در اسلام، رنگ پوست نشانه برتری نیست
از نظر اسلام و از نگاه ائمه علیهم السلام انسان ها با هر رنگی که باشند با یکدیگر برابرند و رنگ پوست نشانه برتری نیست.
در مکتب اسلام، بین همه انسانها به هر رنگی که باشند تساوی و عدالت برقرار است و در جایی نگفته است که مثلا سفیدپوستان بر انسان های دیگر برتری و فضیلت دارند بلکه ملاک برتری و تمایز بین انسانها همان تقواست که کتاب آسمانی و الهی قرآن در آیه 13 سوره حجرات به آن اشاره کرده است: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم»، پیشوایان اسلامی نیز به این تساوی و برابری بین انسان ها معتقد و متوجه بوده اند و رنگ پوست را نشانه برتری بعضی انسانها در برابر بعض دیگر ندانسته اند و در سخنان، رفتار و اعمال خود بارها بر این مطلب تاکید کرده اند که به نمونه هایی از آن در اینجا اشاره می شود.
نقل کرده اند ابوذر در محضر پيغمبر خدا صلی الله علیه و آله، شخصى را تحقير كرد و گفت: اى فرزند زن سياه پوست! حضرت به ابوذر فرمود: اى ابوذر! او را به جهت مادرش تحقير و سرزنش مى كنى؟ پس بعد از آن جريان ابوذر سر و صورت خود را مرتب آغشته به خاك مى كرد تا رسول گرامی از او راضى شد.[1]
امير مؤمنان عليه السّلام در خطبه اى چنین می فرماید: «اى مردم، آدم (ابوالبشر) فرزند بنده يا كنيزى بجاى ننهاده و مردم همگى آزاد (خلق شده) اند، ... آگاه باشيد كه اينك چيزى (از اموال) براى ما فراهم شده و ما آن را برابر تقسيم مي كنيم و فرقى ميان سياه پوست و سرخ پوست نمی گذاريم. راوی می گوید: حضرت تقسيم اموال را شروع کرد و به هر نفر سه دينار داد، مردى از انصار را نيز سه دينار داد و پس از او غلام سياهى آمد حضرت به او نيز سه دينار داد، مرد انصارى گفت: اى اميرمؤمنان اين غلامى است كه من ديروز او را آزاد كردم به من و او برابر مي دهى؟ حضرت فرمود: من در كتاب خدا نگريستم و نديدم كه فرزندان اسماعيل بر فرزندان اسحاق برترى و فضيلتى داشته باشند.[2]
حسن بن جهم می گويد: جمعى در خدمت امام رضا علیه السلام بوديم. ايشان يادى از پدر بزرگوارش نمود و فرمود: «هيچ عقلى با عقل او برابرى نمى كرد، ولی در بسيارى اوقات با يكى از غلامان سياه پوست خود مشورت مى كرد، به آن حضرت گفته شد: آيا با چنين كسى مشورت مى فرمايى؟ در پاسخ فرمود: چه بسا خداوند مشكل را به زبان چنين شخصى برطرف كند. بسيارى اوقات درباره مزرعه يا باغ آن حضرت را راهنمائى مى كردند و آن حضرت به آن عمل مى فرمود».[3]
مردى از اهالی بلخ می گويد: من در سفر حضرت رضا عليه السّلام به خراسان همراه ایشان بودم، روزى سفره غذا خواست و همه غلامان سياه پوست و غير آنها را بر سر سفره گرد آورد تا با او غذا بخورند. من گفتم: قربانت خوبست براى اينها سفره اى جداگانه بيندازيد؟ حضرت فرمود: دم مزن، زيرا خداوند يكى است و همه بنده يك خدائيم و مادر و پدر ما يكى است و پاداش هم در برابر كردار و اعمال است.[4]
مناسب است در اینجا به شجاعت، فداکاری و عشق ورزی جون، غلام آزاد شده ابوذر غفارى در راه خاندان رسول گرامی اسلام اشاره کنیم وی در کربلا، از امام حسین علیه السلام اجازه ميدان خواست. حضرت فرمود: شما آزادى، راه خويش را بگير و برو. جون گفت: من در روزگار خوشى از خوان نعمت شما بهره ها بردم؛ اينك شما را در این ميدان رها كنم؟ به خدا سوگند من سياه پوستم و رنگ و بوى پيكرم ناخوشايند است، همان گونه كه حسب و نسبم اینگونه است. اجازه دهيد تا نسيم بهشت بر من بوزد تا هم پيكرم، عطرآگين و هم چهره تيره ام، سفيد و هم حسب و نسبم، پرشرافت شود. امام اجازه داد و او به سوى ميدان رفت و در دفاع از خاندان رسول خدا جنگید تا به شهادت رسيد.[5]
در مکتب انسان ساز اسلام، انسانها با هر رنگی که بر پوست داشته باشند همه با هم برابرند و پیشوایان اسلامی نیز به این نکته، توجه دقیق و کامل داشتند و عدالت و برابرى را درباره همه بدون توجه به رنگ پوستشان رعايت می نمودند.
مهدی سیدمرادی
پی نوشت ها:
[1] الأصول الستة عشر، عده اى از علماء، دار الشبستري للمطبوعات، قم، 1363ش، ص 29.
[2] كافي، كلينى، محمد بن يعقوب، دارالكتب الإسلامية، تهران، 1407 ق، ج 8، ص 69.
[3] المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقى، دار الكتب الإسلامية، قم، 1371 ق، ج 2، ص 602.
[4] کافی، ج 8، ص 230.
[5] مثير الأحزان، ابن نما حلى، مدرسه امام مهدى علیه السلام، قم، 1406ق، ص 63.