهانه زندگی کردن، حیرت آور است. یکی از موارد حیرت آور این است که چون شما خالق دنیای خودتان هستید پس وجود درد و رنج در دنیای شما به انتخاب خودتان بستگی دارد. فقط هنگامی که نقش خودتان را در زندگیتان مشخص و قدرت خودتان را درک کنید امکان اصلاح وضعیت زندگیتان و خلق داستانی متفاوت وجود خواهد داشت.
اگر خودتان را موجودی غیرفعال بدانید که نیروهای بیرونی غیرقابل کنترل و غیرقابل فهم روی او تأثیر میگذارند و او نسبت به آنها واکنش نشان میدهد، به یک قربانی ناامید تبدیل خواهید شد.
یک مسئلهی دیگر هم وجود دارد و آن اینکه هر چیزی همان طوری هست که هست. شما توانایی تغییر دادن بعضی چیزها را دارید اما برای تغییراتی که میتوانید ایجاد کنید واقعاً محدودیتهای وجود دارد. در چنین وضعیتی قدرت شما ناشی از واکنشی است که در مقابل واقعیت دارید نه تلاش بیفایده برای کنترل واقعیت.
اتفاقاتی که برای شما میافتند تا حد زیادی به این بستگی دارد که چه احساسی در برابر آنها دارید و احساسی که دارید به این بستگی دارد که چه معنایی به این اتفاقات میدهید.
خیلی خوب است که تمرین کنید تا هر وقت که هر نوع احساسی به جز شادی و آرامش داشتید از خودتان بپرسید چه معنایی را به افراد و اتفاقات نسبت دادهاید که باعث درد و رنج شما شدهاند و بعد به این فکر کنید که چه معنایی را میتوانید به آنها نسبت بدهید تا بتوانید شاد و آرام باشید.
آیا چیز رنج آور و دردناکی در زندگیتان هست که آنقدر به آن وابسته باشید که نخواهید آن را رها کنید یا چیز دیگری را که به شما شادی و آرامش بدهد جایگزین آن کنید؟
اگر اینطور است انتخاب با شماست، ولی متوجه باشید که این یک انتخاب است نه چیزی که به شما تحمیل شده باشد. معنی جدیدی که به یک اتفاق میدهید(همان که باعث خوشحالیتان میشود)مانند معنی قبلی آن(همان که باعث درد و رنجتان میشود)ذاتی و طبیعی نیست، بلکه خود شما هر دو آنها را میسازید. خب پس اگر بخواهید به یک چیز، معنی و ارزش بدهید دوست دارید این معنی باعث خوشحالیتان شود یا اینکه شما را ناراحت کند؟ باز هم به انتخاب خودتان بستگی دارد.
شاید این حرف که میگویند شما میتوانید شادی و آرامش را انتخاب کنید خیلی غیرواقعی و آرمانی به نظر برسد.اصلاً کار سختی نیست که همیشه بتوانید از درد و رنجتان آگاه باشید،از معنی و ارزشی که به اتفاقات و چیزهای مختلف میدهید خبر داشته باشید و سپس آگاهانه این معانی را تغییر بدهید. کسانی که میتوانند این کار را بکنند، مدیتیشن و مراقبه کردهاند یا تمرینهای معنوی را انجام دادهاند تا توانستند به این درجه از خودشناسی و آگاهی برسند. (اگر تا به حال مدیتیشن نکردهاید توصیه میکنم حتما با خواندن مقالهی فرمول دو دقیقه در روز مدیتیشن معجزهی آن را در زندگی تان تجربه کنید)
شما نیز میتوانید با صرف وقت کافی برای خودتان به این درجه از آرامش و کنترل احساسات برسید. با تمرین مراقبه و تکنیک تمرکز و افزایش آگاهی میتوانید از بالا به مسائل نگاه کنید و انتخابها و تصمیمهایتان مدبرانهتر باشد.