کمی مهربان تر باشیم!
«مادر ناایمن» مادری است که امنیت را برای کودکش به ارمغان نمی آورد، چنین مادری فرزند خود را پریشان و مضطرب بزرگ می کند.
می آید میانه بازی پسرها، هم چون بزرگ تری که کودکان را مؤاخذه می کند «سروصدا نکنید! این جا بازی نکنید!» پسرها اما بی توجه به او سرگرم بازی خودشان اند. کمی نگاه شان می کند و بعد ملتمسانه می گوید «با منم بازی کنید؟ منم تو بازی راه بدید!»
انگار مانده میان کودکی و تقلید از آدم بزرگ هایی که همواره امر و نهی اش کرده اند اما به او بها نداده اند؛ 6-5 ساله است که با عروسکی در دست، کمی منتظر می ماند اما انتظار فایده ای ندارد. کمی آن سوتر کودک دیگری بازی این پسرهای قد و نیم قد را به تماشا ایستاده؛ می رود سراغ او؛ «بیا با هم بازی کنیم»؛ با نگاه بدرقه شان می کنم.
از پارک که می خواهم خارج شوم دخترک را دوباره می بینم که گریان آمده سراغ مادرش، نمی دانم زمین خورده یا در بازی کتک خورده، هرچه هست آمده تا مادر دست نوازشی بر سرش بکشد و آرامش کند. گریه اش همه را از کارهایشان بازداشته و نگاه مان به او و مادرش است که مادر محکم دست کودک را می گیرد می چرخاندش به رو به رو، می نشیند و بی مقدمه می خواباند تو گوشش! «چرا رفتی بازی؟» گریه کودک شدت می گیرد؛ همه شوکه شده ایم. می زند روی پاهای برهنه کودک که «نشنوم صدایت را»؛
پیرمردی مهربان رو به من می گوید «دارد بچه را می زند؟ چرا؟ این که روشش نیست.» گریه کودک کمی آرام تر شده، دوباره می زند توی گوشش، «صدا نکن»، صدای کودک مجدداً اوج می گیرد و زود خاموش می شود.
«مادر ناایمن» مادری است که امنیت را برای کودکش به ارمغان نمی آورد؛ بودن در پناهش به کودک ایمنی نمی دهد. کودک نمی داند به مادر نزدیک شود یا فاصله بگیرد، لذا خیلی اوقات ترجیح می دهد رو برگرداند و دوری کند چرا که محبت های مادر همانند خشمش همواره بدهنگام و بی تناسب است. چنین مادری فرزند خود را پریشان و مضطرب بزرگ می کند.
«مادر ناایمن» مادری است که امنیت را برای کودکش به ارمغان نمی آورد
مادری که جلوی رویم ایستاده بود کودکش را در آغوش نگرفت، آرام نکرد، دلداری نداد، برعکس هرگاه کودک تلاش می کرد سکوت کند تا کتک های مادر تمام شود، ضربه دیگری نثارش می شد! نمی دانم تأثیر رفتارش بر شخصیت کودک را می دانست یا نه؟ می دانست چه قدر کودک را از خود دور می کند؟ می دانست یک شخصیت مضطرب و پریشان دارد در کودکش شکل می دهد؟ کودکی که نمی تواند اعتماد کند، سردرگم است و در بزرگ سالی زندگی اش مملو از بحران خواهد بود، طالب ایجاد روابط نزدیک خواهد بود، اما از آن واهمه خواهد داشت. کمی مهربان تر باشیم.
منبع: نشریه خانه خوبان (85)، فرحناز ایوبی