0

روایت فرمانده عباس و حماسه آزادی روستا از چنگ داعش

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

روایت فرمانده عباس و حماسه آزادی روستا از چنگ داعش

روایت فرمانده عباس و حماسه آزادی روستا از چنگ داعش

شهید عباس در نجات صدها خانواده ساکن در روستاها نقش مهمی داشت. او نخستین کسی بود که به همراه سید جعفر الموسوی، مردم را به جهاد تشویق کرد.

 

تا شهدا؛ فرمانده شهید «عباس فاضل جوما» در سال 1971 میلادی در کرکوک متولد و در 29 ژوئن سال 2014 میلادی در روستای البشیر به شهادت رسید. وی عضو گردان 16 نیروهای بدر بود. ویژگی‌هایی همچون فداکاری از همان آغاز انتفاضه شعبان در شخصیت این فرمانده شهید وجود داشت و نهایتا در لبیک به ندای مرجعیت در جهاد علیه تروریست‌های داعش شهید شد.

خانواده شهید در حب اهل بیت(ع) و حرکت طبق روش و منهج آن‌ها، معروف بودند و شهید عباس فاضل جوما از جمله اولین کسانی بود که در منطقه طوزخورماتو با دیگر آزادگان موفق به اخراج نظامیان بعثی و گسترش دادن انتفاضه شعبان شدند. در شب 21 مارس سال 1991 میلادی و بدون هماهنگی با نیروهای ترکمان، نیروهای پیشمرگه به همراه خانواده‌های کُرد از بخش شمال شرقی منطقه تحت تسلط خود عقب نشینی کردند که در پی آن اختلاف زیادی ایجاد شد. به همین دلیل نیز نظامیان بعثی توانستند انقلابیون را محاصره کنند اما شهید عباس موفق به خروج از منطقه خود شد. او به سختی کوه‌ها را پیمود تا عراق را به سوی جمهوری اسلامی ایران ترک کند. این در حالی بود که نظامیان بعثی مجددا بر منطقه طوزخورماتو مسلط شده بودند.

در سال 1994 میلادی شهید عباس به صورت مخفیانه به طوزخورماتو بازگشت و به همراه تعداد دیگری از رزمندگان به کرکوک رفت تا عملیات ترور برخی از نیروهای امنیتی را اجرا کند. زیرا این نیروهای امنیتی یکی از جوانان ترکمان به نام کوکبه را پیش از آن ترور کرده بودند. در این عملیات، شهید عباس مجروح و همراه او شهید شد. او توانست مجددا کرکوک را به سوی ایران ترک کند. شهید عباس همراه دیگر نیروهای بدر به عنوان رزمنده در ایران باقی ماند و در عین حال چشمانش به عراق بود و قلب او برای شهرش می‌تپید.

حاج «أبو زهراء» مسئول شهدای گردان 16 می‌گوید: «شهید عباس در مناطق ترکمان نشین وابسته به کرکوک، نقش برجسته‌ای داشت. تا جایی که در حل بیشتر مسائل و مشکلات اهالی این منطقه کمک می‌کرد و پس از سرنگونی رژیم بعث عراق نیز به عنوان مسئول محافظت از وزیر جوانان و ورزش منصوب و بعدها نیز مسئول محافظت از حاج هادی العامری شد.»

همسر شهید تعریف می‌کند: «ابومجتبی برخی اوقات عادت داشت در کارهایش استخاره کند اما در روزی که تصمیم به تشکیل گروهی برای مبارزه با داعش گرفت، به من گفت که اجابت ندای مرجعیت به استخاره نیاز ندارد و فردا صبح انشاءالله در الدوز خواهم بود. اگر برنگشتم مطمئن خواهم بود که وظیفه‌ام را انجام داده‌ام. به او گفتم که داعش از شما قوی‌تر است و نمی‌توانید بر آن فائق شوید. امکانات شما ضعیف است. جواب داد که: "داعشی‌ها ضعیف هستند. زیرا ایمان ندارند اما ما به خداوند و رسول الله و اهل بیت ایمان داریم و این ایمان از آن‌ها قوی‌تر است و بنابراین پیروز خواهیم شد." هر ازگاهی با دیگر همرزمان تماس می‌گرفت تا به آن‌ها اطلاع دهد که باید به منطقه تازه برسیم و نقشه‌ای برای آن آماده کنیم و زنان را از آن خارج کنیم. اگر زنان ما در دستان داعش بمانند و ما بی‌توجه باشیم، غیرت نداریم.»

در روز 18 ژوئن 2014 میلادی دشمن داعشی خیلی به منطقه آمرلی و روستاهای اطراف آن نزدیک شده بود. شهید عباس در نجات صدها خانواده ساکن در این روستاها نقش مهمی داشت. او نخستین کسی بود که به همراه سید جعفر الموسوی، مردم را به جهاد تشویق کرد. پس از تسلط داعش بر روستای البشیر، شهید عباس یک لحظه هم آرام نبود و به دوستان رزمنده خود گفت: "باید این روستا را آزاد کنیم. زیرا بسیاری از خانواده‌های این روستا تحت محاصره داعش هستند." بنابراین رزمندگان تصمیم به حرکت به سوی روستای البشیر گرفتند تا آن را آزاد و داعشی‌ها را اخراج کنند.

29 ژوئن سال 2014 میلادی شب حمله بود. رزمندگان در منطقه تازه خوابیده بودند و یکی از رزمندگان آن شب را اینگونه توصیف می‌کند: «پس از رسیدن رزمندگان به منطقه تازه، آن‌ها شب را در یکی از منازل سپری کردند. پس از طراحی عملیات برای حمله به داعشی‌ها، همگی برای غسل کردن و نماز گزاردن و دعا و تلاوت قرآن رفتند. آن‌ها همانند یاران و اصحاب اباعبدالله الحسین علیه السلام در شب عاشورا بودند. در دعاهای خود از خداوند توفیق شهادت طلب می‌کردند و می‌دانستند که این شب، آخرین شب آن‌ها در این دنیا خواهد بود. شهید عدنان که از بقیه بزرگتر بود، دیگر رزمندگان را خطاب کرد و گفت: "ای برادران شما هنوز مانند گل‌ها جوان هستید و آینده در پیش روی شماست. بازگردید و کار را به ما بسپرید. این راه دیگر بازگشتی ندارد."

یکی از جوانان پاسخ داد که: "به خداوند سوگند تا شهید نشویم، از این راه بازنخواهیم گشت. در هر عاشوراء فریاد می‌زنیم که یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظیما. باید این جمله را در میدان عملی کنیم. به همین دلیل نیز تصمیم به یاری امام حسین علیه السلام گرفتیم تا این روستای پیرو حضرت را آزاد کنیم." در این هنگام عدنان به آن‌ها گفت: "به خدا سوگند شما قهرمان هستید. بنابراین بر خدا توکل می‌کنیم و زیارت امام حسین علیه السلام را در این شب مبارک قرائت می‌کنیم." زمانی که صدای اذان صبح را شنیدند، بعد از ادای نماز به دو دسته تقسیم شدند و با یکدیگر وداع کردند. بعد از آن به سوی روستای البشیر به راه افتادند.»

دو شهید جاودان، عباس فاضل و سید جعفر الموسوی این رزمندگان را فرماندهی می‌کردند. پس از آنکه حماسه‌ای دلیرانه آفریدند، ده ها عنصر داعشی را به هلاکت رساندند و ادواتشان به پایان رسید، همگی به شهادت رسیدند و پیکر مطهرشان نیز عریان به مدت 9 ماه در همان مکان باقی ماند تا حقیقتا حماسه کربلای دوم را پس از 1400 سال مجددا رقم بزنند. آن‌ها در حافظه تاریخ باقی خواهند ماند و همچون مناره‌ای برای نسل‌ها می‌شوند تا قلب‌ها به سوی آن‌ها پر بکشد

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

پنج شنبه 29 خرداد 1399  11:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها