0

داستان در مورد دوستی برای کودکان

 
majid68
majid68
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 4493
محل سکونت : اصفهان

داستان در مورد دوستی برای کودکان

 

سر ظهر بود و توی باغ وحش، حیوانات در حال استراحت بودند و آروم با هم حرف می زدند. فیل گفت این قفس خالی برای کیه؟ گوزن گفت حتما برای یک حیوون خیلی بزرگه چون قفسش از قفس من بزرگتره.خرس گفت هر کی باشه من ازش بزرگترم اینو یادتون بمونه. شیر غرشی کرد و گفت: چقدر حرف می زنید ساکت باشید بگذارید یک ساعت بخوابم از صبح، تماشاچیا خیلی خسته ام کردند. ناگهان در باغ وحش باز شد و آدمها با یه حیوون جدید اومدن اونا یه زرافه با خودشون آورده بودن زرافه وارد قفس خالی شد نگاهی به خرس و شیر و گوزن و فیل انداخت. فیل از دیدن زرافه خوشحال شد چون زرافه حیوان بی آزاری بود. خرس از دیدن زرافه خوشحال شد چون می دونست که زور خودش از زرافه بیشتره.

داستان در مورد دوستی

شیر از دیدن زرافه خوشحال شد چون می دونست زرافه با گردن بلندش توجه تماشاچیا رو بیشتر به خودش جلب می کنه و اون بیشتر می تونه استراحت کنه.

داستان درباره دوستی

اما گوزن از زرافه خوشش نیومد. اون با خودش فکر کرد زرافه ممکنه با بقیه انقدر دوست بشه که دیگه کسی به اون توجه نکنه.

داستان کودکانه و زیبا در مورد دوستی

گوزن، مدتی با زرافه بد رفتاری کرد. اما گاهی وقتها مجبور می شد با زرافه حرف بزنه. گاهی وقتها از غذای زرافه می خورد و گاهی وقتها تو قفس زرافه می رفت و با او بازی می کرد. گوزن بعد از یکی دو هفته فهمید با زرافه دوست شده اون بعدها متوجه شد اگر حسادت نداشته باشه، با هر کسی می تونه دوست بشه حتی اگه از اون قشنگتر و بزرگتر باشن.

داستان زیبا و پرمحتوی درباره دوستی

 

دوشنبه 26 خرداد 1399  12:29 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها