0

بررسى سندى دعاى سلامت امام زمان (عجل الله فرجه)

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

بررسى سندى دعاى سلامت امام زمان (عجل الله فرجه)

بررسى سندى دعاى سلامت امام زمان (عجل الله فرجه)

اشاره
دعاى سلامت امام زمان (عجل الله فرجه) - كه در منابع مختلف، با اندكى تفاوت ذكر شده است- به چهار طريق وارد شده: ۱. كافى از محمد بن عيسى از صالحان (معصومان): ظاهراً بين كلينى ومحمد بن عيسى راويانى وجود دارند كه به قرينه حذف شده اند؛ آنها عبارتند از: احمد بن محمد، ابوالحسن على بن حسن بن على بن فضال وابوجعفر محمد بن عيسى يقطينى. ۲. اقبال: سيد بن طاووس، از جماعتى از اصحاب خود، از جمله ابن ابى قرة واو به اسنادش از على بن حسن بن على بن فضال واو از محمد بن عيسى بن عبيد، او نيز به اسنادش از معصومان (ع). ۳. كفعمى در المصباح والبلد الامين بدون سند آورده است. ۴. كفعمى در البلد الامين، تحت عنوان دعاى كنزالعرش، به طور مرسل از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم).
با بررسى اين طرق، به اين نتيجه مى رسيم كه دو طريق اول، صحيح است، ودربارة دو طريق آخر نيز با اين كه اين دعا ضمن يك دعاى طولانى ذكر شده است، بايد گفت على رغم عدم ذكر سند، وثاقت واعتبار مؤلف مى تواند در اعتبار وپذيرش روايت مؤثر باشد.
أللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحجّة بن الحسن، صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وعَلى آبَائِهِ فِى هذِهِ السَّاعَةِ وفِى كُلِّ سَاعَة، وَلِيّاً وحَافِظاً، وقَائِداً ونَاصِراً، ودَلِيلًا وعَيْناً، حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً، وتُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلاً.
همانگونه كه مى دانيد، يكى از مهمترين وظايفى كه شيعه منتظر در عصر غيبت وانتظار، بر عهده دارد، دعا براى تعجيل فرج وظهور حضرت صاحب الأمر - روحى وأرواح العالمين له الفداء - وسلامتى آن حضرت است. البتّه دعا در اينباره، همچون ساير موارد، به هر زبان وبيانى كه باشد مقبول درگاه الهى بوده وچندان تفاوتى نمى كند. آنچه مهمّ است، روح دعا وشرايط كيفى آن است كه در منابع روايى ودينى ما فراوان به آن توصيه شده است. در اين ميان، اهمّيّت وارزش دوچندان ادعيه مأثوره (دعاهايى كه از زبان مبارك اهل بيت عصمت وطهارت(صادر شده اند) به يمن وبركت نَفَسهاى قدسى آن انوار مطهّر، بر احدى از شيعيان پوشيده نيست.
در اين نوشته مختصر، قصد داريم به بررسى اهميّت واعتبار سندى طرق مختلف نقل يكى از مشهورترين ومعمولترين ادعيه زمان در غيبت يعنى دعاى سلامت امام زمان(ع) پرداخته، ودر نهايت، به صورت خلاصه در شرح وتوضيح محتواى اين دعا نيز مطالبى را به عرض خوانندگان محترم برسانيم. اميدواريم كه آن سفينه نجات بشريّت وخورشيد درخشان حقيقت، هر چه زودتر، چهره سياه شب يلداى غيبت را در هم شكند ودل وجان هر منتظر عاشق، با طلوع آن آفتاب حيات بهارى شود؛ آمين!
اين دعاى شريف به يكى از چهار طريق ذيل در منابع حديثى ودعايى شيعه وارد شده است:
۱. ثقة الإسلام، محمّد بن يعقوب كلينى در كتاب بسيار معتبر كافى(۱)، به نقل از محمّد بن عيسى، واو با اسناد خود از معصومان (بدون آنكه اسمى از معصوم خاصّى نام برده باشد) اين دعا را به طور خاص براى دعاى شب بيست وسوّم ماه مبارك رمضان نقل کرده وگفته است در تمام ماه مبارك رمضان وهمچنين در تمام لحظات عمر، خواندن اين دعا خوب است.
۲. مرحوم سيّد بن طاووس به نقل از جماعتى از اصحاب خود (از جمله از كتاب ابن أبى قرّة واو با اسنادش از على بن حسن بن على الفضّال واو از محمّد بن عيسى بن عبيد واو با اسنادش از معصومان(ع)) باز به طور خاص براى شب بيست وسوّم ماه مبارك رمضان، وسپس تعميم آن به تمام ماه مبارك رمضان وسپس به همة لحظات.
مرحوم سيّد بن طاووس اين طريق را در اقبال الأعمال، (ص ۸۵، فصل فيما نذكره ممّا يختم به كلّ ليلة من شهر الصيام)، آورده ومرحوم مجلسى هم آن را از همان كتاب در كتاب خود بحار الأنوار، (ج ۹۷، ص ۳۴۹) نقل کرده است. همچنين در كتاب مستدرك سفينة البحار (ج ۶، ص۴۲۸) نيز اين طريق از الاقبال نقل شده است.
۳. مرحوم كفعمى در دو كتاب خود (المصباح، ص ۱۴۶؛ والبلد الأمين، ج۱، ۱۴۵)، دعايى را به عنوان دعاى ساعت دوازدهم روز-كه به حضرت صاحب العصر (ع) اختصاص يافته است - بدون اسناد ذكر كرده است كه ضمن آن، اين عبارات شريف هم، با اندكى اختلاف آمده است. مرحوم مجلسى هم اين طريق را در كتابش بحار الأنوار (ج۸۳، ص۳۵۵ باب أدعية الساعات) عيناً از اين دو كتاب نقل کرده است.
۴. همچنين مرحوم كفعمى در كتاب خود البلد الأمين (ص۳۶۰)، دعايى را تحت عنوان دعاى كنز العرش به صورت مرسل از حضرت نبى اكرم (ع) نقل کرده است كه ضمن آن نيز، اين عبارات با كمترين اختلاف ذكر شده است.
بررسى طريق اوّل (الكافى، ج۴، ص۱۶۲، باب الدعاء فى العشر الأواخر من شهر رمضان، ح۴)
متن آمده در اين كتاب، چنين است:
مُحَمَّدُ بْنُ عِيسى، بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّالِحِينَ(۲)، قَالَ:(۳) تُكَرِّرُ(۴) فِى لَيْلَةِ ثَلَاث وعِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ هذَا الدُّعَاءَ سَاجِداً وقَائِماً وقَاعِداً، وعَلَى كُلِّ حَال وفِى الشَّهْرِ كُلِّهِ، وكَيْفَ أَمْكَنَكَ ومَتَى حَضَرَكَ مِنْ دَهْرِكَ، تَقُولُ بَعْدَ تَحْمِيدِ اللّهِ(۵) ـ تَبَارَكَ وتَعَالى ـ والصَّلَاةِ عَلَى النَّبِى (ع):
أللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ ـ فُلَانِ بْنِ فُلَان(۶) ـ فِى هذِهِ السَّاعَةِ(۷) وفِى كُلِّ سَاعَة، وَلِيّاً وحَافِظاً، (وَنَاصِراً ودَلِيلًا، وقَائِداً وعَوْناً وعَيْناً)(۸)، حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً، وتُمَتِّعَهُ(۹) فِيهَا طَوِيلًا.
ميان اين عبارت با آنچه در ميان عموم متداول است (همانگونه كه در پانوشت نيز ملاحظه مى فرماييد)، چند اختلاف عمده وجود دارد كه عبارتند از:
۱. در متن مشهور به جاى عبارت "فلان بن فلان" در اين طريق، عبارت "الحجّة بن الحسن، صلواتك عليه وعلى آبائه" آمده است. ودر واقع، در اين متن، نام شريف امام زمان(عجل الله فرجه) به صراحت ذكر نشده است.
امّا با توجّه به متن وسند اين خبر، مسلّم است كه مراد از عبارت "فلان بن فلان"، نام شريف آن حضرت است. اين اضمار خللى به اعتبار اين طريق نمى رساند. شبيه اين مسأله، در ساير اخبار وروايات شيعه نيز مکرّر ديده شده كه نام مبارك معصوم(ع) ويا برخى دشمنان معروف آنها، به خاطر مصالحى همچون تقيّه وامثال آن، از ناحيه خود معصوم(ع) يا راويان خبر، ذكر نشده ودر عوض، عباراتى، همچون "فلان" وامثال آن آورده شده است.
علاوه بر اين، مرحوم كفعمى ومرحوم سيّد بن طاووس- كه در اين طريق، اسم حضرت را با كنايه ذكر كرده اند- در نقل طريق دوّم -كه بعد از اين ذكر خواهد شد- به صراحتً نام والقاب آن حضرت را ذكر کردهاند.
۲. اختلاف دوّم، عبارت "وعوناً" در اين طريق، است که در متن مشهور ذكر نشده است. اين اختلاف نيز با توجّه به اينكه اين عبارت در بيشتر نسخه هاى خطّى كتاب كافى ومصادر ديگر اين طريق، نيامده است، در معرض ترديد بوده، ومى توان از آن چشمپوشى کرد.
۳. تفاوت ديگر، در عبارت "وقائداً وناصراً ودليلاً وعيناً" است كه در اين طريق، به جاى آن، عبارت "وناصراً ودليلاً وقائداً وعوناً وعيناً" آمده است. اين باره نيز، علاوه بر اينكه در غالب پس بعد از كافى، همچون: تهذيب، مصباح المتهجّد، مختصر بصائر، مزار، مصباح، البلد الأمين وفلاح السائل اين اختلاف وجود ندارد، همانگونه كه گفته شد، عبارت "وعوناً" نيز در اكثر نسخه هاى كافى نيست؛ بنابراين، اختلاف موجود در اين كتاب با متن مشهور، تنها در ترتيب اين چهار كلمه خواهد بود.
احوال سندى طريق اوّل
سندى كه در كتاب كافى براى اين خبر وجود دارد ـ على الظاهر ـ عبارت است از: "مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّالِحِينَ". نكتهاى كه در نگاه ابتدايى به اين سند، نزد اهل فنّ مسلّم است اين است كه مرحوم كلينى صاحب كتاب كافى، نميتواند بدون واسطه از شخص محمّد بن عيسى روايت نقل كند؛ به اين سبب، در اينگونه موارد، غالب صاحبنظران ومحقّقان، امثال اين اسانيد را بر سند حديث ويا احاديث قبلى معلّق فرض کردهاند. در خصوص اين حديث، سند، بر "احمد بن محمّد، عن على بن الحسن" ودر حديث دوم از همان باب، معلّق شده ودر نهايت، سند حديث چنين خواهد بود: "احمد بن محمّد، عن على بن الحسن، عن محمّد بن عيسى، بإسناده، عن المعصومين الصالحين (الصادقين)"
از مؤيّدهاى ديگر اين تعليق، آن است كه در طريق پس از آن نيز، خبر به وسيله على بن حسن بن على الفضّال از شخص محمّد بن عيسى نقل شده است. در ادامه، به بررسى اجمالى اين سند مى پردازيم:
راوى نخست: احمد بن محمّد
اين شخص، در صدر اسناد احاديث فراوانى از كتاب كافى، به دوگونه مختلف آمده است; در برخى موارد، با اضافه نام جدّش آمده- كه در اين صورت ماهيّت او كاملاً معلوم است، - ودر برخى از موارد- كه كم هم نيست-، به صورت مطلق، يعنى "احمد بن محمّد" آمده است. در صورت دوم، بحث است كه اين شخص كدام "احمد بن محمّد" است؟ در اين زمينه، هفت احتمال ابتدايى وجود دارد. هر هفت نفر، از مشايخ مرحوم كلينى بودهاند يا يا كلينى از آنهاروايت نقل کرده است:(۱۰)
۱. ابو عبد اللّه، احمد بن محمّد بن طلحة العاصمى؛
۲. ابو العبّاس، احمد بن محمّد بن سعيد بن عبد الرحمان الهمدانى (ابن عقدة)؛
۳. ابو جعفر، احمد بن محمّد بن عيسى بن عبد اللّه الأشعرى القمّى؛
۴. احمد بن محمّد بن خالد البرقى؛
۵. احمد بن محمّد بن عبد اللّه؛
۶. احمد بن محمّد بن على؛
۷. احمد بن محمّد الكوفى.
با توجّه به اينكه شيخ كلينى معمولاً از از چهارنفر اخير يا يک يا چند واسطه روايت نقل کرده است واز طرفى روايت برخى از اين چهار نفر، از شخص على بن الحسن ويا محمّد بن عيسى سابقه ندارد احتمال وجود آنان كاملاً منتفى است. در ميان سه نفر اول، مرحوم كلينى در اسانيد كتاب كافى، از شخص اوّل، يعنى احمد بن محمّد عاصمى، تقريباً ۱۴۵ روايت، از احمد بن محمّد بن سعيد تقريباً چهار روايت واز احمد بن محمّد بن عيسى تقريباً ۳۴ روايت، بدون واسطة ظاهرى نقل کرده است. از طرفى ديگر، ميان اين سه نفر، آنكه در كتاب كافى، بدون واسطه از شخص محمّد بن عيسى روايت نقل کرده است، تنها احمد بن محمّد بن عيسى است كه از وى تقريباً ۱۸۲ روايت كه بدين گونه نقل كرده است؛ بنابراين، قويترين احتمال موجود ميان اين سه نفر، همان احمد بن محمّد بن عيسى است. اگر چه اغلب محقّقان، در اين زمينه، انصراف احمد بن محمّد را به عاصمى دانستهاند واگر چه در نهايت، هر كدام از اين سه نفر پذيرفته شوند، در نتيجه تفاوتى نخواهد بود، چرا كه هر سه نفر، از راويان معتبرند كه از ناحيه عالمان رجال هيچ جرحى بر آنها، وارد نشده است. اينجا به صورت مختصر به برخى گفته هاى رجاليان معروف در شرح حال آنها اكتفا مى كنيم:
نفر اوّل (ابو عبد اللّه، احمد بن محمّد بن طلحة العاصمى الكوفى) كسى است كه مرحوم نجاشى (رجالى مشهور) در توصيفش گفته است: "ثقة فى الحديث، سالماً خيّراً، له كتب"(۱۱). ومرحوم علّامه مرحوم ابن داود دربارهاش گفتهاند: "ثقة فى الحديث، سالم الجنبة".(۱۲)
ابو العبّاس، احمد بن محمّد بن سعيد بن عبد الرحمان الهمدانى (ابن عقدة) كسى است كه مرحوم شيخ طوسى در رجال خود او را چنين ستوده است: "جليل القدر، عظيم المنزلة، له تصانيف كثيرة، ذكرناها فى كتاب الفهرست، وكان حفظة"(۱۳). مرحوم نجاشى گفته است: "هذا رجل جليل فى أصحاب الحديث، مشهور بالحفظ والثقة، له كتب، منها..."(۱۴). ويا مرحوم علّامه در وصفش گفته است: "جليل القدر، عظيم المنزلة، وكان حفظة، له كتب ذكرناها فى كتابنا الكبير، منها..."(۱۵).
ابن داود گفته است: "أمره فى الجلالة أشهر من أن يذكر"(۱۶). مرحوم شيخ حرّ نيز در خاتمه كتاب وسائل گفته است: "وثّقه النعمانى فى الغيبة، ووثّقه ابن شهر آشوب".
نفر سوم، ابو جعفر، احمد بن محمّد بن عيسى بن عبد اللّه الأشعرى القمّى نيز كسى است كه مرحوم شيخ طوسى دربارهاش آورده است: "ثقة، له كتاب، كان شيخ القم وفقيهها غير مدافع، من أصحاب الرضا(ع)".(۱۷) نجاشى درباره او گفته است: "شيخ القمّيّين، ووجههم، وفقيههم، غير مدافع، لقى أبا الحسن الرضا (ع) وأبا الحسن العسكرى (ع)، له كتب، منها...".(۱۸) مرحوم علّامه در وصفش گفته است: "لقى أبا الحسن الرضا (ع) وأبا الحسن العسكرى (ع)، وكان ثقة، وله كتب ذكرناها فى كتابنا الكبير".(۱۹) وابن داود نيز چنين گفته است: "له كتب، لقى أبا جعفر الثانى (ع) وأبا الحسن الثالث(ع)".(۲۰)
راوى دوّم: أبو الحسن على بن الحسن بن على بن فضّال (الفيّاض الكوفى)
اين شخص از محمّد بن عيسى، حدوداً ۱۶ خبر، تنها در كتب اربعه نقل کرده است ودر طبقه معصومان از رسول(ع) تا امام هادى (واقع مى شود. مرحوم شيخ طوسى در رجال خود در توصيف او چنين آورده است: "فطحى المذهب، ثقة، كوفى، كثير العلم، واسع الأخبار، جيّد التصانيف، غير معاند، وكان قريب الأمر إلى أصحابنا الإماميّة القائلين بالإثنى عشر، له كتب، منها..."(۲۱) ونجاشى گفته است: "كان فقيه أصحابنا بالكوفة، ووجههم، وثقتهم، وعارفهم بالحديث، والمسموع قوله فيه، سمع منه شيئاً كثيراً، لم يعثر على زلّة فيه، ولا يشينه، وقلّ ما روى عن ضعيف، وكان فطحى".(۲۲) علّامه نيز اضافه كرده است: "و أنا أعتمد على روايته وإن كان مذهبه فاسداً".(۲۳) ومرحوم ابن داود نيز گفته است: "له كتب، لقى أبا جعفر الثانى (ع) وأبا الحسن الثالث(ع)"(۲۴)؛ بنابراين، در وثاقت اين شخص ترديدى وجود ندارد.
راوى سوّم: أبو جعفر محمّد بن عيسى بن عبيد بن يقطين العبيدى اليقطينى
مرحوم شيخ طوسى، در رجال خود اين شخص را تضعيف کرده است. وجه آن را هم اين دانسته كه مرحوم ابن بابويه، اسم او را در نوادر الحكمة ذكر نكرده وبه او نسبت غلوّ داده است. مرحوم شيخ حرّ در خاتمه كتاب وسائل، در جواب مرحوم شيخ گفته است:
ولا يلزم منه الضعف، فلا توقّف فى توثيقه، ولا معارض له، ونقل الكشّى عن الفضل أنّه كان يحبّ العبيدى ويثنى عليه ويميل إليه، ويقول ليس فى أقرانه مثله؛
يعنى نيامدن نام او در كتاب مذكور، هرگز نمى تواند نشان دهنده تضعيف او به وسيله ابن بابويه يا دليل مرحوم شيخ باشد؛ پس چون دليل ديگرى بر تضعيف او نقل نشده واز طرفى ديگر مرحوم كشّى در فضيلت اين شخص گفته است كه عبيدى (از راويان مشهور وثقه كه در عصر خود نظيرى نداشته) او را دوست داشته واز او تعريف وتمجيد کرده است؛ بنابراين در توثيق اين شخص، نبايد توقّف کرد وگفتة مرحوم كشّى در حقيقت، با ابن بابويه معارضت نيست.
به نظر ما، جمله" گفته، مرحوم كشّى با ابن بابويه معارضت ندارد"، تنها در صورتى صحيح است كه فقط اسم او را در كتاب نوادر الحكمة نياورده باشد، ولى اگر به غلوّ او تصريح کرده باشد، در معارضت آنها ترديدى وجود ندارد.
پس از مرحوم شيخ، تقريباً همه عالمان رجال او را توثيق کرده اند؛ براى مثال مرحوم نجاشى در وصف او گفته است: "جليل فى أصحابنا، ثقة، عين، كثير الرواية، حسن التصانيف".(۲۵) مرحوم علّامه در حقّ او گفته است: "والأقوى عندى قبول روايته".(۲۶) ومرحوم شيخ حرّ گفته است كه: "هذا فوق التوثيق، وهو يبطل نسبة الغلوّ فيه".(۲۷) يعنى آنچه از ارتباط وبرخورد عبيدى با او نقل شد، بالاتر از توثيق نيز به حساب مى آيد.
در نهايت ـ همچنان كه ملاحظه فرموديد ـ همه راويان موجود در سند اين طريق موثّقند كه در كنار اين قضيّه، اعتبار كتاب كافى ومؤلّف آن نزد عموم دانشمندان- به ويژه آنها كه نزدشان قاعده اعتبار كتب پذيرفته شده است- اعتبار اين خبر را مضاعف ميكند.
بررسى طريق دوّم (الإقبال، ص۸۵، فصل فيما نذكره ممّا يختم به كلّ ليلة من شهر الصيام)
متن آمده در اين كتاب به اين نحو است:
فمن الرواية فى الدعاء لمن أشرنا إليه (ما ذكره جماعة من أصحابنا، وقد اخترنا ما ذكره ابن أبى قرّة فى كتابه، فقال بإسناده إلى على بن الحسن بن على بن فضال، عن محمّد بن عيسى بن عبيد، بإسناده عن الصالحين)، قال:
"وكرّر فى ليلة ثلاث وعشرين من شهر رمضان، قائمًا وقاعداً وعلى كلّ حال، والشهر كلّه وكيف أمكنك ومتى حضرك فى دهرك تقول بعد تمجيد اللّه تعالى والصلاة على النبى وآله:
أللّهمّ كن لوليّك القائم بأمرك الحجّة،(۲۸) محمّد بن الحسن المهدى - عليه وعلى آبائه أفضل الصلاة والسلام - فى هذه الساعة، وفى كلّ ساعة، وليّاً وحافظاً، وقاعداً(۲۹) وناصراً، ودليلاً ومؤيّداً، حتّى تُسكنه أرضك طوعاً، وتمتّعه فيها طولاً وعرضاً، وتجعله وذرّيّته من الأئمة الوارثين. اللّهمّ انصره وانتصر به و..." (ادامه دعا كه طولانى است).
دو تفاوت مهمّ ميان متن آمده در اين طريق با قرائت مشهور وجود دارد. تفاوت اوّل، تقريباً شبيه تفاوت اوّل در طريق قبلى است. واين تفاوت، در نحوه ذكر نام مبارك حضرت (ع) است كه وجه آن نيز ذكر شد.
تفاوت دوّم در "قائداً" است كه به خلاف همه مصادر طريق گذشته وطرق آينده وهمچنين دو كتابى است كه در همين طريق از الاقبال نقل کردهاند (يعنى بحار الأنوار ومستدرك آن). تنها در كتاب الاقبال اين كلمه با حرف عين (قاعداً) آمده است. اين كلمه هر چند خالى از وجه نيست معناى آن در پايان همين مقاله گفته خواهد شد؛ ولى وجهش بعيد است وبه نظر مى رسد اشكال چاپى باشد وبايد به نسخه هاى خطّى كتاب الاقبال مراجعه كرد. همچنين ممکن است ناسخان وكاتبان نسخه ها هم سهواً آن راثبت کرده اند.
احوال سندى اين طريق
ابو القاسم، سيّد رضى الدين، على بن موسى بن جعفر بن طاووس حلّى (متوفّاى ۶۶۴ ق)، نويسنده كتاب شريف الاقبال از عالمان ومحدّثان جليل القدر شيعه است كه در شهرت ووثاقت او جاى هيچ ترديدى نيست.
نَسَب اين عالم بزرگوار، به حسن مثنّى (فرزند امام حسن مجتبى (ع)) مى رسد. او، زمان مستنصر متصدّى منصب فتوا شده، واز بزرگان دينى شيعه محسوب مى شد. پدرش نيز از محدّثان بزرگوار وقابل اعتماد شيعه است كه خودش از او روايات زيادى را نقل کرده است ودر كتابى به نام فرحة الناظر آنها را گرد آورده است. آثار بسيار زيادى در زمينه هاى حديث، فقه، تاريخ ودعا از او به جاى مانده است كه همگي- بدون استثنا- از مصادر مهمّ قرن هفتم شيعه به شمار مى آييد.
شيخ نورى در خاتمه مستدرك خود در توصيف او نوشته است: "السيّد الأجلّ الأكمل الأسعد الأورع الأزهد صاحب الكرامات الباهرة".(۳۰) مرحوم شيخ حرّ عاملى در امل الآمل درباره او گفته است: "حاله فى العلم والفضل والزهد والعبادة والثقة والفقه والجلالة والورع أشهر من أن يذكر...".(۳۱) علّامه تسترى نيز در وصفش گفته است:
السيّد السند المعظم المعتمد العالم العابد الزاهد الطيّب الطاهر، مالك أزمة المناقب والمفاخر، صاحب الدعوات والمقامات والمكاشفات والكرامات، مظهر الفيض السنى واللطف الخفى والجلى.(۳۲)
همچنين شيخ ماحوزى در البلغة گفته است: "ليس فى أصحابنا أعبد منه وأورع".(۳۳) ومرحوم محدّث قمّى گفته است: "السيّد الأمل الأورع الأزهد، قدوة العارفين..."(۳۴) وهمچنين است گفته هاى ساير علما وبزرگان در مدح وتوصيف اين شخص وكتاب او، كه از آوردن آنها معذوريم.
ابن أبى قرّة، در اين سند- همانگونه كه در اسناد اين كتاب (الاقبال) فراوان مشاهده مى شود- أبو الفرج، محمّد بن أبى قرّة است كه مرحوم نجاشى در جايى از كتاب رجالش از وى مطلبى نقل مى كند ودر جاى ديگرى از آن، درباره وى چنين مى نويسد:
"محمّد بن على بن يعقوب بن إسحاق بن أبى قرّة، أبو الفرج القنائى، الكاتب، كان ثقة، وسمع كثيراً، وكان يورق لأصحابنا ومعنا فى المجالس، له كتب، منها: عمل يوم الجمعة، كتاب عمل الشهور، كتاب معجم رجال أبى المفضّل، كتاب التهجّد، أخبرنى وأجازنى جميع كتبه"(۳۵)
مرحوم علّامه هم همان اوصاف را درباره وى آورده وچنين مى افزايد: "كان ثقة، وسمع كثيراً، وكتب كثيراً".(۳۶)
ومرحوم ابن داود وديگران هم در توصيف او، قريب به همان اوصاف را آورده اند.(۳۷)
وبقيّه افراد آمده در سند اين طريق، همان كسانى هستند كه در طريق پيشين ذكر شدند.
بررسى طريق سوّم (مصباح كفعمى، ص۱۴۶; البلد الأمين، ص۱۴۵)
متن آمده در اين دو كتاب چنين است:
الساعة الثانية عشر: من اصفرار الشمس إلى غروبها، للخلف الحجّة (ع):
يا من توحّد بنفسه عن خلقه، يا من غنى عن خلقه بصنعه، يا من عرّف نفسه خلقه بلطفه، يا من سلك بأهل طاعته مرضاته، يا من أعان أهل محبّته على شكره، يا من منّ عليهم بدينه ولطف لهم بنائله، أسألك بحقّ وليّك الخلف الصالح، بقيّتك فى أرضك، المنتقم لك من أعدائك وأعداء رسولك، وبقيّة آبائه الصالحين، محمد بن الحسن، وأتضرّع إليك به، وأقدمه بين يدى حوائجى ورغبتى إليك، أن تصلّى على محمّد وآل محمّد، وأن تفعل بى (كذا وكذا) وأن تداركنى به، وتنجينى ممّا أخافه وأحذره، وألبسنى به عافيتك وعفوك فى الدنيا والآخرة، وكن له وليّاً وحافظاً، وناصراً وقائداً، وكالياً وساتراً، حتّى تسكنه أرضك طوعاً، وتمتّعه فيها طويلاً، يا أرحم الراحمين، ولا حول ولا قوّة إلاّ باللّه العلى العظيم، فسيكفيكهم اللّه وهو السميع العليم، اللّهمّ....
لازم ذکر است مرحوم شيخ طوسى در كتاب مصباح المتجهد خود، ديگران هم، اين دعا را براى ساعت دوازدهم روز ذكر كرده اند كه در آنها تا عبارت (كذا وكذا) آمده وبقيّه دعا وبه ويژه عبارات مورد نظر در آن -ذكر نشده است.
شايد از ديد برخى خوانندگان گرامى، نتوان اين طريق وهمچنين طريق پس از آن را جزء طرق نقل اين دعا ذكر كرد؛ چرا كه در اين طريق، تنها عبارات دعاى مذكور، با اندكى اختلاف ضمن يك دعاى طولانى آمده است، امّا به نظر ما، ذكر اينگونه موارد نيز در اعتبار متن دعا بسيار دخيل بوده آن ثمره دارد.
شهرت واعتبار مرحوم كفعمى ودو كتاب مصباح والبلد الأمين
هر چند شهرت مرحوم تقى الدين، إبراهيم بن على الجبعى الكفعمى (متوفاى ۹۰۵ق)، صاحب دو كتاب مشهور مصباح والبلد الأمين در ادعيه وزيارات، وهمچنين آوازه كتابهاى او ميان علماى شيعه، نيازى به ذكر ندارد؛ ما به طور اجمال، تنها به بيان چند سخن مهمّ از برخى بزرگان در اين باره بسنده مى کنيم:
مرحوم سيّد حسن صدر در كتاب تكملة أمل الآمل، پس از نقل كلام مرحوم صاحب رياض در مدح وتوصيف وى، چنين نوشته است: "العالم الكامل الفقيه، المعروف بالكفعمى، من أجلّاء علماء الأصحاب...".(۳۸)
عمر كحاله نيز در كتاب معجم المؤلّفين درباره او نوشته است: "مفسّر محدّث فقيه أديب شاعر، له مؤلّفات كثيرة...".(۳۹)
مرحوم شيخ عبّاس قمى در توصيف او گفته است: "كان ثقة فاضلاً أديباً شاعراً عابداً زاهداً ورعاً له كتب منها:...".(۴۰)
ودر نهايت، مرحوم آيت الله خويى در معجم رجال خود مى نويسد:
الشيخ تقى الدين إبراهيم بن على بن الحسن بن محمّد بن صالح العاملى الكفعمى مولداً، اللويزى محتداً الجبعى أباً، التقى لقباً كان ثقة فاضلاً أديباً شاعراً عابداً زاهداً ورعاً له كتب منها.....(۴۱)
بررسى طريق چهارم (البلد الأمين، دعاى كنز العرش، ص۳۶۰)
متن آمده در اين طريق چنين است:
مروى عن النبى (ع): بسم اللّه الرحمن الرحيم، لا إله إلّا اللّه الحليم الكريم... اللّهمّ وكن لوليّك فى أرضك، وحجّتك على عبادك، وليّاً وحافظاً وقائداً وناصراً ودليلاً وعيناً، حتّى تسكنه أرضك طوعاً، وتمتّعه فيها طويلاً، وعجّل فرجه، واجعلنا من شيعته وأوليائه وأعوانه وأنصاره ومحبّيه وأتباعه، اللّهمّ...
البتّه دعاى "كنز العرش" تمام مصادر ومنابع شيعه وسنّى، تنها در همين منبع وارد شده است. بنا بر روايتى از مرحوم نورى كه در كتاب مستدرك الوسائل آورده است، گويا كنز العرش محلّى از عرش الهى است كه ويژگيهاى منحصر به فردى دارد. شبيه اين خبر، روايات زيادى در برخى منابع اهل سنّت هم وارد شده است كه خواننده محترم در صورت تمايل ميتواند به آنها مراجعه کند.(۴۲)
شرح مختصر دعاى سلامت امام زمان (عجل الله فرجه)
به نظر ما ً فقرههاى اين دعا، بيانگر ايمان واخلاص شيعه منتظر نسبت به امام غايبش بوده ونشان از سوز هجران او نسبت به محبوبش دارد:

آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست * * * هر كجا هست خدايا به سلامت دارش

ما در اين بخش از مقاله، مى کوشيم تا به ترجمه وتوضيح بسيار مختصرى پيرامون هر يك از فقرات اين دعاى شريف بپردازيم. اميدواريم بتوانيم اندكى از معارف بلند اين دعاى شريف را براى خوانندگان محترم بيان کنيم:
اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن ـ صلواتك عليه وعلى آبائه ـ فى هذه الساعة وفى كلّ ساعة
حجّت، در زبان عرب، در اصل به معناى دليل وبرهان است. برخى گفته اند اصل، در معناى آن عبارت است از هر چيزى كه انسان، در غلبه بر دشمن به آن تكيه نمايد وچون برهان ودليل در نزاع لفظى با ديگران، چنين ماهيّتى دارد، به آن نيز "حجّت" گفته مى شود.(۴۳)
امّا در ادبيّات دينى واعتقادى ما مسلمانان- همان گونه كه در چند جاى قرآن كريم، اين واژه به كار رفته است (همچون سوره نساء، آيه ۱۶۵و سوره مائده، آيه ۱۴۹) به معناى خاصّى آمده است که عبارت است از هر چيز كه خداوند متعال، به وسيله آن، بر بندگان خويش احتجاج کرده وعقاب وثواب خود را با آن تحكيم بخشد؛ به عبارتى ديگر، با اتمام آن، بر بندگان خود ـ چه در عالم تكوين وچه تشريع ـ راه هر گونه عذر وبهانه را كاملاً ببندد. اين نوع از حجّت، در ادبيّات دينى شيعه وسنّي- چنانكه در اخبار بسيار زيادى هم به آن تصريح شده است - دو نوع است:
نخست: حجّت باطنى، که همان نعمت عقل است.
دوّم: حجّت ظاهرى، که همه انبيا وامامان هستند. قرآن كريم، در اين باره مى فرمايد:
رُسُلاً مُبَشِّرِينَ ومُنْذِرِينَ لِئَلّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةً بَعْدَ الرُّسُلِ؛
ما همه پيغمبران را بشارتدهنده وبيمدهنده قرار داديم تا براى مردم در پيشگاه خداوند (براى كوتاهى وقصورشان) حجتى نباشد.
در روايات بسيارى از شيعه وسنّى آمده است كه خداوند متعال هيچگاه زمين را از حجّت ظاهرى (پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) يا امام معصوم(ع)) خالى نمى گذارد؛ هرچند در پس پرده غيبت بوده وديدگان او را نبينند؛ در برخى اخبار آمده است: "اگر به فرض، تنها دو نفر، روى زمين باشند، يكى از آن دو حتماً امام ديگرى است."(۴۴)
"الحجّة بن الحسن" در دعا اشاره به همين حقيقت دارد كه در آن، خاتم الحجج، حضرت مهدى (ع)، فرزند امام حسن عسكرى (ع) آخرين حجّت معصوم الهى بندگان معرفى شده است؛ بنابراين ترجمه تحت اللفظى اين بخش از دعا چنين مى باشد: "پروردگارا! براى (حضرت) حجّة بن الحسن ـ كه درود تو بر او وبر پدران او باد ـ در اين ساعت ودر تمام ساعات چنين باش...".
وَلِيّاً
"ولى" در كلام عرب، به معناى سرپرست ومتولّى است. "ولى اليتيم" به كسى گويند كه سرپرستى يتيم را بر عهده بگيرد وامور مختلف او را اداره کند. گاهى هم "ولى" به معناى دوست ودر مقابل دشمن قرار مى گيرد. اهل لغت در اين باره گفتهاند: "الولى: الصديق، ضدّ العدوّ". در برخى موارد هم "ولى" به معناى ناصر وياريكننده آمده است كه يكى از اسماى الهى نيز "ولى المؤمنين" مى باشد.(۴۵)
به هر حال، قدر مشترك معناى "ولى" در اينجا يارى وسرپرستى وكفايت امور است؛ پس ترجمه اين بخش چنين است: "پروردگارا!، تو يار وياور وسرپرست آن حضرت باش".
وَحَافِظاً
معناى حفظ ومحافظت، كاملاً واضح است؛ يعنى: "پروردگارا! محافظ ونگهدارنده آن حضرت، از انواع بلايا وآفات زمينى وآسمانى باش".
وَقَائِداً
"قائد" در لغت عرب از ريشه "قود" وبه معناى راهبر، راهنما وهدايت كننده آمده است. القود" - مصدر اين ريشه - به حالتى گويند كه كسى مهار چهارپايى را بگيرد وبه هر طرف كه بخواهد راهبرى کند. اين جا مراد، آن است كه: "پروردگارا! تو خود، راهنما وراهبر آن حضرت باش". آنچه در كتاب الإقبال آمده است (قاعداً)، همانگونه كه بيان شد، اگر ناشى از سهو كاتبان يا مصحّحان وناشران نباشد، خالى از وجه نيست وچند احتمال در معناى آن وجود دارد:
۱. احتمال دارد از "فلان أقعد من فلان"، به معناى "قرب منه"، يعنى نزديكشدن گرفته شده باشد. عرب مى گويد: "هو أقعدهم، أى: أقربهم إلى الجدّ الأكبر" ودر مقابل وقتى مى گويد: "هو أطرفهم أو أسفلهم، أى: أبعدهم منه"؛ بنابراين طبق اين بيان، "قاعداً"، يعنى: قريباً؛ پس معنا چنين مى شود: "پروردگارا! آن حضرت را در مقام قرب خود جاى ده".
۲. يا احتمال دارد مشتقّ از "قاعده" وبه معناى اساس وپايه باشد. در اين صورت، كنايه از مأمن وتكيهگاه است. واين وجه، بهتر از وجه اوّل به نظر مى رسد.(۴۶)
۳. گاهى در لغت، "قعيد" را به معناى "أب"، يعنى پدر، فرض كرده اند. مصراع جناب فرزدق هم در اين باره مشهور است كه مى گويد: "قَعيدكم اللّه الذى أنتما له". اين بخشى از دعا با توجه به اين معنا، كنايه از حصانت وحفاظت وحمايت الهى از آن حضرت است.
۴. مفسّران در تفسير آيه شريف: (عن اليمين وعن الشمال قعيد)(۴۷) "قعيد" را به معناى حافظ ونگهدارنده گرفتهاند. احتمال دارد" قاعداً" هم در متن دعا، به همين معنا باشد.
وَنَاصِراً
از مادّه "نصر"، به معناى نصرت ويارى است. در برخى مصادر، به جاى آن، عبارت "و عوناً" آمده، که به همين معنا است.
وَدَلِيلًا
"دليل"- در اين مقام- به معناى راهنما وهدايت كننده است وبه هدايت خداى متعال اشاره دارد كه به طور عام سايه بر سر همه مخلوقات افكنده وبه طور خاصّ، متوجّه بندگان عزيز وويژه الهى است.
وَعَيْنًا
معناى تامّ وكامل هدايت مذكور، در عبارت "و عيناً" متبلور شده است. در اين بخش، عرض مى كنيم: "پروردگارا!، عين (چشم) آن حضرت باش".
شايد اين، اشاره به حديث مشهور نوافل دارد كه بسيارى از عرفا درباره آن بحث کرده اند. در اين حديث، آمده است كه بنده، با تقرّب هر چه بيشتر به خداوند متعال، به مقامى مى رسد كه خداوند، چشم وگوش وزبان بنده مى گردد ودر واقع، همه رفتار وگفتار او خدايى مى شود؛ به همين سبب است كه در برخى روايات، از وجود نازنين حضرت امير المؤمنين(ع) با عناوينى همچون "عين اللّه"، "اُذُن اللّه" وامثال آن ياد شده است.
امّا در طريق چهارم- همانگونه كه گذشت- عبارت "و كالئاً وسَاتِراً" نيز آمده بود. "كالئاً"، از ريشه "كلأ، يكلأ" بوده وبه معناى حراست وحفاظت است(۴۸). "ساتراً" نيز از "ستر"، به معناى پوشاندن يا تحت پوشش قرار دادن که آن هم كنايه از حراست وحفاظت ومواظبت است.
حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً
اين قسمت از دعا، تقريباً لبّ ومغز دعا است. منتظر آن حضرت، در اين عبارت، ظهور آن حضرت وبه عبارتى ديگر، طلوع آن آفتاب حقيقت وسپرى شدن شب هجران را از خداى توانا طلب مى كند.
كلمه "طوعاً" در اين عبارت، ممکن است از "مطاوعه" به معناى انقياد وفرمانبرى است. در اين صورت به اين عقيده اشاره دارد كه آن حضرت، براى اطاعت امر الهى ظهور کرده وخواست خدا را اجرا خواهد کرد؛ بنابراين، معنا اين چنين مى شود: "پروردگارا!، آن حضرت را در زمين خودت ساكن كن، در حالى كه از تو اطاعت کرده وفرامين تو را اجرا مى كند". احتمال دارد كه"طوعا"، به معناى اختيار وخواست قلبي- در مقابل "كُره وايجاب واجبار"- باشد در اين صورت نيز در معنا، دو احتمال وجود دارد: يكى اينكه: "پروردگارا!، تو آن حضرت را روى زمينت ساكن كن؛ در حالى كه آن حضرت از صميم قلب، تسليم خواست ومشيّت تو است". دوّم اينكه: "تو او را ساكن زمين كن؛ در حاليكه اقتضاى مشيّت وخواست تو همان است، (و-معاذ اللّه- كسى تو را مجبور نكرده است ودامن كبريايى تو از آن پاك ومبرّاست)؛ وهو يفعل ما يشاء، كيف يشاء، ومتى يشاء، وبأى سبب يشاء.
در نهايت، ممكن است "طوعاً"، همخانواده با "تطوّع"، به معناى تبرّع واحسان باشد. در اين صورت معنا چنين مى شود: "پروردگارا!، تو آن حضرت را از روى فضل وكرمت وبه سبب تمام کردن احسان در حقّ بندگانت، روى زمين ساكن كن".(۴۹)
وَتُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلًا
اين عبارت، آرزوى طول بقا براى حکومت آن موعود جهانى است؛ يعنى "پروردگارا! تو او را به صورت طولانى، در روى زمين متمكّن ساز".
در طريق چهارم -همچنان كه گذشت- عبارت "طولاً وعرضاً" آمده بود. اين عبارت- بر فرض صحّت- به جهانيبودن حكومت آن حضرت، در طول وعرض كره هستى اشاره دارد؛ يعنى: "پروردگارا!، او را بر طول وعرض كره زمين مسلّط كن (تا زمين را از انواع ناپاكيها وآلودگيها پاك کند) ".
به اميد آنكه، خالق فضل وكرم، ما را هم از آن حكومت رضوانى بهره مند سازد وهمه منتظران آن حضرت، فرداى ظهور، از ياران صديق آن حضرت به شمار آيند؛ آمين، برحمتك يا أرحم الراحمين.
 

 

 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(۱) مرحوم شيخ كلينى اين طريق را در الكافى (ج ۴، ص ۱۶۲، باب الدعاء فى العشر الأواخر من شهر رمضان، حديث ۴) آورده است. مصادر ذيل هم، با اختلافاتى مختصر، اين طريق را از همان كتاب نقل کرده اند: التهذيب، شيخ طوسى، ج ۳، ص ۱۰۲، ح ۳۷; مصباح المتهجّد، شيخ طوسى، ص ۱۲۸; فلاح السائل، سيّد بن طاووس، ص ۴۶; المزار، مرحوم مشهدى، ص ۶۱۱; مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سليمان حلّى، ص ۱۹۳; المصباح، شيخ كفعمى، ص ۵۸۶; البلد الأمين، شيخ كفعمى، ص ۲۰۳; مستدرك الوسائل، محدث نورى، ج ۷، ص۴۸۳، ح ۸۷۰۷; مرآة العقول، علّامه مجلسى، ج۱۶، ص۳۹۴; منازل الآخرة، شيخ عبّاس قمّى، ص ۲۸۷; مفاتيح الجنان، شيخ عبّاس قمّى، ص ۲۲۹ و۲۳۵; عصر الظهور، شيخ على كورانى، ص ۳۴۴.
(۲) تهذيب:"الصادقين" بدل "الصالحين".
(۳) تهذيب: + "قال".
(۴) در دو نسخه خطّى از كتاب كافى وهمچنين در دو كتاب التهذيب والمزار به جاى "تكرّر" عبارت "و كرّر"، ودر نسخه اى ديگر از كافى "كرّر" بدون واو آمده است.
(۵) در تهذيب ومصباح المتهجّد ومزار، "تمجيد اللّه" ودر البلد الأمين، "تمجيده" آمده است.
(۶) مصباح كفعمى: "محمّد بن الحسن المهدى" به جاى "فلان بن فلان".
(۷) المزار: "الليلة"به جى"الساعة".
(۸) در تهذيب، مصباح المتهجّد، مختصر البصائر، مزار، فلاح السائل، مصباح وبلد الأمين، به جاى عبارت داخل پرانتز، چنين آمده است: "و قائداً وناصراً ودليلاً وعيناً" ودر اكثر نسخه هاى خطّى كتاب كافى وهمچنين در كتاب مستدرك عبارت "و عوناً" نيامده است.
(۹) تهذيب: "و تمكّنه" به جاى "و تمتّعه".
(۱۰) ر.ك: مقدّمه كتاب كافى، استاد محفوظ; دفاع عن الكافى، ثامر عميدى، ج۱، ص۴۰.
(۱۱) رجال نجاشى، ص۹۳.
(۱۲) رجال علّامه، ص۱۶; رجال ابن داود، ص۳۸.
(۱۳) رجال طوسى، ص۴۰۹.
(۱۴) رجال نجاشى، ص۹۴.
(۱۵) رجال علّامه، ص۲۰۳.
(۱۶) رجال ابن داود، ص۳۸۵ و۴۲۲.
(۱۷) رجال طوسى، ص۳۵۱.
(۱۸) رجال نجاشى، ص۸۲.
(۱۹) رجال علّامه، ص۱۴.
(۲۰) رجال ابن داود، ص۴۳.
(۲۱) رجال طوسى، ص۲۷۲.
(۲۲) رجال نجاشى، ص۲۵۸.
(۲۳) رجال علّامه، ص۹۳.
(۲۴) رجال ابن داود، ص۴۳.
(۲۵) رجال نجاشى، ص۳۳۳ و۳۴۸.
(۲۶) رجال علّامه، ص۹۳.
(۲۷) رجال طوسى، ص۳۹۱ و۴۰۲.
(۲۸) بحارالانوار: "بأمرك محمد بن ...".
(۲۹) بحارالانوار والمستدرك: "و قائداً".
(۳۰) مستدرك، ج۳، ص۳۵۱.
(۳۱) أمل الآمل، ج۲، ص۸۲.
(۳۲) مقابس، ص۱۶.
(۳۳) منتهى المقال، ص۳۵۷.
(۳۴) الكنى والألقاب، ج۱، ص۳۲۸.
(۳۵) رجال النجاشى، ص۱۵۶، ۳۶۶و ۳۹۸.
(۳۶) خلاصة، ص۲۷۰; إيضاح الإشتباه، ص۲۸۷.
(۳۷) ر.ك: رجال ابن داود، ص۱۸۰; نقد الرجال للتفرشى، ج۴، ص۲۸۳; جامع الرواة، ج۲، ص۱۶۱; طرائف المقال، ج۱، ص۱۳۵; معجم رجال الحديث، ج۱۸، ص۴۴.
(۳۸) تكملة أمل الآمل، ص۷۵.
(۳۹) معجم المؤلّفين، ج۱، ص۶۵.
(۴۰) الكنى والألقاب، ج۳، ص۱۱۶.
(۴۱) معجم رجال الحديث، ج۱، ص۲۳۷.
(۴۲) ر.ك: مستدرك، ج۴، ص۲۶; كتاب الدعاء، طبرانى، ص۴۶۶; فيض القدير، ج۱، ص۷۲۰; سبل الهدى والرشاد، ج۱۰، ص۲۶۹، ۲۹۸.
(۴۳) ر.ك: العين، ج۳، ص۱۰; لسان العرب، ج۲، ص۲۲۸ (حجج).
(۴۴) ر.ك: كافى، ج۱، ص۱۶۸ ـ ۱۸۰.
(۴۵) ر.ك: العين، ج۸، ص۳۶۵; لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷; مجمع البحرين، ج۱، ص۴۵۵ (ولى).
(۴۶) ر.ك: لسان العرب، ج۳، ص۳۶۱; مجمع البحرين، ج۳، ص۱۲۹.
(۴۷) سوره ق :۱۷.
(۴۸) ر.ك: العين، ج۵، ص۴۰۷; لسان العرب، ج۱، ص۱۴۶.
(۴۹) ر.ك: العين، ج۲، ص۲۱۰; لسان العرب، ج۸، ص۲۴۳.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

جمعه 27 تیر 1399  6:41 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها