0

بازی و اسباب‌بازی در جهان خردسالان

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

بازی و اسباب‌بازی در جهان خردسالان

بازی و اسباب‌بازی در جهان خردسالان
نویسنده: 
الِک بلتمَن
مترجم: 
کوثر مغنّیان

امروزه خردسالان چگونه بازی می‌کنند؟ آن‌چه به‌جای پاسخ به این پرسش می‌شنویم، سخن مادری است که می‌گوید: «فرزندم نمی‌تواند بازی کند. بدون هدف در خانه می‌دَوَد یا بی‌حوصله، در جایی می‌نشیند. اگر او را به کاری سرگرم نکنم، خودش به هیچ کاری برای انجام دادن نمی‌تواند فکر کند.»

به‌نظر می‌رسد توانایی کودکان در بازی، به‌سرعت از میان می‌رود. مادران و پدرانِ نگران، برای آن که کودک‌شان را به بازی کردن تشویق کنند، برای آن‌ها یکی پس از دیگری اسباب‌بازی می‌خرند، اما همچنان وضعیت بدتر می‌شود. کودک در میان اسباب‌بازی‌های فراوان می‌نشیند، امّا همچنان نمی‌داند چگونه سرگرم بازی کردن شود.

کودکی که به دنیا آمده است، چه می‌خواهد؟ او می‌خواهد جهان را تجربه کند و زندگی کردن را بیاموزد. کودک به‌طور حسّی با جهان پیرامونش پیوند برقرار می‌کند. محرّک‌های حسی همهٔ بدن کوچک او را درگیر می‌کنند. نوزادی را تصور کنید که از پستان مادرش شیر می‌خورد، به‌نظر می‌رسد حتی دست‌ها و پاهای کوچک او مزه شیر را حس می‌کنند. اگر کودک سه‌ساله، کسی را در حال کار با چکّش ببیند، از او تقلید می‌کند. همه بدن او از صدای شگفت‌انگیز ضربه‌های چکّش لذّت می‌بَرد. کودک پنج‌ساله با دیدن شخصیت‌های کارتونی، حالت آن‌ها را تکرار می‌کند؛ مانند آن‌ها آواز می‌خواند، دست‌هایش را روی زانوهایش می‌گذارد و پشتش را صاف نگه می‌دارد. یا به تقلید از شخصیتی که می‌رقصد، پایش را برمی‌دارد، می‌جهد و پیرامون اتاق می‌رقصد.

تقلیدهای کودک بی‌اختیار و بدون پالایش شکل می‌گیرند. کودک محرّک‌ها را با همه بدنش دریافت می‌کند و بدن او با حرکت به آن‌ها پاسخ می‌دهد. کودک بازی می‌کند و از پیرامون خود الگوبرداری می‌کند. کودک به‌تنهایی با تقلید و تکرار آن‌چه به‌صورت کنش‌های حسّی دریافت می‌کند، می‌تواند سرگرم شود. کودک زندگی کردن را تمرین می‌کند. این تمرین همان فعّالیتی است که ما به‌عنوان بازی یک کودک خردسال از آن یاد می‌کنیم. بازی کردن برای کودک، مانند شنا برای ماهی غریزی است.

چه رخ می‌دهد اگر یک ماهی را در تُنگ آب زندانی کنیم؟ یا بی‌هدف درون تنگ شنا می‌کند، یا گوشه‌ای ساکت و بی‌حرکت می‌ماند. آیا کودکان ما در وضعیت همسانی نیستند؟

محیط پیرامون خردسالان در جهان امروز

کودکان در جهان امروز، همه‌جا با محدودیت روبه‌رو می‌شوند. همیشه به آن‌ها گفته می‌شود چه کارهایی را نباید انجام دهند. «به دکمه‌های ماشین لباس‌شویی دست نزن! به پریزهای برق نزدیک نشو! وسط خیابان ندو!» بزرگ‌سالان همیشه کارهایی را می‌کنند که کودکان آن‌ها را نباید انجام دهند: «در گِل‌ولای بازی نکن، لباس‌هایت را کثیف می‌کنی! روی چمن راه نرو! به آن کِرم مُرده دست نزن، چندش‌آور است!» چگونه کودکان با این محدودیت‌ها با پیرامون‌شان می‌توانند ارتباط برقرار کنند؟ چگونه گیاهان و جانوران را می‌توانند بشناسند؟ آب کودکان را خیس می‌کند! گِل‌ولای لباس آن‌ها را کثیف می‌کند! آتش خطرناک است و کودکان به آن نباید نزدیک شوند. سرمای هوا آن‌ها را بیمار می‌کند. همه‌جا نشانه‌هایی از محدودیت می‌بینم.

از سوی دیگر، بزرگ‌سالان چه می‌کنند؟ مادر قوطی خوراکی‌ها را باز می‌کند و سروصدا به‌راه می‌اندازد. سبزی‌ها را خُرد می‌کند و در قابلمه می‌ریزد. و پدر؟ چگونه کودک از پدرش که بیش‌تر بیرون از خانه است، می‌تواند الگوبرداری کند؟ جهانی که کودک را دربرمی‌گیرد، بسیار کِسل‌کننده است. کودک در کجا به الگوبرداری و تقلید می‌تواند بپردازد و برای بازی‌های تخیّلی‌اش موضوع پیدا کند؟

همچنین، اتاق بازی کودکی را در نظر بگیرید که از اسباب‌بازی‌های پلاستیکی، مانند عروسک‌ها، ماشین‌ها، سازه‌ها، بیل شنی و مانند آن پُر است، و همه‌شان یکنواخت و کسل‌کننده‌اند. در حالی که شخصیت‌های کارتونی و شخصیت‌های تلویزیونی دیگر به فعالیت‌های هیجان‌انگیز سرگرم‌اند. در این وضعیّت، جهانی که کودک در آن زندگی می‌کند ناامید کننده و پُر از ترس است.

آیا ما پدرها و مادرها متوجه دگرگونی بزرگی هستیم که در جهان از هنگام کودکی ما تا کنون رخ داده است؟ تجربه‌های بسیاری که ما در کودکی از جهان طبیعی پیرامون خود به‌دست می‌آوردیم، در جهان امروز دور از دسترس کودکان است. آوردن آب از چشمه،‌ دیدن جانوران اهلی در محیط زندگی، شنا کردن در رودخانه، حس کردن گرمای آتشِ اجاق زغالی، همه تجربه‌هایی هستند که کودک امروز از آن‌ها محروم است. کودک می‌پرسد «آب از کجا می‌آید؟» او بیش‌تر از این که شیر آب باز و بسته می‌شود، نمی‌داند. برای نمونه کودکی را فرض کنید که شیر نمی‌خورد، چون یک بار دوشیده شدن شیر گاو را دیده است. یا کودکان بسیار دیگری را تصور کنید که گمان می‌کنند سبزیجات روی قفسهٔ فروشگاه‌ها رشد می‌کنند.

اکنون جهان طبیعی پشت جهانی ساختگی پنهان شده است. کودک به این جهان ساختگی عادت می‌کند. یک کودک شهری بسیار اندک نیروهای طبیعی و عنصرهایی را تجربه می‌کند که باعث ادامه زندگی روی زمین هستند. فراورده‌های آماده‌ی مصرف، همه‌جا در دسترس‌اند. ما بیش‌تر آن‌ها را در بسته‌بندی‌های پلاستیکی خریداری می‌کنیم. به‌ندرت پیش می‌آید که روند تولید و آماده‌سازی فراورده‌ای را دنبال کنیم. زندگی برای بزرگ‌سالان کاربردی‌تر، بهداشتی‌تر و ساده‌تر شده، در حالی که برای کودکان بدون بازده و به‌دور از تجربه است.

آیا همچنان از این که کودکان نمی‌خواهند بازی کنند، شگفت‌زده می‌شویم؟ کجا از حواس و کنجکاوی کودکان استقبال می‌شود؟ پوست آن‌ها پیوسته در تماس با پلاستیک و الیاف مصنوعی پارچه‌هاست. دود خودروها و مواد شیمیایی، بسیاری از بوهای طبیعی را از میان برده‌اند. اصلاح‌کننده‌های شیمیایی باعث از میان رفتن مزه واقعی میوه‌ها و سبزی‌ها می‌شوند. سروصدای ترافیک شهری مانع تجربه‌ی صداهای متنوّع طبیعت می‌شود. و حسّ بینایی کودکان با چه چیزی روبه‌رو است؟ هنگامی که کودک پشت دستگاه تلویزیون به‌دنبال آدم‌های کوچک می‌گردد، متوجّه می‌شویم که او تا چه اندازه جهان را جدّی می‌گیرد. امّا به‌زودی او به این حقیقت عادت می‌کند که پشت تلویزیون هیچ چیزی برای پیدا کردن نیست.

همه می‌دانیم که ماهیچه‌ها به علّت به‌کارگرفته نشدن ضعیف می‌شوند، اما آیا این پرسش را از خودمان پرسیده‌ایم که آیا حواسِ ما بدون تجربه‌ی فعّالیت‌های گوناگون می‌توانند رشد کنند و در هنگام نیاز به ما کمک ما کنند؟ چگونه خیال‌پردازی، این قوّه‌ی رمزآمیز و خلّاقانه که در کودک بسیار قوی است، بدون بهره‌گیری از محرّک‌های مناسب رشد کند؟

اتاق‌های بازی و اسباب‌بازی‌ها

امروزه اگر کسی در بازی کردن به کودکی بخواهد کمک کند، در گام نخست باید محیط مناسب را برای بازی فراهم کند. فضای طبیعی پیشین را دوباره نمی‌توان پدید آورد، امّا با اندکی خلّاقیت و اشتیاق، حتّی در متروک‌ترین شهرها، فضای زیبایی برای بازی کودک می‌توان ساخت.

پوست کودک در تماس با الیاف طبیعیِ ابریشم، پنبه، کتان و مانند آن باید باشد. تفاوت حسِ هریک از این الیاف روی پوست، بی‌مانند است! کودک خردسال به‌طور غریزی پارچهٔ ابریشمی را ترجیح می‌دهد. برای او جانشینی وجود ندارد. یک سایبان بالای گهواره این شادی را کامل می‌کند.

البتّه کودک تنها هنگامی از این تصویر می‌تواند لذّت ببرد که ساعت‌های آغاز زندگی‌اش را خوابیده روی شکم، مجبور به تجربه نباشد. کودکی را تصور کنید که هیجان‌انگیزترین سنِ خود را در قنداق می‌گذراند، در حالی که به‌سختی می‌کوشد سرش را از تخت‌خواب یا کالسکه بیرون بیاورد، تنها با این هدف که مبلمان، پای افراد، آسفالت سیاه، یا خودروهای پُر سرعت را نگاه کند. چه تصویر بی‌هیجانی! کودکی که به پشت خوابانده شده است تصویر بسیار متفاوتی از جهان را می‌بیند. او به آسمان می‌تواند نگاه کند، برگ درختان را ببیند، و با چهره‌ی افراد روبه‌رو شود. همچنین، خوابانده شدن روی شکم، کودک را از نخستین اسباب‌بازی‌هایش یعنی دست و پای خودش دور می‌کند. کودک برای مدتی طولانی از بازی با انگشت‌هایش لذّت می‌برد. اسباب‌بازی ساده‌ی بعدی، سازه‌های چوبی آویزان شده بالای گهواره نوزاد است. نوزاد آن‌ها را لمس می‌کند و صدای تولید شده برای او، لذّت‌بخش است. کودکی که روی شکم خوابانده شده است، هیچ‌یک از این‌ها را تجربه نخواهد کرد. تا هنگامی که کودک از محیط نزدیک خود لذّت می‌بَرد، باید در برابر محیط بزرگ‌تر، محافظت شود. پرده‌های ساده‌ی دور تخت‌خواب، این حفاظت را به‌خوبی فراهم می‌کنند.

کودک را از این سایبان، این آسمان، این پوشش و این خانه‌ی کوچک نباید محروم کرد. تکّه‌های تک‌رنگ پارچه که از یک پایه‌ی ساده آویزان شده یا میان مبل‌ها ریسه شده‌است، چادری برای بازی کودک می‌تواند باشد. اگر جور دیگری آویزان شود، نشان‌دهنده‌ی باز بودن یک فروشگاه خیالی می‌تواند باشد. کودک گاهی پارچه‌ها را دور خودش می‌پیچد تا نقش خود را در بازی تغییر دهد. عروسک‌ها را در پارچه‌ها می‌پیچد یا پارچه‌ها نقش عروسک را بازی می‌کنند. آن‌ها اسباب‌بازی‌هایی هستند که کودک را خسته و دل‌زده نمی‌کنند.

رنگ‌های خالص روی دیوار آرامش‌بخش هستند و حسّ امنیّت را به‌همراه دارند. از سوی دیگر، شکل‌های تکرار شونده یا گل‌های کوچک روی کاغذدیواری، آرامش و قوّهٔ تخیّل را آشفته می‌کند. تصویرهای چاپی از آثار هنری هنرمندان بزرگ یا نقّاشی‌هایی که والدین پدید آورده‌اند، فضای اتاق کودک را سرزنده می‌کند. هنر حقیقی بی‌درنگ روی کودک مؤثر است؛ همچنان که کودک از اشتیاق موجود در نقّاشی‌های والدین تأثیر می‌پذیرد.

چه تجربه‌های گوناگونی که کودک از مبلمان چوبی به‌دست می‌آورد! هیجانی که کودک پس از برداشتن چهارپایه یا هُل دادن یک میز حس می‌کند، بی‌مانند است! کودکان دوست دارند با دست‌هایشان سطح چوب و نقش‌های آن را حس کنند. (لبه‌ها و گوشه‌های تیزی که امروزه تولیدکنندگانِ صنعت مبلمان به آن بسیار توجه می‌کنند، برای اتاق کودک آسیب‌زا است.) این‌بار، جابه‌جا کننده‌های کوچک، مبل‌ها را وارونه می‌کنند تا ماجراجویی تازه‌ای را تجربه کنند. کودکان را از تجربه کردن وزن اجسام نباید بازداشت. آن‌ها باید یاد بگیرند که اجسام گوناگون روی زمین، وزن ناهمسانی دارند. دیدن کودکی که همه توان خود را برای برداشتن یک قایق اسباب‌بازی به‌کار می‌گیرد، در حالی که قایق به‌علّت پلاستیکی بودن، به‌آسانی از زمین برداشته می‌شود، بسیار ناامید کننده است!

به این ترتیب، کودکان باید شکنندگی وسایل مختلف را تجربه کنند. دلیلی ندارد که کسی یک بشقاب پلاستیکی را با احتیاط جابه‌جا کند! اما اگر یک بشقاب سرامیکی از آشپزخانه‌ی عروسکی کودک بشکند، از آن پس دست‌های کودک بیش‌تر مراقب اجسام شکننده خواهند بود.

فرش‌های ساده‌ی پشمی آسایش کافی را برای اتاق کودک فراهم می‌کنند. چه‌قدر دیدن بافته شدن فرش اتاق روی دار قالی مادر، برای کودک خوش‌حال کننده است!

چه اسباب‌بازی‌هایی به اتاق کودک تعلّق دارند؟

قانون نخست؛ اسباب‌بازی‌های اندک! بیش‌تر اسباب‌بازی‌ها به‌سرعت بازتولید می‌شوند و این، ویژگی آسیب‌زای آن‌ها است. چه گنج‌هایی که به‌عنوان هدیه، راهشان به خانه‌های ما باز می‌شود! پدران و مادران بدون بی‌احترامی به هدیه‌دهنده، راهی برای کم کردن شمار اسباب‌بازی‌های موجود در خانه باید پیدا کنند. پنهان کردن برخی از اسباب‌بازی‌ها و پس از مدّتی دوباره آن‌ها را در دسترس کودک گذاشتن، به این روند کمک می‌کند.

همیشه سبد بزرگی پُر از سازه‌ها و اسباب‌بازی‌های ساختنی باید در دسترس باشد: شاخه‌های بریده شده به شکل بلوک، قطعه‌هایی از تنه‌ی درختان، و خیلی قطعه‌های دیگر که به‌عنوان دورریز نجّاری‌ها است، پیدا می‌شوند. با این قطعه‌ها زیرکانه‌ترین اشیاء را می‌توان ساخت. متعادل نگه داشتن این قطعه‌های نامنظم روی یکدیگر کار سختی است و به کوشش بسیاری نیاز دارد. این بازی به نوعی تمرین تعادل و همچنین آغازی برای مهندس‌های آینده است. در مقابل این بازی، بازی کردن با «لِگو» تجربه‌ی ضعیفی به‌نظر می‌رسد! در بازی با لگو خبری از چالش نیست. قطعه‌ها به‌آسانی روی هم قرار می‌گیرند و هرگز نمی‌افتند. در حالی که بازی با هر قطعه‌ی طبیعی مانند تنه‌ی درختان، تجربه‌ی بی‌همتای خود را دارد. هسته‌ی میوه‌ها نیز اسباب‌بازی‌های خوبی هستند. کودک با این قطعه‌ها همه اجزای یک منظره را می‌تواند بسازد. جانوران، گل‌ها، آدم‌هایی که از موم زنبورعسل ساخته شده‌اند و ...، همه در این منظره حضور دارند. موم زنبورعسل با گرمای دست کودک مانند خمیر نرم می‌شود و پس از خنک شدن، دوباره سفت می‌شود. موم زنبورعسل جانشین خوبی برای خمیر بازی است.

داشتن مداد شمعی مومی نیز ضروری است. انتخاب رنگ‌ها به دقّت بسیاری نیاز ندارد. برای نمونه،‌ رنگ‌ها را به رنگ‌های روشن یا سه رنگ اصلی نباید محدود کرد. اشتیاق کودک برای به‌کارگیری از رنگی مانند سبز دیدنی است. او بعدها خواهد فهمید که رنگ سبز از آمیخته شدن دو رنگ زرد و آبی پدید می‌آید. همچنین کنار گذاشتن رنگ سیاه از رنگ‌های در دسترس کودک، اشتباه است. فشار روحی یا مشکلی که ذهن کودک را درگیر کرده است، با به‌کارگیری رنگ سیاه در نقّاشی به‌آسانی تخلیه می‌شود.

نقّاشی کودک منبع جالبی برای کنجکاوی پدران و مادران درباره‌ی فرزندشان است. کودکان بدون نیاز به کمک دیگران می‌دانند چه چیزی را نقّاشی خواهند کرد. با اشتیاق فراوان مارپیچ‌های بزرگ،‌ دایره‌ها، نرده‌ها، نردبان‌ها و خورشید را نقاشی می‌کنند و در پایان، یک سرِ چند پا را به نقّاشی خود می‌افزایند. بیش‌تر آن‌ها دربارهٔ نقّاشی‌های‌شان توضیح می‌دهند، نقّاشی‌هایی که هرگز تقلیدی از اشیاء پیرامون کودک نیست! این نقّاشی‌ها ارزش آن را دارند که با نام کودک و تاریخ به‌عنوان یادگاری نگه‌داری شوند. می‌دانیم که نقّاشی کودکان، در مرحله‌های ثابتی پیشرفت می‌کند. جدا از نژاد افراد، همه جای جهان این مرحله‌ها یکسان است. دنبال کردن مرحله‌های پیشرفت نقّاشی کودکان بسیار جالب است. تنها کافی است کودک بدون دخالت دیگران، به نقّاشی کردن بپردازد. گرچه کمک دیگران در نقّاشی کردن کودکانی که در سنِ آموزش هستند، مانعی ندارد.

اسباب‌بازی‌های آهنگین

کودک پیش از تولّد در درون بدن مادر خود حرکت‌های موزون را تجربه می‌کند: نفس کشیدن، راه رفتن و مانند آن. پس از تولّد نیز این حرکت‌های آهنگین با پس و پیش شدن گهواره ادامه پیدا می‌کنند. همچنان که این حرکت‌های آهنگین برای کودکان لذّت‌بخش است، آن‌ها از ترانه‌ها و موسیقی نیز لذّت می‌برند.

برخی اسباب‌بازی‌ها صدای آهنگین تولید می‌کنند. کودکان هرگز از بازی با این اسباب‌بازی‌ها خسته نمی‌شوند. تنش‌های ذهنی بسیاری به کمک صدای لذّت‌بخش این اسباب‌بازی‌ها از میان می‌رود. همه‌ی اشیاء پیرامون ما صدای ویژه‌ای دارند. هریک از چوب‌ها صدایی متفاوت با دیگری پدید می‌آورد. صدای فلز آهن، فلز برنج و چینی با هم متفاوت است. کودکان در جهان پُر سروصدای امروز، صدای طبیعت را نیز باید بتوانند تجربه کنند. برای نمونه، پلاستیک با صدای گنگ خود ناامید کننده است.

پرسشی که درباره‌ی اسباب‌بازی‌های کودک خود باید بپرسیم چیست؟ کودک با هر اسباب‌بازی چه چیزی را تجربه می‌کند؟ کدام حس‌ها تحریک می‌شوند و چگونه این اتفاق رخ می‌دهد؟ آیا به کودک توانایی خیال‌پردازی می‌دهد؟ بی‌گمان اسباب‌بازی‌هایی که پدران و مادران می‌سازند، بهترین اسباب‌بازی‌ها هستند. «برای من هم یک چیزی بخر!» جمله‌ای که بسیاری از والدین با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند و با خرید هر اسباب‌بازی این مشکل بدتر و بدتر می‌شود. اسباب‌بازی‌های دست‌ساز نقش خنثی‌کننده را در برابر این مشکل می‌توانند داشته‌باشند!

عروسک‌ها

آیا ممکن است عروسکی را در فروشگاه ببینیم و واقعاً دوست داشته باشیم آن را برای کودکی بخریم؟ حتّی اگر عروسک زیبایی باشد، جنس پلاستیکی آن افزون بر بازیافت نشدن، بسیار بی‌روح‌تر از آن است که یک کودک آن را دوست داشته‌باشد. عروسکی که دهانش را برای خندیدن می‌تواند حرکت بدهد، با صدایی طبیعی گریه کند و با چهره‌ای کارتونی به کودک زل بزند، به‌جای لذّت‌بخش بودن، برای کودک ترسناک است. این موجود عجیب تأثیر ویرانگری بر روح منعطف کودک و تصوّر او از دیگر کودکان می‌تواند بگذارد!

من تجربه‌ی بسیار آموزنده‌ای با دو کودک، که برادر بودند، داشتم. برادر دو ساله با هیجان تکّه‌ای پارچه‌ی پیچیده‌شده را در دست گرفته بود و به مادرش گفت: «مامان، نگاه کن! یک پیرزن عجیب!» برادر پنج ساله‌اش عروسک را دید و از مادرش عروسکی مانند آن خواست. مادر پارچه‌ی سبز رنگی را برداشت، با گره دو دست و دو پا و یک سر برای آن ساخت و سپس با مدادشمعی روی صورت آن چشم و دهان نقاشی کرد و آن را به برادر بزرگ‌تر داد. پسر با خوش‌حالی با عروسک زن شکارچی‌اش شروع به بازی کرد. عروسک زن شکارچی توجّه برادر کوچک‌تر را به خود جلب کرد. پسر کوچک‌تر عروسک خودش را به مادر داد تا برای او هم عروسکی مانند عروسک برادرش بسازد. پسر کوچک‌تر از عروسک تازه‌اش راضی نبود، زیرا آن عروسک دیگر یک «پیرزن عجیب» نبود! این اتّفاق برای تخیّل پسر کوچک‌تر ناامید کننده بود.

البته او پسرک دو ساله بود. برای نمونه، کودکان در سنین بالاتر، دوست دارند لباس عروسک‌های‌شان را عوض کنند. در نتیجه عروسک آن‌ها باید افزون بر گرم و نرم بودن، به اندازه کافی محکم باشد و ویژگی‌هایی داشته‌باشد که به کودک امکان خیال‌پردازی بدهد. کودکان دوست دارند عروسک‌شان را به موجود خیالی مورد نظرشان تبدیل کنند.

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

دوشنبه 2 تیر 1399  12:51 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها