بههرحال در دین اسلام محدودیت خاصی برای ازدواج افراد کمسن مانند دختران وجود نداشته و ولیّ او میتواند به شرط وجود مصلحت یا نداشتن مفسده برای دختر، اقدام به تزویج او کند؛ در واقع شرط مصلحت برای صحت عقد، از آن جهت است که در صورت خارج شدن پدر از روال طبیعی و معمول تا جای ممکن بتواند مانع از آسیب دیدن دختر گردد.
قرآن کریم به صورت مستقیم سن ازدواج را بیان نکرده است اما در روایات متعددی به جواز ازدواج دختر قبل از بلوغ اشاره شده که در برخی از آنها سن بلوغ دختران تنها بهعنوان مبدأ زمانی آمیزش در ازدواج اعلام شده است.
مجموعه این احادیث نشان میدهد که شارع مقدس، برای ازدواج دختر، محدوده سنی خاصی تعیین نفرموده و تنها ارتباط جنسی (آمیزش) را مشروط به رسیدن او به نه سالگی یعنی سن بلوغ دانسته است.
در روایت معتبر امام صادق(علیه السلام) از امام علی(علیه السلام) آمده است که «هر کس با دختری قبل از نه سالگیاش، آمیزش کند و به او آسیب بزند، ضامن است» (شیخ طوسى، 1407 ق، ج10، ص234).
ترغیب به تسریع در ازدواج
ترغیب به تسریع در ازدواج، خصوصاً ازدواج دختران که در برخی روایات آمده است، قطعاً به معنای ازدواج بدون معیار و ملاک نیست بلکه در روایات متعدد به ازدواج با کفو یعنی ازدواج با فردی که از جهات مختلف، مناسب ازدواج باشد، توصیه شده است.
«پیامبر گرامی اسلام| از خداوند متعال نقل میکند که دوشیزگان مانند میوههای درخت هستند زمانی که میوه رسیده شده اما چیده نشود، آفتاب و باد آن را از بین میبرند، دوشیزگان زمانی که به بلوغ میرسند و آنچه را زنان درک میکنند، درک کنند دارویی جز ازدواج ندارند و گرنه از فساد ایمن نیستند چون انسان هستند. در این هنگام مردی برخاست و گفت یا رسول الله| با چه کسی ازدواج کنیم؟ فرمودند: با همسانان . دوباره پرسید: همسانان چه کسانی هستند؟ فرمودند: برخی مؤمنان همسان با برخی دیگر از مؤمنان هستند» (کلینى، 1407 ق، ج5، ص337).
علاوه بر آن، درک لذت جنسی در روایت بهعنوان ملاک بلوغ مطرح شده که ممکن است چند سال پس از بلوغ شکل گیرد؛
ازدواج قبل از بلوغ
همانطور که فلسفه آفرینش زن و مرد و زوجیت در تمام موجودات، میتواند تداوم نسل آنها از طریق تولید مثل باشد، فلسفه ازدواج نیز زاد و ولد و ادامه یافتن زندگی انسانها شمرده شده است که البته ممکن است ناشی از انگیزههای مادی و معنوی گوناگونی بوده و به دلائل مختلفی چون دین، شهرت، ثروت و ... صورت گیرد.
اما به طور کلی، نیازها و ضرورتهایی که انسان را به سمت ازدواج سوق میدهد، به دو دسته فردی و اجتماعی تقسیم میشوند و میتوان ضرورتهای دینی را نیز به این تقسیم اضافه کرد:
الف ـ ضرورتهای فردی
اقناع و ارضا شدن غریزۀ جنسی از نیازهای معمولی است که در هر ازدواجی مد نظر است و رفع این نیاز، عامل مهمی در جهت تعادل روحی فرد است. آرامش و امنیت روانی ایجاد شده به واسطه ازدواج، زمینهساز بروز ظرفیتهای بالقوه بوده و حتی تأثیرگذاری فرد را بر دیگران بیشتر میکند.
ب ـ ضرورتهای اجتماعی
ازدواج موضوعی اجتماعی است و ماهیت آن با ارتباط دو فرد شکل میگیرد اما آثار و سود و زیان آن تنها متوجه دو فرد نیست بلکه دیگر افراد جامعه را هم تحت تأثیر قرار میدهد؛ یک فرد متأهل میتواند تأثیرگذاری بالاتری در محیط اطراف خود داشته و عنصر قابل اعتمادتر و مفیدتری برای همنوعان خود باشد چرا که معمولاً انسانها به افراد مسئولیتپذیر و تجربه شده، اعتماد بیشتری دارند و ازدواج، تجربه و قبول مسئولیت یک خانواده است.
ازدواج، موجب اتصال یا ارتباط چندین خانواده با یکدیگر و همداستان شدن سرنوشت آنها میشود و خود عامل قوی اجتماعی برای محافظت از حریم فردی و خانوادگی افراد است.
ج ـ ضرورتهای دینی
اصل ازدواج در آیات و روایات زیادی مورد اشاره و تأکید قرار گرفته است در حدی که تکامل دینداری فرد به این ارتباط شرعی و عرفی، گره زده شده و آن را محبوبترین بنا در اسلام کرده است.
پیامبر گرامی اسلام| فرمودند:
«هر کس که ازدواج کند، نصف دین خود را حفظ نموده است» (کلینى، 1407ق، ج5، ص329).
«هیچ بنایی در اسلام نزد خداوند، محبوب تر از ازدواج نیست» (حرّعاملى، 1418ق، ج2، ص321).
در روایات دیگر، ازدواج موجب جلب روزی معرفی شده و زمینهساز و چه بسا برای عموم مردم تنها راه برای کسب طهارت روحی و درجات معنوی است:
«به دنبال ازدواج بروید که روزی را برای شما بیشتر میکند» (کلینى،همان).
«کسی که دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه ملاقات کند باید همراه با همسر باشد» (حرّعاملى، 1409ق، ج20، ص18).
این نگاه نسبت به ازدواج روشن میکند که دین برای ازدواج، اهمیت زیادی قائل است و منافع زیادی را در آن دیده است که بسی فراتر از انگیزههای دنیوی مانند کامجویی جنسی و بقاء نسل است.
یکی از منافعی که میتواند نیاز به ازدواج و ضرورت آن را موجب شود بحث محرمیت است؛ اگر افرادی بخواهند ارتباط راحتتری با هم داشته و دچار گناه نشوند یا مسائل مربوط به فرزندخواندگی و مانند آن را در چارچوب شرع ساماندهی کنند، میتوانند با ایجاد محرمیت از منافع این اثر شرعی بهرهمند شوند.
بنابراین روشن است که منفعت ازدواج، تنها منافع مادی و خصوص عمل جنسی نیست و چه بسا ازدواجهایی که اصلاً در آن عمل جنسی انجام نگیرد اما منافعی داشته باشد که جامعه و افراد به سوی آن تمایل نشان داده حتی آن را ضروری بدانند از جمله این ازدواجها، «ازدواج قبل از بلوغ» یا «ازدواج کودکان» است.
منافع ازدواج کودکان
برخی افراد به جهت ناپسند بودن عرفی ازدواج کودک یا غیراخلاقی بودن عمل جنسی با کودک، اساساً تزویج او را تقبیح میکنند اما در نگاه واقعبینانه، منافعی برای ازدواج کودکان وجود دارد که اقدام به این کار را کاملاً عقلایی میکند؛ ازاینرو شارع مقدس چنین ازدواجی را تشریع کرده و مجاز دانسته است و برای حفاظت از کودک، نزدیکی با دختر نابالغ را ممنوع کرده و برای آن جریمههایی در نظر گرفته است تا او را از آسیبهای احتمالی این ازدواج مصون بدارد.
تزویج کودکان یا ازدواج با کودک، منافع و آثار متعددی دارد که به برخی اشاره میشود:
1. ایجاد محرمیت
بسیاری از ازدواجهای مربوط به کودکان در جامعه اسلامی، به منظور ایجاد محرمیت است یعنی هدف از پذیرش این ازدواج توسط ولی، ایجاد زندگی زن و شوهری نیست بلکه ایجاد راهحلی برای ارتباط توأم با محرمیت و آرامش خانواده با افرادی است که قرار است به جهتی در کنار هم زندگی کنند مثلاً برای سرپرستی دختری یتیم یا فرزندخواندگی یک دختر با اجرای صیغه عقد این کودک با پدر بزرگ خانواده، او به همۀ افراد خانواده محرم میشود.
2. تأمین امنیت کودک
گاهی اوقات بروز جنگها و پیامدهای سخت و ناگوار ناشی از آن، شرایطی را به وجود میآورد که هر کس به فکر نجات خود و خانواده خود است؛ در شهر و دیاری که خانه و کاشانه انسان، آماج حملات دشمنان قرار گرفته است، جز فرار و مهاجرت به سرزمینهای آرامتر و دور از جنگ راهی نمیماند در چنین شرایطی باید از همه داراییهای باارزش مادی برای حفظ جان خود و نزدیکان خود گذشت. چه بسا پدری به علت شرایط خاص جنگ و ناامنی نتواند دختر و خانواده خود را همراهی کند و آنها را به نقاط امن و دور از جنگ برساند.
اگر در چنین شرایطی، مرد امینی یافت شود که با اذن پدرِ دختر با او ازدواج کرده و تضمین کند که امنیت دختر و حتی اطرافیان او را حفظ نماید و آنها را به مناطق امن برساند، آیا اصل ازدواج و اذن پدر برای آن، ناشایست خواهد بود و آیا عقلای جهان میتوانند چنین تدبیری که از سر ناچاری، اتخاذ گشته را مذمت کنند؟
3. تأمین آینده و زندگی بهتر کودک
کودکی که در خانواده، شهر یا کشوری به دنیا آمده باشد که شرایط زندگی چندان مساعدی ندارد و آینده خوبی هم برای او قابل تصور نیست در چنین شرایطی برخی از افراد تابعیت کشورهای پیشرفته را چاره کار دانسته و برای آینده فرزند خود از این راه استفاده میکنند و در زمان به دنیا آمدن کودک بدان کشور سفر کرده و برای تأمین زندگی بهتر و رفاه بیشتر، کودک را در آنجا به دنیا میآورند یا از وطن خود با همین هدف به کشور دیگری به دور از خانواده و بستگان مهاجرت کرده و شرایط سخت غربت را تحمل میکنند.
همانطور که از نظر بسیاری از افراد چنین کاری کاملاً عاقلانه بوده و قابل دفاع است، در مورد ازدواج کودک نیز میتوان همین مقصود را در نظر گرفت یعنی پدری دقیقاً با همین هدف، دختر خردسال خود را به ازدواج (نوعی تابعیت) فرد ثروتمندی در میآورد تا آینده او را تأمین کند.
به بیانی دیگر با ازدواج میتوان کودکی را که از خانوادهای با شرایط اقتصادی ضعیف است شرعاً مستحق ارث از اشخاص ثروتمند نمود تا مانند نوعی بیمه عمر عمل کرده و ثروتمند شدن کودک را در آینده، تضمین نماید!
4. تأمین افتخار کودک به فامیل مشهور
برخی افرادی به مصلحت کودک میدانند که او جزء خانوادههای مشهور از حیث مذهبی، سیاسی و اجتماعی بوده و به شخصیتهای بزرگ متصل گردد تا از این طریق در آینده، پیشرفت اجتماعی سریعتری داشته باشد، ازاینرو از طریق ازدواج میتوانند به هدف خود دست یافته و کودک خود را به خانواده یا شخصیتی بزرگ متصل نمایند.
درست است که برخی از این منافع، فواید مرغوب و مورد اعتنایی در میان جامعه نیست اما با این وجود اگر چنین موقعیتهای خاص و نادری برای ازدواج کودکان در دین مبین اسلام فراهم نمیشد، عدهای چنین اشکال میکردند که چرا اجازه ازدواج کودکانی که در شرایط ویژه هستند برای دلسوزان آنان پدر، حاکم و... داده نشده است تا منافع کودکان در شرایط یاد شده تأمین گردد؟!
بههرحال در دین اسلام محدودیت خاصی برای ازدواج افراد کمسن مانند دختران وجود نداشته و ولیّ او میتواند به شرط وجود مصلحت یا نداشتن مفسده برای دختر، اقدام به تزویج او کند؛ در واقع شرط مصلحت برای صحت عقد، از آن جهت است که در صورت خارج شدن پدر از روال طبیعی و معمول تا جای ممکن بتواند مانع از آسیب دیدن دختر گردد.
البته به فتوای بسیاری از فقها دختر نیز بعد از رسیدن به سن بلوغ در صورتی که ازدواج از ابتدا به جهت عدم رعایت مصلحت باطل نبوده باشد میتواند برای ادامه زندگی تصمیم گیرنده باشد (حرّعاملى، 1409ق، ج26، ص219).
پس نباید تصور نمود که این نوع از ازدواج که مثلاً پیرمردی با گرفتن اجازه از ولیّ دختری خردسال با او ازدواج کند، نوعی ظلم به اوست چراکه اولاً صرف تفاوت سنی در هیچ دین و فرهنگی مانع ازدواج محسوب نمیشود ـ گرچه حداقلهای سنی در فرهنگهای مختلف برای ازدواج تعیین شده باشد ـ ثانیاً با نهی اسلام، از خطرات ناشی از روابط جنسی با کودک نیز ممانعت شده است و ثالثاً اصل چنین ازدواجی نیز منوط به وجود مصلحت یا نبودن مفسده میباشد؛ بنابراین این نوع ازدواج نه تنها ظلم نیست بلکه همانطور که گذشت گاهی تنها راه تأمین مصالح کودک و آینده اوست که اجازه آن بدست پدرِ دختر که معمولاً بهترین تصمیم گیرنده برای خوشبختی اوست، میباشد.