0

مقالات تخصصي ايثار و شهادت

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : ادبيات جنگ براي كودكان و نو جوانان آري يا نه؟
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
ادبيات جنگ به عنوان ژانري شناخته شده در جهان از پرطرفدارترين انواع ادبي است كه بسياري از شاهكارهاي جهان مانند« جنگ و صلح » تولستوي،« درانتهاي شب » فرديناند ، سيلن و ... نمونه هاي آن محسوب مي شوند. اما ادبيات جنگ براي كودكان و نوجوانان به علت ممنوعيت ورود كودكان و نوجوانان به جنگ در كنوانسيون هاي حقوق بشر
و عدم توانايي درك صحيح جنگ از سوي كودكان و آفات مخرب خشونت، كشتار،ويراني و ... در روحيه كودكان و نوجوانان از سوي كارشناسان و نويسندگان كودك و نوجوان محل ترديد و بحث بوده است. با اين حال، ادبيات كودك و نوجوان جهان شاهد آثار ارزشمنديمانند« كودك، سرباز و دريا » درباره جنگ بوده است.
در كشور ما نيز، پس از آغاز جنگ و دوران دفاع مقدس آثار بسياري از سوي نويسندگان ادبيات كودك و نوجوان با موضوع جنگ منتشر شده، اما همواره بحث بر ضرورت وچگونگي پرداختن به مسأله جنگ براي كودكان در ميان كارشناسان وجود داشته است. فصلنامه شاهد انديشه براي جمع نظرات متفاوت، اقتراحي را با پرسش «ادبيات جنگ براي كودكان و نوجوانان، آري يا نه؟ چرا؟»با بيست و دو نويسنده، منتقد،كارشناس
و مدرسان دانشگاهي مطرح كرده است كه مي تواند ورود فصلنامه شاهد ويژه ادبيات« جنگ كودك و نوجوان و فرهنگ ايثار و شهادت »باشد. زيرا، ادبيات جنگ يكي از بهترين محمل هاي انتقال مفاهيمي چون ايثار و شهادت است كه جزو محورهاي مباحث مربوط به فصلنامه شاهد انديشه محسوب مي شود. اين نظر خواهي رامهناز باقري انجام داده است.

محمد ميركياني
نويسنده، مدير گروه كودك و نوجوان شبكه يك صدا و سيما
با توجه به اينكه جنگ بخشي از زندگي كودكان اين مرز و بوم است بايد ادبيات (درباره جنگ) را كه بيشتر به وقايع پشت جبهه مي پردازد، براي كودكان نوشت.
« ادبيات براي جنگ » و « ادبيات درباره جنگ » ادبيات جنگ به دو دسته تقسيم مي شود، ادبيات براي جنگ به ادبياتي گفته مي شود كه به طور مستقيم به عرصه هاي نبرد و فضاهايي كه رزمندگان درآن حضورداشته اند مي پردازد و به طور ريشه اي جنگ را تحليل مي كند. در حالي كه ادبيات درباره جنگ ادبياتي است كه بيشتر به بازتاب حضور مردم و حوادث پشت جبهه مي پردازد.به نظر من نوشتن ادبيات درباره جنگ براي كودكان ضروري است. چرا كه اين گروه سني هم به نوعي در جنگ حضور داشته اند و حق دارند در ابيات آن سهيم باشند.بنابراين از طريق خلق ادبيات درباره جنگ كه به حوادث پشت جبهه و جنبه هاي عاطفي رزمندگان و كمك هاي مردمي به رزمندگان و غيره مي پردازد، مي توان كودكان را با
مفاهيمي همچون مقاومت، ايثار، شهادت، همدلي و پايداري آشنا كرد.

محمدرضا سرشار
نويسنده، منتقد و پژوهشگر، سردبيرماهنامه ادبيات داستاني
از آنجا كه ادبيات جنگ مالامال از ماجرا، هيجان و حوادث فوق عادي است، طرح آن براي كودكان جذاب خواهد بود. ادبيات جنگ از گذشته تا به امروز چه در بعد حماسي،چه در بعد تراژيك از آثار پرخواننده براي همه مقاطع سني حتي كودكان و نوجوانان بوده است. مگر شاهنامه كه ما اين قدر از آن تعريف مي كنيم قسمت اعظم آن به غير ازداستان جنگ هاست؟ اما براي كودكان و نوجوانان نحوه مطرح كردن موضوع و اينكه از
چه زاويه اي به مساله نگاه كرد، مهم است. چون جنگ به هر حال پر از خشونت است و نمايش برخي از صحنه هاي خشن با روحيات لطيف كودكان و نوجوانان سازگارنيست، پس مي توان به جنگ از زوايايي نگاه كرد كه ضمن برخورداري از بعد هيجاني،حماسي، ايثارگري خيلي به ابعاد خشن آن دامن نزده باشد.با وجود اين، فكر مي كنم براي بچه هايي كه خود در مقطعي از تاريخ كشور زندگي مي كنند كه مستقيماً با جنگ سروكار دارند مي توان و بايد همه ابعاد جنگ را مطرح كرد تا به اين طريق آنها خود را بيشتر با شرايط دشوار جنگ آماده كنند. بنابراين من خيلي موافق اين نيستم كه داستان جنگ براي بچه ها خشن است و معتقدم اين ديدگاه در مورد بچه هاي كشورهاي امن وآرام و مطمئن به آينده صادق است. اما در كشورهايي كه پيوسته در معرض تهاجم هستند، چطور مي توان بچه ها را از بخشي از واقعيت هاي پيرامونشان در ادبيات دور نگه داشت.
مصطفي رحماندوست
نويسنده و شاعر كودكان و نوجوانان
براي بچه ها از همه چيز حتي از جنگ مي توان نوشت. ولي آنچه مسلم است، نوع نگاه ما به جنگ در زمان جنگ با نوع نگاه مان پس از جنگ متفاوت است.در زمان جنگ، ما به جنگ به عنوان يك واقعيت اجتماعي و در زمان پس از جنگ به عنوان يك پديده تاريخي نگاه مي كنيم و اين نوع نگاه ها در زاويه ديد نويسنده تاثيرمي گذارد، اما مي توان در نگاه به جنگ و ادبيات آن به عناصر حاشيه اي جنگ كه پراز مسائل عاطفي است توجه كرد وآنهارا براي بچه ها نوشت؛ كما اينكه مي توان از رادمردي و شجاعت فرماندهان آن صحبت كرد.
فريدون عموزاده خليلي
نويسنده، سردبير هفته نامه چلچراغ
بهتر است به جاي ادبيات جنگ، ادبيات دفاع و مقاومت براي كودكان مطرح شود،اين مختص جامعه اي ما نيست، بلكه در سطح جهاني نيز ادبيات مقاومت براي كودكان كاربرد دارد نه ادبيات جنگ. مفهوم جنگ ممكن است برخاسته از اين نگاه تلقي شودكه پشت اين مفهوم يك نگاه جنگ طلبانه نهفته است. پس بهتر است از واژه ادبيات مقاومت استفاده كنيم نه جنگ.اين واژه مي تواند در تقويت حس نوع دوستي، انسان دوستي، ملاطفت و مهرباني كودكان تاثير بيشتري داشته باشد. بنابراين شاهديم كه در ادبيات دنيا وقتي صحبت از ادبيات مقاومت در ميان است، باز از يك زاويه انسان دوستانه به اين موضوع نگاه مي شود.در نگاه ملي و اسطوره اي، آرش اسطوره اي است كه تأكيد بر حل مساله و دفاع از سرزمين و آيين بدون ورود به جنگ و پيامدهاي آن را دارد و تلاش مي كند ادبيات مقاومت را بدون تأكيد بر خشونت مطرح كند. كما اينكه در نگاه ديني و تعليم و تربيتي ما، همين روش ترويج مي شود يعني ما هيچ وقت نبايد در جنگ پيش قدم شويم. به نظرمن اگر واژه مقاومت را جايگزين ادبيات جنگ كنيم، مي توان براي بچه ها از مقاومت در اين « كودك،سرباز، دريا » گفت و ادبيات مقاومت داشت. كما اينكه ما مي بينيم كتاب زمينه به موضوع مقاومت فرانسه در مقابل اشغالگري نازي ها مي پردازد و نمونه رمان قوي در حوزه ادبيات مقاومت است.همه جاي دنيا ادبيات مقاومت براي كودكان و نوجوانان شكل گرفته و مي گيرد. امادر همه اين ها، در نهايت نقطه فرجام، نقطه مثبت است يعني گزاره نهايي اين است كه حتي اگر مقاومت هم است، براي رسيدن صلح و آرامش است. بنابراين از اين زوايه مي توان ادبيات مقاومت را براي بچه ها مطرح كرد و اساساً اين ادبيات براي بچه هاضروري است.
جواد محقق
نويسنده، شاعرو روزنامه نگار
بايد درباره ادبيات جنگ يا مقاومت براي بچه ها نوشت تا آنها را براي آينده وخطراتي كه ممكن است در آينده مملكت را تهديد كند، آماده كرد. آنان حق دارند وبايد بدانند كه در مواقع دفاعي چه بايد بكنند و چه نبايد انجام دهند. در مورد ادبيات جنگ دو ديدگاه وجود دارد؛ برخي هر نوع گفتگو درباره جنگ را با بچه ها و براي بچه ها چه به صورت ادبيات و چه غير از آن را نفي مي كنند و معتقدند بچه ظرفيت شنيدن يا خواندن چنين ادبياتي را ندارند، اما نظريه ديگري هم هست كه معتقد است بچه ها خودشان به دليل زندگي در خانواده هايي كه درگير جنگند و از تبعات جنگ
صدمه مي بينند و تاثير مي پذيرند و شاهد بمباران شهادت و مجروح شدن پدران، برادران و خانواده ها هستند، ما چه بخواهيم و چه نخواهيم بچه ها درگير خواهند شد. كمااينكه در اكثر جنگ ها اتفاقاً بيشترين گروهي كه صدمه مي بيند همين بچه ها هستند. در نتيجه،وقتي گريزي از تاثير پذيري بچه ها از جنگ ها وجود ندارد، دادن اطلاعاتي در موردجنگ ها به بچه ها بلا اشكال است. البته مشروط بر اينكه انتقال اطلاعات با ظرافت روانشناسانه توأم باشد.در مورد جنگ هاي دفاعي مثل جنگ ايران با عراق، دليل محكمتري براي ارائه مفاهيمي همچون ايثار و مقاومت به بچه ها وجود دارد و آنها بايد دلايل اين ايثار و مقاومت را بفهمند و بتوانند وقتي به سن بلوغ مي رسند خودشان نيز اين مقاومت را داشته باشند.
امير حسين فردي
نويسنده و سردبير كيهان بچه ها
ما در زمان جنگ و بعد از آن كتاب هاي زيادي را با موضوع جنگ خلق كرده ايم و بسياري از اين كتاب ها در حيطه ادبيات كودك و بزرگسال جوايز ادبي را از آن خودكرده اند، پس چطور مي توانيم امروز ادعا كنيم كه موضوع جنگ موضوع خشني براي بچه هاست. وقتي جنگ به سراغ كشوري مي آيد كوچك و بزرگ با آن درگير مي شوندو جنگ به واقعيت زندگي بدل مي شود، در نتيجه بايد در ادبيات هم جايگاه خاص خودرا داشته باشد. اين مسأله كه ادبيات جنگ چون ناگزير از پرداختن به برخي صحنه هاي خشن است، پس نبايد براي بچه ها مطرح شود. جنگ واقعيتي از جامعه است كه بايد آن را به صورت مناسبي به بچه ها منتقل كرد. كما اينكه در گذشته نيز اين واقعيت بخشي از ادبيات جهان را تشكيل داده است و بايد در آينده هم اين طور باشد.البته دليلي ندارد وقتي از ادبيات جنگ صحبت مي شود، حتماً از صحنه هاي دلخراش ووحشتناك آن را براي بچه ها توصيف كرد، بلكه مي توان در ادبيات كودك فضاهاي خشن ادبيات جنگ را تلطيف كرد يا به مسائل پشت جبهه و مسائل خانواده ها، مدرسه ها و شهرها در زمان جنگ پرداخت. مهم انتقال روح مقاومت، ايثار، ايستادگي، دوست داشتن و فداكاري وطن است كه بايد در هر زمان و مكان در قالب ادبيات به بچه ها منتقل شود.
حسن احمدي
نويسنده، سردبير مجله باران
انتقال ادبيات جنگ يا دفاع به كودكان بايد توأم با نقل صحنه هاي جذاب و بعضاً خنده دار آن باشد. اگر چه جنگ همراه خشونت است و در آن صحنه هاي خون و خونريزي زيادي ديده مي شود، اما بعضي از جنگ ها مثل جنگ دفاعي ما، صرفاً در اين صحنه ها خلاصه نشده و نمي شود ما در جنگ تحميلي شاهد صحنه هاي مفرح و شادي بخشي هم بوده ايم كه مي توان آنها را در قالب ادبيات به بچه ها منتقل كرد.من به هيچ وجه موافق ترسيم صحنه هاي خشن جنگ براي بچه ها نيستم و فكرمي كنم طرح اين صحنه ها، دل هاي نازك آنها را آزار مي دهد. مي توان به جنگ اززواياي مختلفي نگاه كرد. يعني هيچ اجباري در ترسيم فضاي خشن جنگ به بچه ها نيست. ما در طي جنگ تحميلي فرماندهان بسيار خوبي داشتيم كه ويژگي هاي روحي آنان، گذشتها و مهرباني و فداكاري آنان مي تواند سرلوحه و دستمايه خلق ادبيات جنگ براي كودكان باشند پس مي بينيم كه وظيفه ادبيات انتقال گزارش صحنه ها نيست، بلكه هنرمندانه پروراندن آنها، اصل اساسي در خلق ادبيات است.
طاهره ايبد
نويسنده كودكان و نوجوانان
كساني كه معتقدند نبايد از جنگ براي بچه ها نوشت، به ادبيات كودك واقف نيستند. كساني كه مدعي كار ادبي براي كودكان هستند بايد بدانند از چه زاويه اي بايد وارد اين مقوله شد تا ضمن دوري از تاثيرات منفي جنگ، پيام صلح و دوستي را به بهترين شكل به مخاطب كودك منتقل كرد. جنگ برگي از تاريخ زندگي اين ملت است پس هيچ نويسنده فهيمي نمي تواند و نبايد نسبت به آن و عواقب مثبت و يا حتي منفي آن
بي تفاوت باشد. پس، جا دارد در ادبيات اعم از ادبيات بزرگسالان و كودكان و نوجوانان به اين مسأله پرداخته شود. اگر چه اين پرداخت ممكن است با توجه به ديدگاه هاي خاص هر نويسنده متفاوت باشد.
اگر ما حتي از بعد عرق ملي هم به جنگ نگاه كنيم، نمي توانيم نسبت به بسياري از بلايا و سختي هايي كه بر تاريخ اين ملت گذشت، بي تفاوت باشيم. با اين وجود بايد توجه داشته باشيم كه در همه جاي دنيا آنچه در ادبيات كودك مهم است، بعد تعليمي وتربيتي آن است. پس شاهديم كه حتي كساني كه مدعي شعار هنر براي هنرند، در ادبيات كودكان زياد بر ديدگاه خود تاكيد نمي كنند.از همين رو، متوجه مي شويم كه زاويه ديد و نوع نگاه ما در خلق ادبيات جنگ براي كودكان و نوجوانان با آنچه در مورد ادبيات بزرگسالان رخ داده و مي دهد، بايدمتفاوت باشد. بنابراين بجاست كه ما به عنوان نويسندگان كودك مفاهيمي همچون صلح طلبي، نوع دوستي، آرامش خواهي، انسانيت گرايي را در لابه لاي ادبيات جنگ به بچه ها منتقل كنيم.
هيچ ضرورتي وجود ندارد كه وقتي صحبت از ادبيات جنگ براي كودكان مي شود، نويسنده براي انتقال مفاهيمي همچون ايثار و فداكاري به ترسيم صحنه هاي خشن جنگ بپردازد بلكه او مي تواند اين پيام را بدون اينكه هيچ اشاره به جنگ داشته باشد با اهداي عروسك كودكي به كودك ديگر با مثالي از اين دست منتقل كند و اين ممكن نيست مگر آنكه
نويسنده كودك بيش از هر چيز جايگاه و مخاطب خود را به خوبي بشناسد.

حميدرضا شاه آبادي
نويسنده، مدير انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان

ادبيات وتاريخ جنگ براي كودكان و نوجوانان قطعاً قابل ارائه است و اين موضوعي است كه تجربه ساير كشورها در نگارش كتابهاي ارزشمند همچون« كودك وسرباز دريا »براي كودكان و نوجوانان نشان داده است. نگارش ادبيات جنگ براي كودكان ضروري است، چرا كه بچه ها بايد بدانند براي حفظ آب و خاك شان چه تلاش هايي شده است و آنچه امروز در دست دارند، براحتي به دست نيامده است، پس بايد تلاش كنند تاهرگز آن را از دست ندهند. انتقال مضاميني مثل شهادت، ايثار و فداكاري كه بخش غالب ادبيات جنگ است،نيازمند ظرافت كاري هاي زيادي است. يعني اگرچه براي بچه ها درك موضوعي مثل شهادت طلبي و اين كه يك نفر برا حتي مي شود كشته شود، به سادگي قابل پذيرش نيست و آنها در ذهن خود اين را از بين مي برند، با اين وجود نوشتن ادبيات جنگ براي بچه ها ضروري است، البته اين كه چگونه قهرمان داستان جنگي كودكان راضي مي شود، جان خود را از دست بدهند و در واقع يك شبه قالب ذهن كودك را بشكند، نيازمند ظرافت هايي است كه نويسنده بايد به آن توجه كند.اين نويسنده بايد با اتكاء به ظرافت هاي بسيار به نوعي آن را براي بچه ها مطرح كند كه اين موضوع براي كودكان قابل درك باشد. ارائه مفاهيم و تاريخ جنگ براي كودكان و نوجوانان كاملاً شدني و ضروري است. اما اين كار بايد توسط كساني صورت بگيردكه شناخت بسيار مناسبي از مخاطبان كودك و نوجوان دارند. اگر چه مفاهيمي مثل ايثار و فداكاري از جمله نمونه هايي است كه بعضاً مي تواند از طريق ادبياتي به غير ازادبيات جنگ كودكان شود، اما معني اين جمله نفي ادبيات جنگ براي كودكان نيست وما بايد بخشي از ادبيات اين گروه سني را به ادبيات جنگ البته با ويژگي هاي ذكر شده اختصاص دهيم.

حسين بكايي
نويسنده ، منتقد
ادبيات جنگ را بايد به گونه اي به بچه ها منتقل كرد كه جنبه دفاعي آن برساير جنبه ها ارجحيت داشته باشد چرا كه كودكان از لحظه اي كه حس اجتماعي در آنان شكل مي گيرد و مي توانند خود را عضوي از اجتماع امت بدانند، مي توانند مفهوم جنگ را هم بفهمند، اما اين كه نويسندگان ايراني چقدر مهارت در نگارش چنين موضوعي را دارند، موضوعي است كه بايد در مورد آن بحث كرد. به نظر من نويسندگان ما گره هايي را در گذشته در زمينه نگارش اين نوع ادبيات براي خود ايجاد كرده اند كه امروز حتي با دندان هم نمي توان آن گره ها را باز كرد.البته تنها در دوره اي جنگ است كه بايد با نظم و انظباط خاصي به مقوله ي جنگ نگاه كرد كه چرا كه در آن دوره شرايط آساني در جامعه حاكم نيست و نويسندگان بايد به مدد اين نظم جامعه را براي پذيرش شرايط سخت آماده كنند اما وقتي كه شرايط جنگي تمام مي شود مقوله ي جنگ به مقولات معمولي، تاريخي و اجتماعي مي پيوندند پس بايد ما بتوانيم اين جنگ را با هر جنگ ديگري در دنيا قياس كنيم.
ادبيات جنگ يا مقاومت و ايثار ژانر خاصي از ادبيات است كه از قضاي روزگار بازبان فارسي قرابت ديرينه اي دارد. يعني وقتي ما به تاريخ نگاه مي كنيم، مي بينيم زبان فارسي امروز ما، از زماني شكل گرفت كه اولين نوشته هاي فارسي يعني « خداي نامه ها »يا« شاهنامه ها » شكل گرفته است كه ماهيت آنها تماماً حماسي و ملي است، سپس مي توان اين ادبيات را هم براي كودكان مطرح كرد مشروط براينكه جنبه حماسي آن وجهه قالب شود، همان گونه كه در ادبيات جنگ بايد بحث دفاعي آن براي كودكان ارجحيت داشته باشد.
محمدجواد جزيني
نويسنده ، منتقد
خلاصه كردن پرداخت مفاهيمي همچون ايثار و فداكاري به ادبيات جنگ ظلم درحق اين مفاهيم است. چرا كه تمام شئون زندگي ما، جلوه هايي از فداكاري و گذشت است. من معتقدم جنگ فقط يكي از جلوه هايي است كه مي تواند بخشي از جنبه هاي ايثار و فداكاري را در آن نشان داد و بخش عمده اي از موقعيت هاي زندگي اعم از زندگي شهري و روستايي در اين زمينه مغفول مانده است. گروهي معتقدند جنگ و حوادث پيرامون آن چنان خشن و آزاردهنده است كه شنيدن واگويي آن براي كودكان درست نيست و بعضاً جنبه هاي منفي در پي خواهد داشت.اين گروه بر اين باورند كه جنگ، مساله بچه ها نيست و جايي هم در ادبيات كودكان نمي تواند داشته باشند. بنابراين، به نويسندگان توصيه مي كنند از ترسيم چهره هاي خشن زندگي مثل جنگ، در ادبيات كودك خودداري كند.در كنار اين گروه، گروه ديگري از نويسندگان كه معتقدند اين درست است كه جنگ در ذهن مخاطب كودك و نوجوان تاثير نامناسبي مي گذارد، اما از آنجا كه جنگ و حوادث تلخ آن پيرامون بچه ها وجود دارد، پس بهتر است بچه ها از طريق ادبيات جنگ بدانند كه چه اتفاقي افتاده است . البته اين دسته از نويسندگان هم اعتقاد دارند كه در مورد توصيف جنگ و فضاهاي خشن آن نبايد افراط كرد و بايد خيلي با احتياط اين داستان ها را براي بچه ها نوشت.
حميد محمدي
روزنامه نگار و فعال عرصه ادبيات كودك و نوجوان
متناسب سازي ادبيات جنگ براي كودكان نيازمند گنجاندن علامت هايي از جنگ است در نجات انسان ها « دهقان فداكار » كه بر اين گروه سني قابل فهم باشد. همچنان كه فداكاري براي آنان قابل فهم است. اما وقتي مي گوييم دشمن، لازم است پيشتر اين واژه ها را براي بچه ها معني كنيم. در ادبيات جنگ لازم است وقتي كلمه دشمن براي بچه ها بكار برده مي شود،به آنان گفته شود كه دشمن به چه دلايلي مقابل ماست و قرار است به ما صدمه بزند. اگربتوانيم واژه هاي اين چنيني را براي بچه ها تعريف كنيم آن وقت مي توانيم داستان كوتاهي مثل دهقان فداكار را خلق كنيم. ما بسياري از صحنه هاي دفاع مقدس را نتوانسته ايم به بچه ها منتقل كنيم. چون ادبيات دفاع مقدس هم به نوعي همان ادبيات جنگ است و هر جنگي در دل خود يك سري خشونت ها در دل خود دارد كه اين خشونت ها قابل انتقال به بچه ها نيست ضمن اينكه نرم افزار روحي و رواني بچه ها تناسبي با اين خشونت ها ندارد. براي همين اگر مي خواهيم فداكاري را به بچه ها منتقل كنيم، بايد از ظرفيت هاي ادبيات جنگ در تلفيق با ادبيات كهن مان استفاده كنيم.

عليرضا حافظي
نويسنده، منتقد ،پژوهشگر ادبي

بايد از آنان كه معتقدند بكار بردن ادبيات جنگ با روحيات كودكان سازگاري ندارد پس نبايد براي بچه ها درباره جنگ نوشت، پرسيد آيا بچه ها در معرض جنگ نيستند؟
طبيعي است كه وقتي جنگي اتفاق مي افتد كودكان نيز در تاثير آن و آثار و عواقب آن قرار مي گيرند. كودكان از آثار جنگ مصون نيستند. بنابراين طبيعي است كه اگر براي آنان ادبياتي به نام ادبيات كودك را اختصاص داده ايم، بايد بخشي از اين ادبيات را به جنگ اختصاص دهيم. منتها در مورد اين موضوع خاص، همان طور در مورد همه موضوعات مربوط حوزه كودكان بايد ضوابط و ملاك هايي را رعايت كنيم، به حكم همان قاعده كلي در مورد اين موضوع خاص هم ناگزير از رعايت همان قواعد و ضوابط
يعني رعايت اصول تربيتي كودك هستيم. بديهي است كه تمام وجوه زواياي جنگ را نمي توان براي كودك مطرح كرد. همان طور كه همه وجوه هر موضوع ديگري رانمي توان براي بچه ها مطرح كرد. پس به نظر من طرح موضوع جنگ در ادبيات كودك ممكن است اما نحو بيان و طرح اين موضوع مشروط به اهداف ادبيات كودك است.
يعني موضوع جنگ نيز تابعي از اهداف ادبيات كودك است و اين با توجه به غالب بودن وجه تربيتي ادبيات كودك است پس اگر موضوع جنگ در اين حوزه مطرح مي شود به منظور ارزش نهادن بر صلح، دوستي و مهر و محبت است نه اشاعه خشونت و ادبيات جنگ براي كودكان بايد در اين چار چوب باشد.

ناهيد معتمدي
استاد دانشگاه ، پژوهشگر ادبيات كودكان و نوجوانان

ادبيات جنگ اگرحالت گزارش گونه نداشته باشد و فارغ از خون و خونريزي باشد و به صورت هنري نوشته شود، قابليت اين را دارد كه بخشي از ادبيات كودكان باشد. هنر لطيف است هر چند كه در جنگ مسائلي مثل خون و خونريزي مطرح است. اما زماني كه حرف هنر پيش مي آيد، اين مسائل رقيق تر مي شوند، پس اگر ادبيات در نگاه جنگ به بخش شكوه و هيبت جنگ و رادمردي رزمندگان بپردازد و لطمه اي را متوجه روح و روان كودك نكند، اين ادبيات را نيز مي توان براي كودكان مطرح كرد.
ولي اگر كتاب ها به صورت گزارش مطرح شود و تلخي هاي جنگ بدون آميخته شدن با هنر و ادبيات ناب به كودكان منتقل شود، جز تاثير گذاري منفي بر كودكان عايدي نخواهد داشت.ادبيات جنگ بايد به معني اخص كلمه در درجه اول ادبيات ناب باشد نه گزارش صحنه هاي جنگ و در اين حالت است كه ادبيات جنگ توانايي اين را پيدا مي كند كه ساليان سال به عنوان ادبيات پايدار باقي بماند.
عباس جهانگيريان
نويسنده ، فعال عرصه تئاتر و سينما كودكان و نوجوانان
نوشتن براي كودكان در زمينه ادبيات جنگ در صورتي معقول و منطقي است كه با توجه به ظرايف و لطايف روحي كودكان باشد از اين رو بايد در پرداختن به اين موضوع به مسائل پشت جبهه كه در ارتباط با جنگ رخ داده است، نگاه شود. اگرچه در حوزه نوجواني و ادبيات نوجوان مي توان بسياري از واقعيات جامعه را به او منتقل كرد و از آنجا كه وي ناگزير از مواجهه با بسياري از واقعيت هاست، طرح مسائلي چون سقوط موشك بر سر نوجوانان كمتر اشكال دارد. با وجود اين مي بينيم كه حتي درادبيات نوجوانان هم بايد طرح اين مسائل به گونه اي باشد كه نظام فكري و روحي آنان را مختل نكند.
مضاميني مثل ايثار، جنگ و دفاع مقدس، مضاميني هستند كه اگر چه طرح آنها در دنياي بزرگسالان به سادگي ممكن است اما در دنياي كودكان نمي توان نسبت به فرهنگ ايثار و شهادت و كودك و نوجوان
طرح آنها بي گدار عمل كرد. پس بهتر است ما بين كودكي و نوجواني پيوسته مرزي را قائل شويم. چرا كه كودك براي رشد طبيعي خود نيازمند يك فضاي روحي امن را در قالب هاي ديگري به غير از « ايثار » است. با اين وجود مي توان مفاهيمي مثل ادبيات جنگ به بچه ها منتقل كرد و اين موضوعي است كه خوشبختانه اخيراً « توسط بنياد شهيد »پذيرفته شده است. پس ما بايد در نگارش ادبيات جنگ براي كودكان صرفاً به جنبه هاي سايه اي و نه اصلي جنگ بپردازيم. چرا كه متاسفانه بسياري از جنبه هاي جنگ مثل جوانمردي، گذشت، ايثار در حال كم رنگ شدن است و
وظيفه ادبيات به عنوان وسيله اي براي اهداء خوراك فكري به بچه ها اين است كه به اين مسائل هم بپردازد.
عرفان نظرآهاري
استاد دانشگاه، شاعر و نويسنده
كودك امروز بسيار فرهيخته تر از اين حرف هاست كه ما بتوانيم بخشي از حقايق را با توجيه خشن بودن از آنها پنهان كنيم. كودك امروز در متن زندگي با بخش هاي مختلف خوشايند و ناخوشايند زندگي عملاً درگير است. او از طريق رسانه هاي مختلف و زندگي عملي خود، زندگي را با تمام تلخي ها و شيريني هاي تجربه مي كند. بنابراين با كودك امروز مي توان بسياري از موضوعات را مطرح كرد. موضوعاتي كه ما شايد قبلاً فكر مي كرديم مطرح كردن آنها ممكن است براي بچه ها زود باشد و بهتر است آن رابه زمان ديگري موكول كنيم. اما امروز نبايد اين طور فكر كنيم.
فراموش نكنيم مسأله جنگ مساله متناسب جهان امروز است و بسياري از كودكان قربانيان اصلي جنگ بوده و هستند. چطور مي شود اين مساله را متعلق به كودكان ندانست. هر چند كه آنها هرگز باعث و باني هيچ جنگي در جهان نيستند اما تبعات منفي و ناخوشايند آن هميشه آنها را مورد لطمه قرار داده و به زندگي معصومانه و ساده شان لطمه زده است. بنابراين لازم است كه كودك از جنگ هم بداند و از نوشتن هاي آن باخبر شود و در عين حال بداند كه هر جنگي دلايل و ابعاد مختلفي دارد.
آموختن فضايل اخلاقي و كرامت هاي انساني مثل ايثار، فداكاري، گذشت به كودكان لازم است و نيازمند ساختن فضا و اتمسفر خاص است. گاهي اوقات اين اتمسفر مي تواند همين جنگ و دفاع باشد. آنچه مسلم است وقتي وارد فضاي ادبيات مي شويم،بايد زبان ما، زبان غير مستقيم باشد، چرا كه اگر زبان مستقيم باشد، خبري است. پيش شرط ادبيات غير مستقيم گويي است و اين است كه زبان در معناي ثانويه خود به كاررود، و نه فقط جملات بلكه تك تك كلمات در معني غير قاموسي خود به كاربرده مي شوند بنابراين چه بسا اصلاً هيچ واژه ناخوشايندي در خلق ادبيات جنگ به كار برده نشود و اصلاً از توپ و تانك حرفي زده نشود، اما پيام، پيامي باشد كه در جنگ آموخته مي شود اگرچه ادبيات جنگ ابعاد خيلي مختلفي مثل حوادث و پيشامدهاي پيش از جنگ و بعد از جنگ
دارد كه هر كدام مي تواند دستمايه ادبيات باشد ولي من فكر مي كنم هر آنچه غير مستقيم گفته شود تاثير ماندگارتر و پنهان تري دارد و به حيطه ادبيات وفادارتر است.
فضل السادات حسيني
استاد دانشگاه ، سردبير مجله رشد كودك
حتي اگر معتقد به لزوم انتقال ادبيات جنگ به بچه ها باشيم، بايد بپذيريم كه نمي توان به گونه اي همه جانبه به آن پرداخت. بلكه بايد در رويكرد به جنگ با لطافت به جنبه هاي حق خواهي و حق طلبي آن اشاره كرد. ايثار و فداكاري، از خودگذشتي مفاهيم عامي هستند و نمي توانند و نبايد در ادبيات جنگ خلاصه شوند. به ويژه كه همه جنگ ها مثل جنگ ايران و عراق جنبه ي دفاعي ندارند كه بتواند مفاهيمي اين چنيني را منتقل كنند. از سوي ديگر امروز بسياري از بازي هاي رايانه اي خيلي خشن هستند، پس بچه ها از همان دوران كودكي با اين خشونت ها آشنا هستند و شايد ما در اين زمينه زياد احتياط مي كنيم.
منتهي اگر ما بخواهيم كار احساسي مي كنيم، نبايد از خون وخونريزي و امثال اين ها براي بچه ها صحبت كنيم. بلكه بايد به موضوعات لطيف تر در بطن يا حواشي جنگ پرداخت. كمااينكه در واقعه عاشورا، اگرچه اين حادثه از سويي به جنگ نظر داشت با اين وجود داراي جنبه هاي بسيار لطيف و زيبا بود كه بعضاً به قلم كشيده شد، ما نيز در نگاه به جنگ براي
كودكان بايد از همين منظر به ادبيات جنگ نگاه كنيم.
منوچهر اكبرلو
استاد دانشگاه، نويسنده
در نگارش ادبيات جنگ يا دفاع براي كودكان بايد زاويه نگاه كودكانه به موضوع حفظ شود. چرا كه نگاه آنان به مقوله به مفاهيمي همچون تهاجم با نگاه بزرگسالان كه از پيشينه فرهنگي، جهاني و اعتقادي برخوردارند، متفاوت است. كودكان با نگاه ساده خود به مقولات پيچيده اي همچون جنگ ،دشمن، كشته شدن نزديكان نگاه مي كنند. اما اينكه چگونه مي شود براي اين مخاطب، اين مفاهيم را ارائه كرد يكسري بايد و نبايدها دارد كه بايد رعايت شود.
هديه شريفي
استاد دانشگاه، پژوهشگر ادبيات كودكان
كاربرد ادبيات جنگ يا مقاومت براي كودكان و نوجوانان بدون اشكال است چرا كه متاسفانه از قرن 18 اين تحفه به تمام كودكان دنيا به ارث رسيده است. اما اينكه آيا مي توان عناصر شكل دهنده حيطه جنگ يا مقاومت رابراي بچه ها تعيين كرد و آنها را در پوسته هاي معنايي زيرين تر براي بچه ها نقل كرد، اين نيازمند پژوهش و انديشه عميق است. به نظرمن مقولاتي مثل ايثار، فداكاري و امثال اينها به جنگ تعلق ندارد بلكه مفاهيمي كاملاً انساني هستند كه قابليت طرح در اكثر قالب هاي ادبي را دارند يعني كساني كه با مفاهيمي ايثار، فداكاري از طريق خانواده ها آشنا نشده باشند، زماني كه بحث دفاع و مقاومت پيش مي آيد،چون با اين مفاهيم آشنا نيستند نمي تواند آنها را بكار گيرند.بهتر است ما با خود رو راست باشيم و بگوييم مقصود ما از جنگ، جنگ مدافعانه، حقطلبانه، سياسي و عقيدتي است آن وقت مي گوييم: با اين راهي كه شما مي رويد مخالفيم.چون شما به بچه ها اجازه نمي دهيد كه هر آنچه در اطرافش مي بيند، انتخاب كند. شمابچه را يك سرباز مبارز در جهت اهداف خود فرض كرده ايد و به اين ترتيب مي خواهيدسربازهايي براي خود پرورش دهيد و من فكر كنم اين رفتار درست نباشد چون بچه ها نه سرباز ما هستند نه جزو احزاب سياسي. بحث دفاع از ميهن هنوز در ذهن بچه ها شكل نگرفته است. بچه ها فرق بين شهر خود و شهرهاي ديگر را به سختي مي فهمند. براي كودكان خانه و محيط خانه و بعد مدرسه مقولات مهمي است و اگر كسي قرار باشد به اين حيطه ها داده شود، بچه ها به خوبي از حريم خود دفاع مي كنند اما انتقال مباحث ملي و وطن خواهي به بچه ها نيازمند بحث آموزشي، زير بناي متكي بر مباحث تاريخي و فرهنگي است كه متاسفانه هنوز اغلب نويسندگان ما فاقد چنين ديدگاههاي عميق و همه سويه اي هستند.
افشين اعلاء
شاعر و سردبير هفته نامه دوست
پرهيز از خشونت به معني نفي بخشي از واقعيات در ادبيات كودك نيست. اگرچه مادر زندگي واقعيتي خشن تر از جنگ نداريم، اما حتي با اين توجيه هم نمي توان جنگ را از ادبيات كودك حذف كرد. متاسفانه امروزه جنگ يكي از واقعيات بشري است و موضوع به اين مهمي را كه با سرنوشت جوامع بشري در ارتباط است، نمي توان ازبچه ها پنهان كرد. مهم اين است كه ما از چه زاويه اي به جنگ نگاه كنيم. ما مي توانيم
روحيه دفاع و اهميت آن را در قالب ادبيات جنگ به بچه ها منتقل كنيم. اين دفاع مي تواند شامل دفاع از خاك، ناموس، اعتقادات باشد. فراموش نكنيم كه اين مهم براي بچه هايي كه به نوعي با اين مساله (جنگ) درگير بوده و هستند، حائز اهميت است. امروز بچه هاي ما شاهد حضور جانبازان و مزار شهدا و مشكلات خانواده هاي آنان هستند. پس گذشتن از اين موضوع سهل انگاري و اشتباه بزرگي است و ما به عنوان نويسنده ملزم هستيم پيرامون ريشه ها و عظمت اين حوادث، چگونگي و چرايي آن و علت دفاع قهرمانانه با بچه ها صحبت كنيم. ضمناً، روحيه فداكاري و سلحشوري در ادبيات كشورهاي مختلف وجود داشته و دارد. تا جايي كه حتي كشورهايي كه درگير جنگ نبود و نيستند، به روش ديگري تلاش مي كنند اين روحيه را در بچه هاي خود ايجاد كنند، مثلاً پطروس فداكار، صرفاً اشاره به ترويج روحيه فداكاري و سلحشوري، از خودگذشتگي دارد. پس همه ملت ها و كودكان به اين موضوعات احتياج دارند، منتهي در جامعه ما كه يك جامعه ديني و اعتقادي است وتاريخ آن مالامال از جنگ هاي دفاعي است همچنان كه هنوز هم مورد تهديد است، بايدكودكان مان به نوعي ظرافتمندانه و هنرمندانه با ضرورت اين چنين موضوعاتي آشنا شوند.اگرچه ممكن است اين اهميت براي كشورهايي كه كمتر در معرض خطرند و اهميت چنداني در نقشه جغرافيايي جهان ندارند، به اندازه ما حائز اهميت نباشد. ايران كشوري تعيين كننده در عرصه جهاني است و سرنوشت امروز ما تنها متعلق به اين نسل نيست و نسل هاي آينده نيز سرنوشت شان به تصميم و روحيات نسل ما پيوند خورده است، بنابراين بايد روحيه دفاع را در بچه هاي اين نسل و نسل هاي آتي در قالب هاي مختلف ادبي از جمله ادبيات جنگ تقويت كرد.
سيّد علي محمد رفيعي
فوق ليسانس الهيات، پژوهشگر، نويسنده ومنتقد ادبيات و هنر ديني كودك و نوجوان
درباره چرايي و چگونگي طرح پديدها ي به نام جنگ براي كودكان، از چند جنبه مي توان بحث كرد:
نخست، از جنبه طرح واقعيت است. اگر بپذيريم كه واقعيت را بايد به كودكان گفت و كودكان بايد واقعيتها را بدانند، و بپذيريم كه جنگ هم يك واقعيت است، خواهيم پذيرفت كه ادبيات جنگ، نگارشهايي درباره جنگ و تصويرگري با موضوع جنگ و ديگر فعاليتهاي ديداري، شنيداري و نوشتاري در اين موضوع براي كودكان، نه تنها مناسب كه ضروري است.
دوم، از جنبه تاريخي است. اگر بپذيريم كه تاريخ يك واقعيت غير قابل انكار است و آگاهي از تاريخ فوايدي بسيار براي امروز ما و نسلهاي آينده دارد، و بپذيريم كه جنگ بخشي از تاريخ و يكي از واقعيتهاي تاريخي است، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه پرداختن به توليدات فرهنگي آگاهيب خش با موضوع جنگ در قالبهاي مناسب كودكان كاري بسيار مفيد خواهد بود.
سوم، از جنبه هاي اقتصادي و سياسي است. جنگ پيامدها و تأثيرهايي مثبت و منفي بر اقتصاد و سياست مي گذارد. جنگ همواره با پيروزي قرين نيست. اگر همواره بدترين گزينه نباشد، همواره ناخوشايندترين و زشتترين گزينه است. پيروزي از راه جنگ، پرهزينه ترين پيروزي است. اينها را بايد نسل حال و آينده بداند و حس كند.
چهارم، از جنبه اجتماعي است. در جنگ، با پديده هايي چون خشونت، شكنجه كردن وشكنجه شدن، كشتن و كشته شدن، معلوليت، آوارگي، تجاوز، خرابي، بي خانماني، آوارگي،دوري از خانواده، از دست دادن عزيزان و دهها پديده زشت ديگر روبه رو خواهيم بود.
كودكان،ناآگاهترين شاهدان،بي تقصيرترين آسيب بينندگان وتأثيرگذارترين بازماندگان جنگ در آينده كشورشان هستند. آنها پيش از ديدن جنگ بايد بدانند كه جنگ چيست، چگونه بايد از بروز آن جلوگيري كرد و در مواجهه با آن چه كارهايي بايد كرد. تصوري واقعي از جنگ و راههاي مواجهه با آن، نه تنها از آسيبهاي روحي و جسمي آنان خواهد كاست بلكه آنهارا از عنصري منفعل و سربار و دست و پاگير به انسانهايي مفيد و نقش آفرين در رخدادهاي ناخواسته بدل خواهد كرد.
پنجم، از جنبه آرماني است. اين واقعيت را هم نمي شود انكار كرد كه جنگ گاه يك چهره نهفته زيبا نيز دارد. بسياري از جنگها براي كشت و كشتار و كشورگشايي نبوده و نيست؛ براي دفاع از سرزمين، ناموس، وطن، آرمان و خوشبختي و تن ندادن به خواري، تحقير، بردگي و بندگي است؛ براي به دست آوردن آزادي و استقلال و تضمين آينده اي روشن است. چهره زيباي جنگ، پيروزي آرمانها، جلوگيري از پيشرفت پليديها، پشتيباني و دفاع از خوبيها و خوشبختيها و غلبه بر ناراستيها و نادرستيهاست. شما در پشت چهره زشت و كمابيش گذراي برخي از جنگها، آيندها ي زيبا و ماندگار را مي بينيد. از اين منظر نيز پرداختن به كار فرهنگي و آموزشي درباره جنگ براي كودكان امري ضروري است. در هر حال، جنگ يك واقعيت است. يك واقعيت چندوجهي كه در هر وجه به عنوان زيرمجموعه اي از واقعيتي بزرگتر قابل بررسي است. فرزندان يك كشور نيز بايد آگاهي كافي و ديد باز نسبت به واقعيات گذشته و حال جهان و كشورشان و نقش خود در تحولات آينده داشته باشند وگرنه آن كشور با مشكلات گوناگون مواجه خواهد شد و به ورطه گسست فرهنگي و تكرار تاريخ خواهد افتاد. رسالت ادبيات، هنر و ديگر توليدات فرهنگي با موضوع جنگ، پاسخ به اين نياز اجتناب ناپذير و دادن آگاهي و ديد درست درباره اين واقعيت به مخاطب است.
حجت الاسلام مظفر سالاري
نويسنده و روزنامه نگار كودكان
واقعيتي مثل جنگ همواره مثل زلزله، سيل، سلطه بيگانه، تبعيض، بيماري واگيردار وخطرناك، فقر و قحطي و ديگر حوادث تلخ و غير مترقبه اجتماعي زندگي انسان را در طول تاريخ تحت تأثيرات شديدي قرار داده است. از جنگ هاي قديم گزارش هاي دقيق زيادي نداريم، جنگ هاي سده اخير به مدد تصوير برداري و فراواني رسانه هاي مكتوب و حضور بيگانگان وسيع تر و كامل تر گزارش شده است. جنگ داراي دو چهره دفاع و حمله است. يكي حمله مي كند و ديگري دفاع. وقتي دشمن وارد خاك كشوري مي شود، مردم در حد توان و بضاعت و در ارتباط با فرهنگ و نوع رابطه شان با حكومت و دولت در كنار سربازان به دفاع بر مي خيزند. تصرف شهرها و روستاها، بمباران، خرابي، آواراگي، مهاجرت، بيكاري، قحطي، بيماري، بدرفتاري، عدم امنيت، بزهكاري، بازگشت به زندگي
بدوي، وضعيت اضطراري پس لرزه هاي جنگ كه تا سال ها عوارض خود را به رخ مي كشد بخشي از موج تخريب و تغييراتي است كه جنگ با خودش به همراه مي آورد. حضور مردان در كنار خانواده كمرنگ و بار فشار و وحشت روي دوش زنان و بچه ها آوار مي شود. تغييرات و تحولاتي كه جنگ با خودش مي آورد، گاه ناگهان خانواده و يا شهر و روستايي راوارد نقطه عطف هايي شديد و عميق مي كند. تغيير و تحول شديد و ناگهاني معمولا انسان را از نظر روحي و رواني در هم مي ريزد و نقطه ثقل و تعادل و حفظ خود اتكايي و اعتماد به نفس او را از بين مي برد. در اين ميان كودكان و نوجوانان بيش از ديگران صدمه مي بينند به هم مي ريزند و ديرتر بهبود مي يابند، بخشي از پژوهش ها و يا آفرينش هاي ادبي و هنري مربوط به آثار و عوارض جنگ به حوزه كودك و نوجوان ربط پيدا مي كند كه مخاطبان بزرگترها هستند. هنرمنداني هم هستند كه با خلق آثاري درباره جنگ براي كودكان و نوجوان سعي مي كنند به كودكان و نوجوانان جنگ زده بينش و تحليل درستي از جنگ ارائه دهند تا آنها بتوانند براي پشت سر گذاشتن دوره سخت جنگ و رسيدن به صلح و امنيت دوباره اميد خود را از دست ندهند. اين آثار مثبت انديشي، همكاري، مقاومت، بهداشت، استفاده حداكثري از حداقل امكانات، به فعليت رساندن توانايي هاي دروني، احترام به قانون، تقديس مدافعان ميهن و همراهي با شرايط ويژه در وضعيت جنگي به مخاطبان خود مي آموزند. زبده ترين آثار هنري درباره جنگ كه براي كودكان و نوجوانان پديد مي آيد و از لطافت و خميره هنري بهتري برخوردارند. اين شانس را مي يابند كه به ماندگاري برسند و در دسترس كودكان و نوجوانان در سراسر جهان قرار گيرد. بچه هايي از اين آثار برخوردار مي شوند كه شايد خود هيچ گاه جنگي را تجربه نكنند، اما اين توانايي را پيدا مي كنندكه واقعيت و پديده اي به نام آتش جنگ را كه همواره در نقاطي از زمين فروزان است و انسان هايي را به خاكستر مي نشاند بهتر درك كنند و با قربانيان آن احساس نزديكي بيشتري كنند. بعد حماسي زندگي سربازان و رزمندگان و ياسرداران و يا پهلوانان مي تواند در پرورش حس ميهن دوستي و احساس افتخار و سربلندي كودكان و نوجوانان و قدرداني از سرزمين و تاريخ فرهنگي كه فردا ميراث داران و نگهبانان وآن خواهند بود نقش به سزايي داشته باشند. البته به شرط آنكه چنين آثاري مخملين و حرير گونه توليد شود كه مناسب با ظرفيت و تجربه كودكان و نوجوانان باشد و از جمله خشونت باري، ترسناكي، سياه نمايي، چرك نگاري، حوادث تلخ و آنچه روحيه اين قشر از مخاطبان را دچار انقباض بي مورد مي كند، پرهيز شود. جنگ تحميلي عليه ايران براي مردم ما تداعي كننده، جنگ ميان حق و باطل بود. بسيج مردمي كه به صورتي گسترده و بي مانند به مقاومت و دفاع در مقابل دشمني پرداخت كه نزديك به 50 كشور جهان به او كمك مي كردند، ريشه در باورهاي حسيني و عاشورايي و نهضت هاي شهادت طلبانه داشت. بي ترديد بدون چنين پيش زمينه ها و پشتوانه هاي ديني و فرهنگي نه مقاومتي تعيين كننده شكل مي گرفت و نه قبل از آن انقلابي به وقوع مي پيوست. پيروزي جوانان حزب الله لبنان در مقابل سپاه مغرور و شيطاني اسراييل نيز همين گونه است. اين فرهنگ كه يكي از تجلي هاي آن پايداري در برابر متجاوز و استكبار است و دفاع مقدس را معنا مي دهد بايد در غالب آثار هنري به مردم جهان شناسانده شود و از جمله كساني كه بايد از آن بهره ببرند جوانان، كودكان و نوجوانان و كودكان هستند. پايداري كنوني دولت مردان ما در برابر سلطه استكبار جهاني به پشتوانه حضور مردم در صحنه است و حضور مردم به پشتوانه فرهنگ و آيين پايداري آنهاست. اين ارزش بي مانندبايد مرتب در حال رشد و زايش باشد و يكي از مهم ترين راه ها ادبيات و هنر در تمامي اشكال و براي تمامي مخاطبان است.


یک شنبه 26 دی 1389  12:38 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : پاسداري از فرهنگ ايثار و شهادت در حوزه آموزش و پرورش
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت

در تمام جوامع بشري، ارزش‌هايي وجود دارد كه بنيان اصلي فرهنگ آن جامعه را شكل مي‌دهند. اهميت و جايگاه اين ارزش‌ها به گونه‌اي است كه هر ملتي، هويت و حيات اجتماعي و سياسي خود را در پاي‌بندي و احترام به آنها و انتقال كامل آن به نسل‌هاي آينده مي‌داند.

سرزمين پاك ايران نيز بيش از هر جاي ديگر، مفتخر به داشتن ارزش‌هاي والا و اصيلي است كه نمونه‌ي آن را در كمتر جايي مي‌توان يافت. فرهنگ ايثار و شهادت يكي از ارزش‌ها است كه همزمان با تاريخ اين سرزمين شكل گرفته و هميشه از جايگاه ويژه‌‌اي برخوردار بوده است. پس از واقعه‌ي عظيم عاشورا، اعتبار و ارزش اين فرهنگ در نزد ايرانيان دو چندان شده و جنبه‌ي تقدس و الهي نيز به خود گرفته است.

فرهنگ culture : مجموعه‌اي از ارزشها، هنجارها، سنت‌ها، آداب و رسومي است كه در جوامع انساني به صورت متفاوت وجود دارد.

ايثار generosity: يعني برگزيدن و اختيار كردن و اكرام نمودن و در اصطلاح، اختيار كردن غير است بر خود از روي قصد و نيت.

شهادت martyrdom: يعني پايان دادن به جريان حيات در كمال هشياري و آزادي و آشنايي با ماهيت و مختصات آن.

بارزترين نمونه‌ تاريخي ايثار و شهادت، حركت و قيام امام حسين (ع) و خاندان پاكش بر عليه نظام فاسد اموي بود. آنها با رشادت تمام در جنگي نابرابر و غير منصفانه از دين خدا دفاع كردند، و با ريختن خون سرخشان، زمينه را براي تحقق عدالت و آينده‌ي سبز (ظهور مهدي موعود (عج) ) مهيا كردند.

در عصر حاضر نيز، هشت سال دفاع مقدس فرصت مناسبي بود تا پايه‌هاي اين فرهنگ عاشورايي به همت رزمندگان اسلام و خون سرخ شهيدان محكم و استوار گردد. در حال حاضر فقط تعداد انگشت‌شماري از نهادها و سازمان‌ها، خود را در اين زمينه مسئول مي‌دانند؛ كه يكي از مهم‌ترين آنها، نهاد رسمي تعليم و تربيت يعني وزارت آموزش و پرورش است.

اين بخش از جامعه، با تقديم هزاران شهيد، جانباز و اسير و داشتن بالاترين آمار نيروي بسيجي، يكي از توليدكنندگان اصلي فرهنگ ايثار و شهادت به حساب مي‌آيد. نقص در كتاب‌هاي درسي، ضعف در فضاي فيزيكي مدارس و بي‌توجهي كادر آموزشي از مهمترين عوامل تضعيف‌كننده‌ي فرهنگ ايثار و شهادت هستند.

جدول زير بيانگر وجود نقص در كتاب‌هاي درسي در اين زمينه است.

 نام كتاب دوره

ديني و قرآن

فارسي

عربي

تاريخ

هنر

آمادگي دفاعي

جمع

ابتدايي

28

37

. . . . .

8

. . . . .

. . . . .

73

راهنمايي

42

23

7

23

4

. . . . .

99

متوسطه

13

70

18

35

. . . . . .

11

147

جمع

83

130

25

66

4

11

319

يكي از مهمترين وظايف اصلي نظام آموزشي كشور، برطرف نمودن نقاط ضعف در اين زمينه است.

البته بايد گفت كه فرهنگ ايثار و شهادت، صف كشيدن براي كشته شدن نيست. بلكه در حال حاضر، اين فرهنگ در تلاش براي خدمت به مردم، همبستگي ملي، تحقق عدالت، اطاعت از رهبري و سوق دادن كشور به سوي پيشرفت و تكامل معني پيدا مي‌كند. و در بعد خارجي با اتكاء به اين فرهنگ مي‌توان نقشه‌هاي دشمنان را خنثي نمود و تهديدها را به فرصت تبديل كرد.

 

نویسنده: مجيد رعنايي پو ركارشناس فيزيك


یک شنبه 26 دی 1389  12:39 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : جايگاه فرهنگ ايثار و شهادت به عنوان قدرت نرم در دكترين امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران
كلمات كليدي : فرهنگ ايثار و شهادت، قدرت، قدرت نرم، قدرت سخت، دكترين، استراتژي، امنيت ملي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
دانشمندان علوم سياسي و استراتژيست ها از منظري قدرت را به نرم (Soft Power) و سخت
(Hard Power) تقسيم مي كنند. همچنين معتقدند كه قدرت داراي عناصري چون ايدئولوژي، عوامل اجتماعي، عوامل انساني، عوامل سياسي، عوامل جغرافيايي، عوامل نظامي و عوامل اقتصادي مي باشد. البته بايد توجه داشت كه اين عناصر خود مولفه هاي جزئي تري را نيز شامل مي شوند. برخي از اين عوامل در زمره قدرت نرم و برخي ديگر در ذيل عنوان قدرت سخت توصيف شده اند. از آنجا كه دانشمندان غربي با مفهومي چون ايثار و شهادت ناآشنا و بيگانه هستند و به تبع آن، از فرهنگ ايثار و شهادت هم آگاهي ندارند و انديشمندان و نويسندگان داخلي اين عرصه نيز به دليل دنباله روي از توليدات ذهني غربيان چندان به اين مقوله بها نمي دهند، در نتيجه اين موضوع بسيار مهم در مكتوبات علمي و حتي مطبوعاتي كشور ما هم فراموش شده است. آنچه مغفول مانده اين است كه مساله ي ايثار و شهادت و تبديل شدن آن به يك فرهنگ از شاخصه هاي همه اين عوامل چه نرم و چه سخت مي باشد؛ ناگفته نماند كه اين فرهنگ عنصري از قدرت نرم مي باشد ولي به سهولت با هر يك از عوامل مذكور تركيب شده و باعث تقويت و تحكيم آن مي شود. در صورت نهادينه شدن اين فرهنگ در هر يك از آنها، جايگاه آن عنصر را به طور خاص و جايگاه كشور ما را در كل از لحاظ قدرت دفاعي و بازدارندگي ارتقا خواهد بخشيد. اين مقاله در پي آن است كه نقش و تاثير فرهنگ ايثار و شهادت را در هر يك از عناصر تشكيل دهنده ي قدرت و توان دفاعي و امنيتي جمهوري اسلامي ايران نشان دهد. همچنين موقعيت فرهنگ ايثار و شهادت را در عناصر قدرت و در نهايت جايگاه آن را در دكترين امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران و مطالعات امنيتي و استراتژيك تبيين نمايد.

نويسنده:جواد علي پور
دانشجوي كارشناسي ارشد دانشگاه امام صادق(ع)


یک شنبه 26 دی 1389  12:39 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : مباني و شاخص هاي فرهنگ ايثار و شهادت (مفهوم شناسي و تعاريف)
كلمات كليدي : ايثار، شهادت، ظلم و تجاوز، عزت مسلمين
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
وقتي از فرهنگ ايثار و شهادت سخن به ميان مي آيد، سؤالات متعددي در اذهان متبادر مي شود كه ممكن است از زبان عوام و حتي بعضي خواص مطرح گردد؛ مثلاً:
1- منظور از فرهنگ ايثار و شهادت چيست؟
2- با توجه به اينكه ايام دفاع مقدس سپري شده، طرح اين بحث چه موضوعيت و ضرورتي دارد؟ و دهها سؤال ديگر.

معمولاً اين گونه سوالات از عدم شناخت صحيح و همه جانبه نسبت به موضوع ايثار و شهادت ناشي مي شود. اگر با ژرف نگري به اين موضوع بينديشيم، به تمام شبهات و سؤالات نهفته در اذهان پاسخ داده مي شود و اين چيزي است كه در اين مقاله مختصر درصدد آنيم.


در مقدمه بايد گفت عنصر مبارزه با ظلم و تجاوز در تمام جوامع و فرهنگ ها امري مقدس و ضروري، و از جمله عناصر مهم در حفظ حيات حقيقي انسانهاست كه در طول تاريخ به آن محتاج بوده اند، منتها در برهه هايي از زمان و به دلايل شرايطي خاص، اين فرهنگ ظهور و تجلي بيشتري داشته است. هر زمان كه ظالم يا متجاوزي قد علم كرده، مرداني غيور و فداكار با اراده اي پولادين و از خودگذشتگي در مقابلش ايستاده و با ظلم و تجاوز مبارزه كرده اند. حال يا در راه هدف والاي خود كشته شده اند و يا با فتح و پيروزي ظالمان متعددي را سر جاي خود نشانده اند.


مصاديق حقيقي چنين مبارزاتي را در تاريخ ملل مختلف با هر كيش و آييني فراوان مي توان يافت كه بعضي از نمونه هاي آن حتي در قصه ها و اشعار سينه به سينه نقل شده است. اما در دين مبين اسلام و به ويژه در مكتب تشيع، به دليل ويژگيهاي خاص آن و تأكيد بر حفظ حيات معنوي و عزت مسلمين در خصوص مبارزه با ظلم و تجاوز و فساد و . . . سفارشات و تأكيدات مهمي شده است؛ تا جايي كه در مذهب ما مبارزه با متجاوز يكي از فروع دين تلقي شده و احكامي بر آن مترتب است، همانگونه كه براي نماز و روزه و حج و . . . شرايط و احكامي ذكر شده است. بنابراين در اين مقاله به بررسي مباني فرهنگ ايثار و شهادت در قالب پاسخگويي به پرسش هاي فوق پرداخته مي شود.

نويسندگان:
مرضيه مختاري پور، دانشجوي دكتراي مديريت آموزشي دانشگاه اصفهان
حسن مختاري پور، معاون پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد اصفهان
دكتر سيدعلي سيادت، عضو هيأت علمي دانشگاه اصفهان

 
 


یک شنبه 26 دی 1389  12:39 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : مباني ديني ايثار و شهادت
منابع : شهادت، ايمان، جهاد، تعهد، نظام امن
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
سخن از شهيد است، آن انسان والا و آگاهي كه شناخت مكتبش او را به صحنه هاي پيكار بر عليه باطل و ستم كشانيده، كسي كه با حضور آگاهانه به استقبال حربه هاي مهلك دشمن شتافته، لقاء پروردگار را با جاودانه كردن مكتب، بر سكوت ننگ آور در برابر دشمن ترجيح داده، از اين رهگذر خود نيز به جاودانگي پيوسته است.
اصولاً در نظام ارزشي اسلام، شهادت خود معياري است كه بيشتر ارزشها و اعمال صالح با آن سنجيده مي شود و در طبقه بندي ارزشها جايگاه خود را باز مي يابند، زيرا براي هر عمل نيكي در نردبان تكامل، فراتري هم وجود دارد جز شهادت، چرا كه شهادت چيزي جز تبلور با شكوه و حماسه آفرين ايمان و تعهد نيست، لذا مرگ سرخ در بستر جهاد در راه خدا، مقدس ترين آرمان يك مسلمان متعهد در طول زندگي است و در تاريخ اسلام بالاترين حماسه ها را همين عاشقان شهادت بوجود آورده اند و با نثار قطره هاي خون پاك خود، در پيكر جامعه خون زنده و گرمي جاري ساخته، موانع تكامل بندگان خدا را از ميان برداشته اند و راه را براي حكومت خدا و خداگونه ها هموار نموده اند.
بايد دانست كه شهيد در انتخاب مسيرش به سوي خدا منطق و طرز تفكر ويژه اي دارد كه شناخت اين طرز تفكر و پايه هاي ايدئولوژيكي و انديشه او، به هم جهت و هم هدف شدن با او و گسترش فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه كمك مهمي مي كند.
آري! شهادت، آرزوي ديرين مؤمنين و كمال بلوغ زندگي يك انسان پاك، و نيل به سرور حضور رب العالمين و جاي گزيدن در والاترين درجات مقام امن و فردوس برين است و اين است دامنه پرواز مؤمن و قله اوج پرواز يك انسان با ايمان و رزمنده آگاه و ژرف بين.
به اميد اينكه همه ما شيفتگان راه شهيدان راستين، دل را از شوق رسيدن به آن كمال والاي انساني سرشار ساخته، با سلاح ايمان به نبرد فسادانگيزان پرداخته، ريشه ظلم و بدي را از جهان براندازيم، و سعادت و سلامت را در پرتو انوار انديشه شهدا به جامعه اسلامي بازگردانيم.

نويسنده: زهرا مهدي زاده
كارشناس ارشد الهيات

 
 


یک شنبه 26 دی 1389  12:40 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : چگونه فرزندانمان مفاهيم ايثار را لمس كنند؟
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
اين روزها وقتي مي خواهيد زنگ خطري براي حفظ و حراست از پيشينه ي ارزش ها و باورهاي فرهنگي مان داشته باشيم ، بي درنگ ،ارزشهاي اخلاقي پررنگ تر از هميشه تيتر درشت صفحه ي زندگي مان مي شود.

ارزش هاي اخلاقي به عنوان مقوله اي متعالي و برتر ، بديهي ترين صفات انساني هستند كه عالي ترين آنها امكان پذير اما انكار كردنش نا ممكن است.

جامعه براي حفظ حريم خودش نياز به چهارچوب هاي مشخص دارد و فرا تر نرفتن از خط قرمز ها ، امنيت جامعه را تامين خواهد كرد ، در اين ميان آن چيزي كه حرمت ،احترام ،پاكي و صداقت را براي شهروندان به ارمغان مي آورد ،ارزش هاي اخلاقي هستند.

ارزشهاي اخلاقي در فطرت آدمي ريشه دارند و هدايتگر انسان ها در مسيري صحيح و اهدافي ارزشمندند .
پيشينه ي ارزشها و باورهاي فرهنگي هم ايثار را مي طلبد.

ايثار ،تبلور عملي و تجلي عيني همه ي ارزشهاي متعالي انسانيست و در سرزمين ما 8سال دفاع مقدس فرصتي براي شكوفا شدن ارزشهاي متعالي انسان بود.

فرهنگ ايثار ،مجموعه ايي از افكار ،باورها و دلبستگي ها را در درون خودش داشت كه در جريان انقلاب اسلامي و در دوران دفاع مقدس تجلي يافت و در عرصه ها ي مختلف سازندگي هم نمايانگر شد.

مردم ما با واژه ي شهادت غريبه نيستند . اين سرزمين مدتهاست كه اين مردم را با خون ، دفاع ، آزادي ، و ايثار مي شناسدو شهادت طلبي يكي از تجليات پر معناي ايثار گريست.

شهادت طلبي و ايثار گري پُليست براي حفظ ارزشهاي اسلامي و براي مردمي كه به حقيقت آن پي برده اند.

و اما فرهنگ مقدس ايثار را براي نسل حاضر چگونه مي توان تعريف كردو يا به زباني ساده تر نسل جوان ما چگونه مي تواند بدون لمس معناي ايثار به حقيقت آن پي ببرد؟

ما مردمي هستيم كه عواطفمان زود قليان پيدا مي كند ،احساسي مي شويم و به راحتي اشك مي ريزيم و حتي مسائل كوچك ما را به راحتي شاد ميكند. اما بايد بگويم كه براي حفظ ارزش ايثار هيجان و عاطفه كافي نيست ، عواطف اگر با آگاهي همراه باشند ما را از تك بعدي بودن نجات مي دهند.

احساس و عاطفه مَركب اند و عقل راكب آنها ، براي حفظ ارزش ايثار بايد رويكرد عاطفي در كنار رويكرد عقلاني مطرح شود . تجربه ثابت كرده كه شور و شعور هردودر كنار هم نقش آفرينند.

با زتوليد فرهنگ ايثار از طريق اسطوره سازي و اسوه پردازي در قالب هنرمندانه لازم است تا الگو سارزي و الگو پذيري مناسب صورت گيرد . و اما چه كنيم تا فرهنگ ايثار باقي بماند ؟

عميق تر شود و گرد غبار نگيرد و به نسل هاي بعدي منتقل شود.

سيال بودن يكي از ويژگي هاي آشكار فرهنگ است و فرهنگ با جاري شدن در متن زندگي مردم قدرت انتقال از نسلي به نسل ديگر را دارد.

فرهنگ ايثار و ارزش هاي آن براي جاودانه ماندن بايد با زندگي مردم عجين شود و در متن زندگي آنها جريان پيدا كند.

ايثار زمان و مكان نمي شناسد ،همه زماني و همه مكاني است .

فرزندان ما چقدر قادرند از دوست داشتن هاي خودشان بگذرند؟ آيا به آنها آموخته ايم كه براي حفظ داشته هايشان از ارزشهاي انساني مايه بگذارند و يا نسل تحت تربيت ما آموخته اند كه نوعدوست باشند و براي حفظ اين ارزش عملا از داشته هايشان دل بكنند؟

روزهاي انقلاب و روزهاي پر شور دفاع مقدس تنها فرصت هايي بودند براي كساني كه يك فرصت بزرگ مي خواستند و انقلاب اسلامي هزينه هايي مي خواست كه مردم ما براي داشتن آن اين هزينه را پرداختند .

هنوز وقتي پيكر پاك شهيدي را تشييع مي كنند سخن امام راحل در گوشها طنين انداز مي شود كه : اين مردم بهتر از امت پيامبر (ص) در صدر اسلام در صحنه حاضر شدند .


در يك نگاه ساده ،در محتواي ايثار ، مي توان موارد زيادي را مشاهده كرد. خدا خواهي ،دين باوري ، اخلاص ، عزت و عظمت و تكامل روحي پيش زمينه هاي ايثارند و مواردي چون يادگار شهدا ، مقبره ها گنبدها و وصيت نامه ها ، محصولات اجتماعي و مشترك فرهنگ غني ايثارند.

اگر بخواهيم ايثارگري وارد فرهنگ مردم شود بايد خدا محوري و آرمان گرايي وارد زندگي مان شود. بايد مسئولان جامعه با نگاه تكليف محور به جاي نگاه رابطه محور به بررسي عوامل مانع در پيش روي ترويج فرهنگ ايثار بپردازند.

فرهنگ ايثار بايد در فرهنگ مردم جاري شود و نه اينكه به صورت خرده فرهنگ در گروههاي خاصي امكان پذير شود ، بايد براي اهميت يافتن ارزش ها از طريق تبيين علمي و عقلاني زمينه سازي كرد.

تلاش براي باور پذير كردن ارزش هاي دفاع مقدس از طريق اجتناب جدي از تبليغاتي كردن آنها و در نظر گرفتن مخاطبان و در سطح آنان سخن گفتن توصيه ي پيامبر گرامي اسلام است كه: ((كَلِمَ الناس قَدرَ عُقُولَهُم.))

اقدام مناسب براي استفاده ي هنرمندانه از نمادهايي بديل در قالبِ بديعِ هنري براي باز آفرينيِ فرهنگ ارزش هاي دفاع مقدس و ايجاد هماهنگي كامل ، ميان بخش هاي فرهنگي با ديگر بخش ها ي جامعه از طريق مهندسِي فرهنگي و مديريت شايسته ي آنان .

عدمِ حضوِر برخي از والدين در جبهه ها يا عدم اطلاع رساني كافي نهادها يِ مرتبط با ترويجِ فرهنگ ايثار ، يكي از ابتدايي ترين چالش هاي پيش رو براي انتقال مفاهيم ايثار و شهادت به نسل جديد است.

گاهي والدين با اين مفاهيم آشنايند ولي عدم اطلاع آنان از شيوه هاي صحيح انتقاِل مفاهيم در اين مسير اختلال ايجاد ميكند.

گاه تضاد ي ميان ارزش هاي موجود در خانواده ها و آنچه كه در اجتماع يا رسانه ها وجود دارد ايجاد چالش مي كند و گاه هم نبود امكانات آموزشي و يا در دسترس نبودن آنها فضايي غير متعادل به نفع ارزش هاي غير از فرهنگ ايثار و شهادت به وجود مي آورند.

به هر حال شيوه هاي درست ترويج فرهنگ ايثار در مراحلِ مختلفِ سني ، راهكارها و معيارها ي خود را مي طلبد .اگر راهكارها مبتني بر ويژگي هاي عاطفي ، عقلاني و اجتماعيِ افراد باشد تاثير خواهد گذاشت و نتيجه ايي به معناي ايجاد رفتار مطلوب و نگرش مثبت نسبت به فرهنگ ايثار و شهادت به دنبال خواهد داشت.



سهيلا حقاني - كارشناس برنامه ريزي انساني

منبع : معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد در استان خراسان شمالي


سه شنبه 28 دی 1389  4:14 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : فرهنگ ايثار وامدار كدام نسل خواهد بود ؟
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
فرهنگ ايثار وامدار كدام نسل خواهد بود ؟

گاهي اتفاق مي افتد ، كانالهاي تلويزيون را كه بالا و پايين مي كنيم شايد خيلي اتفاقي به مرور صحنه هاي جنگ بر بخوريم ، صحنه هايي كه گاه اعتراض نسل جوان را برمي انگيزد با جملاتي كه گاه تكرار مي شوند كه : براي تكرار خاطرات گذشته بيست و اندي سال كافي نيست ؟
در كشورما ايران به نسلي كه انقلاب و جنگ را درك كرده باشند نسل اول و به آنان كه تنها از جنگ به بعد را درك كرده اند نسل دوم مي گويند .اين كه هر نسل با نسل قبلي تفاوتهايي دارد امري طبيعي است و جهت تكامل انسان امري مطلوب بوده و چندان چالش برانگيز نخواهد بود ، اما برخي به گسست بين نسل اول و دوم و برخي به عدم انقطاع بين آنها معتقدند .

اگر نسل گذشته خواستار انطباق كامل و انكار تفاوتِ نسلي باشد و به جاي دفاع عقلاني از ارزش ها ي خود ، به دفاع تحكمي از آنها بپردازد ، در زبان ملفوظ و زبان معقول با نسل بعد نا همزبان شده است و در مقابل لغزش ها و خطاهاي نسل جديد تحمل يا سعه ي صدر ندارد . چيزي كه واضح است اينست كه نسل ها چه در گذشته و چه در حال بيش از ساير گروه هاي اجتماعي از نفوذ فرهنگ ِ داخلي و خارجي متاثر مي شوند .
بايد به اين نكته انديشيد كه منابع اقتدار نسل اول چه كساني بوده اند و اكنون چه كساني هستند تا از انقطاع نسل ها پيشگيري كرد و البته فرهنگ ايثار و شهادت مانع چنين انقطاعي مي شود زيرا (( الانسان عبيدالاحسان)) و مگر مي شود يكي از صد ها درس بزرگ ِايثار گونه ي عاشورا را كسي بشنود و صرف نظر از مذهبش به آن دل نبندد .

هركجاي دنيا و هر كجاي تاريخ اگر شرايط مشابهي پيش بيايد ، مردماني هستند كه با ايثار جان خود ، چنين فرهنگي را بازتوليد كنند و انقلاب اسلامي ايران و جنگ تحميلي
شاهد زنده ي خوبي بر اين مدعاست .شهادت كه نتيجه ي سلامتي روان ، روحيه ي شجاعت و انتخاب آگاهانه است پويايي جامعه را به همراه دارد چرا كه ريشه در صبر ، استقامت و مبارزه با كفر دارد و اين عوامل در مجموع مقاومت جامعه را بالا برده واجتماع را متحرك و پويا ميكند .

در گذشته همواره جوانان مظهر خامي و جهالت و پيران مظهر خردمندي و فضيلت بوده اند و هيچ فعل و انفعال نابخردانه اي از پيران انتظار نمي رفت . مردان همه پير بودند و بزرگان معنوي را در مقام پير تلقي مي كردند .در عرصه ي گسست فرهنگي ، فاصله ها ي سني و سالي از بين ميرود ، يعني در افراد پير و ميان سال هم كنش هاي جوانان به چشم مي خورد .به طور كلي ، گرايش هاي فرهنگي موجب دگرگوني گرايش هاي طبيبعي انسان مي شود .گريزي به فرهنگ عاشورا ، به ما ياد آوري مي كند كه در كنار هم بودن نسلها فرهنگِ ايثاررا آفريد و در جنگ تحميلي نيز دوباره شاهد در كنار هم بودن نسلها بوديم .

در اين عرصه ي دفاع ديگر نه جوانان مظهر خامي بوداند و نه پيران مظهر فضيلت و البته اقتضاي جنگ چنين است كه جوانان پيشتاز باشند . و بايد دانست كنش هاي جوانان و پيشرفت بسيار سريع علمي آنها هرگز جاي تجربه ي پيران را نخواهد گرفت و تمدن جوانان به هر كجا كه برسد به گرد پاي كهكشان فرهنگِ ايثار و شهادت حسيني نخواهد رسيد و جوانان همواره ، تاريخ ايثار و شهادت را وامدار پيران قوم خويش اند .

بامرور شرايط روزهاي اوليه ي انقلاب مي توان جلوه هاي تغيير در رفتار مردم را از كمك رساني به محرومين جامعه تا تغيير در الگوي مصرف و مشاركت در جنگ تحميلي و دفاع همه جانبه ي مردم مشاهده كرد .علاوه براينكه جنگ و دفاع ،تجليِ ايثار و از خود گذشتگي بود ،خود ،به تقويت و نهادينه شدن اين فرهنگ انجاميد ،به گونه اي كه ياد آوري جنگ و دفاع از ميهن همواره مفهوم ايثار و شهادت را در ذهن متبادر ميكند .

با پايان يافتن جنگ و اتخاذ سياست هاي شتابزده در زمينه هاي اقتصادي ، اجنماعي ، فرهنگي و سياسي و شروع دوران پيشرفت در فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي و تغيير رويكرد قدرتهاي استعمارگر به ويژه آمريكا از مقابله مستقيم به مقابله هاي غير مستقيم در برابر ايران شرايطي به وجود آمد كه فاصله و شكاف ميان شرايط فرهنگي دوران جنگ و پس از آن به عيان ديده مي شود .



جهاني شدن ، تهاجم فرهنگي و نقش سرمايه داري ، گسترش روز افزون فناوريهاي ارتباطي و اطلاع رساني و دستيابي آسان با وجود شبكه هاي ماهواره اي و فراگير شدن استفاده از آنها ، تمامي افراد را در هر سن ، جنس ، مليت و فرهنگ و با هر خواسته و هر موقعيتي از شبانه روز هدف قرار داده اند .فناوري ارتباطاتات و اطلاعات ، امكان ظهور جامعه اي شبكه اي را فراهم آورده و جوامع را در درون قالب هاي تازه ، هويتي تازه مي بخشد وتعاريف تازه اي از انسان عرضه مي كند .

اين فناوريها نقش خانواده ، مدرسه ، و حكومتها را دراجتماعي شدن و جهت دهي اميال وافكار انسان ها كمرنگ نموده و تغييرات اساسي را در نحوه ي زندگي ، آداب و رسوم ، ارزشها و نگرش او به طور كلي هويت افراد به وجود آورده است . غرب با بكارگيري فناوري به خانه ها نفوذ كرده و اعتقادات و ارزشها يي را كه مانند دژ محكم است و شخصيت افراد در آن پرورش مي يابد را تهديد ميكند.

واما بايد توجه داشت كه مقابله ي كار آمد و مفيد در صحنه ي ارتباطات هم مستلزم شناخت همه جانبه ي ابزار ها ، امكانات و نيز شيوه هاي مقابله با آن است .


سهيلا حقاني - كارشناس برنامه ريزي انساني

منبع : معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي استان خراسان شمالي


سه شنبه 28 دی 1389  4:15 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : شهيد در منشور دين (بررسي مقايسه اي شهيد و شهادت در رويكردهاي فقهي، كلامي و عرفاني)
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
مقدمه
شيعه و شهادت در بستر تاريخ اسلام
واقعه سقيفه پس از رحلت پيامبر اسلام و حاكميت خلفاي راشدين و در نهايت بر روي كار آمدن بني اميه و بني عباس و ساير سلسله هاي حكومتي موجب ظهور و بروز يك جريان ديني مخالف با اين روند تاريخي گرديد كه بعدها به عنوان شيعه و يا تشيع اشتهار يافت. اين رويكرد كه از محروميت هاي تاريخي بسياري در طول تاريخ برخوردار گرديده است در طي چهارده قرن گذشته، مدام درصدد بازيابي جايگاه و موقعيت اصلي خويش بوده و هست. البته شيعه( قرائتي كه در اين پژوهش مورد نظر ماست) اين جايگاه را بدان دليل براي خود قائل بوده و هست كه خود را منتسب به نزديك ترين افراد به پيامبر اسلام دانسته و مي داند. به همين دليل از آنجا كه اهل بيت پيامبر جايگاه رفيعي در بين امت اسلام براساس نص صريح قرآن دارند، بالطبع اين جايگاه در يك فرآيند تاريخي به شيعيان نيز منتقل گرديد. مزيد بر آن بار قدسيتي است كه هر نوع تفكر ديني به صورت معرفت شناختي با خود به همراه دارد. در نتيجه تشيع علاوه بر دغدغه مندي نسبت به باورها و اعتقادات خود براي به دست آوردن موقعيت مناسب، هميشه درحال ستيز وتلاش بوده است و هميشه براي اين ستيز و تلاش اهميت قدسي قائل بوده و هست. اين ويژگي تشيع، فرهنگي را بوجود آورده است كه در آن برخي از پديده ها رنگ و لعابي غليظ تر و جلوه اي بيشتر دارند كه از آن جمله مي توان به شهيد و شهادت اشاره نمود. ناگفته پيداست كه اين سخنان به معناي انكار مباني اعتقادي تشيع نيست. ولي نميتوان اين واقعيت را نيز انكار نمود كه آنچه امروزه از تشيع ادراك ميكنيم تحت تاثير شرايط سياسي، اجتماعي است كه درطول تاريخ برحيات تشيع سايه افكنده است. بنابر اين جهت گيري به هر دو سر اين طيف بدين معني كه تحليل تشيع صرفاً به عنوان يك جريان سياسي ديني، يا يك جريان اعتقادي، يك سوگيري نادرست خواهد بود. بدين ترتيب لازم است به ميزاني كه به جنبه اعتقادي تشيع توجه ميشود به همان نسبت نيز به متاثر بودن از فضاي تاريخي، سياسي و اجتماعي توجه شود.

مواجهه جامعه ديني با شهادت در دوران حاضر
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با شروع جنگ عراق عليه ايران، در شرايط بحراني و انقلاب زده حجم كثيري از آحاد مردم در اثر انقلاب و جنگ، يا خود و يا يكي از اعضاء خانواده آنها كشته شدند. در نتيجه از سوي رهبر انقلاب امام خميني(ره) كه خود فقيهي جامع الشرايط بود براي اين مهم تدبيري انديشه شد كه به وضعيت اين خانواده ها در قالب يك نهاد انقلابي به نام بنياد شهيد رسيدگي گردد. اين كه ايشان در صدور چنين دستوري به دنبال چه هدف و يا هدف هايي بوده اند مستلزم تحقيقي مستقل است، اما به هر روي يكي از هدف هاي ايشان به طور قطع سامان بخشي به وضعيت زندگي خانواده هايي بوده است كه در اين شرايط دچار آسيب شده و جامعه بايد به آنها توجهي خاص معطوف مي داشت. در اثر گذر زمان رفته رفته اين پديده (كشته شدن در اثر بحران هاي ناشي از انقلاب و جنگ) از حد يك واقعه ناشي از بحران هاي اجتماعي فراتر رفت و به يك پديده قدسي و ارزشي در جامعه مبدل گرديد. پيوند و ارتباط شهداي انقلاب با شهداي كربلا در ادبيات پس از انقلاب حاكي از همين امر است.
قدسيت و ارزشمندي الهي و ديني اين پديده در جامعه موجب شد كه نگاه آحاد جامعه به كشته شدگان و خانواده هاي آنها نيز تغيير نمايد. پس از مدت زمان اندكي ديگر به اينامر بهصورت يك پديده ناشي از بحران هاي انقلاب و جنگ توجهنشد. بلكه اينامر بهصورتيك شاخص و ملاكبراي تشخيص سره از ناسره ودربرخياز موارد تقسيم بندي هاي اجتماعي گرديد. اين امور تماما" در شرايطي به وقوع مي پيوست كه نهادي به نام بنياد شهيد با سازوكارهاي قانوني و رسمي كه ريشه در مواضع فقهي و ديني داشت، سعي داشت كه توقعات قدسي، ارزشي و عرفاني بوجودآمده را پاسخ گو شود. درحالي كه قوانين و سازوكارهاي رسمي و اداري توان پاسخ گويي به ارزش هاي معنوي، الهي و عرفاني فرد و جامعه را نداشته و ندارند. اين امر نكته بسيار قابل تاملي است. جامعه ديني ما در رحم خود فرزندي را پرورانده بود كه سازوكارهاي لازم را براي بالندگي آن هرگز فراهم نساخت.
عدم توجه به سازوكارهاي لازم براي بالندگي شهيد و شهادت و يا مفاهيم و وقايعي از اين دست در طول 30 سال گذشته ناشي از ناتواني و يا قصور و يا ناكارآمدي مديران و مسئولان نبوده و نيست. زيرا كه در طي دوران پس از انقلاب همه تلاش ها در جهت توجه روزافزون در اين امر صورت گرفته است. ولي با توجه به تمامي اهتمام هاي صورت گرفته به نظر مي رسد در اين بخش نارضايتي ها، هم از سوي جامعه و هم ازسوي مديران نظام در جهت ناكافي بودن توجه به اين مهم وجود دارد.
از سوي ديگر برخي تدابير براي ارائه توجه و خدمت به بازماندگان شهدا، جانبازان و خانواده آنها موجب گرديد كه بسياري از آنها نتيجه معكوس داشت. تدابيري نظير ارائه سهميه در موارد گوناگون موجب شد كه برخي نسبت به ايشان بدبين شده و برخي نيز از گرفتن و بهره بردن از اين سهميه ها و امتيازات احساس ناخوش آيندي داشته باشند.
آن چه كه در تحليل اين وقايع حائز اهميت است اين است كه نه خدمات ارائه شده خطا بوده و نه نتايج نارضايتي و آسيب هاي بوجود آمده را مي توان انكار نمود. آن چه كه دراين ميان مهم است و هميشه مورد غفلت قرار گرفته و توجه به آن اهميت اين پژوهش را آشكار مي سازد اين است كه عدم تناسب توقعات و عملكردها موجب شده است كه چنين فاصله اي (مشكلي) بروز و ظهور نمايد. يعني يك نهاد با نام بنياد شهيد براي پاسخ گويي به نيازهاي عيني، روزمره و دنيايي برخي از افراد جامعه تشكيل شده تا از آسيب ديدگي بيشتر آنها (رويكرد حداقلي) در جامعه محافظت نمايد. در حالي كه توقعي كه به مرور از شهيد و شهادت در جامعه بوجود آمده يك توقع ارزشي، الهي، قدسي و معنوي بوده است (رويكرد حداكثري). عدم تناسب اين دو رويكرد حداقلي و حداكثري موجب شده كه نارضايتي از عملكرد بنياد شهيد فزوني يابد.

فقه و شهادت
در ادبيات فقهي شهيد بهمعناي كشتهشده در راه خدا آمدهاست. اگرچه اين معنا از شهيد با متون قرآني متفاوتاست، و ريشه آن به درستي معلوم نيست كه ازكجا اين واژه بهعنوان كشته شدن در راهخدا معني شدهاست، ولي به نظرمي رسدكه ريشه تاريخي آن مربوط به جنگ هاي صدر اسلام و رواياتي كه در اين دوره نقل شده است، باشد. زيراكه درآنجا ازكشته شدگاندرجنگ هاي بدر و بخصوص احد با عنوان شهيد ياد نمودند. بنابراين مي توان چنين نتيجه گرفت كه تخصيص واژه شهيد به معناي كشتهشدن در راه خدا، ريشه در سيره و احاديث دارد. زيراكه بهعنوان نمونه به حمزه عموي پيامبر(ص) كه در جنگ احد كشته شد، لقب سيدالشهدا داده شد و بنابر روايات رسيده اين لقب توسط شخص پيامبر داده شده است. به همين دليل از آنجا به بعد كشته شدگان در راه خدا را با عنوان شهيد ياد نموده اند.
نكته اي كه در اينجا ذكر آن لازم است اين است كه اگر چه اين واژه در قرآن به معناي كشته شدن در راه خدا بكار نرفته است، ولي انديشمندان و علماي اسلامي بسيار تلاش نموده اند كه نسبت و تناسب واژه شهيد را در قرآن با معناي رايج آن به عنوان كشته شدن در راه خدا تبيين نمايند. اما به هر ترتيب اين واژه در فقه به معناي كشته شدن در راه خدا بكار رفته است. به همين سبب احكام مربوط به شهيد و شهدا در باب جنگ و جهاد در فقه آورده شده است.
يكي از مهمترين نكاتي كه در فقه اسلام براي مسئله جنگ و جهاد وجود دارد اين است كه جهاد عامل مهمي در حفظ و صيانت از حريم اسلام و مسلمين چه به لحاظ فردي و چه به لحاظ سياسي و اجتماعي است. در حقيقت با ترويج روحيه جهاد اولا خمودي از بطن جامعه آن چنان كه در ساير جوامع و اديان وجود دارد، رخت برمي بندد و ثانيا" از آنجا كه مردم با نيرو و قواي فردي و جمعي در بطن مسائل حضور مي يابند، از انحرافات اجتماعي نيز جلوگيري مي كنند. در نتيجه شهيد كه در راستاي اغراض و نيات الهي و ديني به جد وجهد مي پردازد يك شاخص مهمي براي صيانت دروني و بيروني از دين و جامعه ديني است.
بحث جنگ و جهاد از آنجا كه مورد توجه بسيار بوده است انواع گوناگوني از تقسيم بندي ها را به خود اختصاص داده است. در يك نوع تقسيم بندي در فقه دو نوع جنگ از يكديگر بازشناسي شده است. به همين دليل دو نوع جهاد در اسلام مورد توجه قرار گرفته است. يكي از انواع جهاد در فقه اسلامي جهاد ابتدايي است. اين نوع از جهاد را از آن جهت جهاد ابتدايي ناميده اند كه مسلمين آغازگر آن هستند. يعني جنگ هايي كه به دلايل گوناگون مسلمانان آغازگر بوده اند را جهاد ابتدايي مي گويند. اين نوع جهاد كه عمدتا" با غيرمسلمانان و دشمنان خارجي است، تنها به امر امام معصوم يا كسي كه مستقيما" از ناحيه معصوم برگزيده باشد، جايز است. يكي ديگر از انواع جهاد، جهاد دفاعي است. در اين نوع جنگ ها مسلمانان نه تنها آغازگر جنگ نيستند بلكه چون در معرض هجوم قرار مي گيرند، ناگزير بايد از خود و حريم اسلام و مسلمين دفاع نمايند. ازاين جهت به آن جهاد دفاعي مي گويند. در اين نوع جهاد اجازه امام شرط نيست و در زمان غيبت امام معصوم، حاكم و ولي امر مسلمين مي تواند امر به اين نوع جهاد را صادر نمايد. كساني كه در هر يك از اين جنگ ها كشته شوند، و در معركه جان ببازند، شهيد تلقي مي شوند و احكام فقهي شهيد در باره آنها ساري و جاري خواهد بود.
نكته اي كه در اينجا مي توان ذكر نمود اين است كه اين دو نوع جهاد بيشتر به صيانت بيروني از حريم اسلام و مسلمين مربوط مي شود. يعني اين كه شهيد به عنوان يكي از شاخص هاي حراست و حفاظت از حريم اسلام و مسلمين به حساب مي آيد.
نوع ديگري از جهاد كه جهاد عمومي نيست اين است كه فردي ناخواسته در معركه اي قرار گيرد كه بين كفار با كفار صورت گرفته است. ولي به دليل اين كه او هم در آنجا حضور دارد مورد هجمه قرار گرفته است. در اين صورت اقدام او براي دفاع از جان و حريم خود جهاد محسوب شده و اگر در اين معركه كشته شود شهيد محسوب خواهد شد. در اين شرايط براي صيانت از خود و حريم خود اجازه امام معصوم يا ولي مسلمين شرط نيست. در حالي كه اجر و جزاي جهاد وجود دارد و اگر كشته شود شهيد محسوب مي شود.
دو نوع ديگر از جهاد در فقه اسلام تبيين شده است كه يكي از آنها عبارت است از اين كه بين مسلمانان جنگ درگيرد و دو طرف مخاصمه مسلمان باشند. در اين صورت كسي كه به دفاع از حقوق گروه مظلوم برخواسته اگر كشته شود شهيد محسوب مي شود. دسته ديگر از انواع جهاد مربوط مي شود به نوعي از امر به معروف و نهي از منكر كه به مرحله قيام خونين بيانجامد. در اين نوع از جهاد و احكام آن بين علما و فقها اتفاق نظر وجود ندارد.
با تمام اين احوال مي توان نتيجه گرفت كه سه نوع جنگ و جهاد و به تعبير ديگر سه نوع شهادت در اسلام مفروض است. كه عبارتند از:
1- شهادتي كه در راه حفظ و صيانت حريم خود صورت پذيرد.
2- شهادتي كه در مخاصمه با غيرمسلمان و يا بيرون از جامعه ديني صورت پذيرد.
3- شهادتي كه در جهت اصلاح درون جامعه ديني صورت پذيرد.
با اين اوصاف شهادت يكي از راه ها و شاخص هاي بسيار مهم حفظ جامعه ديني و صيانت از حقوق شخصي، شهروندان در جامعه و حقوق جامعه ديني است. در فقه دستورالعمل و راهبردهاي لازم جهت حضور در اين نوع اقدامات فردي و اجتماعي تشخيص داده شده و به مكلفان و مسلمانان ابلاغ مي گردد.
در اين ميان احكام فقهي براي شهروندان مسلمان بيش از هر چيز در قالب احكام مربوط به جنگ و جهاد صادر مي شود. آن بخش از احكام فقهي كه مربوط به شهيد است نه براي شهيد بلكه درباره شهيد است. كه وصي و وارثان شهيد موظف و موكلف به اجراي آن احكام مي باشند.
درجامعه ماكه درطي30سال گذشته به دلايل تاريخي، سياسي، اجتماعي وديني تحولات اجتماعي گوناگوني رخ داده است، پديده شهيد و شهادت بيش از هر زمان ديگري ظهور و نمود يافته است و در ادبيات پس از انقلاب اسلامي ايران بسيار مشاهده مي شود. از آنجا كه جامعه ايراني يك جامعه ديني به شمار رفته و مي رود، يك جامعه ديني نسبت به اجراي احكام شرعي موظف و مكلف است، درنتيجه يكي از واكنش هاي مهم به لحاظ شرعي و ديني درقبال پديده شهادت است. بدين معني كه تا زماني كه فرد درجامعه حيات دنيايي دارد وخودياجامعه ديني را در مقابل هجمه هاي گوناگون مشاهده مي كند، به لحاظ شرعي موظف و مكلف براي اقدام به جهاد است. اگر دراين امر قصور نمايد شرعا مكلف بوده و ترك واجب نموده است.
اما اگر جامعه ديني به حدي از ثبات رسيده باشد كه تهديدي عليه فرد يا جامعه ديني صورت نگيرد، در اين صورت سالبه به انتفاي موضوع است. اما در اين شرايط احكامي كه درباره شهدا صادر شده و لازم است كه براي آنها صورت پذيرد بر همه مسلمين لازم الاجرا خواهد بود. بدين معنا براي جامعه ديني كه امور خود را به صورت نظام مند و سازمان يافته بايد به انجام رساند، تاسيس و اداره نهادها و اركان هايي كه به امور مربوط به شهدا اقدام نمايند نه تنها يك پديده اجتماعي خواهد بود كه يك تكليف شرعي نيز مي باشد. در نتيجه وجود نهادهايي مانند بنياد شهيد به دليل آن است كه يك واجب كفايي كه بر عهده عموم مسلمين است، به صورت نظام مند و با امكانات و سرمايه جامعه ديني به انجام رسد. بر اين اساس اهداف، رسالت ها و راهبردهاي گوناگون نهادهايي همچون بنياد شهيد برگرفته از فقه و مباني شرعيت اسلام به نظر مي رسد.









هدف هاي پژوهش
هدف پژوهش حاضر تبيين نظري مفهوم شهيد و شهادت در فرهنگ ديني است. اما بسنده كردن به اين هدف كلي نمي تواند ملاك هاي لازم براي تبيين ميزان تحقق هدف هاي اين پژوهش را تعيين نمايد. به همين منظور هدف فوق در غالب هدف هاي جزيي تر زير قابل پي گيري و تبيين است:
1- تبيين مفهوم شهيد و شهادت با رويكرد فقه شيعي در فرهنگ اسلامي
2- تبيين مفهوم شهيد و شهادت با رويكرد كلام شيعي در فرهنگ اسلامي
3- تبيين مفهوم شهيد و شهادت با رويكرد شهودي و عرفان اسلامي
4- تبيين تفاوت ها در مفهوم شهيد و شهادت در رويكردهاي فقهي، كلامي و عرفاني
5- تبيين محدوديت ها و موانع هر يك از رويكردهاي سه گانه در تحقق عيني و عملي مفهوم شهيد و شهادت
پرسش اصلي اين پژوهش :
1- تعريف فقيهانه از شهيد و شهادت چيست و فقه براي شهيد وشهادت چه شاخص ها و ملاك هايي را ارائه مي كند و جايگاه اين مفهوم در علم كلام و بين متكلمان چيست؟
2- براساس موازين علم كلام و با روش استدلال عقلاني در مباني دين چه ملاك ها و شاخص هايي را مي توان براي شهيد و شهادت تعيين نمود، آيا شاخص هاي تعيين شده با روش تفكر فقيهانه با شاخص هاي متكلمانه براي شهيد و شهادت تفاوتي دارد، آيا اين تفاوت ها به تغاير نيز منتهي شده و يا مي شود؟
3- در روش سلوك عرفاني، شهيد كيست و شهادت چيست، آيا براساس درك شهودي و عارفانه از شهيد و شهادت مي توان به اين مفهوم جامه عيني و عملي پوشاند، اگر تحقق عيني و عملي شهيد و شهادت ممكن و ميسور باشد شاخص ها و ملاك هاي تعيين شده در رويكرد عرفاني براي شهيد و شهادت چيست، و چه تفاوتي با دو رويكرد پيشين دارد، آيا اين تفاوت ها در حدي هست كه به مغايرت آنها بتوان اذعان نمود؟

روش پژوهش
پژوهش حاضر با توجه به هدف هاي تبيين شده پژوهشي توصيفي و كتابخانه اي است.
جامعه پژوهشي و نمونه گيري
دراين پژوهش انديشه هاي امام خميني و شهيد مطهري در رويكرد فقهي و كلامي مورد توجه قرار گرفت. دليل اين امر نيز تاثير انديشه هاي فقهي و كلامي امام خميني و شهيد مطهري درطي چند دهه گذشته بر فرهنگ عامه، تعيين سياست هاي و خط مشي هاي رسمي و سازماني جامعه و بويژه نهادهايي نظير بنياد شهيد بوده است. در رويكرد شهودي و عرفاني محور انديشه هاي مورد توجه در خصوص شهيد و شهادت برگرفته از انديشه هاي مولانا جلال الدين محمد بلخي (مولوي) بوده است. دليل اين امر نيز محوريت و تاثير مولوي در حوزه عرفان است. محقق براين باوراست كه بيشترين تاثير در حوزه عرفان عملي در ميان مسلمين از انديشه هاي مولوي ناشي شده است. البته اين سخن به معناي نفي تاثير ساير عرفا و من جمله كساني نظير محي الدين عربي نيست. ولي بايد توجه داشت كه انديشه هاي عرفاني ابن عربي بيشتر در حوزه عرفان نظري بوده است و ازاين بابت مولوي بر ابن عربي ترجيح داشته و در اين پژوهش نيز مورد ترجيح قرار گرفته است.

نتيجه گيري
براي تبيين تفاوت ها در مفهوم شهيد و شهادت در رويكردهاي فقهي، كلامي و عرفاني به عنوان هدف هاي اصلي اين پژوهش از يافته هاي اين پژوهش مي توان دريافت كه سه رويكرد فقهي، كلامي و عرفاني هر يك شهيد و شهادت را از منظري مورد توجه قرار داده اند كه برآيندهاي متفاوتي بر آنها مترتب است.
رويكرد فقهي رويكردي است كه شهيد و شهادت را از منظر و نگاه بيروني مورد توجه قرار مي دهد. در نتيجه سازوكارهايي را براي تحقق و ارزيابي آن تدوين، طراحي و پيشنهاد و ارائه مي كند. ساده ترين راه در بين رويكردهاي سه گانه ترتيب دادن سازوكارهاي اجتماعي، مديريتي، سياسي و اقتصادي نيازمند اين رويكرد به شهيد و شهادت است. در حالي كه در رويكرد كلامي به شهيد و شهادت بيش از هر چيزي به عنوان يك پديده ذهني و نظري توجه مي شود. در اين رويكرد نه اين كه شهيد و شهادت به عنوان يك واقعيت عيني انكار شود بلكه از اين جهت به اين موضوع توجه مي شود كه با ساير ابعاد نظري و ديني چگونه قابل تبيين و توجيه است. در اين رويكرد آن چه كه بيش از هر چيز اهميت دارد اين است كه ارتباط مفهوم شهيد و شهادت با مباني و اصول دين و صفات حضرت باري مورد تجزيه و تحليل نظري قرار گيرد. از اين جهت شايد بيش از هر چيزي بتوان بر اين رويكرد به لحاظ نظري و آموزشي توجه داشت. همچنين تدوين فلسفه و راهبردهاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي را مي توان به اين رويكرد منوط دانست. يعني تا نتوان به لحاظ كلامي شهيد و شهادت را در ساختار مفاهيم ديني تحليل و تفسير نمود و نسبت آن را با ساير ابعاد جامعه ديني تبيين كرد، نمي توان براساس اين مفاهيم ديني، جامعه ديني بنا نمود. به همين دليل آن چه كه بيش از همه به نظر مي رسد در تحقق رويكرد كلامي بايد بدان توجه نمود اين است كه مراكز علمي و پژوهشي در سطح تخصصي و آموزش عالي نياز به اين رويكرد از انواع رويكرد ديني در تحليل مفهوم شهيد و شهادت براي جامعه ديني دارد.
همچنين از مجموع يافته ها مي توان نتيجه گرفت كه از آنجا كه رويكرد عرفاني يك رويكرد دروني است، در اين رويكرد بيش از هر چيز به سازوكارهاي رواني، روحي و تربيتي توجه شده است. يعني با اين رويكرد شايد نتوان نظام و ساختار اجتماعي بنا نمود، ولي مي توان سازوكارهاي روحي و تربيتي را در فرد فرد افراد جامعه به گونه اي سامان بخشيد كه آنها از بلوغ و بالندگي لازم براي بهره مندي هر چه بيشتر از زندگي فردي و اجتماعي خود برخوردار گردند. با اين اوصاف شايد بتوان مهمترين بازتاب هاي اين رويكرد را در عرصه هاي تربيتي و فرهنگي مشاهده نمود. تحقق اين مفهوم در نهادهاي خانواده، تعليم و تربيت و مراكز تربيت ديني در رويكرد عرفاني بيش از هر جاي ديگري ممكن و ميسور است.
به عنوان جمع بندي مطالب ياد شده در بالا مي توان به اين نكته اشاره نمود كه عليرغم اين كه تا كنون در تمام ابعاد فردي و اجتماعي جامعه هيچگونه تمايز و تفاوتي در ترويج و گسترش مفهوم شهيد و شهادت وجود نداشته است، اما بايد اذعان داشت كه رويكردهاي گوناگون هر يك در محدوده خاصي مي تواند از كاربرد و كارآيي لازم برخوردار باشد. آن چه كه تا كنون شاهد بوده و هستيم اين است كه ارائه اين مفهوم بدون توجه به معاني مندرج در هر يك از رويكردها، به ابعاد مختلف جامعه عرضه شده است. بلكه شايد بيش از هر رويكردي سعي شده است اين مفهوم در ابعاد رويكرد فقهي به عرصه هاي گوناگون جامعه عرضه شود. فارغ از اين كه تاثيرگذاري رويكرد فقهي در برخي از ابعاد اجتماعي اگر نه غيرقابل انكار بلكه بسيار ناچيز خواهد بود.
همچنين بهره برداري نابجا و ناصواب از رويكردهاي عرفاني در برخي از ابعاد اجتماعي منجر به اين شده است كه رفته رفته مفاهيم مندرج در اين رويكرد درباره شهيد و شهادت كم كم معناي خود را از دست داده و باور عامه مردم نسبت به آنها تضعيف گردد. همچنين مجال براي سوء استفاده برخي مدعيان بيش از هر زماني فراهم گردد. تنها اثر قابل بهره برداري از اين رويكرد تاثيرات هيجاني، تهييجي و تبليغي در كوتاه مدت است.
عدم توجه به رويكرد كلامي و بازتاب هاي شهيد و شهادت در فرهنگ نظري جامعه ديني و در ابعاد گوناگون معرفت ديني، بخش عمده اي از فرهيختگان و تحصيل كردگان را با معنا، ضرورت و ابعاد و تاثيرات شهيد و شهادت بيگانه ساخته است. تا حدي كه شايد به جرات بتوان اذعان داشت كه فرهيختگان و تحصيل كردگان ما نيز تنها با اندكي تفاوت مي توانند از مباني نظري اين مفهوم دفاع نموده و يا تبعات آن را تبيين و تحليل نمايند. اين امر منجر به اين شده است كه در جامعه ديني معنايي در حد شعار از شهيد و شهادت باقي مانده و با تداوم اين روند به نظر مي رسد كه اين معنا روز به روز ضعيف تر نيز گردد. در حالي كه اگر بتوانيم رويكرد فلسفي و كلامي را در عرصه هاي گوناگون مورد توجه قرار دهيم حتي در دراز مدت مي توان بروز و ظهور مطالعات علمي و عيني با اتكا براين مباني را شاهد بود.
اگر چه در هر سه رويكرد شهيد به معناي اصلي خود بندرت مورد توجه است و بيش از هر چيزي شهادت به معناي كشته شدن در راه خدا كه همان معبود و معشوق حقيقي است، اما تحليل رويكردها نشان داد كه در رويكرد فقهي مواجهه با شهيد و شهادت بيش از هر چيزي عملي و از نوع تكليف رفتاري است. در حالي كه در رويكرد كلامي تبيين نظري اين مفهوم مورد لحاظ است. به گونه اي كه شهيد و شهادت از يك واقعيت عيني به يك مفهوم مبدل گرديده و ارتباط آن با مسائل اصولي دين در قالب فلسفه اجتماعي برگرفته شده از دين ارائه مي شود. در رويكرد عرفاني شهادت نه به عنوان يك عمل و نه به عنوان يك مفهوم كه مقوم فلسفه اجتماعي است كمتر مورد توجه قرار گرفته است. در اين رويكرد آنچه كه بيش از همه به نظر مي آيد اين است كه شهادت به عنوان يك معيار و ملاك هستي شناختي مدنظر است. يعني عارف بدون امكان شهادت، نه تنها آدمي را در مرتبه حقيقي خويش نمي بيند، بلكه نظام خلقت را هم ناقص تلقي مي كند. زيرا كه ملاك و معيار قطع تعلق از هر چيز و عشق به معشوق و معبود حقيقي جز با اين امر ممكن و ميسور نمي گردد. در نتيجه شايد بتوان در مقايسه اين سه رويكرد بيان نمود كه رويكرد فقهي به شهادت بسيار محدود و مشخص است به گونه اي كه مي توان در اين رويكرد شاخص رفتاري ارائه نمود. در حالي كه در رويكرد كلامي به دليل اين كه توجه به اين امر بيش از هر چيزي ذهني، شناختي و نظري است، دايره وسيع و گسترده تري را شامل شده و بدون تبيين يك فلسفه اجتماعي نمي توان از اين رويكرد بهره برداري عيني و عملي نمود. در مقايسه با اين دو رويكرد رويكرد عرفاني شهادت را در دايره بسيار گسترده تري مورد توجه قرار مي دهد. به گونه اي كه يكي از قوانين نظام خلقت، و اختصاصا" خلقت انسان تلقي مي كند. در اين رويكرد آدمي براي آن كه هويت و حقيقت خود را محقق سازد بايد به مرحله قطع تعلق برسد و در اين مرحله است كه جانبازي و شهادت براي او محصل مي گردد. در اين رويكرد سالك خود را براي قرباني نمودن در راه معبود آماده ساخته و در نگاه عادي و معمولي با خود دشمني ورزيده و با قاتل خود همياري مي نمايد. اين نتيجه را مي توان همان رويكرد حداقلي و حداكثري در تحليل و تفسير به شهيد و شهادت داشت. بر اين اساس سه رويكرد مورد نظر در اين پژوهش را مي توان را چنين بيان نمود:
رويكرد فقهي رويكردي است كه در تحليل و تفسير شهيد و شهادت ملاك ها و شاخص هاي حداقلي را سرلوحه خود قرار مي دهد. رويكرد كلامي رويكردي است كه نه به عنوان رويكرد حداقلي و نه به عنوان رويكرد حداكثري است، بلكه يك رويكرد ذهني، شناختي و نظري است. رويكرد عرفاني رويكرد حداكثري است.
يكي ديگر از نكات مهمي كه مي توان به عنوان نتيجه اين پژوهش بيان نمود اين است كه عليرغم درك عوامانه اي كه از شهيد و شهادت وجود دارد براساس يافته هاي اين پژوهش بايد توجه داشت كه شهادت في نفسه در متون ديني و در روايات رسيده از ائمه اطهار توصيه نشده است. بلكه شهادت در صورتي مورد توجه قرار گرفته و بايد قرار گيرد كه زندگي شرافتمندانه امكان پذير نباشد. به عبارتي شهادت تشويق نشده، بلكه در مقابله با ذلت تشويق شد. اگر مومنان و مسلمانان بتوانند در شرايط مناسبي زندگي نمايند در اين صورت نيازي به شهادت به عنوان كشته شدن نخواهد بود. اگر چه اين چنين زندگي كردن به دشواري ممكن و ميسور مي گردد ولي به هر حال شرط اساسي اقبال به شهيد و شهادت است.
نكته بسيار مهم در تحليل وضع موجود در مواجهه با شهيد و شهادت اين است كه به نظر مي رسد جامعه توقعاتي را كه با طرح مفهوم شهيد و شهادت القاء مي كند بيش از همه ناظر به رويكرد عرفاني به شهيد و شهادت است و حال آن كه در مواجهه عيني و عملي و تدابير سازوكارهاي مديريتي و اجرايي بيش از هر چيز رويكرد فقهي را سرلوحه تدابير، برنامه ريزي و مديريت قرار داده است. اين امر نوعي عدم تعادل بين توقعات جامعه كه بيشتر مبتني بر رويكرد عرفاني بوده و هست با برخورد جامعه كه بيشتر مبتني بر شاخص ها و ملاك هاي فقهي است را بوجود آورده است. به همين دليل نوعي نارضايتي از سوي آحاد مختلف جامعه در سازوكارهاي بكارگرفته شده در بنياد شهيد قابل مشاهده است. اين امر به دليل ضعف مديريت اين نهاد در دوره هاي مختلف نبوده بلكه بيش از هر چيز ناشي از عدم تناسب بين توقعات و سازوكارهاي مواجهه با شهيد و شهادت بوده است.

پيشنهاد
از آنچه كه در اين پژوهش مورد مطالعه و بررسي قرار گرفت مي توان با عنايت به محدوديت ها و موانع هر يك از رويكردهاي سه گانه در تحقق عيني و عملي مفهوم شهيد و شهادت به عنوان هدف هاي عيني و عملي اين پژوهش به اين نكته اشاره نمود كه به تبع از تفكيك هاي موجود در حوزه هاي گوناگون معرفتي در هر يك از رويكردها، لازم است در نهادهايي همچون بنياد شهيد به حوزه هاي گوناگون اجتماعي و تفكيك هر يك از اين حوزه ها با توجه به رويكرد فقهي، كلامي و عرفاني صورت پذيرد. يعني اين كه رفتار و سازوكارهايي كه براي هر يك از حوزه هاي اجتماعي طراحي و تدوين مي گردد بايد متناسب با ضرورت هاي هر يك از اين حوزه ها و همچنين گرايش هاي مندرج در هر يك از اين رويكردها باشد.
به عنوان نمونه بايد براي گسترش مفهوم شهيد و شهادت در بين كودكان در آموزش و پرورش و دانشجويان و جوانان در آموزش عالي به تفاوت آنها نيز توجه نمود. نبايد كاركنان يك سازمان را با اساتيد دانشگاه ها، نظاميان را با بازاريان و ... مقايسه نموده وآنها را يكسان انگاشت.
بر اين اساس مي توان پيشنهاد كرد كه به عنوان نمونه براي دانشگاه ها، دانشگاهيان و فرهيختگان بيش از هر چيزي رويكرد كلامي مي تواند موثر باشد در حالي كه به نظر مي رسد براي بازاريان و كسبه رويكرد فقهي مفيدتر و موثرتر خواهد بود.
به طور كلي به عنوان پيشنهاد اصلي اين پژوهش مي توان به انجام تحقيقات مستقلي پيرامون ميزان توجه آحاد مختلف جامعه به هر يك از رويكردها و تدوين راهبردهاي لازم براي هر يك از اقشار جامعه متناسب با يافته هاي آن تحقيق اشاره نمود.
همچنين آموزش و تربيت كارگزاران بنياد شهيد براساس رويكردهاي فقهي، كلامي و عرفاني به صورت مستمر به گونه اي كه بتوانند در شرايط عيني و عملي واكنش ها، رفتارها و تصميم گيري و تصميم سازي هاي مناسب را فراهم آورند، در امر برنامه ريزي، تصميم سازي و تصميم گيري بسيار مفيد و موثر خواهد بود.
همچنين ترويج و تشويق مباحثي با رويكرد كلامي و فلسفي در راستاي تبيين مفهوم شهيد و شهادت در عرصه هاي مختلف جامعه بويژه در مراكز آموزش عالي و همچنين براي جانبازان و خانواده هاي شهدا يكي از نكات مهمي است كه مي تواند بسترهاي لازم را براي طرح شهيد و شهادت به عنوان موضوع قابل بحث فراهم آورد. اين امر بيش از هرچيز براي فرزندان شهدا از اهميت قابل توجهي برخوردار است. تخصيص عناوين پايان نامه ها و تحقيقات دانشگاهي بويژه با رويكرد كلامي و فلسفي بسيار مثمر ثمر خواهد بود.
به نظر مي رسد كه يكي از اقدامات لازم براي بنياد شهيد اين است كه هم رويكرد خود را به شهيد و شهادت شفاف و مشخص نمايد و هم مخاطبان خود را براساس رويكردشان طبقه بندي نموده و مورد خظاب قرار دهد. زيرا كه يكي از بحران هاي اساسي در كاركردهاي بنياد شهيد به نظر مي رسد كه ناشي از اين باشد كه در اثر رويكرد عرفاني از شهيد و شهادت توقعات را افزوده باشد و در چنين شرايطي امكان پاسخ گويي را نداشته و ناگزير باشد كه در مقام پاسخ گويي رويكرد فقهي كه رويكرد محدود و مشخص تري است را سرلوحه اعمال خود قرار دهد. اين عدم تطابق توقعات و عملكردها مي تواند به كاهش بازدهي فعاليت ها منجر شود. در نتيجه پيشنهاد مي شود كه تنها در مواردي كه مخاطبان از حد واندازه لازم براي هضم و درك رويكرد عرفاني و يا كلامي هستند با آنها چنين مواجهه اي داشته باشد. در صورتي كه مخاطبان بنياد از درك و حضم چنين رويكردي ناتوان باشند لازم است كه در مواجهه با آنان از اتخاذ چنين رويكردي اجتناب نموده و صرفا به رويكرد فقهي بسنده نمود.
همچنين يكي ديگر از پيشنهادهاي اين پژوهش اين است كه در رابطه با فرزندان شهدا و جانبازان رويكرد كلامي كه حد وسط بين رويكرد عرفاني و رويكرد فقهي مي باشد مناسب است. اين رويكرد در ساختاردهي به نظام تربيتي فرزندان شهدا بسيار موثر و كارآمد به نظر مي رسد. همچنين اين رويكرد توقعات چنداني را در ايشان به عنوان فرزند شهيد ايجاد نمي نمايد.

منبع: دفتر مطالعات و تحقيقات بنياد شهيد

تاليف:
فرهاد ابي زاده
عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي

ناظران طرح
دكتر محمد جعفري هرندي
دكتر سيد عبدالمجيد حيرت سجادي

تعداد صفحات: 244


سه شنبه 28 دی 1389  4:15 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : طرح وتوضيح چند سؤال دربارۀ مباني ادبيّات پايداري
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
دكتر محمّدصادق بصيري
استادياردانشگاه شهيدباهنركرمان



چكيده
دراين مقاله پرسش هاي ذيل مطرح شده است:
1- ادبيّات پايداري چيست وكدام انواع ادبي رادربرمي گيرد؟
2- ويژگي هاي خاص ادبيّات پايداري كدامندوچه شناسه هايي رابايد درادبيّات پايداري مطالعه كرد؟
3- پيشينۀ ادبيّات پايداري درايران چگونه است؟
درتوضيح اين پرسش ها،ابتداتعريفي ازادبيّات پايداري بيان گرديده است كه:
((ادبيّات پايداري،نوعي ازادبيّات متعهّدوملتزم است كه ازطرف مردم وپيشروان فكري جامعه دربرابرآنچه حيات معنوي ومادي آنها تهديد مي كندبه وجودمي آيد.))درادامۀسخن به عنصرتعهّد والتزام درادبيّات پرداخته شده است اعتقاد نگارنده دراين مقاله برآن است كه ادبيّات متعهّد وملتزم به آموزه هاي ديني وتعاليم قرآني برمي گردد وپيشينه اي سابق برمكاتب ادبي غرب دارد.دربخش دوم اين مقاله برشناسه هاي خاصي درادبيّات پايداري همچون:مردم،تحوّلات اجتماعي وپيشروان فكري جامعه تأكيدشده است ودربخش سوم دربارۀ پيشينۀ ادبيّات پايداري ايران،هفت دورۀ تاريخي ،بدين ترتيب پيشنهادگرديده است:
1- دورۀ نهضت هاي داخلي واوّليه پس ازورود اسلام به ايران،مثل نهضت شعوبيّه.
2- دورۀ جنگ هاي داخلي وهجوم هاي خارجي به ايران
3- عصرصفوي وايجادجنگ نامه هاي منظوم
4- جنگ هاي ايران وروس دردورۀ قاجاروپس ازآن عصرمشروطه.
5- ازمشروطه تا انقلاب اسلامي ايران
6- دورۀ انقلاب اسلامي
7- دورۀ هشت سالۀ دفاع مقدّس


مقدّمۀ بحث:

سخن راباچكامه اي كوتاه ازشاعرهمروزگارمان،ناصرقلي بهرامي،آغازمي كنيم كه ضمن ارائه نوعي ادبيّات پايداري،تعريفي از ادب پايداري رادراين شعر مي توان ملاحظه كرد:
كجازپاي نشيند كسي كه بي تاب است كه رودخانۀ برگـل نشسـته مرداب است
چورودخانه روانم ترانـه ام درياســت گـواه مـن دل بــيداروچشــم پـرآب است
چـگونه دل نـتـپـد در هـواي كـوچـيدن زسينه اي كه برآن نقش داغ احباب است
وچون به كشتي ماناخداست نوح زمان چه بيممان زشب موج خيز وگرداب است شكسـت جـبهـۀ بيـداد غاصـبان سـحـر ز بـرق همّـت ياران وخون اصحاب است
(گل،غزل،گلوله،1373،ص60)
ادبيّات پايداري،ادبيّات ستيهندگي وعشق است.ادبيّات توفنده وپرتلاطمي كه آلودگي به يأس وسكون را نمي پذيرد وبسان روح،پيوسته دركالبد خمود ادبيّات هرعنصر دميده مي شود.در واقع اين گونۀ ادبي،در طول تاريخ ودركشاكش تهاجم قدرت ها وتدافع جوامع سلطه ناپذير،همواره به مثابه ابزاروسلاحي بازدارنده رخ نموده وموجبات احياء،تداوم وبقاي فرهنگي جوامع موردهجوم يا تحت سلطه رافراهم آورده است.
دربارۀ ادبيّات پايداري،چيستي آن،مراحل پيدايش وتكوين وتكاملش ودوره هاي تاريخي وفرازوفرود وتحوّلاتي كه برآن درجوامع مختلف به ويژه درايران گذشته است تا كنون محققان سخناني گفته ونوشته اندوهريك به زباني سخن حمدش رابرزبان آورده وگوشه اي زواياي پنهان وآشكارادبيّات پايداري رامطرح نموده اند.تلاش نگارنده اين مقاله برارائه تعريفي دقيق وطرح چندپرسش وتوضيح لازم دربارۀ مباني ادبيّات پايداري خواهدبود.
پرسش اوّل)ادبيّات پايداري چيست و كدام انواع ادبي رادربرمي گيرد؟
ادبيّات پايداري نوعي ازادبيّات متعهّد وملتزم است كه ازطرف مردم وپيشروان فكري جامعه دربرابرآنچه حيات معنوي ومادي آنها تهديد مي كند به وجود مي آيد.
اين گونۀ ادبي عموماً بازباني صريح بيان مي شود وبا توجه به شرايط ومقتضيات هردورۀ تاريخي جلوۀ آن ونحوۀ بروز وظهورش مي تواند متفاوت با دورۀ ديگر باشد؛چنان كه دريك برهۀ تاريخي نوع ادب معترض،افشاگر وهشدار دهنده ودردوره اي ديگرنوع ادب عارفانه وزاهدانه ودر روزگاري ديگرادب سوگ ومرثيه رادرمجموعۀ ادبيّات پايداري به حساب مي آوريم.
پرسش دوم)ويژگي هاي خاص ادبيّات پايداري كدامند وچه شناسه هايي رابايد درآن مطالعه كرد؟
شناسۀ اصلي درادبيّات پايداري طبق تعريفي كه ارائه گرديد عنصرتعهّداست.يعني ادبيّات پايداري رانوعي ازادبيّات متعهّد وملتزم مي دانيم.ادبيّات متعهّد وملتزم بنابرآنچه درمنابع مربوط به نقدادبي معاصرآمده است به نظريۀ سارتر(1946)نسبت داده شده است كه پس ازجنگ جهاني دوم فرانسه ابرازنموده است:((مامي خواهيم درتغييردادن جامعه اي كه مارادرميان گرفته است شركت كنيم.مامي خواهيم ادبيّات وظيفۀ اجتماعي خودرا،كه هرگز نبايدفرومي گذاشت،دوباره به عهده گيرد.نوشتن شكل ثانوي عمل است وبنابراين ادبيّات موظف است مانند ديگرشكل هاي عمل،به ويژه عمل سياسي، در تحوّل تاريخي واجتماعي فرانسه شركت كند.)) وظيفۀ ادبيّات، 1356، صص54و55
ژان پل سارتردرمورد ادبيّات ملتزم،به صراحت مي گويد:((غرض ازادبيّات،تلاش و مبارزه است.تلاش ومبارزه براي نيل به آگاهي،براي تحّري حقيقت وبراي آزادي انسان وازاين روست كه نويسنده درمقابل عملي كه مي كند مسئول است.براي چه مي نويسد ودست به چه اقدامي زده است وچرااين اقدام مستلزم توسّل به نگارش بوده است.زيراسخن گفتن در حكم عمل كردن است.))ادبيّات چيست،1348،ص35
درمقابل ديدكاه هاي سارتر وپيروانش،عده اي ازنويسندگان غربي جبهۀ مخالف التزام رادرادبيّات گشودند.آنهاتحت عناويني ازجمله:رمان نو ونظريۀ هنربراي هنر،مدّعي ادبيّاتي وراي مسائل سياسي واجتماعي شدندوبراي آنان مطلوب ومقصود،خودادبيّات وخودهنربود.ازنظرآنها صورت (فرم)رمانهاوشعرهابسيارمهمترازمحتواومطالب نهفته درآن است.(وظيفۀادبيّات،1356،ص80)آنها ادبيّات رابه دونوع تقسيم مي كنند:آنچه مقصودش مسائل سياسي واجتماعي است(گزارش)وآنچه مقصودش هنراست(آفرينش ادبي)نام داده اندومي گويند:((به عقيدۀ ما ادبيّات وسيلۀ بيان نيست،بلكه وسيلۀ پژوهش است وحتي نويسنده هرگز نمي داند كه موردپژوهش چيست از پيش نمي داند كه چه بايد بگويد،(شاعرانه)درنظرما يعني ابداع،ابداع جهان وانسان،ابداع مداوم شك و...به همين سبب است كه سياست مورد توجه مانيست وماپژوهش ها وترديدها وتناقض هاي خودرابيشتر مي پسنديم وشاديم ازاين كه بتوانيم بازهم چيزتازه اي ابداع كنيم.))(همان،ص219)
به اين ترتيب ازبين اظهارنظرها،گروهي ادبيّات وسياست رادوچيز مختلف دانستند وادبيّات راامري وراي اموراجتماعي وسياسي به حساب آوردند.گروهي ادبيّات رابراي سياست خود دانستند وگروهي ديگراظهارداشتند كه ادبيّات به محض عرضه شدن،امري اجتماعي است وبه اين اعتبار،وظيفه اي سياسي واجتماعي انجام مي دهد.دايرۀ بحث هاي التزام وعدم التزام درادبيّات وهنروموضوعاتي ازاين قبيل،به ويژه درغرب،وقتي گسترش يافت كه كم كم هدف هاي معنوي ازجامعه رخت بربست وطبعاً بايستي جاي آن اهداف معنوي بااهداف مادي پرشد واين اهداف به تناسب يا ماترياليسم بوده يا اومانيسم ويا ماترياليسم سرمايه داري وچنان تشتّتي درهدف گذاري هنروادبيّات پديدآمد كه به تعداد گروه ها حتي افراد،اهداف متنوّعي بروز نمود وايت تحولات دنياي غرب بردنياي شرق بي تأثيرنبود وادبيّات مارانيز تحت الشعاع قرارداد.
امّا براساس آنچه كه ازمفهوم التزام وتعهّد درپيوند با اهداف بلندوآسماني ادبيّات دريافت مي شود،نظريۀ ادبيّات متعهّد وملتزم به زماني برمي گردد كه بزرگترين مهجزۀ الهي براي هدايت نوع بشر به وقوع پيوست وقرآن كريم برنبيّ مكرم اسلام نازل گرديد. قرآن كه راهنماي جامع وكامل انسان درهرزمينه اي است درباب شعر به عنوان مظهر اتمّ كلام ادبي نكاتي رامطرح كرده وتفاوت شاعر وشعر متعهّد راازغير متعهّد درآيات مختلف بيان فرموده است.دراينجا تنها با ذكرآياتي كه به واژه هاي شعر وشاعر تصريح دارند اشاره مي شود؛درقرآن كريم يك بار واژۀ شعرا،يك بار واژۀ شعر وچهاريارواژۀ شاعرآمده است:
1. والشّعراء يتّبعهم الغاوون*الم ترانّهم في كل واد يهيمون*وانّهم يقولون مالا يفعلون*الا الّذين آمنوا وعملوالصالحات وذكروالله كثيراً*(سوره شعراء،آيات 224تا227)
2. وماعلّمناه الشّعر وماينبغي له ان هوالاذكروالله وقرآن مبين(سوره يس،آيه69)
3. بل قالوا اضغاث احلام بل افتريه بل هو شاعر(سوره انبياء،آيه 5)
4. ويقولون انّا لتاركواً آلهتنا لشاعر مجنون (سوره صافات،آيۀ36)
5. ام يقولون شاعرنتربّص به ريب المنون(سورۀ طور)
6. وما هوبقول شاعرقليلاً ما تؤمنون(سورۀ حاقه،آيۀ41)
باهمين برداشت ازقرآن،شعرجهت پيداكرد ودرباب شعر وشاعر بايد ونبايد ومقصد ومقصود مطرح گرديد.واين بايد ونبايدها مفهوم شعر متعهّد رانمايان مي كند،به طوري كه صاحب چهارمقاله مي گويد:
((شاعربايدسليم الفطره،عظيم الفكره،صحيح الطبع،جيّدالرويّه،دقيق النظر باشد ودرانواع علوم ومتنوّع باشد ودرانواع رسوم مستطرف.زيرا چنان كه شعر درهرعلمي به كارهمي بشود،هرعلمي درشعر به كار همي شود.وچون شعربدين درجه نباشد تأثيراورااثرنبود وپيش ازخداوندخودبميرد.)
چهارمقاله،چاپ دوم،ص29).
ونظامي گنجوي ،درمخزن الاسرار،شعررا زماني موثرومفيد مي داند كه زبان شرع سروده شود:
پيش وپسـي بسـت صفت كـبريـا پـس شـعراءآمـد وپـيش انبـياء
چون سخنت شهدشدارزان مكن شهدسخن رامگس افشان مكن
تـانــكنـد شـرع تـو را نـامـــدار نـــامــزد شعر مشو زيـــنـــهار
شعر تـــورا سدره نشانـي دهــد سلطنت ملـــك معــــاني دهـــد
شعــــر تو از شرع بدانجا رســد كز كمرت سايه به جوزا رســد
شعـــر بـرآرد بـه امـيريـت نــام كـــالشّعـــراء امـــراء الكـــــام
(مخزن الاسرا نظامي ،1313ص43)
وعطارنيشابوري،شعر وعرش وشرع راازيك مقوله مي داند:
شعر وعرش وشرع از هم خاستند تادوعالم زين سه حرف آراستند
(عطار،مصيبت نامه،ص46)
ازنظرشاعران وانديشمندان بزرگي همچون عطار،شعرمتعهّد شعري است كه ازراه شريعت به عرش الهي نزديك شود ومايۀ زينت وزيورعالم هستي گردد.درديدگاه عارفان اهل ذوق آنجا كه خداوند درقرآن فرموده است:((الرحمن علي العرش استوي))منظوراز عرش،قلب مؤمن است چنانكه درخبراست:((قلب المومن عرش الرحمن))وقلب مومن برفراز گنج خانه هايي است كه كليدآن گنجينه ها رابايد درزبان شاعران جست وجو كرد:((ان لله كنوزاً تحت العرش مفاتيحه السنة الشعراء))يعني شاعر واقعي ومتعهّدكسي است كه چون زبان به سخن مي گشايدخبري جزحقيقت وذكرخدانمي گويد وتا زماني كه اين تعهّد والتزام رابا خود دارد مشمول كساني مي شود كه خداوند درقرآن كريم صف آنها راازشاعران گمراه جدانموده وفذمده است:((الذين امنواوعملوا الصالحات وذكروا الله كثيراً))سوره شعراء،آيۀ 227
پس مي توان نتيجه گرفت كه عنصراساسي ادبيّات پايداري تعهداست.تعهّد دربرابر حيات معنوي ومادي وبه عبارتي پايداري براي رسيدن به هدف زندگي متعالي.
عنصرديگرادبيّات پايداري،مردم هستند.ازاين روادبيّات پايداري رابدون درنظرداشتن حضورونقش مردم درآن نمي توان شناخت البته نبايد اين طور تلقي كه هراثر ادبي-هنري مردمي الزاماً ادبيّات پايداري است.ادبيّات پايداري متعلق به عصر ملت هاست.درجوامع بي دغدغه وآرام،كه تحت فشارحاكم ويا تهاجم بيگانگان قرارندارند،كمترنشاني از ادبيّات پايداري مي توان يافت.
به همين دليل دركشورايران هرجاكه مردم قدرت عرض اندام داشته اند وجامعۀ ماازسوي نيروهاي خارجي ويا عوامل مستبدداخلي تحت فشارقرارگرفته است مي توان علائم ظهور ادبيّاتي راباپايداري ديد.خودآئين شيعه به خاطرات مبارزات طولاني براي رسيدن به حاكميت،چنين زمينه اي راداشته است وما مي توانيم تجلي اين نوع ادبي رادرادعيه،زيارت ها،مراثي،نوحه ها وامثال آنها كه نوعاً ادب شفاهي هستند ببينيم.بنابراين درتاريخ معاصرايران كه مردم قدرت ظهوردرمسائل سياسي_اجتماعي راپيدا كرده اند،ادبيّات پايداري به مراتب اوج وگسترش افزون تري داشته است.
عنصرديگرادبيّات پايداري،تحوّلات وتلاطمات اجتماعي است كه لازم وملزوم شناسۀ قبلي(مردم)است.دگرگوني ها والتهاب هاي اجتماعي ممكن است با هجوم بيگانگان ونجاوز آنها به مرزهاي جغرافيايي يك كشورپيداشوند ويااين كه باتمركزقوادروجود يك حاكم مستبدحاصل آيند ويا امكان دارد با حاكم شدن فردي وابسته به قدرت هاي خارجي براركان جامعه رخ نمايند.مثلاً مهم ترين تحوّل ورخداداجتماعي تاريخ معاصرمابعدازانقلاب اسلامي،جنگ تحميلي ابرقدرت ها عليه ايران وهشت سال دفاع مقدّس مردم ايران است.
اصولاً جنگ ها ازجمله عواملي هستند كه شئونات يك جامعه راواداربه واكنش مي كنند،خصوصاً اگردرجنگي علاوه برسرزمين،اعتقادات مردم نيزموردتجاوز وستم قرارگيرد.دفاع مقدّس مردم ايران موجدادبيّاتي گرديد كه دربردارندۀ زيباترين وناب ترين جلوه هاي ادبيّات پايداري است.آثارپديدآمده درحوزۀ ادبيّات وهنردفاع مقدّس،چنانچه بعضي ضعف ها رابرطرف نمايند وباتوجۀ موفق تري كه پديدآورندگان اين آثاركسب مي نمايند،درآينده نقطه اوج ادبيّات پايداري ايران وجهان رارقم خواهدزد.نويسندگان واديبان ما مي دانند كه اغلب داستان نويسان نامدارجهان،مثل همينگوي،بوي باروت خورده اند ونيم بيشترشهرتشان رامديون آثارمربوط به جنگي هستند كه خود درآن حضورداشتند.
مايقين داريم كه بزرگ ترين آثارادبي پايداري رادرزمينۀ جنگ ودفاع مقدّس نويسندگاني خواهندداشت كه شهامت حضور درميدان هاي پرتير وتركش راداشته اند.
عنصرديگر ادبيّات پايداري،پيشروان فكري جوامع هستند كه به دليل توانايي در بهره گيري ازابزارهاي ادبي،درآفرينش ادبيّات پايداري نقش عمده اي ايفا مي كنند.مثلاً درخلال جنگ هاي پردامنۀ ايران وروس درنيمۀ اول قرن سيزدهم،جامعۀما مواجه با پيدايش دوچهرۀ ادبي است كه به لحاظ ماهيّت وكاركرد كاملاً باهم متفاوتند.چهرل اوّل ادبيّاتي بود كه ارجانب شعراء ونويسندگان دربارپيداشد.اين نوع ادبيّات درخارج ارمحدودۀ دربار راه نيافت وهرگز به ميان مردم نرفت.
مانند شاهنشاه نامه فتحعلي خان صبا يانثرعبدالرزاق دنبلي درمآثرسلطانيه.امّا چهرۀ ادبي ديگر كه دراين جنگ ها به وجودآمد وبه تعبيري منشأ مردمي داشت،مثل فتواي شيخ جعفرنجفي(كاشف الغطا)كه بالحني حماسي وآهنگين، قائم مقام بزرگ درجهاديه سرود ومردم رابه خصوص درآذربايجان به هيجان واداشت وآنان رابه رويارويي با روس هاي متجاوزدرماوراي ارس تشويق وترغيب كرد وبدين صورت ماندگارشد.
همچنين درپديدآمدن ادبيّات پايداري انقلاب اسلامي نقش پيشروان فكري جامعه همچون شهيد مرتضي مطهري باتدوين ايدئولوژي ونقش محوري امام خميني (قدس ره)را چه درآثار كتبي وچه دربيانات شفاهي نبايدازنظردورداشت.كتاب حكومت اسلامي يا((ولايت فقيه))حاصل درس هاي امام خميني راجع به ولايت فقيه است كه دركتاب ((البيع))ايشان هم به گونه اي مختصرترآمده است.
اين همان كتابي است كه زمينۀ فكري تشكيل حكومت اسلامي رادرايران آماده ساخت ودستگاه جبّارشاهنشاهي نسبت بدان خيلي حساسيت نشان مي داد.كتاب(كشف الاسرار)يكي ديگرازآثارمكتوب امام خميني درزمينۀ ادبيّات پايداري است كه ايشان دررساله اي به نام (اسرارهزارساله)نوشتۀ علي اكبرحكمي زاده تأليف نمودند.
موضوع رسالۀ (اسرارهزارساله)حمله به مذهب تشيع بود كه باحرف هاي فرقۀ ضالّه وهّابي همراه شده بود.امام خميني سكوت راروانداشتند وكتاب (كشف الاسرار)رادرهمان تاريخ درپاسخ آن رساله نوشتند وضمناً خيانت هاي رضاخان راهم باصراحت بيان كردند.همچنين اعلاميه ها،گفتارها وحكم ها وسخنراني ها ومصاحبه هاي امام خميني ازسال 1341شمسي تاسال آخرعمرشريفشان جمع آوري وتحت عنوان(صحيفۀ نور)تنظيم ومنتشرشده است.
ضمناًوصيت نامۀ سياسي_الهي آخرين تأليف امام خميني است كه پس ازارتحال آن بزرگوار دراختيار جامعه قرارگرفت ودرآن مباني نظري ودستوري العمل اجرايي امت اسلامي در راه ترقي وكمال بيان گرديده و يكي ارمعتبرترين اسناد ادبيّات پايداري ملت ايران است.
پرسش سوم)پيشينۀ ادبيّات پايداري درايران چگونه است؟
عموماً آنچه ازكتب ونگاشته هاي پيشين محفوظ مانده ويا محل توجه بوده واكنون به دست مارسيده است غالباً دردايرۀ نظارت وحفاظت درباروحاكميت ها وخاندان هاي بانفوذ وابسته به قدرت هاي مطلقه وحاكم بوده است ويااين كه دربين خواص اهل دانش وازطريق ضبط ونگهداري واستنساخ دربين علماء محفوظ مانده است.البته نوع سوم آن هم،تركيب اين دو حالت بوده است؛يعني كانون هاي حكومتي ودربار،ملجأاهل دانش وكتبخانۀ اهل علم بوده اند.
اين راهم بايد متذكرشدكه بعضي گمان مي كنند كه اگرفلان دانشمند،نويسنده يامورخ ويامحدث مرتبط بادربارودستگاه بوده،نانخوروجيره خوار فرهنگي حاكميت بوده است وبه اين نكته توجه ندارند كه درزمانهاي گذشته ماشركت ها موسسات بزرگ انتشاراتي دراختيارنداشته ايم كه يك رادرچندهزارنسخه چاپ كنند كه ازبين نرود ويافايدۀ عام پيدا كند.به همين دليل بسياري ازعلماي بزرگوار درگذشته به ناچاري براي حفظ وانتشارآثارفكري وفرهنگي وتاريخي بادستگاه حكومت ارتباط پيدا مي كردندوهمين امر سبب مي شد كه ادب پايداري درآن روزگاربه نحوبارزونماياني وجودنداشته باشد وبه ناچاردرزيرلايه هاي پراكنده وبه گونه اي كمرنگ درادبيّات وتاريخ كلاسيك نا نمايان باشد.اگربرخي آثاركهن ادب فارسي راملاحظه كنيم مي بينيم كه جنبه هاي موعظه وارشاد درآنها فراوان است.اين ارشاد وتعليم ،به خصوص درباب آداب ملوك واخلاق پادشاهان مي تواند تاحدي به نحوغيرمستقيم اوضاع روزگاررانشان دهد.دردواوين شاعران كذشته به هجويه هاي بسياربرمي خوريم.هجويه سراي گاهي جنبۀ اجتماعي وسياسي داشته است زيراگويندگان درآن زمان كه قدرت اقدام عليه حاكميت رانداشته اندازحربۀ هجواستفاده كرده اند:حتي به گمان نگارنده،حسب حال گويي وادب شكوه وگلايه ازروزگاررانيزمي توان به عنوان گونه هايي ازادبيّات پايداري درپيشينۀ ادبيّات ايران به حساب آورد ويا حبسيه ها به قدري متنوّع وزياداست كه خوديكي ازشعبات وشاخه هاي ادبيّات پايداري به شمارمي آيد.
به علاوه،جلوه ها ونمونه هايي ازادبيّات پايداري مي تواندباتحليل دروني ادبيّات عامه در ايران_درقصه ها وضرب المثل ها_احصاروبررسي گردد.همچنين شايد بتوان گونه هايي ازادب پايداري رادرقالب ادب حماسي واسطوره اي جست وجوكرد چنان كه داستان كاوۀ آهنگروضحّاك ماردوش درشاهنامۀ فردوسي مصداق سخن است.
بنابراين دربارۀ پيشينۀ ادبيّات پايداري درآثاركلاسيك فارسي بايدازراه تحليل وسيع منابع ومتون گذشته رگه هاي مقاومت وپايداري رااستخراج وتدوين نمود؛يعني تحليل ادب پايداري درآن دوران طريقي غيرمستقيم وازراه تحليل موضوعي وكندوكاو درونمايه ها ممكن خواهدبود.امّا ادب پايداري به آن مفهومي كه امروزه بيشترموردنظردانشمندان علوم ادبي واجتماعي قراردارد،همان مفهوم مبارزات سياسي واجتماعي مردم عليه ظلم وبيدادگري است.كه درادبيّات ايران سرآغازآن رااز دورۀ مشروطه به حساب آورده اند.ولي بي توجهي به آن همه نهضت ها ومنازعات ومقاومت هايي كه قبل ازمشروطه نيز وجوداشته است وبه فراموشي سپردن زمينۀ ادبيّات مقاومت برانگيزايران پيش ازمشروطه نيز به دوره ازانصاف خواهدبود.به همين خاطرنگارنده درپايان اين مقاله دوره هاي تاريخي ذيل رابراي ادبيّات پايداري ايران پيشنهاد مي نمايد:
1. دورۀ نهضت هاي داخلي واوّليۀ پس ازورود اسلام به ايران مثل نهضت شعوبيّه و...
2. دورۀ قيام ها واعتراضات وجنگ هاي داخلي وهجوم خارجي مانند حملۀ مغول وتيموربه ايران وپيدايش نهضت سربداران و...
3. عصرصفوي،حملۀ پرتغاليان به جزايرجنوبي وپديدآمد جنگ نامه هاي منظوم كه اين دوره آغازورود عامه به ادبيّات كلاسيك است تابروز جنگ هاي ايران وروس در زمان فتحعلي شاه.
4. جنگ هاي ايران وروس درعصر فتحعلي شاه تادورۀ مشروطه.
5. از دورۀ مشروطه تا دورۀ انقلاب اسلامي.
6. دورۀ انقلاب اسلامي.
7. دورۀ هشت سالۀ دفاع مقدّس.
منابع
1. قرآن كريم.
2. دراين مقاله ازمباحث طرح شده درميزگرد اعضاي دفترادبيّات وهنرمقاومت انتشاريافته درويژنامۀ كيهان فرهنگي سال نهم بهمن ماه1371،شماره پياپي93،صفحۀ36،استفاده شده است.
3. استادي،رضا.(كتاب ها وآثارعلمي امام خميني (ره)،كيهان فرهنگي،شماره پياپي93،بهمن ماه 1371.
4. بهرامي،ناصرقلي.(گل،غزل،گلوله،مجموعه شعرشاعران نيروهاي مسلح)،به كوشش پرويز بيگي حبيب آبادي،ناشربنيادحفظ آثارونشرارزش هاي دفاع مقدّس،تهران،1373.
5. ژان پل سارتر،(ادبيّات جيست)،ترجمه ابوالحسن نجفي،ج اوّل،تهران،كتاب زمان،1348.
6. عطارنيشابوري،(مصيبت نامه)،به اهتمام وتصحيح دكترنوراني وصال،چاپ پنجم،تهران،انتشارات زوار،1380.
7. نجفي،ابوالحسن.(وظيفه ادبيّات)،ج اوّل،تهران،كتاب زمان،1356.
8. نظامي عروضي سمرقندي،(كليات چهارمقاله)،به سعي واهتمام وتصحيح علامه قزويني،چاپ دوم،تهران،انتشارات اشراقي.
9. نظامي گنجوي،(مخزن الاسرار)،تصحيح وحيددستگردي،تهران،مطبعۀ ارمغان،1313.
10. عاشورا،منشأ ادب پايداري


سه شنبه 28 دی 1389  4:15 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : شهادت طلبي؛ زندگي خواهي
منابع : روزنامه رسالت
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
فرهنگ الهي ايثار و شهادت
نوشته اي از شهيد كمال سفيد گران
پيش درآمد
فرهنگ ايثار و شهادت از ويژگي هاي اديان الهي، به ويژه دين مقدس اسلام است. اساسا «ايثار و فداكاري» و از خودگذشتگي فقط در منطق اديان الهي، معنا و مفهوم پيدا مي كند. مكتبي كه جهان را منحصر به عالم طبيعت مي داند و عالم غيب و حساب و كتاب و قيامت را انكار مي كند، دليلي براي فراخواندن پيروان خود به ايثار و از خودگذشگي ندارد. هيچ مكتب مادي نمي تواند پيروان خود را - بدون هيچ گونه انتظار متقابل - به فداكاري دعوت كند؛ زيرا تنها معيار و ميزانش «نفع خويش» است و بس. اگر گذشتن از مال و بخشيدن آن به ديگران هم در اين بينش با تكلفاتي توجيه پذير باشد، از جان گذشتگي براي ديگري هيچ توجيه معقولي ندارد. ايثار و از جان گذشتگي تنها در مكاتبي قابل توجيه است كه فراتر از زندگي در اين دنيا، اعتقاد به زندگي جاويدان در آخرت نيز در آن مطرح باشد. كسي مي تواند اهل ايثار و فداكاري باشد كه به سعادتي براي خود، پس از مرگ، معتقد باشد و به منظور رسيدن به مقام قرب الهي از [جان و متعلقات ]خود بگذرد. استقبال از شهادت كه اوج ايثار و فداكاري و از جان گذشتن است تنها از انساني سرمي زند كه به عالم غيب و آخرت معتقد باشد؛ از اين رو، حضرت امام خميني (ره)، رهبر فقيد انقلاب اسلامي در سال هاي آغازين پس از پيروزي انقلاب، جوانان و نوجوانان پاك سرشت را پند مي دادند كه مبادا فريب شعارهاي دروغين مكاتب مادي را بخورند. ايشان شعارهاي «ايثار و از جان گذشتگي» رهبران كمونيسم را فريبكاري و بازيگري مي دانستند ك به منظور فريب دادن و بهر ه كشي از ساده لوحان سر داده مي شود.
عمليات شهادت طلبانه
در كربلا، امام حسين (ع) و ياران باوفايش با علم و آگاهي از اين كه در برابر دشمن تا دندان مسلح به شهادت خواهند رسيد، با هدف دفاع از دين و راه و روش رسول خدا (ص) و مبارزه با ظلم و بي عدالتي و تسلط افراد نالايقي كه صلاحيت رهبري جامعه اسلامي را نداشتند، ايستادند و جان خود را فدا كردند. نه تنها هيچ كس با هر عقيده و مسلكي آنان را به لحاظ اقدام شهادت طلبانه شان سرزنش نكرد، بلكه آنان در طول تاريخ، براي بشر الگو شدند. تا ملت هاي تحت ستم و مستضعف براي دفاع از موجوديت خود، در برابر متجاوزان جنايت پيشه، با عشق به لقاي الهي از مرگ و شهادت استقبال كنند، زيرا راهي موثر براي دفاع، جز فدا كردن جان ندارند. جايي كه تعداد اندكي مومن در برابر خيل عظيم دشمن قرار گرفته اند و براي ضربه زدن به دشمن راهي ندارند جز اينكه تن به شهادت دهند و با خون پاك خويش دشمن را رسوا سازند، چنين اقدامي تاسي به قيام اباعبدالله (ع) است.
شهادت؛ تزريق حماسه به جامعه
شهيد مطهري مي فرمايد: هيچ كس به اندازه شهيدان،[به تاريخ و جامعه بشري]خدمت نكرده است، چون آنها هستند كه راه را براي ديگران باز مي كنند و براي انسان ها آزادي را هديه مي آورندا تا هر كس كار خود را انجام بدهد، اوست كه محيط مناسب را براي ديگران فراهم مي آورد.
شهادت يعني عاملي كه شهدا را به پيشگاه خالق بي همتا رهمنون مي سازد، و اين با انديشه و مرام، كساني كه فطرت خداجويشان را فراموش كرده و به پوچي رسيده اند و اينك به دنبال مرگي هستند كه آنها را از زندگي بي هدف و انگيزه شان دور مي كند، بيگانه است.
سندهاي افتخار يا مشعل هاي فروزان
با ژرف نگري در آنچه كه به عنوان وصيت از شهدا به ما رسيده، مي توان به انگيزه هاي عميق اين انسان ها در پي يافتن زندگي جاويد معنوي، دست يافت. آگاهي و شناخت اين سندهاي افتخار، مشعل هاي فروزان راه براي هر سالك الي الله است.
با تحليل و بررسي وصاياي شهدا، درمي يابيم كه راه شهدا، راه اسلام و قرآن و انبياء (ع) و ارزش هاي آنان، همان ارزش هاي دين مبين اسلام است و از جامعه مي خواهند كه نگذارند ارزش هاي ديني و اسلامي كم رنگ شود، از نظام و رهبري و ولايت فقيه پشتيباني نموده، غفلت نكنند و مواظب باشند كه ضد انقلاب تمام تلاش خود را براي كمرنگ كردن ارزش ها و دلسردي مردم از مسئولين به كار مي گيرند و در نهايت به اين برمي خوريم كه تمام مطالب و اعمال و رفتار و كردار آنها در يك كلمه، «براي خدا» خلاصه مي شود و چيزي جز آن را در نظر نداشته اند و در سراسر وصيت نامه ها سخن از عشق است و عاشقي، پرواز به سوي ملكوت، پرواز از اين تن خاكي، پرواز از اين بند و قفس دست و پاگير، پرواز از همه وابستگي هاي مادي و زميني، پرواز به سوي تنها معشوق و تنها معبود، يگانه مقصد و مقصود؛ كه اگر نبود اجل معين الهي، چشم بر هم زدني، روحشان آرام نمي گرفت و
پر مي كشيد و به سوي معشوقشان پرواز مي كرد.
«هر كس روح زنده دارد بايد انتخاب كند؛ يا با پيكر خونين به لقاي يار شتافتن و شهادت را و يا زنجير و تسليم و بندگي و ذلت را. هر كس مي خواهد زنده بماند، زندگي را از حسين (ع) بياموزد كه زندگي، جهاد در راه عقيده و شهادت در راه خداست.
ما هرگز نخواهيم مرد، چون مكتب ما شهادت است.» (امام خميني رحمت الله عليه)
ترويج فرهنگ شهادت؛ نفي روحيه مرگ طلبي
ترويج اين فرهنگ، مي تواند جامعه را از عطر و بوي دلنواز شهادت، معطر كند. در اين صورت نشانه هاي دنيا طلبي، رذائل اخلاقي، شهوت و قدرت پرستي به كنار مي روند و نور زيباي معنويت بر آحاد جامعه خواهد تابيد. عنصر شهادت، ثمره اوج فضيلت انساني است. در حقيقت، معرفت و تمدن و فكر مي بالد و برمي خيزد؛ يعني تمدن و عظمت ديني ما با معرفت، عنصر ايثار و اخلاص و فداكاري كه همان گذشتن صادقانه شهدا از همه هستي خود و حفظ روح جاودان انساني و اسلامي است، به دست آمده است. زندگي حقيقي در نظر شهدا، رسيدن به كمال مطلق و زندگي طلبي جاودانه است. آنان به دغدغه هميشگي انسان - مرگ - چون پلي مي نگرند كه همگان را به زندگي اي وراي اين دو روزه حيات دنيوي مي رساند. ديدگاه آنان رفيع است و شهادت طلبي شان از نوع پيوند عاشق به معشوق ازلي و ابدي؛ نه مرگ انديشي و مرگ طلبي. شهدا به حقيقت مرگ واقف شده اند و حالا ديگر هيچ دلهره و هراسي ندارند. شوقمندانه، راه هاي وصول را جستجو مي كنند. چون معتقدند در متن مرگ، وجود و زندگي تازه به دست خواهد آمد.
فرهنگ شهادت
فرهنگ شهادت يعني مجموعه نظام ارزشي و اعتقادي كه «شدن» و «كمال» را براي آدمي محقق مي سازد. پس اگر با نظام تربيتي و تعليمي بتوانيم به تعداد انسان هاي «متكامل» و «موحد» بيفزاييم، فرهنگ شهادت را تقويت كرده ايم.
الگوي شهيد، فرمانده انقلاب خون، حضرت سيد الشهدا(ع) است. زيرا انگيزه امام (ع) نه جاه طلبي بود و نه خودخواهي، بلكه آن حضرت به اقتضاي فطرت الهي و تكليف ديني، مردم خواه بود و به اصلاح آنان مي انديشيد، چنان كه امام خميني (ره) نيز اين گونه بود.
پس از شهيد، خون و حماسه او، بايد نسل اندر نسل جريان يابد، به جامعه حيات بخشد و صبر و استقامت را به آنها ارزاني دارد تا جامعه اي نمونه، مستقل و رشيد به وجود آيد.
مجاهد في سبيل الله، كه در راه انجام وظيفه و پاسداري از دين خدا و ارزش هاي الهي گام برمي دارد، اگر در اين راه به فيض شهادت نايل گردد، بسي مايه سعادت و خوشبختي براي او فراهم گرديده است، چه، شهيد به سعادت ابدي و زندگي جاويد در محضر ربوبي حق رسيده است و با شهادت خويش به پيكر اجتماع، خون تزريق مي كند و زمينه رفاه و سعادت انسان ها را فراهم مي سازد؛ در نتيجه، شهيد در جامعه پرتو افشاني مي كند و حافظ و پاسدار ارزش هاي اصيل ديني مي شود.
شهيد رهبر اجتماع بشري است. در همه زمان ها و همه مكان ها سوگواري و عزاداري براي شهيد، جامعه را شهيدشناس مي سازد و اشك بر شهيد از دل برمي خيزد و دل را به سوي راه شهيد رهبري مي كند.

منبع : روزنامه رسالت


سه شنبه 28 دی 1389  4:15 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : جلوۀ قرآن كريم درشعردفاع مقدّس
كلمات كليدي : قرآن كريم، شعردفاع مقدس، آيات، مضامين، اشارات قرآني، شاعران بزرگ دفاع مقدس
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
دكترناصرمحسني نيا، استادياردانشگاه شهيد باهنركرمان
دكتراحمد اميري خراساني، دانشياردانشگاه شهيد باهنركرمان


چكيده
شعردفاع مقدس اگرچه عمري كوتاه دارد، به جرات مي توان آن راتبلورخالص ترين انديشه هاي الهي وباورهاي ديني ملت مسلمان وشهيد پرورايران اسلامي داشت.
دراين مقاله، تلاش نگارندگان برآن است تابه بررسي جلوۀ قرآن كريم درجاي جاي شعردفاع مقدس بپردازند، دراين راستا آثارگروهي ازمشهورترين بزرگان شعردفاع مقدس بررسي گرديد تا ميزان توجه اين شاعران متعهد به آيات ومضامين قرآني مشخص گردد، آيات ومضامين واشارات قرآني موجود درآنها مدنظرقرارگرفت، اميد است اين تلاش مورد قبول خانواده شعروادب قرارگيرد.



مقدمۀ سخن


شعرپارسي درطول تاريخ هزارودويست سالۀ خود، شاهد فرازونشبيهاي فراواني بوده است، گاه درقالبها وگاه درمحتوا ومضامين خود افت خيزهاي بسيارگرديده، دريك دوره، يك نوع ادبي بسياربيشترازديگرانواع ادبي مورد توجه سرايندگان قرارگرفته و دردوره اي ديگرگونه اي ديگر. دراين ميان شعردفاع مقدس، ويژگيهاي منحصربه فردي را دردل خود جاي داده است. اين حقيقت با بررسي شعراين دورۀ كوتاه مدت، برهرخوانندۀ منصفي روشن مي شود. به راستي چه عواملي باعث شده اند تا شعر دفاع مقدس بعنوان يكي ازثابترين وعالي ترين صورتهاي شعري ادبيات فارسي جلوه گرشود؟ بي گمان مافقط مي توانيم به برخي ازاين عوامل گوناگون پي ببريم وبسياري ازعوامل ديگربا گذشت بيشترزمان روشن مي شوند. ازجمله دلايلي كه باعث برجستگي منحصربه فرد شعردوران مقدس شده است، مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
- شاعران دفاع مقدس با احساس تعهد واعتقاد به حقانيت ملت مسلمان ايران به سرودن اشعارخويش اقدام نموده اند وچون دربيان عواطف واحساسات خويش مبناي اعتقادي محكم وروشني داشته اند؛ لذا شعرآنها، يعني شعردفاع مقدس، ازبهترين نمونه هاي شعر فارسي شده است.
- بسياري ازشاعران دفاع مقدس، ازميان ضعيف ترين طبقات اجتماعي برخاسته اند، خود درگرماگرم جنگ تحميلي حضوري فعال ومستمرداشته اند. رشادت رزمندگان اسلام رابا تمام وجود درك نموده اند وسختيهاي دفاع مقدس را درلحظه لحظۀ آن دوران شاهد وناظربوده اند. بي ترديد، همگامي وهمراهي آنها با مجاهدان راه حق تاثيرشگرفي درشعرآنها برجاي نهاده است.
- اهداف وآرمانهاي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، باورها واعتقادات عميق مردم ورزمندگان صحنه هاي نبرد حق عليه باطل، برخورداري ازرهبري فرزانه وپارسا، همه وهمه، ازديگرعلل وعواملي هستند كه درتعالي بخشيدن وشكوهمند نمودن شعردفاع مقدس نقش داشته اند.
- برجستگيها وامتيازات شعردوران دفاع مقدس نسبت به شعرديگرادوارحيات شعرفارسي دريك بعد ويا چندزمينه نيست، اين برجستگي ها درابعاد بسيارگوناگوني جلوه گر شده اند، انتخاب قالبهاي بسيارمتنوع وبديع واستفاده ازعالي ترين صورتهاي ادبي ومضامين فكري ومعنوي،نمونه هايي ازاين برجستگيها مي باشند.
- دراين ميان يكي ازمضامين برجسته وباشكوه شعردفاع مقدس، استفادۀ بديع شاعران از آيات ومضامين قرآن كريم است. شايد به جرات بتوان گفت دركمتردوره اي مي توان تا اين اندازه استفاده ازمضامين وآيات قرآني را مشاهده نمود. اين درحالي است كه زبان شعردفاع مقدس، زباني امروزي وبه دور ازتكلف است.
زبان وسبك اين شعر، هيچ گونه شباهتي با شعركلاسيك وشاعران بزرگ آن ندارد. شاعران كلاسيك اگركه گاه ازمضامين وآيات قرآن استفاده كرده اند؛ هدفي بس متفاوت با شاعران دورۀ دفاع مقدس داشته اند، شاعران دفاع مقدس ازاين دوره به قرآن كريم فراوان توجه نموده اند كه دفاع مقدس را مظهر دفاع از حريم قرآن وحاميان آن مي دانسته اند و خود نيز باعمق وجود بدان باور داشته اند و درست به همين دليل است كه جلوه قرآن كريم در شعر آنها، در زيباترين و عالي ترين شكل خود تبلور پيدا كرده است. بنگريد كه شاعر دفاع مقدس چه زيبا و دل انگيز شعر خود را جولانگه كلام الهي ساخته و مي گويد:
وايمان بياور به خون و جنون كه اين است "قدافلح المومنون"
(نادر بختياري، شقايقهاي اروند، ص51)
نمونه هايي از اين دست فراوان است كه درجاي خود خواهند آمد. باتوجه به مطالب فوق، نويسندگان برآن شدند تا درحد بضاعت اندك خويش، نمونه هايي ازجلوه قرآن كريم در شعر شاعران دفاع مقدس را جهت روشن نمودن اهميت آن به علاقه مندان عرضه نمايند، باشد تافتح بابي شود براي تحقيقات بيشتر وعميق تري در اين زمينه.
در يك نگاه كلي، شعر دفاع مقدس، هدف والايش حفظ و صيانت از حريم قرآن كريم است، تجلي ارزشهاي الهي- انساني كلام خداست، جاي جاي آن آكنده از مضامين بلند قرآن است، مصداق آيات جهاد وشهادت وايثار است، گويي آيات قرآن را برزبان خود جاري مي كند، به نظر مي رسد شاعران متعهد دفاع مقدس احياي باورهاي قرآني را سرلوحه كارهاي خود قرار داده اند واينك نمونه هايي از اين دست.
هماره، جان سخن زان لب ودهان جاريست كه آيه آيه قرآن برآن زبان جاريست
(سياوش ديهيمي، همپاي جلودار، ص135)
طه حجازي درمجموعه "اي قدس، اي طهارت" گويد:
كامل شد آن بشارت اديان پايان گرفت نعمت قرآن
(خامه خونين عشق، ص145)
بيت اشاره دارد به آيه سوم از سوره مباركه مائده.
حسن حسيني گويد:
تفسير آيه هاي پي درپي جهاد است بانگ مسلسل تو درسينه صحاري
(خامه خونين عشق، ص157)
وباز در مجموعه "ده فرمان جهاد" گويد:
برلوح بليغ قامتشان تا مطلع الفجر، انفجار خون وحماسه ده فرمان جهاد نازل مي شود. (خامه خونين قلم، ص162)
اشاره دارد به آيه آخر سوره مباركه قدر.
رحيم زريان در شعري باعنوان "پرچمدار" گويد:
بيا اي دوست باهم يار باشيم شقايق وار پرچمدار باشيم
براي حفظ قرآن محمد(ص) ميان صحنه پيكار باشيم
(نخلهاي تشنه، ص68)
وامير عاملي گويد:
تهمت كفر به ما مي زند اي غير چه باك سند زنده ما سينه قرآني ماست
(ناگهانهاي سرخ، ص97)
و حسن حسيني در غزل "وداع" گويد:
ياعلي گويان سرود "لاتخَف" سر مي دهيم كزنجف آنكه علي مرتضي مي خواندم
(خامه خونين عشق، ص157)
اقتباسي است از آيه21، از سوره مباركه طه.
مرحوم محمدرضا آقاسي در زمره شاعران بزرگ دفاع مقدس است. او شعري بسيار ساده و روان دارد. شعر او درعين سادگي مظهر مفاهيم قرآني وديني وتاريخ اسلام است.
ازجمله اشعار اوست كه مي گويد:
بيا! بارديگر حسيني شويم "بلي" گوي عشق خميني شويم
اشعار او در اين قبيل مضامين فراوان است كه علاقه مندان را به مجموعه هاي شعري او ارجاع مي دهيم. هم چنين صابر امامي در "سمفوني باد" گويد:
به ساحل مرطوب پرتاب شدم
ويونس را ديدم

كه درظلمات ندا مي داد:
"ان لا اِلهَ اِلّا انت" (همپاي جلودار، ص44)
اشاره است به آيۀ شريفۀ 21 ازسورۀ مباركۀ انبياء.
وقيصرامين پور در"اين سبز سرخ كيست؟" مي گويد:
ببخشيد هرچه داشت
جزآن لباس سپاهي را
ونقش آن كلام الهي را
نقش كلام"لا"
ره توشۀ شهيد همين بس (همپاي جلودار،ص47)
اشاره دارد به آياتي عديده ازقرآن كريم، ازجمله آيۀ 163 از سورۀ مباركه بقره.
علي معلم يكي ازشعراي برجستۀ دفاع مقدس است. او در"معراج شهادت" گويد:
شط خونين، براق: هامان
سدرها، سدرۀ المنتهامان
درتماشاي ما تا سپيده
نخلها چون ملك صف كشيده (همپاي جلودار،ص295)
اشاره دارد به آيۀ 13ازسوره النجم وآيۀ 22ازسوره مباركۀ فجر.
ودرادامه گويد:
رنج صيف وشتاشان بهانه است
درولا،ما تلاكي شناسيم
رنج صيف وشتا كي شناسيم (همپاي جلودار،ص296)
اشاره است به آيات شريفۀ سورۀ مباركۀ ايلاف ومضامين آن آيات.
علي موسوي گرمارودي درشعر"شهرسپيد ما هويزه" گويد:
يكروزآتش بود وغروري برافروخت
مي خواست ابراهيم سوزد،خويشتن سوخت
روزدگر،فرعون با موسي درآويخت
حق درهلاكش، آب دريا را برانگيخت
يك روز هم ديوانه اي با فيل آمد
او را هم از سوي خدا، سجيل آمد (همپاي جلودار،ص300)
اشاره دارد به آياتي چند از سوره هاي متعدد وقرآن كريم ازجمله سورۀ مباركۀ فيل.
محمدحسين جعفريان گويد:
"يسطرون" هم رفت ما "نون"مانده ايم
بعد "ليلا" باز"مجنون" مانده ايم (نخلهاي تشنه، ص41)
اشاره دارد به آيۀ نخست سوره قلم.
حسين اسرافيلي گويد:
خطي ازدلدادگان بي شكيب تكيه گاه جانشان "امن يجيب"
(گزيدۀ شعرجنگ ودفاع مقدس،ص241)
اشاره دارد به آيۀ 62 ازسوره مباركۀ نمل.
حسن حسيني درشعري با عنوان "المغيرات صبحاً" گويد:
برخيز شبانه نعرۀ خون بزنيم ازقلعۀ شب چو ماه بيرون بزنيم
هنگام فلق كه آسمان گلگون است برلشكر اهرمن شبيخون بزنيم
(خامۀ خونين عشق،ص167)
اشاره دارد به مفاهيم سورۀ مباركۀ عاديات.
وبازحسن حسيني گويد:
اينان كه به خلق وخوي اسماعيلند درحادثه آبروي اسماعيلند
درگفتن لبيك به پيغمبر تيغ بي تاب ترازگلوي اسماعيلند
(خامۀ خونين عشق، ص164)
اشاره دارد به آيات داستان ذبح حضرت اسماعيل (ع) توسط حضرت ابراهيم (ع) كه در مواضع عديده اي از قرآن كريم بيان شده است.
زنده ياد احمد زارعي، شعري آكنده از آيات ومضامين قرآن دارد(درشعر من وخم)
چنين مي گويد:
نگفتم فرا شد زعين اليقين نگفتم كه لا تحسبنَّ الذين
(از رزم، از پرواز، ص144)
وباز گويد:
خيابان پرآمد وشد كجاست خيابان "ايّاك نعبد" كجاست
(همان، ص144)
اشاره دارد به آيه مباركه 169 از سوره مباركه آل عمران، وآيه مباركه 4 از سوره مباركه
الحمد.
رضا اسماعيلي گويد:
بازبخوان سوره "والّنازعات" باز بخوان آيه "امَّن يجيب"
فتح تو يك معجزه روشن است نصر من الله وفتحٌ قريب
(شقايقهاي اروند، ص33)
اشاره دارد به آيه نخست از سوره نازعات وآيه 62 از سوره مباركه نمل.
نادر بختياري گويد:
وايمان بياور به خون وجنون كه اين است "قدافلح المومنون"
(شقايقهاي اروند، ص51)
اشاره دارد به آيه نخست از سوره مباركه مومنون.
شهيد عليرضا فيروزي گويد:
جايي كه جان آرام گيرد نزد جانان آنجا كه "عند ربهم" فرمود قرآن
(شقايقهاي اروند، ص215)
اشاره دارد به آيه 169 از سوره مباركه آل عمران.
غلامرضا رحمدل گويد:
ما از شرنگ آتش ميثاق سر خوشيم در وادي "الست" و "بلي" اسيتاده ايم
(حماسه قلاقيران، ص108)
اشاره دارد به آيه الستُ بربكم، قالوا بلي.
عليرضا دهقانيان گويد:
اين لطف كوچكي است كه هر روز صبح زود
خورشيد "ان يكاد" بخواند برايتان (از رزم، ازپرواز، ص120)
اشاره دارد به ايات اخرسورۀ مباركۀ قلم.
زنده ياد احمد زارعي گويد:
خدا، به باطن قرآن به جان معصومان به روزي شهدا، شام تارمحرومان
به آتشي كه چو گل گشت نزد ابراهيم به اشك توبۀ آدم به آبروي كليم
به اژدهاي به دست كليم عصا گشته دوباره با من فرعوني اژدها گشته
به فرق خوني حيدر، به انشقاق قمر به خون سرخ شهيدان، دعاي سبزسحر
به اشكتهاي زلال چكيده درشب تار به جان روشن يستغفرون بالاسحار
به روح "شمس وضحيها"شب وقنوت علي به خطبه فدك فاطمه، سكوت علي
( ازرزم، ازپرواز،ص142)
اشاره دارد به آياتي چند ازجمله آيۀ نخست ازسورۀ والضحي وآيۀ 18ازسورۀ مباركۀ ذاريات.
حسن كرمي پور گويد:
اينان كه مست ازساغر"قالو بلايند" فصلي نوين ازدفتر كرب وبلايند
(سفرنامه آسمان، ص151)
اشاره دارد به آيۀ مباركۀ "قال الست بربكم، قالوا، بلي"
صالح محمدي امين گويد:
"السابقون" چون تو بودند، آنان كه پرواز كردند
ما همچو "ابن السبيليم" درراه قدس وفلسطين (سفرنامه آسمان،ص167)
اشاره دارد به آيۀ دهم ازسورۀ واقعه وآيۀ 177 ازسورۀ بقره.
سيداكبرميرجعفري گويد:
درشعله تطهيرگشتند مردان گردان آتش
مردان"برداً سلاما" درزيرباران (سفرنامه آسمان،ص180)
اشاره دارد به آيۀ 69 ازسورۀ مباركۀ انبياء.
طاهره صفارزاده گويد:
باران سنگ است
پيش ازدميدن موعود
باران تيزپري خواهد آمد (ازنگاه آينه ها، ص75)
كه اشاره دارد به آياتي ازسوره هاي اعراف واحقاف.
سپيده كاشاني گويد:
فرياد كردي؛ عزيزان، سرزد فلق "فاستقاموا"
كاخ ستم را فرو ريخت، فرياد عصيانگر تو (ازنگاه آينه ها،ص97)
اشاره دارد به آيۀ 41 ازسورۀ مباركۀ فصلت.
علي معلم گويد:
بعث وثمود وعاد ديدند آنچه ديدند پنداشتند آيا عبششان آفريدند
(خامۀ خونين عشق، ص396)
برگرفته ازآيۀ 115، سورۀ مومنون است كه مي فرمايد:
افحسبتم انما خلقناكم عبثا.
سيمين دخت وحيدي گويد:
تا قله "نصرمن الله "پيش رفتند آري به اوج آرزوي خويش رفتند
(خامۀ خونين عشق،ص436)
اشاره دارد به آيۀ 13 ازسورۀ مباركۀ صف.
محمد تاري(ياسر) گويد:
اين كه شد پيرهن فتح وظفردربرتان اجرصبري است كه فرمود، خداوند شما
(سفرنامۀ آسمان،63)
اشاره دارد به آيۀ 13ازسورۀ مباركۀ صف.
سارا حيدري گويد:
ازميان باغهاي تين و زيتون خدا وزطبقهاي بهشتي مي رسد قوت شما
(سفرنامۀ آسمان،ص78)
اشاره دارد به آيۀ اول ازسورۀ طين وآيۀ 14ازسورۀ انسان.
غلامرضا كافي درشعر"پريشان"گويد:
بالاترين مزد جهاد آنان گرفتند آنان كه "عند ربهم" را"يرزقون" اند
(سفرنامۀ آسمان، ص147)
اشاره دارد به آيۀ 169 ازسوره آل عمران.
ذ.خ، روشنگر گويد:

جمجمه خود را سپرده برخداي ذوالجلال
وعدۀ "ان تنصروالله" كرده باورمي رويم (خامۀ خونين عشق،ص194)
اشاره دارد به آيۀ 7 ازسورۀ مباركۀ محمد (ص).
علي رهبردرشعري با عنوان "مناجات درجبهه" گويد:
دلخوشيم ازقول "احدي الحسنيين" عاشقم گردم فدا همچون حسين
(خامۀ خونين عشق، ص197)
احدي الحسنيين، يكي ازدونيكي، پيروزي يا شهادت، برگرفته ازقرآن كريم مي باشد.
وبازگويد:
دل به رضوانت چو اينك بسته ام ازغم انهارونارت رسته ام
(خامۀ خونين عشق، ص197)
اشاره دارد به آياتي چند ازجمله آيه 13 ازسورۀ مباركۀ حديد.
حميد سبزواري در"فرمان ولي" گويد:
چون پرتو شمع ولا درجانشان است محكم زپيمان "بلي" ايمانشان است
ازناوك رزم آوران شوش ودزفول شد پيكر كفاربعثي "عصف ماكول"
(خامۀ خونين عشق،ص207)
به ايۀ مباركه "قال الست بربكم قالوا بلي" واشاره دارد وبه بخشي ازآيۀ مباركۀ ماخوذ از سورۀ فيل:
وبازگويد:
شراع كشتي اسلام سوي جودي بين بيا وشيون صدامي وسعودي بين
(خامۀ خونين عشق، ص212)
اشاره دارد به آيۀ 118 ازسورۀ مباركۀ شعرا.
نرگس گنجي گويد:
نغمه"انا فتحنا" آمد ازقايق دوباره البشاره اي مسلمان، اي مسلمان البشاره
(خامۀ خونين عشق، ص338)
اشاره دارد به آيۀ نخست ازسورۀ مباركۀ فتح.
محمد جواد محبت گويد:
"قالوا بلي" تعهد ارواح پاك بود آري شهادت است وفاي الستتان
(خامۀ خونين عشق، ص349)
اشاره دارد به آيۀ شريفه "قال الست بربكم قالوا بلي".
ثابت محمودي (سهيل) گويد:
فرمان"جاهدوا" كه بود رهنمون درگوش دل بخوانم وازبركنم
"والنجم" خوان سلاح به كف اندرم تا خــوارخـــصم بداخـــتركنم
"والفجر"،"والضحي"به ديارعدم نك رهسپاردشـــمن كافر كنم
"يــا ايهــا المـــدثرقـــم" را كنون درمقطـــع قصيده خود سركنم
(خامۀ خونين عشق،ص363)
اشاره دارد به آيۀ 13 ازسورۀ مباركۀ صف.
وازاين نمونه ها بسياراست، بي ترديد اگرنگارندگان را فرصتي دست دهد وخدا آنها را يارباشد، بارديگرشعردفاع مقدس را مرور خواهند نمود ودربررسي جديد خود، سعي خواهند نمود تمام شواهد قرآني وبه دنبال آن شواهد حديثي شعردفاع مقدس را استخراج نمايند وآنگاه به تجزيه وتحليل وبيان بسامدي آنها بپردازند. دراين رابطه موارد عديده اي روشن خواهد شد كه ان شاءالله مبحث آن دراز دامن است وفرصتي مناسب خود مي طلبد.


نتيجه گيري
بنابرآنچه دراين گفتاربيان شد، نتايج ذيل به دست مي آيد:
- جلوۀ قرآن كريم درشعرشاعران دفاع مقدس، خارج ازحصروشماراست وشاعران دفاع مقدس شعرخود راعرصه اي براي دفاع ازقرآن وترويج احكام آن نموده اند.
- به كارگيري آيات ومضامين قرآني درشعرشاعران دفاع مقدس درعين سادگي ورواني شعرآنها صورت گرفته واستفادۀ آنها ازآيات ومضامين قرآني، شعرآنها را گرفته هيچ گونه تكلف ننموده است.
- آيات مربوط به جهاد، دفاع، ارزشهاي اخلاقي، دل بريدن ازدنياي فاني، تمسك به حبل المتين الهي، بيشترين كاربرد رادرشعرشاعران دفاع مقدس دارد.
- اگرچه شاعران دفاع مقدس، جملگي درشعرخود، استفاده وبه كارگيري آيات ومضامين قرآني رامدنظرقرارداده اند، اما دراين ميان گروهي ازايشان ازويژگيها وتوانمنديهاي خاصي نسبت به ديگران برخورداربوده اند.
- توجه به زيباييها وبدايع ادبي وشعري دربه كارگيري آيات ومضامين قرآني، پيوسته مورد توجه شاعران دفاع مقدس بوده وآنها دراين مقوله ازدلپذيرترين قالبها وانواع ادبي استفاده نموده اند، ودراين زمينه، هرگزازرعايت بلاغت وفصاحت وشيوايي درشعرخود غافل نبوده اند.
- توجه شاعران دفاع مقدس به آيات ومضامين قرآني وبه كارگيري آنها ازشعرشاعران ديگردوره هاي شعرفارسي به مراتب بيشتربوده ودرمواردي اين دو مقوله قابل قياس با هم نيستند.


منابع ومراجع
1- قرآن كريم .
2- آوازه هاي گل محمدي، شيرينعلي گل مرادي، چاپ ونشرفرهنگ گستر،چاپ 1381.
3- ازرزم، ازپرواز، گزيده اي ازاشعاردفاع مقدس، ناشر، كنگرۀ بزرگداشت سرداران سپاه و36 هزار شهيد استان تهران، چاپ اول، 1377.
4- ازنگاه آيينه ها، مجموعۀ شعردفاع مقدس، شعربانوان، به كوشش سيمين دخت وحيدي، بنياد حفظ آثارونشرارزشهاي دفاع مقدس ، چاپ اول،1377.
5- حماسۀ قلاقيران، مجموعۀ اشعارسومين كنگرۀ شعردفاع مقدس، ايلام، 1373، بنياد حفظ آثاروارزشهاي دفاع مقدس، چاپ اول،مهرماه 1373.
6- خامۀ خونين عشق، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي ،چاپ اول 1368.
7- سفرنامۀ آسمان، مجموعۀ اشعارهشتمين كنگرۀ سراسري شعردفاع مقدس، اصفهان1377، چاپ اول مهرماه،1378.
8- شقايقهاي اروند، مجموعۀ اشعارهشتمين كنگرۀ سراسري شعردفاع مقدس، بنيادحفظ آثارونشرارزشهاي دفاع مقدس، چاپ اول1376.
9- شكوه شقايق، ضياءالدين ترابي، موسسه فرهنگي سماء، چاپ اول،1381.
10- گزيدۀ شعرجنگ ودفاع مقدس، به انتخاب حسن حسني، دفترادبيات وهنرمقاومت، مهرماه 1381.
11- ناگهان هاي سرخ،اشعارپنجمين كنگرۀ سراسري شعردفاع مقدس، درفول، بنياد حفظ آثارونشرارزشهاي دفاع مقدس، چاپ اول مهرماه، 1375.
12- نخلهاي تشنه، دفتراول شعردفاع مقدس، بنياد حفظ آثارونشرارزشهاي دفاع مقدس، تهران، 1373.
13- همپاي جلودار، مجموعۀ شعرامام وحماسه، بنياد حفظ آثار ونشرارزشهاي دفاع مقدس، چاپ اول، 1378.


منبع : كتاب نامه پايداري – مجموعه مقالات اولين كنگره ادبيات پايداري – كرمان - 1384


سه شنبه 28 دی 1389  4:15 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : مفهوم شهادت
انواع مقالات :علمي و فرهنگي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
مفهوم شهادت

اسلام به عنوان مذهبي اصولي فراگير،مجموعه اي از واقعيات وآرمان هاي مرتبط بهم است كه تمام وجوه فكري وعلمي ،عقايدوافكار، رفتار وكردارهاي انسان رادربرگرفته است. نمي توان قوانين ومفاهيم اسلامي را به طور كامل درك نمود مگر آن كه در بطن اسلام تجزيه وتحليل شوند.
مفهوم شهادت در اسلام تنها درسايه مفهوم جهاد قابل درك است ومفهوم جهاد درك شدني است اگر عقيده لذت از امر به معروف بطور محسوس درك شده باشد؛ وخوب وبد، راست وخطا قابل فهم است اگر منبع الهي تقوي ، صداقت وتوحيد درك شده باشد؛ وچگونگي كيفيت انتقال پيام از منبع لايزال تقوي وحقيقت به بشر از طريق فقه ونبوت اينگونه قابل لمس است. درنهايت پيام الهي بطوركامل دريافت نمي شود مگر آنكه تجسم اين پيام الهي وشيوه راهنمايي امام و رهبر بطورصحيح درك شده باشد.
مي توان ارتباطي بين مفهوم شهادت در اسلام با كل مذهب اسلام درنظر گرفت. اين فرآيند تا حدي قابل درك است اگر واژه اسلام تفهيم شود. اين كلمه از ريشه عربي" تسلم" گرفته شده كه به معناي رهايي وصلح وآرامش است. اسلام تسليم صلح وآرامش به اراده خداوند است واين با مردن وشهادت وتسليم جان مطابقت مي كند. بنابرين مفهوم شهادت مانند باقي مفاهيم اسلامي شهادت درسايه اعتقاد به توحيد ووحدانيت خداوند وتسليم دربرابراراده وفرمان او قابل درك است ؛ وبه تنهايي قابل درك نيست . پس مفهوم شهادت مستثني از اين قاعده نيست . تمام مفاهيم اسلامي به يكديگر مرتبطند وبهتر است تمام آنها رادرقالب اعتقاد به توحيد جمع بندي كرد.
مفهوم شهادت در اسلام با مسلمان وغير مسلمان اشتباه گرفته شده است. شهادت معنايي تنگاتنگ با مفهوم جهاد دارد اغلب دانشوران عمدا يا سهوا جهاد را با دفاع مقدس تعريف مي كنند . مسلمانان اغلب واژه شهيد را مرگ با ارزش براي محبوبشان يعني پروردگار تعريف مي كنند وتوجهي به ارتباط تنگاتنگ به كشمكش دائمي بين جهاد و شهادت ندارند. شهادت انحصارا در اختيار اسلام نيست. (گرچه منحصراروحاني،مذهبي ،معنوي والهي است و مكاتب ماده گرا ادعايي نسبت به آن ندارند). اسلام خود مفهوم شهادت را تعريف مي كند. بدون ترديد مفهومي اسلامي تنها در قالب وچهار چوب اسلام تعريف مي شود ،نه با مسلمان وغير مسلمان ونه در سايه مفاهيم غير اسلامي از قبيل گناه ورنج . مسلمانان اجازه ندارند تا اصول اسلامي رابدون توجه به سيستم فكري اسلامي توضيح دهند. شهادت را نمي توان تنها در القاب وواژه هاي شفاعت ووساطت تشريح كرد. گفته مي شود كه شهيدان اسلام براي مرگ داوطلب بودندتا بتواننددرروز جزا براي گناهكاران شفاعت كنند.
مفهوم اسلامي شفاعت تنها درچارچوب اصول عليت قابل بيان است ، نه به تنهايي بعنوان شفاعت روحاني. اسلام مفاهيم مسيحي وساطت را بدون مسؤليت شخصي براي رستگاري افراد رد مي كند.
مفاهيم شهادت ودفاع مقدس با الله در ارتباط هستند. اين دو واژه مكررا با يكديگردرقرآن ديده مي شود. درحقيقت بدون دفاع براي خدا وحق ، شهادتي وجود ندارد. اين واژه ها معاني ادبي متفادت با معناي لغوي خود دارند،گرچه اين معناي ظاهري اساسا برپايه معاني ادبي قرار گرفته است. مفاهيم اسلامي شهادت وجهاد توسط نامسلمانان وشرق نويسان بطور ناصحيح بيان شده است.
واژه شهادت از ريشه عربي "شهد" گرفته شده به معناي ديدن ، شاهد بودن ،گواهي دادن ، الگوو نمونه شدن است شهيد فردي است كه مي بيند وشهادت مي دهد پس شاهد است .
گويي شهيد حقيقت را به صورت فيزيكي درك مي كند ومي بيند ومحكم وراسخ حاضر وآماده است آنچنان كه آن رانه تنها زبانا شهادت مي دهد بلكه حاضر است براي حق وحقيقت ،جنگ ودفاع كند وزندگي خود رادرراه عقيده اش فدا كند بادفاع وفداكردن جانش براي حقيقت او به يك اسطوره واسوه براي ديگران تبديل مي شود كه سزاوارتكريم واحترام است.
در تمام اين مراحل ، تنها كلمه حق است ، شناخت واظهارش ، جنگ ودفاع براي آن ، آمادگي فداكردن جان برايش الگويي رابراي طالبان حق فراهم مي كند. هدف ، رغبت وانگيزه شان برپايه حق است.
جهادوسيله اي براي اين منظور است كه ممكن است منجر به شهادت نيز شود ولي الزاما به معني كشته شدن در ميادين جنگ نيست. شايد بتوان اينگونه جمع بندي كرد كه نه شهادت نه جهاد، بيرون ازقلمرو حقيقت قابل بيان نيستند وشهادت وقتي رخ مي دهد كه جهاد پيشگام باشد وجهادهمان جنگ براي حقيقت است. مجاهدجانش رابراي حق همچون شهيد ايثار مي كند،گرچه او دررزمگاه نيست ولي همچون شهيد مي ميرد. اوگشته نمي شود ولي وفاداربه حقيقت الهي است وآماده جنگ براي حقيقت تمام ارزشهاي آن است. تازمانيكه زنده است اويك مجاهداست وزمانيكه بميردياكشته شود همچون شهيداست.
گفته شد كه شهيد خودرااسطوره والگو قرارمي دهد. دراين معنا ، مفهوم شهادت ارتباط تنگاتنگي بامفهوم نبوت دراسلام دارد . شهيد وپيامبربعنوان اسطوره دراسلام نگريسته مي شود.
دراسلام ،بشرنيازمندرهبري وهدايت است اورابه سوي حق راهنمائي كند.اين رهبرخودجزئي ازمنبع حقيقت لايزال است. اماچون بشراست كه نيازمند هدايت است پس رهبرنيزبهتراست بشري باشداسلام پيامي ازنورحقيقت است كه به فرستادگان داده شده تا بشريت رابه سوي حق راهنمايي كنند. هدايت مردم نيازمند هدايت و رهبري مردمي است . ايمان محكم وراسخ با زندگي پرهيزگاران همراه است . دراسلام اعتقادبه يگانگي درحرف وعمل وجود دارد. پس راهنمايي بايد چنان جامع وگسترده باشد كه عقيده افكارو رفتاررادربرگيرد. رهبربهتراست به آنچه مي خواهد موعظه كند اشراف داشته باشد ونيز تجسمي افضل از پيامي كه مي خواهد بشارت دهد داشته باشد. بهتر است خود نيز اسطوره وسر مشق باشد؛ محمد (ص) رسولي بود كه پيامي جامع وجهاني از پروردگار براي آدميان به همراه داشت وخود نيز تجسمي از پيام الهي والگوواسوه و شهيد است. پس كلمه اصلي در مفهوم نبوت در اسلام هدايت بشري است پس رهبربايد بداند چه شيوه وروشي بهترين راه براي هدايت بسوي حقيقت است. محمد (ص) كه خود اولين مسلمان وبهترين نمونه دراسلام است شيوه اش بعنوان الگويي استاندارد براي جامعه مسلمان شناخته شد. اعضاي اين جامعه را شهدا تشكيل داده اند. جايگاه پيامبران بعنوان اسوه در اسلام ، به مفهوم اسلامي نبوت ويژگي منحصر بفردي داده است. مهمترين مسؤليت آنهاراهنمايي بشر به سمت حقيقت با تجسمي حقيقي ازپروردگار است. آنها بين سرچشمه حقيقت وبشر وساطت نمي كنند درحقيقت آنها آدميان راازعذابي كه گناهكاران رادربرخواهد گرفت آگاه خواهند كرد پس هركس مسئول كار خود خواهد بود وهيچ چيز وهيچ كس نمي تواند بين خداوگناهكارشفاعت كند. مفهوم شفاعت در اسلام رابهتر در قالب اصول عليت نگريست ، يعني آن كه پيامبران باهدايت مردم به سوي حق باعث سعادت آنها مي شوند سعادت بايد حاصل شود وپيامبران وفرستادگان خدا براي ما فرصت هاي فراهم مي آورند تااين سعادت رابيابيم وبه دست آوريم. اما اين در گرودرك حقيقت است. آدمي در آغاز عاري از گناه است وپيامبران نقش بسزايي درسعادت آنها دارند. شهيدان نيز نمونه اي بارز از پيام الهي هستند در اين معنا آنها درمسئوليتي ويژه وخاص با پيامبران تعهد مي بندند.
چون مسؤليت پيامبران تاحدي فراهم كردن الگويي زنده و روشن از پيام الهي است پيام آنها بهتر است عملي وكاربردي باشد . بنابرين بشر قادر به پيروي وتقليد ازآنها خواهند بود وپيام آنهارا سرمشق خود قرار خواهند داد. به اعتقاد مسيحيان مصلوب شدن پسر خدا،عملي خرق عادت از مخلوقي خارق العاده بود كه الزاما بشرقادربه تقليد ازآن نبود. اما محمد(ص) رهنمود هاي عملي از نيكوكاري وپرهيز گاري رامنتقل كرد وخود در ميان آن رهنمود ها با مردم زندگي كرد تاعملي بودن آن رابراي ديگران آشكار سازد. براي اين است كه درقرآن پيامبران راشهيد،شاهد والگوناميده اند. اين واژه از آن پس دراولين روز هاي تاريخ اسلام به كار رفت.
بنابرين محمد(ص) همچون ديگر فرستادگان تجسمي بارز از اسلام است. او كاملا تسليم حق است او ديني جهاني ووالا ازتمام آفرينش ها براي مخلوقات به همراه داشت او اسطوره اي ازآموخته هاست واسوه اي براي بشريت. الگويي است كه بشررا به سوي حق هدايت مي كند اما او آنها را مجبور نمي كند اجبار با مفهوم انسان در اسلام مطابقت ندارد. اسلام بشر راازتجسم ماهيت براي حق منع مي كند، اما به تجسم رهنمود ها ،اراده تشويق مي كند تا نمونه اي بارز از نظام فراگيرخداونددر افكاردين براي بشر شود. پيامبران وشهيدان مثالهاي بارزي از پيام الهي هستند بنابراين متضمن اراده الهي اند. درتعدادي ازكتب قديمي اسلامي خون شهيدان راهمچون خون خداوند،ثارالله عنوان كرده اند.
شيعيان يكي از بنيادي ترين واساسي ترين فرقه ومذهب اسلام اند كه تاكيد زيادي بروي امامت به ملت مسلمان داشته اند.ما معتقديم كه دور انصاف نيست تا بگوييم تمام شيعيان حول يك اصل كلي مي چرخند وآن رهبري جامعه اسلامي ،امامت است.
واژه كليدي در شيعيان ، امامت است كه به معناي رهبري وراهنماي افرادي است كه نياز به هدايت دارند؛اگر جامعه رهبري وهدايت مي شود خود رهبران بهتر است نمونه اي بارز از اعتقادبه آنچه رهبري مي كنند باشند. تاديگران را به تفكروعمل در اين راه بشارت دهند.
مفهوم رهبرداراي سه ويژگي است: 1- كسي كه هدايت مي كند (امام) 2- كساني كه هدايت مي شوند (شيعيان) 3- رهبروراهنماي واقعي وبرنامه هاي رهبر.
جامعه هدايت نمي شود مگر آنكه رهبران به آنچه ديگران رابه آن موعظه مي كنند تا انجام دهند،ايمان داشته باشند بطورخلاصه امام خود بايد سرمشق والگوي ديگران باشد.
پيامبردومسؤليت مهم آوردن دين وترويج آن را برعهده دارد در حاليكه وظيفه ي امام فقط ترويج وگسترش است. به همين دليل است كه هر فرستاده اي امام است ولي هر امامي الزاما رسول نيست در حقيقت وظيفه امام فراهم آوردن الگوهايي براي پيام آوردن است. پس پيروان شيعه به گفته امام ايمان دارند وخود نيزالگوواسطوره هستند. تاريچه كلي شيعه وزندگي امامان شيعه بهتر است در اين مقاله در مفهوم امامت گنجانده شود كه رستگاري بشريت توسط رهنمود هاي آنها صورت مي گيرد. مي توان گفت زندگي آنها همواره سرشار از درگيري براي حق بوده است به همين خاطر شهيد نام گرفته اند چه در بستر وچه در ميدانهاي جنگ مرده باشند.
حادثه كربلا وشهادت امام حسين (ع) وعاشورا وتمام جنگ هايي كه ايشان به جان خريد نقش بسزايي در تاريخ شيعه دارد هنوز اين رخداد تاريخي به عنوان اسوه مقاومت در روح مسلمانان دميده مي شود اين حادثه درجمله معروف "هر روز عاشوراست وهرجا كربلا است" ديده مي شود. اين عبارت تاحدي رمز جاودانگي وبرپاي انقلاب روحاني شيعه را در تاريخ منعكس مي كند.

الف- عزتي- دانشگاه تهران- الصراط جلد هشت (1986)
مترجم عفت رعناي



منبع : معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد شهيد در استان خراسان شمالي


سه شنبه 28 دی 1389  4:16 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : رمان ديني وباورهاي معنوي درادبيات پايداري
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
محمد سالاري، كارشناس ارشد زبان وادبيات فارسي

مقدمه

يكي ازمشكلاتي كه به صورت اساسي درپيش پاي محققان وپژوهشگران موضوع رمان ادبيات
پايداري درايران وجهان وجود دارد آن است كه ازابتداي پيدايش رمان تاكنون متاسفانه شاهدانتشار
رمان جنگ با هويت ديني نبوده ايم.اما درهرحال كمتركسي پيدا مي شود كه ادعا كند تاكنون شاهد رماني ديني بوده است.
همچنين است عدم پيدايش وياخلق آثاري درزمينۀ رمان ادبيات پايداري درايران كه اين هم شايد به موضوع تازه سال وجوان بودن رمان در ايران برگردد اما درهر حال ما دردوران معاصروبه خصوص درزمان جنگ تحميلي عراق عليه ايران شاهد رمان جنگ نبوده ايم.
وقتي كه مي گوييم شاهد رمان جنگ نبوده ايم به معناي آن نيست كه هيج رماني درمورد موضوع جنگ هشت ساله نوشته نشده است زيرا مثلاً رمان زمين سوخته نوشتۀ احمد محمود نقض اين سخن است بلكه مرادما ازاين سخن آن است كه هيچ رماني جنگي با هويت ديني كه درخور انقلاب اسلامي باشد نوشته نشده ويا شايد شده وما نديده ايم.
حال دشواري كاراين جاست،وقتي رمان ادبيات پايداري با باورهاي معنوي نداريم چگونه مي خواهيم دربارۀ آن چيزي بگوييم؟مكرنه اين است كه مثلاً دستورزبان بعد از خلق زبان ايجاد شد ويا علم عروض وقافيه بعداز سرودن اشعارشاعران پاي به عرصۀ ادبيات نهاد؟پس چگونه مي توان مقررات وقوانيني وضع كرد آن هم دربارۀ موضوعي كه مورد ندارد؟
پس اي يكي ازدشواريهاي اساسي است كه هرمنتقدي درگام اول با آن روبروست.اما دشواري عظيم تر آن است كه اصولاً درجهان،ماشاهد رمان جنگ با هويت ديني نبوده ايم سها است.اصولاً بعداز رمان عظيم وماناي جنگ وصلح اثرتولستوي تاكنون هيچ رمان جنگي شاهد نبوده ايم كه به اندازۀ اين رمان برجهان ادبيات اثرگذاشته وماندگارباشد.
با اين همه،پرداختن به جايگاه ونحوۀ پرداخت باورهاي معنوي در رمان جنگ درايران تنها وتنها مي تواند با استناد به برخي منابع پراكنده دراين زمينه وعلاوه برآن با استناد به استنباطهاي حاصل ازآنها صورت تحقق به خود بپذيرد.

بحث
بهترين رمان ادبيات پايداري
بزرگترين اثرادبي قرن اخير بي گمان رماني است دربارۀ جنگ كه نه حوادث آن مربوط به اين قرن است ونه نويسنده اش آن را درقرن كنوني به رشته تحريردرآورده است.به نظربيشترصاحب نظران،بزرگترين اثرادبي قرن كنوني رمان عظيم جنگ وصلح اثرنيكولاويچ تولستوييكي از مشاهيرنيمه دوم قرن نوزدهم ويكي ازبزرگترين نويسندگان جهان است كه درسال 1876ميلادي منتشر شد.ازآن روزي كه اين كتاب درجهان پديدارشده ميليون ها نفرازمردم جهان آن راخوانده وبازهم خواهند خواند.
تولستوي نوشتن كتاب را در اواخرسال1863آغازكرد.او در راه خلق اين اثرفوق العاده گرانبها به قول خودش پنج سال تمام رنج برده است.تولستوي،اين كتاب را هفت باردوباره نويسي كرده ودرواقع با700نفرازقهرمانان اثرش زندگي كرده وپا به پاي آنان درجنگ وطني1807عليه ناپلئون بناپارت جنگيده است.
هرچندشكوهمند دلاوري وپايداري شگرف روس ها دربرابرهجوم سيل آساي ناپلئون بناپارت امپراتورجنگجوي فرانسه،يكي ازجذابيتهاي قابل قبول درمطالعه اين كتاب براي خوانندگان است اما آنچه كه سبب مي شود اين رمان عظيم،واقعي جلوه كند وحوادث آن كاملاً قابل قبول باشد؛دقت نظراحاطه اي است كه تولستوي درپرداخت صحنه هاي نبرد رعايت كرده است.
شركت مستقيم تولستوي درجنگهاي قفقازوكريمه،مضامين داستانها وحوادث جنگي رابرايوي فراهم ساخت.تاثرات خاطراودرقفقازدرداستاهن هاي حمله وغرس جنگ بازتاب يافته است.تولستوي اولين رمان نويسي است كه جنگ رابا قيافه واقعي به نمايش گذارده است.
اما آيا واقعاً آنچه كه اين رمان عظيم را ماندني وخواندني كرده است؛تنها همين ويژگي هايي است كه برشمرديم؟يا انكه اين عصر اصلي همچون خورشيدي تابان درسراسررمان جلوه گري مي كند وآن همانا باورهاي معنوي نويسنده درخلق اين اثرگرانبهاست.درمقدمه اين كتاب عظيم آمده است.
تولستوي هنگام تفسيرنيروهاي محركه كه جنبشهاي بشري رابه وجود مي آورند معتقداست كه روش حوادث جهان بالا،يعني درآسمان تعيين مي شود وبه وسيلۀ تقديركه زماني اين خلقت جهاني رابه كارانداخته است رهبري مي شود.
تولستوي دراين اثرومخصوصاً اثاري كه بعد ازرمان جنگ وصلح به رشته تحريردرآورد چون شرگشته اي درجستجوي ايمان بود تا از آن طريق به معناي راستين زندگي راه يابد.اودرجستجوي ايمان بود تا به زندگي معنا بخشد.
اما مشكل بزرگ تولستوي درباورهاي معنوي اش آن بود كه به جستجوي درك نويني ازايمان مسيحي برآمده بود او ايمان مسيحي اش رابرپايۀ محبت قرارداده بود كه با ايمان مسيحي درشكل كليساي اش اختلاف داشت.
تولستوي به اين لحاظ كه دردنياي حاكميت تكنو كراتيسم وماترياليسم پي به تقدير محتوم آن برده وعلم طغيان عليه آن برافراشته؛متفكري ارزشمند است وشايد يكي از دلايل ماندگاري اين رمان عظيم همچنان كه اشاره شد همين پرداختن به مسائل اخلاقي وباورهاي ديني ومسيحي مي باشد كه به اختياربدان پرداختيم.اما متاسفانه اين رمان ادبيات پايداري،يك رمان ديني نيست بلكه رماني است كه يك آدم مذهبي ومعتقد به دين آن هم دين مسيح ونه اسلام نوشته است.

دين باوريهاي معنوي:
اين كه مي گويين دين ورمان ديني،مراد ما ازدين،سازمان يا مجموعۀ تعليمات وقوانيني نيست كه امورروحاني وغيرروحاني انسان رادرجهان با تكيه مصرح وغيرمصرح به عنايتي كه جهان ديگرباشد،تمشيت مي كند،تبعاً اين امورجزو دين اند اما دراينجا مراد ما ازدين،آن حال دروني است كه درمورد با آن چه رودلف اتو مي نامد،برفرد مرور مي كند.جايي كه چنين حالي نيست،دين هم نيست.
"آرامش دوستدار"دركتاب ملاحظات فلسفي دردين- علم- تفكربخوبي تفاوت امرقدسي وامرغير
قدسي رابررسي مي كند كه ما تنها خلاصه اي از آن چه را كه ايشان برشمرده اند؛يادآور مي شويم.
هرفرد ديني،درزيست ديني اش خود رابا قدسي مواجه مي بيند،درمواجهۀ دروني با قدسي،زيستي به انسان دست مي دهد كه مقدم دينيت دين است.
تعبيرگوستارومنشينگ ازماهيت دين،جالب وقابل توجه است.او مي گويد دين عبارت است از مواجهۀ دروني با واقعيت انساني با واقعيت قدسي وواكنش هاي انساني كه دراين مواجهه به نحوه اي از حيت وجودي ازجانب قدسي متعين مي گردد.
اين تعبير،دوعنصراساسي رانشان مي دهد كه اتي همه اديان است.يكي مواجهۀ انساني با قدسي وديگري واكنش انسان براثرمواجهه است.
انسان ديني آن كسي است كه وجود دروني اش راقدسي متعين مي سازد ونتيجه واكنش دراوبرمي انگيزد كه پاسخ اين انسان به قدسي است.
سيدحسين نصر،درمقالۀ هنرقدسي درفرهنگ ايران نيزاشاره جالبي دارد كه آن راذكرمي كنيم.امرقدسي،حاكي ازتجلي عوالم برتردرساحتهاي نفساني ومادي هستي است منشاء صدورحكم قدسي عالم روحاني است كه فوق ساحت رواني يا عالم نفس قراردارد وهرگز نبايد با آن اشتباه شود.چنانكه درمعارف اسلامي،اولي با روح مرتبط است ودومي با نفس،ازديگرسوآنچه انسان راباعالم روحاني نزول يافته مي تواند محمل سعود به آن قرارگيرد.بنابراين،امرقدسي كه ازتجلي اعجازگونه امرروحاني درمادي وآسمان درزمين حكايت مي كند؛طنين قريبي است كه انسان خاكي رابه منشاء الهي خويش متذكرمي شود.
رمان نويسي مي تواند ازمعجزه الهي بهره ها بگيرد.يكي از معجزات الهي،قرآن كريم است.مي دانيم كه بخش اعظم قران راقصص آن تشكيل مي دهد.قصه هايي كه براي عبرتهاي انسان ذكرشده است تاپاسخي باشد براي سوالاتشان.
استادمحمدباقرمحقق،پس از مطالعه پيش نويسي اين مقاله،يادآوري كرد كه قصه هاي قرآن داراي سه خصوصيت اند:
1- قصه هاي قرآن،قصه هاي واقعي هستند.تمام قصه ها درعالم واقع اتفاق افتاده اند پس ساختگي ودروغ نيستند.يعني آن چيزي كه ادوارمورگان فوستردرجنبه هاي رمان درمورد خصوصيات رمان يادآورمي شود.
2- قصه هاي قرآني،به بهترين زبان،بهترين كلام وتوام با فصاحت وبلاغت از ديدگاه ادبي كه حتي با معجزه همراه است ذكرمي شود مثلاً قصۀ حضرت موسي درچند سوره بيان هاي مختلف وزيبا طرح مي شود كه درحال شنونده نه احساس خستگي مي كند ونه دوراز ذهنش جلوه مي كند.اين است كه قصه ها را مي پذيرد ولذت مي برد.
3- قصه هاي قرآن نتيجۀ معنوي اخلاقي دارند كه مي توانند مورد عبرت شنونده واقع شوند.به نظرمي رسد چنين ظرفيتها وتواناييهايي اگردررمان ادبيات پايداري توسط رمان نويس به كاربسته شود بسيارمفيد خواهد بود.

تفاوت مضمون رمان ديني ورمان غيرديني
الف) يكي از دشواريهاي بزرگ نويسندگان ديني درنوشتن رمان،سبك وساختارآن است كه به عنوان سبكي كاملا بشري وبه دورازمذهب معرفي شده اند.
مي دانيم كه زبان رمان نويس ديني،زبان اشارات است وبرخلاف گفته"انوره دوبالزاك"رمان نويس فرانسوي كه معتقد است نتها شرح جزييات مي تواند به آثاري كه بالاجبارحتي رمان خوانده مي شود ارزش لازم رابدهد.حكايت گرورمان نويس ديني به دليل حفظ حرمت انسان ازنفوذدرعمق زواياي پنهان زندگي شخصيتهاي رمانش مي پرهيزد.
درحالي كه "ر.م.البرس"دراثرمعروفش تاريخ رمان امروزتاكيد مي كند:
"تاريخ رمان امروز تاريخ افشاگري است ومخفي ترين ضربانهاي ضميرفردي يا اجتماعي راهنرهاي ديگرحتي هنرهاي تجسمي درقلب نمادي يا تزييني،تعالي مي بخشند.اما رمان عيناً مانند مينياتور،هنرپرداختن به جزئيات است. ازهمان آغازكه سرگذشتي عادي پرزرق وبرق ويا ساده بوده است پيوسته درجهت عناصرتشكيل دهنده غني ترودرعين حال خصوصي تر ودروني ترتحول يافته است.
درحالي كه رمان نويسان ديني مسلمان مي خواهند اسرارنگاه دارند.او نمي تواند رمان ادبيات پايداري بنويسد زيرا بايد دربارۀ معجزه ها وكراماتي كه رزمندگان مسلمان ديده ولمس كرده اند افشاگري كند اما اين افشاگري كاردستش خواهد داد ومي داند كه به قول حافظ:
هركه شد محرم دل درحرم ياربماند وآن كه اين كارندانست درانكار ماند
اما اگركسي همچون حسين ابن منصورحلاج اسرار را هويدا كرد چه خواهد شد؟
گفت آن ياركزو گشت سردار بلند جرمش اين بود كه اسرار هويدا مي كرد
چون حسين منصور رحمه الله رابردرخت كردند، شبلي گفت:من به سرگوراو رفتم و همه شب نمازمي كردم.چون سحرگاه بود،مناجات كردم وگفتم الهي اين بنده اي بوده مومن وعارف وموحد،مي يابد كه بداند،اين بلا چرا براوگماشتي؟
گفت:خواب برمن غلبه كرد.چنان ديدم كه قيامت هستي وازحق مرا فرمان آيدي كه يا ابابكر:
"اكرمناه بسرنا فابده بغيرفانزلنا به ماتري"
اول او را به سرخود راه داديم با ديگران درميان نهاد،اين بلا براوگماشتيم كه مي بيني.
آن كه سرخلق رابرخلق نگاه ندارد خلق با او صحبت نكنند،آن كس كه سرخلق رانگاه ندارد صحبت حق راكي شايد؟
اين مشكلي است كه رمان نويسي ديني،درعين توانايي وداشتن مضامين بسيارزيبا،درزمينۀ معجزات وكرامات نمي تواند آنها رابنويسد وافشا كند.
ب) انسان رمان غربي،انساني است گرفتار درفلسفه نيهيليسم ويا روانشناسي تجربي و جامعه شناسي بي هدف ،رمان نويس غرب،اين انسان گرفتارآمده درراه وقفس را رها نمي كنند بلكه قفس او راجا بجا مي كنند انسان رمان غرب به قول (ملك الشعراي بهار)هردم آوازي مي دهد:
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد قفسم برده به باغي ودلم شاد كنيد
حال آنكه رمان نويس ديني برخلاف رمان نويس غرب،مي خواهد قفس رابشكند ومرغ اسيرراآزاد كند.انسان رمان ديني ازلسان حافظ ندا درمي دهد:
چنين قفس نه سزاي چو من خوش الحانيست روم به گلشن رضوان كه مرغ آن چمنم
ج) دشواري ديگررمان نويس ديني آن است كه دراقليم مذهب،پيوندي ميان رمان وفلسفه تاكنون ارائه نشده است.انديشمندان،حكيمان،فيلسوفان مسلمان درسه چهارقرن اخير يعني ازهمان زماني كه رمان متولد شد،به جاي استفاده از رمان درجهت عرصۀ انديشه هاي فلسفي-مذهبي خود،ازشعرسودبرده اند،درحالي كه تحول قصه وتكامل آن نشان داد كه قالب رمان كه يك قالب سرگرم كننده وخستگي ناپذيرمي باشد براي طرح مسائل پيچيدۀ فلسفي مناسب ودرخورتوجه است.
مي دانيم كه اولين رمان،يعني رمان دن كيشوت اثر"سروانتس"(درسال 1605ميلادي و984شمسي)نزديك به چهارصد سال پيش دراسپانيا واروپا منتشرشد وبه سرعت تمامي دنيا درنورديد.
درهمان زمان،يعني قرن هفدهم،بزرگترين انديشمندان وفيلسوفان مشرق زمين،آخرين يافته هاي خود رادرفلسفۀ اسلامي به جهان عرضه مي داشتند كه بسياري ازآنان ناشناخته ماندند.زيرا انديشه هاي اين بزرگ مردان درچارچوب همان بحث وفحصهاي حوزه باقي ماند ومتاسفانه آثارآنان نيزبه دليل عدم استفادۀ مطلوب از سبكهاي جديد مانند رمان نويسي مهجوروناشناخته ماند.
يكي ازاين بزرگان،صدرالدين محمدشيرازي معروف به ملاصدرا يا صدرالمتالهين است كه درسال937شمسي تولديافت.درزمان شاه عباس كبيرزندگي كرد وتاسال1008شمسي كه وفات يافت آثارعظيمي درزمينۀ فلسفه اسلامي به وجود آورد.
با ملاصدرا،سيرنه قرن حكمت اسلامي به مرحلۀ رشد وپختگي رسيد وفلسفۀ استدلالي،ذوقي ووحي دريك نظروسيع وكلي دربارۀ جهان،با هم امتزاج يافت.
صدرالمتالهين،اساس نويني براي حكمت ريخت مانند وحدت تشكيك واصالت وجود،حركت جوهريه،اتحادعاقل به معقول،تجرد وخلاقيت نيروي متخيله وبسياري اصول ديگر،كتاب الاسفار الاربعۀ ملاصدرا،نزدحكماي بعدي درايران بزرگترين شاهكارفلسفۀ اسلامي به شمارآمده است.يكي ازاساتيد فلسفه مي گويد پيش ازاين كه سيرفلسفۀ اسلامي درزمان ميرداماد وميرفندرسكي رابنويسيم متوجه شديم افرادي بوده اند كه هيچ كس آنها را نمي شناخته است.وقتي ما به كتابخانه رفتيم وگشتيم ديديم ايران خيلي محيط مهمي است،فرهنگ عميقي دارد واستادان بزرگ دارد.حالا لازم نيست همۀ ايشان تابع ملاصدرا باشند اما استادان بزرگي بوده اند تقريبا پنجاه،شصت نفراستاد ومدرس بي نظيروكم نظيرپيدا كرديم كه دراردستان،بحرين،هند و... شاگرد داشته اند.
ازجملۀ برآمدگان ازمكتب ملاصدرا،مي توان از حكيم عارف حاج ملاهادي سبزواري نام برد.سبزواري به ملاصدرا بسياراعتقاد داشت وپيرومكتب او بود.ملاهادي 202سال قبل درسال 1170شمسي متولدشد وچندي پيش نيزدويستمين سالگردتولدش راپاس داشتند.اين حكيم عارف كه دريافته بود براي عرصۀ انديشه هايش تنها بحث وفحصهاي فلسفي كافي نيست،ديوان خود را كه حدوداً شامل1744بين بود سرود اما ازآن جا كه عصرماعصررمان وقصه است به اين ابيات پرمغزچندان عنايتي نشد وعموم ازآن استقبال شاياني به عمل نياوردند.لذا مي بينيم كه درطول دوقرني كه از نگارش اين اثرزيباي هنري وفلسفي مي گذرد فقط يك باراين اثربه چاپ رسيده است؛آن هم درتيراژي محدود وچاپي بسيارنامناسب وقديمي.
رمان درعصرملاصدرا متولد مي شود اما از فلسفه ملاصدرا بي بهره است ومي بينيم كه چنان با پندارزدايي آغازمي شود نه با حقيقت گرايي.گئورك لورچ،فيلسوف معاصرمي گويد:"رمان پندازدايي،نوعي رمان است كه درآن انديشۀ نادرست اشخاص كه دربارۀ جهان نشان داده مي شود"؛انديشه هايي كه به طورضروري شكل گرفته اند كه چگونه دربرخورد با نيروي ويرانگرزندگي سرمايه داري الزاماً درهم مي شكنند.البته زدودن پندارها دررمان مدرن نخستين باردرآثاربالزيك پديدارنگشته است.نخستين رمان بزرگ دن كيشوك نيز،سرگذشت"پندارهاي بربادرفته است".
د) رمان ديني،رمان عرضۀ مفاهيم اساسي وماندگاردرحيات انسان است.اخلاق واصول پايداردرآن نمي تواند فارغ ازانديشۀ مذهبي باشد.بايد ونبايدهاي اخلاقي،حفظ حرمت ورعايت احكام شرعي ازجمله محدوديتهاي است همچون محدوديت وزن وقافيه درشعركه مي تواند رمان نويسي مذهبي رابه خلق زيباييهاي درخوربشركه بعنوان خليفه الله برزمين حكم راني مي كند وادارد.اما لاجرم محدوديتهاي مانند حجاب قطعاً اين اجازه را نمي دهد كه چون رمان نويسان غرب دوربين ذهن خويش رابه نهاني ترين صحنه هاي زندگي خصوصي افراد ببرند.
ه) اگرمحدوديتهاي زيباي اخلاقي ممكن است عرصۀ جولان شخصيتهاي رمان را اندكي محدود كند درعوض مفاهيم والاي مذهبي همچون ايمان واعتقاد به خداي يگانه،معاد،توحيد ونبوت،به عنوان اصول اعتقادي كه هنرمند رمان نويس را ياري مي كند تا به دنياي زيباي ايمان پاي بگذارد وشخصيتهايش را دراين دنياي گسترده وخدايي بارور وپوينده كند خوديكي از مزاياي رمان ديني است وپرداختن به مفاهيمي مانند جهاد وشهادت نيز درهمين مقوله قابل بحث وبررسي است.
و) پرداختن به برخي مفاهيم نياز به مهارت زياد در رمان نويسي دارد. شكي نيست عزيزاني كه دردفاع مقدس وجنگ عليه متجاوزان يعني در جبهه ها حضور داشته ياخود به عينه شاهد معجزات و كراماتي بوده اند ويا از افراد صديق وقابل اعتماد مواردي را شنيده اند بازتاب اين همه معجزه وكرامت نياز به خلق اسلوبها وتكنيكهاي خاصي دارد كه خواننده رمان را با باورهاي معنوي ومقدس ماآشنا ساخته وبقبولاند. استاد شهيد مطهري درباره معجزه مي فرمايند: قرآن كريم آثار خالق العاده اي را كه پيامبران به اذن خدا براي گواهي صدق گفتار خود ارائه مي كرده اند (آيت) يعني نشانه وعلامت نبوت مي خواند ومتكلمان اسلامي ازآن نظر كه اين علامتها عجز وناتواني ساير افراد راآشكار مي سازد آنها را (معجزه) مي نامند.
قرآن كريم، معجزات زيادي براي پيغمبران نقل كرده است. ازمرده زنده كردن وبيمارر لاعلاج را شفا دادن تا در گهواره سخن گفتن وعصا راتبديل به اژدها كردن واز نهادن وآينده خبر دادن.
دشواري رمان نويس ديني آن است كه اوحتي نمي تواند معجزاتي راكه درطول يك روز براي يك رزمنده اتفاق مي افتد وحقيقت دارد دررمانش ارائه دهد.اين همان مشكلي است كه "گابريل كاريسا ماركز"رمان نويس مشهورامريكاي لاتين نيزبدان اشاره مي كند.درآمريكاي لاتين ومنطقۀ كارائيب،هنرمندان نيازچنداني به ابداع يا جعل داستان ندارند،برعكس مشكل آنها درحقيقت هميشه آن بوده است كه چگونه واقعيات زندگي را باورپذيرجلوه دهند.وضع ما ازهمان آغاز تاريخ چنين بوده است.درادبيات ما،درحقيقت هيچ نويسنده اي نيست كه درآثارش باورناپذيرترودرعين حال واقعي تر ازوقايع نگاريهاي جزايرآنتيل باشد.
ز) رمان امروز،تنها به عالم واقعي ومحسوس باوردارد ورويا پردازي نويسنده نيزدرچهارچوب همين عالم خاكي محدود ومحصوراست.
درحالي نويسندۀ رمان ديني با عوالم سه گانه سروكاردارد وهمين امرنيزدردشواريهايي براي درك رمان ديني بوجود خواهد آورد،هرچند گستردگي عجيبي براي خلق رمان درپيش روي رمان نويس قرار مي دهد.
براي آنكه بيشترباعوالم سه گانه آشنا شويم ازاستاد علامه سيدمحمدحسين طباطبايي نقل قولي مي آوريم.
عوالم سه گونه اند:يكي عالم طبيعت كه عبارت است ازعالم دنيا كه درآن زندگي مي كنيم وموجودات درآن صورتهايي هستند مادي كه برطبق نظام حركت وسكون وتبديل جريان مي يابند.
عالم دوم عالم مثال است كه مافوق اين عالم قراردارد.به اين معنا كه وجودش مافوق وجوداين عالم است،نه اين كه فوق مكاني باشد.درآن عالم نيزصورموجودهست اما بدون ماده كه آنچه دراين عالم حادث مي شود ازآن عالم نازل مي گردد وبازهم آن عالم عود مي كند وآن عالم نسبت به اين عالم وحوادث آن عليت وسببيت دارد.
عالم سوم عالم عقل است كه مافوق عالم مثال است.يعني وجودش مافوق آن است.درآن عالم نسبت به عالم مثال نيزسمت عليت وسببيت دارد.
نفس آدمي به خاطرتجردش سنخيتي هم با عالم مثال دارد.وقتي انسان به خواب رفت وحواسش دست ازكاركشيد طبعاً ارامورطبيعي وخارجي منقطع شده،متوجه به عالم مثال وعقل كه خود هم سنخ آنها است مي شود ودرنتيجه پاره اي ازحقايق آن عوالم رابه مقداراستعداد وامكان مشاهده مي نمايد.
ح)رمان نويس ديني اگرمي خواهد رمان امروزي بنويسد بايد با شخصيتهاي كلاسيك كه يا خوبند يا بد خداحافظي كند.
درجنگ وصلح تولستوي نيز مي بينيم كه تمام قهرمانان وي از مردم ساده،فروتن ومحبوب كه كاملاً عاري ازشجاعت ودلاوري تصنعي ورياكارانه اند تشكيل مي شود.
پس پرداختن به شروروزشتيهاي اشخاص البته باحفظ حدود شرعي مي تواند يا ريگررمان نويس ديني باشد.پيش ازاين قصه هايي كه نويسندگان ما دربارۀ جنگ وانقلاب مي نوشتند اغلب حاوي يك راوي المپي بود كه اميدوارم با اين توضيحات آنها نيز با راوي المپي بدرود گويند.
ط) كمبود تجربه درزمينه نوشتن وارائه يك رمان جنگي دردوران معاصر،به خوبي تعيين كنندۀ اين واقعيت است كه هم رمان ديني وهم رمان مدرن نيازبه تجربه اندوزي دارد.دركشورما علي رغم آن كه ان را چهارراه تاريخي نام نهاده اند جزآثارحماسي مانند داستانهاي شاهنامۀ فردوسي،داراب نامۀ طرسوسي،سمك عيار،اسكندرنامه وگرشاسب نامه اثردرخشان ديگري درزمينه جنگ وپيكارانسانها ديده نمي شود.
داراب نامه طرسوسي درقرن ششم از روايات قدم تدوين شده وحاوي برخي ازروايات مرگ بهمن پسراسفنديار تا پايان سلسلۀ كياني وظهوراسكندراست.دراين رمان تاريخي حماسي،علاوه برصحنه هاي پهلواني،ماجراهاي عشقي هم هست.
سمك عيار هم مانند داراب نامه،رماني حماسي تخيلي است.اين رمان درسال585به وسيلۀ فرامرزپسرحداد كاتب تحرير شد وگويا مولف آن صدقه ابن ابوالقاسم شيرازي است درسمك عيارمانند داراب نامه قهرمانان از طبقه اي هستند موسوم به عياران كه اعمال محيرالعقول انجام مي دهند.
بعنوان مثال،اگربه كشورژاپن نظري بيفكنيم،مي بينيم كه آنها بعدازجنگ درزمينه هاي علمي وصنعتي پيشرفتهاي روزافزوني داشته اند اما ادبيات آنها همپاي اين پيشرفتهاي سرسام آوررشد وتحول وتكامل نداشته است.
درژاپن اوايل سالهاي دهه پنجاه؛تجارب،خاطرات،حوادث جبهه هاي جنگ آشفتگي زمان اشغال توجه زيادي ازنويسندگان رابه خودمعطوف ساخت.آخرين ماههاي جنگ،فروپاشي ارتش ژاپن وسرنوشت غم انگيزسربازان ژاپني كه دورازوطن درزيردست خصم درانتظارمرگ بودند همه اين مسائل مضمون ومحتواي بسياري ازآثارادبي اين سالها را تشكيا مي داد.درهمين سالهاي بعدازجنگ بود كه "كاوا با تاياسوناري"بعنوان يك نويسنده بزرگ راه خود راباز مي كند كه درسال1948جايزه ادبي نوبل رانصيب خود مي سازد.اين نويسنده درسال1948نسخۀ تازه اي ازاثرخودراتحت عنوان يوكي گوني به معناي سرزمين برف منتشركرد وپس ازآن دو تا ازبهترين رمانهاي اوبا عناوين زيرمنتشرشد:
1- سمبازور به معناي توده اي ازپرندگان سفيد در1951-1949.
2- يا مانواوتو به معناي غرش كوهستان در1954-1949.
همه مي دانيم كه رمانهاي اولين نويسنده اي كه حتي جايزۀ ادبي نوبل هم به خود اما درميان اين آثارسرزمين برف ديده نمي شود.ازسوي ديگرادبيات ايران درزمينه جنگ در دوران جنگهاي ايران وروس،شاهد يك تحول عميق اما ناتمام است.درسالهاي آغازي وابتداي قرن نوزدهم،جنگ هاي ايران وروس اتفاق افتاد.دراين اتفاق مهم تاريخي آنچه كه مهم است حضورعلماي دين درطول دو دوره ازجنگهاي ايران وروس است:
واكنش طبقه روحاني دربرابرتجاوزات ودست اندازيهاي روسيه موجب پديد آمدن آثاري شد كه اولين جلوه هاي ضداستكباري درتاريخ معاصرايران رابه همراه داشت.كتابهاي جهاديه به عرصه ادبيات اين دوره پا گذاشت وعنصرمقاومت دربرابرويورش بيگانگان رابه تن جامعه تزريق كرد.جهاديه ها درپاسخ مثبت انديشمندان به خواست جامعه بود.بااين حال،اين پاسخ به گروه اجتماعي وپرنفوذ روحاني منحصرنگشت.شعرا،نويسندگان ونثرنويسان اين رمان به نوبۀ خودازمهمترين حوادثي كه درمرزهاي شمال غربي ايران روي مي داد متاثرمي شدند وآن رادراشعار،نامه ها وگزارشهاي خودمنعكس مي كردند.اين نويسندگان وشعرا كه به طورطبيعي وابسته به دربارشاهي بوند با گره زدن شخصيت پادشاه ورخدادهاي نظامي،اورا به عنوان يگانه قهرمان صحنه هاي رزم سياست معرفي نموده ودرتمجيد ومدح وي ازبكارگيري هيچ صفتي دريغ نمي كردند.بدين ترتيب ازناحيۀ اين گروه ازنويسندگان نيزادبياتي پديد آمد كه روح وگرايش ديگري داشت.
نداشتن تجربه يا كمبود شديد تجربه درزمينۀ رمان ادبيات پايداري ونه تنها رمان ادبيات پايداري بلكه رمان با هويت ديني،يكي ديگرازدشواريهاي نويسندۀ رمان ادبيات پايداري با مضمون ديني است كه بايد آن را نيز ملحوظ كرد چرا كه دراين زمينه،غريبها تجربياتي مفيد دارند.ما شرقيها تجربه اندكي داريم،به خصوص ما ايرانيها كه غلي رغم پشتوانه غني مذهب شيعه وتجربيات گرانبهاي جنگهاي صدراسلام،كمتربه مقولۀ جنگ از زاويۀ دين نگريسته ايم.هرچند مي توان به ويژگيها وخصلتهاي ديگررمان ديني ورمان امروز بيشترپرداخت اما مابه همين مقداربسنده مي كنيم ومي پردازيم به يك نكتۀ پاياني وان اينكه آيا رمان امروز مي تواند رمان ديني باشد؟
ترديدي نيست كه بن بستهاي فلسفي امروزانسان غربي،اورابه سوي خاستگاههاي جديدي ازمعرفت وايمان خدا مي كشاند.رمان امروزغرب،رمان سرگرمي وفلسفه هاي باطل است،درحالي كه رمان ديني اسلام مي تواند رمان عبرت وفلسفۀ انسان ساز باشد،فلسفۀ ابريز ارپرسش است وعبرت سرشاراست ازپاسخ.
هرچند هنوزرمان ديني با باورهاي ايماني اسلام ميسرنشده است اما شكي نيست كه قصه هاي اسلام ورمان جنگ تحميلي اگربا رعايت ظرايف ونكات قابل اعتنا نگاشته شود سريعاً جهان رمان را تسخيرخواهد كرد.بشرامروزاز رمان مدرن خسته شده است وطالب افق جديدي از ادبيات داستاني است.
"رابرسون ديويس"كه خود معتقد است مضمون اصلي رمان انسان است ونه دين،با اين حال اعتراف مي كند كه نمي خواهد بگويد"آب رمان ودين به يك جوي نمي رود"رمان نوعي هنرادبي است كه دين رابندرت مضمون اصلي وآشكارخود قرار مي دهد برخي از كتابها كه شبيه رمان اند چنين مي كنند ولي بهترازاين است كه آنها راآثارارشادي خواند.
آنها اگرچه ازلطف اسلوب يا قوت ترغيب بهره مند باشند اما خاستگاهشان هنري نيست،تبليغي است.رمان اصيل،حتي درساده ترين گونه هاي آن،مي كوشد كه انسان را درجامعه نمايش مي دهد.هرآموزشي كه محتملاً ملازم آن است،ياهرنتيجه اخلاقي كه محتملاً بدان اشارت دارد،درمرنبتي ازاين سائقۀ هنري جاي دارد.رمان نويسان يزرگ،چه بسا مضمون هايي اختيار مي كنند كه واجدمفاهيم ضمني ديني اند ولي اين مفاهيم ضمني،پوشيده بيان مي شوند ودرعمل وتفكرشخصيتهاي داستان بروز مي يابند نه درپند واندرزمستقيم .براي آنكه درك درستي ازپيوند رمان ودين پيدا كنيم بايد پيوسته اثرهنري رابشكافيم وبه مغز بنگريم نبايد درانتظار هم رايي تام وتمام رمان با هيچ صورتي ازمذهب رسمي باشيم.
نمي خواهيم بگوييم كه آب رمان ودين به يك جوي نمي رود،اگرواژه دين رابه معناي آن بگيريم كه مستلزم رعايت دقيق نيروها،قوانين،انديشه ها وآرمانهايي است كه چندان نيروندند كه حرمت وايمان را برمي انگيزند،رمان مي كوشد نشان دهد كه انسان گيج وخطاكار،با پيچيدگي هاي زندگي روبرو مي شود كه درميان آن شايد عناصري باشد كه بتوان آنها را الهي خواند.اگرانسان فطرتاً ديني باشد،رمان نمي تواند دين را ناديده بگيرد،گرچه مضمون اصلي آن همچنان انسان خواهد بود.
كاررمان نويس ديني،كاري است سهل وممتنع. او بايد از امكاناتي كه دين درپيش رويش نهاده حداكثراستفاده را ببرد،محدوديتها را رعايت كند ودرخلق آثارماندگار،اثاري كه انساني است وراه خدا رانزديك ونزديكتر مي سازد تمام تلاش وكوشش خود را بكارببدد ودريك كلام جهاد كند،جهادي كه به اندازۀ پيكارنظامي،در راه حق ارزشمند وپربهاست.

منابع ومآخذ
1. بيژر ژاكلين،ژاك ژاك جودين ادبيات ژاپن،ترجمۀ دكترافضل وثوقي،به استان قدس
رضوي،1369.
2. بهبودي،هدايت الله.ادبيات درجنگهاي ايران وروس،حوزۀ هنري،1371.
3. تولستوي،جنگ وصلح،ترجمۀ كاظم انصاري،خرداد1364.
4. تولستوي ،هنري گيفورد.مترجم محمد علي حق شناس.
5. حافظ انجوي شيرازي.
6. ديويس،رابرتسوز.رمان ديني،نشردانش،سال نهم شماره دوم بهمن واسفند1367،ترجمۀ ناصرايراني.
7. روزنامۀ كيهان،10و24دي1371.
8. روزنامۀ كيهان7،شهريور1370.رمان ذهني.حسن لطفي.
9. سيري درادبيات غرب،ترجمۀ ابراهيم يونسي.
10. سيري دراثاراستاد شهيد مطهري،ستادبزرگ داشت استاد.
11. سيري درآثارشهيد مطهري.
12. شكري،عالي.ادبيات مقاومت،گردانيده:دكترمحمدحسين روحاني.
13. شميسا،سيروس.انواع ادبي،دانشگاه پيام نور.
14. طباطبايي،علامه.ترجمۀ تفسيرالميزان،ترجمۀ سيدمحمدباقرموسوي همداني.
15. فلاسفۀ بزرگ.
16. كتاب سخن،انتشارات علمي.
17. كتاب سخن،علمي،زمستان 1366.
18. كيهان فرهنگي،سال دهم،شمارۀ 2،فروردين1372.
19. ماهنامۀ كلك،شمارۀ 39،خرداد1372.
20. مجلۀ ماهانۀ سوره.


منبع : كتاب نامه پايداري – مجموعه مقالات اولين كنگره ادبيات پايداري – كرمان - 1384


سه شنبه 28 دی 1389  4:16 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : شهادت از ديدگاه متفكران مسلمان معاصر
كلمات كليدي : شهادت، متفكران مسلمان، لقاء ا. . . ، جامعه
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
مقاله حاضر با اين سوال آغاز مي شود كه متفكران مسلمان درباره شهادت چه آراء و عقايدي دارند. جهت پاسخ به سوال ياد شده، پنج تن از انديشمندان مسلمان معاصر كه درباره شهادت نظرياتي داشته اند انتخاب شده، مورد بررسي قرار گرفتند. اين متفكران عبارتند از: استاد مطهري، دكتر شريعتي، دكتر بهشتي، آيت الله طالقاني و حجت الاسلام هاشمي نژاد. روش تحقيق از نوع اسنادي و كتابخانه اي بوده و از تكنيك فيش برداري براي تحليل ديدگاه ها استفاده شده است. از نتايج كلي مقاله مي توان به برخي موارد زير اشاره كرد: همه متفكران در يك نكته متفق القول هستند كه علي رغم احترامي كه براي تمامي كشته شدگان راه آزادي و استقلال و سعادت جامعه در ساير ملل قائل هستند، اما شهادت در باور ديني اسلام به دو عامل ختم مي شود كه نخستين عامل مرگ آگاهانه و ديگري كشته شدن در راه خدا است. برخي از گونه هاي كشته شدن اگرچه قابل احترام هستند، اما اگر داراي دو ويژگي فوق نباشند، از ديدگاه اسلام شهادت محسوب نمي شوند. اثر بجاي مانده از استاد مرتضي مطهري منبعي غني از نص متون ديني درباره شهادت است كه مي تواند مورد استناد و استفاده پژوهشگران قرار گيرد. دكتر شريعتي نخستين كسي است كه از شهادت به عنوان يك فرهنگ ياد كرد. حجت الاسلام هاشمي نژاد شهادت را تولد شخصيتي فرد مي داند كه شهيد با اين تولد از دايره خانواده خارج شده و ديگر به كل جامعه تعلق دارد. دكتر بهشتي، آيت الله طالقاني و ساير متفكران، امام حسين (ع) را به عنوان الگو و نمونه بارز معيار شهادت راستين در اسلام مي دانند. از ديدگاه ايشان، شهادت، ضمن آنكه راه ميان بري براي رسيدن به خداوند و لقاء الله است، در عين حال عامل بقاء و ماندگاري جوامع مي باشد.

نويسنده: دكترسعيد معدني
عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي، واحد تهران مركز


سه شنبه 28 دی 1389  4:16 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:مقالات تخصصي ايثار و شهادت

عنوان : ايثار و خدمت رساني در سيره و گفتار امام اميرالمومنين علي عليه السلام
كلمات كليدي : ايثار، خدمت رساني، تأمين اجتماعي، اسوه و الگو، وقف و موقوفات، مستضعف، احسان و كمك رساني
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
بيان شرح شخصيت هاي ديني و اجتماعي به عنوان بهترين سرمشق و الگو مي تواند در زندگي انسان ها تأثير به سزايي داشته باشد. در اين مقاله، نويسنده تلاش كرده است با ارائه ويژگي هايي از شخصيت و سيرة حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام به عنوان الگويي شاخص، فرهنگ ايثار را تحليل وترويج نمايد.
قرآن كريم، از حضرت ابراهيم عليه السلام و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به عنوان الگو ياد كرده است (سوره ممتحنه، آيه 4؛ احزاب، آية 21) شرح حال زندگي امام اميرالمؤمنين عليه السلام، دومين شخصيت جهان اسلام، از اهميت خاصي برخوردار است؛ چه اين كه بررسي زندگاني ايشان، روح فضيلت، پاكي، ايمان، تقوا، فداكاري، استقامت، شجاعت، فتوت و پيروي از حق را در خواننده تقويت مي كند.
احسان و نيكوكاري و خدمت رساني در اسلام حد ومرزي ندارد. از انسان ها گذشته، حيوان ها را نيز در برمي گيرد. احساس و خدمت به هم نوعان، ويژة گروه مخصوصي نيست، هر كس باشد مسلمان يا غيرمسلمان، همه مي بايد از خدمات بهره مند گردند. از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم سؤال شد چه كسي نزد خداوند محبوب تر است؟ آن حضرت فرمود: آن كسي كه نفعش به انسان ها بيشتر رسد.
اسلام از چهارده قرن قبل، رسيدگي و مراقبت از بيماران، اسيران، حمايت از زندانيان و زنان بي سرپرست و زنان باردار و كودكان، به ويژه كودكان استثنايي را مطرح كرده و در اين مورد اصول و كلياتي را وارد نظام اجتماعي خود كرده است. اين اصول به اندازه اي دلپذير و اعجاب انگيز است كه تو گويي آورندة شريعت از وضع كنوني جوامع به طور كامل آگاه بوده و اين همه دستورها و تكاليف را براي انسان آورده است كه بر اثر تكيه بر «ماشين» و رشد تمايلات مادي، عواطف او كم فروغ گشته جز به «من» و متعلقات آن نمي انديشد.
سيره و عمل امام اميرالمؤمنين علي عليه السلام در خدمت رساني به طور اختصار از اين قرار است:
1- انفاق، احسان و نيكوكاري 2- درخت كاري و كشاورزي 3- آزادي بردگان 4- احداث قنات 5- ساخت مساجد 6- وقف و موقوفات
هم چنين از آن حضرت، سخنان گهرباري در ابعاد مختلف خدمت رساني وارد شده است، كه برخي از آن ها از قرار زير است: 1- حق مخلوقين 2- حق مستضعفين و افراد ضعيف جامعه 3- ارزش نيكوكاري 4- سفارش در مورد يتيمان 5- سفارش در مورد همسايه
مهم ترين منابع اين پژوهش عبارت است از: قرآن كريم، نهج البلاغه، بحارالانوار، اصول كافي، وسائل الشيعه، تفسير نمونه.

نويسنده: محمد مهدي كريمي نيا
معاون پژوهش مركز تخصصي حقوق و قضاي اسلامي


سه شنبه 28 دی 1389  4:16 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها