عنوان : شهادت و ايثار در شعارهاي انقلاب اسلامي
موضوعات مقالات :ايثار و شهادت
شعارها بيان كننده ديدگاه ايدئولوژي انقلاب، انقلابيون و مردم انقلابي نسبت به وضع موجود جامعه است به همين سبب شعارهاي انقلاب از اسناد مهم و اصلي انقلاب به شمار رفته و فرهنگ سياسي انقلاب محسوب مي شوند. مطالعه شعارهاي هر انقلاب يكي از منابع مهم شناخت ايدئولوژي، ارزش ها و آرمان هاي آن انقلاب است. يكي از مضامين مهمي كه در شعارهاي انقلاب اسلامي وجود دارد ارزش شهادت و ايثارگري است كه در قالب مفاهيم مختلي چون شهادت، ايثار، فداكاري، جانبازي و از جان گذشتگي آمده است. اين ارزش ها از چند جنبه حايز اهميت مي باشند. ما در اين مقاله ارزش و اهميت آنها مي پردازيم.
مقدمه
هر انقلاب شعارهايي دارد كه ريشه در ايدئولوژي انقلاب و فرهنگ جامعه دارد. اين شعارها بيان كننده ديدگاه ايدئولوژي انقلاب، انقلابيون و مردم انقلابي نسبت به وضع موجود جامعه، وضعيت جامعه آماري و مطلوب، ارزش هاي سياسي انقلابيون و مردم، اهداف و آرمان هاي انقلاب، و نحوه انتقال جامعه از وضع موجود به وضع آرماني است. به همين سبب شعارهاي انقلاب از اسناد مهم و اصلي انقلاب به شمار رفته و فرهنگ سياسي انقلاب محسوب مي شوند. بنابراين، مطالعه شعارهاي هر انقلاب يكي از منابع مهم شناخت ايدئولوژي، ارزش ها و آرمان هاي آن انقلاب است. انقلاب اسلامي ايران نيز داراي شعارهاي زيادي است كه در آنها ارزش ها و اهداف انقلاب و ديدگاه مردم و انقلابيون نسبت به جامعه آرماني و چگونگي رسيدن بدان مطرح و منعكس گرديده است. يكي از مضامين مهمي كه در شعارهاي انقلاب اسلامي وجود دارد ارزش شهادت و ايثارگري است كه در قالب مفاهيم مختلي چون شهادت، ايثار، فداكاري، جانبازي و از جان گذشتگي آمده است. اين ارزش ها از چند جنبه حايز اهميت مي باشند: اولاً، يكي از ضرورت هاي اعتقاد به اين ارزش ها لزوم مبارزه با رژيم حاكم و سرنگون كردن آن است. چرا كه مبارزه با يك رژيم سياسي نيرومند و مستقر براي سرنگون كردن آن بدون فداكاري و از جان گذشتگي انقلابيون و مردم انقلابي امكان ندارد. بدون اعتقاد به چنين ارزش هايي انسان ها دست به مبارزه نمي دهند و تن به هر نوع نظام سلطه و ستمگرانه اي مي دهند و آن را تحمل مي كنند. ثانياً، اين ارزش ها براي تحقق آرمان هاي انقلاب پس از سرنگوني نظام قبلي اهميت دارد. براي برپا كردن نظام اجتماعي مطلوب تلاش هاي زيادي لازم است. اين تلاش ها نياز به فداكاري و ازخودگذشتگي دارد تا به نتيجه برسد. بنابراين حفظ و تقويت ارزش هاي فداكاري و ايثارگري و از خودگذشتگي براي تداوم راه انقلاب و تحقق اهداف آن ضرورت اساسي دارد. با حفظ و تقويت اين ارزش ها، مردم هم خود در راه اهداف انقلاب از خودگذشتگي و فداكاري مي كنند و هم كساني را كه چنين مي كنند ارج نهاده و تجليل و تكريم مي نمايند، تا سبب ادامه راه انقلاب و تحقق اهداف آن گردد. ثالثاً، در مسير راه انقلاب مشكلات فراواني نهفته است. يكي از مشكلات وقوع جنگ داخلي و خارجي است. در بسياري از انقلاب ها، پس از سرنگوني نظام حاكم به علل مختلف جنگ هاي داخلي و خارجي اتفاق افتاده است (رك. برينتون، 145؛ 1370). براي دفاع از انقلاب و اهداف آن شركت فعالانه در اين جنگ ها تا به دست آمدن پيروزي و رفع خطر از انقلاب ضرورت دارد. چنين كاري بدون اعتقاد به ارزش شهادت، جانبازي و ايثارگري امكان نخواهد داشت. بنابراين تا زماني كه تهديد داخلي و خارجي براي انقلاب وجود دارد، فداكاري و ايثارگري براي انقلاب و اهداف آن لازم است و اين در سايه وجود ارزش هاي اجتماعي نيرومندي چون از خودگذشتن و فداكاري كردن امكان پذير است. رابعاً، علاوه بر جنبه هاي فوق، اساساً يك جامعه زنده و پويا و سرفراز و نيرومند هميشه به وجود چنين ارزش هايي نيازمند است. تا زماني كه ارزش هايي چون شهادت، فداكاري، ايثارگري و ازخودگذشتگي در يك جامعه وجود داشته باشد و اكثريت مردم آن جامعه به آن ارزش ها معتقد و پاي بند باشند، چنين جامعه اي هميشه راه عزت و كرامت و پيشرفت و سربلندي را طي خواهد كرد و هرگز تن به ذلت و خواري و ستم داخلي و خارجي نخواهد داد و در مواقع لزوم براساس چنين ارزش هايي به پا خواهد خاست و جامعه را از انحراف، سقوط و هلاكت حفظ خواهد كرد. بنابراين مطرح شدن و تأكيد داشتن بر چنين ارزش هايي در شعارهاي يك انقلاب، نشان دهنده درك صحيح ايدئولوژي انقلاب و انقلابيون و مردم از ضرورت هاي عمل انقلابي، فرآيند انقلاب، جامعه سازي پس از انقلاب و حفظ دستاوردهاي يك انقلاب است. هدف اين مقاله بررسي محتواي شعارهاي انقلاب اسلامي و استخراج و تجزيه و تحيل شعارهاي مربوط به شهادت و ايثارگري است، تا روشن شود اين ارزش ها چه جايگاهي در شعارها و در نتيجه ايدئولوژي انقلاب اسلامي دارند. بنابراين سؤال اصلي تحقيق ما اين است كه چه تعداد و نسبت از شعارهاي انقلاب اسلامي حاوي شعارهاي مربوط به شهادت و ايثارگري است و اين شعارها در چه زمينه هايي مطرح شده اند؟ براي پاسخگويي به اين سوال اصلي و سوالات فرعي مربوط لازم بود شعارهاي انقلاب اسلامي در دست باشند. از آنجا كه محقق قبلاً در تحقيق ديگري اين شعارها را به دست آورده است، زمينه لازم براي تحقيق فعلي فراهم مي باشد. البته لازم است مقدمتاً توضيحي درباره آن تحقيق و كم و كيف شعارهاي به دست آمده داده شود. با در دست داشتن شعارهاي انقلاب، مي بايد شعارهاي حاوي مفاهيم مربوط به شهادت و ايثارگري مشخص شوند، تا تعداد و نسبت آنها در بين شعارهاي انقلاب به دست آيد. در مرحله بعدي بايد اين شعارها، براساس چارچوب مفهومي تدوين شده، تحليل محتوا شوند تا چگونگي توزيع آنها در مقولات مختلف بررسي و مشخص شود. در اين مقاله نتيجه اين بررسي ارايه شده است. چارچوب مفهومي نظريه هاي مربوط به بسيج انقلابي تاكيد دارند كه براي سرنگون كردن يك نظام سياسي حاكم نياز به بسيج توده اي فراگير وجود دارد، تا نيروي سياسي و انساني و منابع سازماني و مادي لازم براي برانداختن نظام حاكم فراهم شود (Useem,1979:22-23). براساس ديدگاه بسيج منابع، نارضايتي مردم از شرايط موجود به تنهايي كافي نيست كه يك جنبش انقلابي يا اصلاحي نيرومند و موفقي به وجود آيد، بلكه براي شكل گيري يك جنبش انقلابي علاوه بر نارضايتي توده اي نياز به سازماندهي و رهبري و منابع مهم ديگر است. (Oberschall,1973:28). بعضي از نظريه پردازان جنبش هاي اجتماعي يكي از اساسي ترين علت پيوستن مردم به يك جنبش انقلابي را داشتن منافع خاص در پيامدهاي جنبش مي دانند و ادعا مي كنند كه مردم براي پيوستن به يك جنبش به طور منطقي حساب سود و زيان مادي اين كار را انجام داده و در صورتي كه ببينند سود اين كار بيشتر از هزينه و زيان هاي آن است به جنبش مي پيوندند و در غير اين صرت ترجيح مي دهند صرفاً ناظر باشند. ولي از آنجا كه در صورت موفقيت جنبش در هر صورت همه مردم در سود آن موفقيت سهيم خواهند بود بدون اينكه هزينه اي متحمل شده باشند، منطقي تر اين است كه اساساً از شركت در جنبش خودداري كنند و منتظر باشند تا ديگران شركت كنند و آنان فقط از فوايد آن منتفع شوند. بدين ترتيب، السون مي نويسد: «افراد عاقل و پيرو منافع شخصي در يك حركت جمعي كه به دنبال به دست آوردن منافع مشترك جمعي است شركت نخواهند كرد... بنابراين اگر اعضاي يك گروه بزرگ بطور منطقي بخواهند رفاه شخصي خود را افزايش دهند، در جهت به دست آوردن اهداف مشترك گروه عمل نخواهند كرد، مگر اينكه با زور يا اجبار تن به اين كار بدهند يا اينكه يك انگيزه شخصي خاصي (selective incentive)، به غير از منافع مشترك جمعي، آنها را به اين كار وادار كند» (Olson,1977:2). از آنجا كه در واقع امر در جنبش هاي مختلف اجتماعي افراد كثيري شركت مي كنند، نظريه فوق مورد نقد قرار گرفته است. چرا كه يا بايد افراد شركت كننده در جنبش هاي جمعي غيرعقلاني تلقي شوند و يا اينكه با زور وادار به شركت شوند تا چنين حركت هايي شكل گيرد. هيچ يك از اين دو حالت نيز قابل قبول نمي باشد. چرا كه نه اكثريت انسان ها را مي توان غيرمنطقي فرض كرد و نه اينكه مي توان با زور هزاران و بلكه ميليون ها انسان را وارد جريان يك جنبش انقلابي كرد. برخي از نظريه پردازان جنبش به جاي منافع خاص شخصي منافع جمعي (public good) را جايگزين كرده و ادعا مي كنند در صورتي كه انسان ها معتقد باشند كه فعايت انقلابي و فداكاري آنها سبب به دست آمدن منابع جمعي براي جامعه آنان در آينده گردد، حتي اگر شخص آنها از آن سود نبرند، در حركت جمعي شركت خواهند كرد (Muller and Opp, 1986:25-27) ونيز رك. مشيرزاده. 1381، 138ـ142). اما باز هم در اين نظريات بيشتر سود و منافع مادي حاصله براي جمع موردنظر است. در صورتي كه اثر منافع و خواست هاي معنوي فردي و جمعي مي تواند انگيزه مهم تري براي شركت د جنبش فراهم آورد، كه در نظريات غربي منبعث از فرهنگ مادي غرب كمتر امكان طرح پيدا مي كنند. البته اثر اعتقادات و باورهاي جمعي در نظريات غربي منبعث از فرهنگ مادي غرب كمتر امكان طرح پيدا مي كنند. البته اثر اعتقادات و باورهاي جمعي در نظريات جنبش هاي جمعي از ديرباز مطرح بوده اند. مثلاً، نيل اسملسر، نظريه پرداز ساختارگراي رفتار جمعي در نظريه معروف خود تحت عنوان «نظريه ارزش افزوده» به اهميت شكل گيري باور جمعي تأكيد مي كند. به نظر وي پس از وجود شرايط مساعد و تنش ساختاري، شكل گيري و تبليغ اعتقاد عمومي (generalized bilief) براي وقوع جنبش جمعي يك ضرورت اساسي است. وي مي نويسد: «قبل از اينكه يك حركت جمعي به وقوع بپيوندد براي شركت كنندگان بالقوه در جنبش شرايط بايد معني پيدا كند. اين معنا يافتن به وسيله شكل گيري اعتقاد عموميف كه منبع تنش را مشخص مي كند، ويژگي هاي اين شرايط را تعيين و پاسخ هاي مناسب و ممكن را براي اين تنش مشخص مي كند» (smelser,1962:16). گامسون و فايرمن، در نقد نظريه فايده گراي السون، اهميت همبستگي و انسجام اجتماعي، احساس مسؤوليت اجتماعي و اصول اعتقادي را مطرح مي كنند. وقتي در جامعه احساس هويت مشترك سرنوشت مشترك، و احساس تعهد براي دفاع از گروه وجود داشته باشد عامل بهم پيوستگي آنان مي گردد. به نظر آنان پنج عامل روابط دوستي و خويشاوندي، مشاركت در سازمان، شيوه زندگي، روابط فرادستي و فرودستي مشترك وعدم امكان خروج، از عوامل مهم ايجاد همبستگي گروهي هستند. (Fireman and Gamson,1979:21-22). دقت در اين عوامل نشان مي دهد كه اين عوامل بي شبيه به عامل عصبيت ابن خلدون نمي باشند. عصبيت نيز سه منشأ اصلي خويشاوندي، هم پيماني و هم سوگندي دارد و چنين تعريف مي شود: «عصبيت پيونداجتماعي تكامل گرا و فرارونده اي است مبتني بر روابط خويشاوندي يا مشابه آن كه در شبكه اي از روابط اجتماعي شكل مي گيرد و در نتيجه، وحدت و انسجامي بين افراد گروه پديد مي آورد و نيرويي جهت ايجاد تحولات و تغييرات ژرف سياسي ـ اجتماعي، در اختيار آنان قرار مي دهد» (رجبي و ديگران، 1378:202). هرچند كه در موارد فوق عامل اعتقادي و دين به عنوان يك عنصر اصلي در شكل دادن به همبستگي يا عصبيت ذكر نشده، ولي همواره در كنار آنها به عامل اعتقادات محكم و استوار به عنوان يك متغير تعيين كننده در جنبش اجتماعي تأكيد مي شود. فايرمن و السون تاكيد مي كنند كه يك عامل مهم در فرآيند بسيج، اعتقاد به آن است كه خواسته مشترك جمع خاصي است متكي بر عدالت، برابري و حق و اين كه چنين اعتقاداتي ريشه در فرهگ مردم داشته باشد (Fireman and Gamson,1979:26). زالد و مك كارتي اساساً جنبش اجتماعي را مجموعه اي از عقايد و باورها در جمعيت تعريف مي كنند، كه اولويت آنها را براي تغيير اجتماعي و يا تغيير در توزيع پاداش ها در جامعه نشان مي دهد (مشيرزاده، 1381:144). علاوه بر اين، آنها تأكيد خاصي روي عامل وفاداري به گروه و احساس مسؤوليت در برابر اصول و عقايد مشترك دارند، به طوري كه هر چه ضرورت بسيج فراگير بيشتر شود ضرورت تكيه روي اين عوامل افزون تر مي گردد. البته وفاداري به گروه و احساس مسؤوليت در برابر سرنوشت آن، مقولات فردي نيستند، بلكه بايد ريشه در فرهنگ جامعه داشته باشند. براي اينكه انسان ها در فضاي باورهاي فرهنگي زندگي مي كنند كه در ان روي وفاداري به گروهي كه به آن وابسته اند و مسؤوليت آنها براي ادا كردن وظيفه خود در قبال گروه تأكيد مي شود. هر چند اين وفاداري و احساس مسؤوليت در افراد مختلف يكسان نمي باشد، ولي حدي از آنها در همه افراد يك گروه وجود دارد، كه براي يك جنبش فراگير اجتماعي ضرورت اساسي دارد Fireman and gamson,1979:31-32). چارلز تيلي، از نظريه پردازان بسيج اجتماعي و انقلابي، نيز روي عنصر وفاداري و احساس مسؤوليت گروهي تأكيد زياد مي كند. به نظر وي تشكيل يك سازمان بسيج بدون احساس تعهد اعضاي آن، و موفقيت يك جنبش اجتماعي بدون احساس تعهد جمعي در قبال اهداف جنبش امكان پذير نمي باشد (See,Tilly,1978:62-64 and 204-208). وي در كارهاي بعدي خود بيش از گذشته روي عنصر تعهد جمعي نسبت به اهداف سازمان تأكيد مي كند، به طوري كه يكي از عوامل اصلي تعيين كننده قدرت جنبش را كميت و كيفيت تعهد اعضاي آن معرفي مي كند كه بدون آن امكان عمل جنبش وجود ندارد. (ر.ك. مشيرزاده، 154ـ1381:1353). علاوه بر نظريه پردازان فوق، افراد ديگري نيز درباره اثر و نقش اعتقادات و باورهاي جمعي در جنبش هاي اجتماعي تأكيد كرده اند. هافر مي نويسد: «اگر قرار باشد افراد با تمام وجود خود را در تعهدي در راه تغييري همه جانبه غوطه ور سازند، بايد آنان به غايت ناراضي، ولي نه بيچاره، باشند وبايد احساس كنند با در اختيار داشتن تعليماتي استوار و پرتوان، رهبري مصون از خطا يا فنوني جديد، به منبع قدرتي مقاومت ناپذير دسترسي يافته اند» (هافر، 1372:52). آنچه مسلم است اعتقادات ديني كه ريشه در فرهنگ يك جامعه دارد مي تواند منبع اساسي چنين تعليمات استوار و پرتوان باشد. اهميت عقايد و ارزش هاي محكم براي جنبشهاي انقلابي به وسيله بسياري از جامعه شناسان مطرح شده است. از نظريات متقدم در جنبش هاي انقلابي مي توان به كرين برينتون نيز اشاره كرد كه به نقش اسطوره و ايده و ايدئولوژي در انقلاب ها مي پردازد و نتيجه گيري مي كند كه: «ايده ها هميشه بخشي از وضع ماقبل انقلابي را تشكيل مي دهند و به همين كاملاً بسنده مي كنيم: اگر ايده ها نباشند، انقلابي نيز در كار نيست» (برينتون، 1370:59). مجموعه مباحث فوق به شكل گيري موضوع ايدئولوژي در انقلاب ها و نقش جاياه آن در شكل گيريف تداوم، قوت و موفقيت جنبش هاي انقلابي در نظريه ها متاخرتر مي گردد. ابرشال، در كتاب تضاد اجتماعي و جنبش هاي اجتماعي، به طور مشخص به بحث ايدئولوژي مي پردازد و ادعا مي كند كه ايدئولوژي يك عنصر مهم در مطالعات جنبش هاي اجتماعي است. وي چهار نقش و يا كاركرد براي ايدئولوژي توسعه يافته در جنبش هاي اجتماعي برمي شمارد: تبيين و تفسير فرايندي كه به شرايط نابسامان ماقبل انقلابي انجاميده است؛ ارايه تصويري از جامعه آرماني در صورت موفقيت انقلاب؛ ارايه يك نظام اخلاقي جديد و ارايه تفسير تاريخي جديد از گروه و جامعه انقلابي (Oberschall,1973:178-184) ژان بشلر نيز در پاسخ به اين سؤال كه «ايدئولوژي به چه درد مي خورد؟» كاركردهاي مختلف ايدئولوژي را برمي شمارد كه شامل صف آرايي يا جبهه گيري، توجيه، پرده پوشي، موضع گيري و دريافت يا ادراك مي باشد. كاركرد صف آرايي يا جبهه گيري ايدئولوژي سبب جدا كردن صف هاي دوست و دشمن جنبش به وسيله طرح نشانه ها، نمادها، شعارها و علايم ديگر مي گردد تا اعضاي جنبش به راحتي دوست دشمن خود را شناخته و صف خودي را از غير خودي جدا كنند. اين امر سبب تسهيل فداكاري وايثارگري براي خودي و پرخاشگري براي غير خودي است. (بشلر، 66 ـ 1370:61) در كاركرد توجيه، ايدئولوژي دلايل خود را براي اهداف جنبش مطرح كرده و حقانيت آن را براي طرفداران نشان مي دهد، تا آنان را آماده حركت و فداكاري و ايثارگري براي جنبش نمايد. كاركرد موضع گيري به فرد و رهبران جامعه كمك مي كند كه از بين جهت گيري ها مواضع و هدف هاي مختلف گزينش كنند. «وقتي جامعه يا گروه و يا فردي در برابر انتخاب قرار گرفت به ايدئولوژي نياز پيدا مي كند. جامعه، گروه و فرد نمي تواند ارزشي را از بين ارزش ها برگزيند مگر نظام فكري و عقيدتي به او بگويد كدام را انتخاب كند» (بشلر، 84ـ1370:73). بدين ترتيب براي انتخاب نظام اجتماعي مطلوب و خصوصيات آن، براي اتخاب چگونگي رسيدن به آن نظام، براي انتخاب اقدامات لازم براي پيمودن اين راه، براي انتخاب راه هاي مختلف تحقق جامعه آرماني نياز به يك ايدئولوژي جامعي است كه راهگشاي اين انتخاب ها باشد. در رابطه با كاركرد دريافت يا ادراك نيز بشلر درباره كمك ايدئولوژي ها به هم شرايط پيچيده براي تصميم گيري تكيه مي كند. ايدئولوژي كمك مي كند تا تصميم گيران از ميان داده هاي متعدد و مختلف گزيش كرده و تركيب و تفسير خاصي از آنها را ملاك عمل خود قرار دهند. يكي از اين دريافت ها، دريافت وضعيت مطلوب اجتماعي و فاصله و شكاف آن با وضع موجود است. هر چه اين شكاف عميق تر باشد توجيه بهتري براي جنبش انقلابي و فداكاري در راه آن وجود خواهد داشت (همان، 91) بنابراين، اعتقاد محكم به ايدئولوژي و حقانيت آن و حقانيت اهدافي كه ترسيم مي كند و گزينش هايي كه پيش پاي آدم مي گذارد ضرورت اساسي بري اقدام انقلابي و جان فشاني و از خودگذشتگي براي اهداف آن دارد. هر چه اين اهداف عام ترف انزاعي تر، كلي تر و بلندمدت تر باشد باوراندن آنها به فرد مشكل تر مي شود و در نتيجه نياز به يك ايدئولوژي قوي و نيرومند و متقاعدكننده بيشتر مي گردد. چرا كه در اين صورت نتيجه بسياري از فداكاري ها و ايثارگري ها در كوتاه مدت به فرد برنمي گردد و دلايل قانع كننده تري براي فداكاري و جانبازي موردنياز است. در اينجا است كه نارسايي ايدئولوژي هاي مادي گرا براي انقلاب ها و جنبش هاي اجتماعي آشكار مي شود، و برتري ايدئولوژي اسلامي ظاهر مي شود. در اينجا است كه انتخاب شهادت و جانبازي براي اهداف اسلام و انتقلاب به اعتقاد به زندگي برتر ماوراي مادي و اين دنيايي ممكن مي گردد و در نهايت درجه و اوج ايثارگري و فداكاري مردم در انقلاب اسلامي در مقايسه با ساير انقلاب ها روشن مي شود. در اينجا است كه يك فرد مسلمان جان باختن در راه اهداف متعالي اسلامي را نه تنها غيرعاقلانه تلقي نمي كند، چنان كه نظريه هاي فايده گرا مطرح مي كنند، بلكه عاقلانه ترين انتخاب مي داند؛ انتخابي كه در آن فرد وارد تجارت و معامله اي با خدا مي شود، كه در قبال ايثارگري و جانبازي در راه اسلام زندگي جاودانه ابدي و بهشت جاودان را نصيب خود كرده است (قرآن مجيد، سوره 9، آيه 111). آيا دارنده ي چنين ايدئولوژي يا اعتقاد، به دنبال آن خواهد بود كه بنشيند و منتظر تلاش و فداكاري ديگران باشد، تا هر چه از آن عايد شد، او هم همانند طفيلي و انگل بهره ند گردد؟ اينجا است كه مي بينيم نظريه پردازان غربي و نظريه هاي آنان به راحتي توان فهم انقلاب ايران و علل شهادت طلبي و ايثارگري بالاي مردم مسلمان ايران را ندارند. جالب توجه است كه در بين نظريه پردازان غربي، اريك هافر، به خوبي به اين نكته اشاره مي كند كه: «قدرت يك جنبش توده اي فراگير از تمايل پيروان آن به اقدام يكپارچه و از جان گذشتن سرچشمه مي گيرد. وقتي كه ما توفيق يك جنبش را بر ايمان، تعاليم، تبليغات، رهبري، بي رحمي و ... نسبت مي دهيم، در واقع به وسايل متحد ساختن و آماده كردن آنان براي از خودگذشتگي اشاره مي كنيم. شايد بتوان گفت، فهم ماهيت جنبش هاي توده اي غيرممكن است مگر اينكه بدانيم كه عمده ترين مشغوليت آنها ايجادف توسعه و تداوم عمل يكپارچه و متحد و از جان گذشتگي است» (Hoffer,1951:57). در واقع يكي از ويژگيهاي مهم سازمان ها و جنبش هاي انقلابي و توده اي آن است كه سازمان و رهبران آن مردم را براي فداكاري و از خودگذشتگي و حفظ اتحاد و يكپارچگي آماده نگاه مي دارند و بدان دعوت مي كنند. نكته بسيار جالبي كه اريك هافر اشاره مي كند اين است كه هر زمان كه ببينيم در يك جنبش اجتماعي و يا سازمن انقلابي دعوت به اتحاد و يكپارچگي و ازخودگذشتگي رنگ باخته و به جاي آن پيروي از منافع گروهي و فردي مجاز شمرده مي شود، مي توان گفت كه اين جنبش و سازمان ديگر يك سازمان انقلابي نيست و مانند ساير سازمان ها و جنبش ها است (ibid,57). پلامنتاس نيز معتقد است كه تشكل و حفظ انسجام گروهي، و ترغيب مردم به فداكاري هاي بزرگ در راه آرمان ها، از كاركردهاي مهم ايدئولوژي است (اخوان مفرد: 1381:85). در بررسي ويژگي هاي ايدئولوژي انقلاب اسلامي، اخوان مفرد كاركرد ايجاد روحيه فداكاري، ايثار، صبر و شكيبايي انقلابي را به عنوان يكي از كاركردهاي اين ايدئولوژي ذكر مي كند و مي نويسد: «در رأس ارزش هايي كه مورد توجه امام قرار داشتند، ارزش هايي چون ايثار، فداكاري، از خودگذشتگي و پايمردي نيز جاي دارند» (اخوان مفرد، 1381:245). به نظر وي رهبر انقلاب تاكيد داشت كه انجام وظيفه، فداكاري و ايثارگري بايد براي خدا و اجر اخروي باشد. همچنين امام تأكيد زيادي بر استقامت و ثبات قدم كرده و آن را از عوامل مهم پيروزي انقلاب مي دانست. (همان، 246) هرچند در ذات اسلام و مذهب تشيع ارزش هاي شهادت و جانبازي در راه اهداف اسلام و تحقق ارزش هاي اسلامي وجود دارد، در فرايند انقلاب اسلامي دو عامل مهم ديگر در آماده كردن مردم به مشاركت فعال در جنبش و ايثارگري و فداكاري در راه آن موثر بود؛ يكي، رهبري فرهمندانه امام خميني(ره) و ديگري، الهام از مكتب شهادت امام حسين(ع). در اينكه امام خميين رهبري فرهمند و كاريزماتيك بود شكي نيست، چراكه همه ويژگي هاي شخصيت كاريزمايي را كه مهم ترين شارح آن، يعني ماكس وبر، بيان كرده است دارا بود (رك. حسيني، 1382؛ حداد عادل، 1382). ويژگي هاي كاريزمايي امام خميني و برجستگي فوق العاده وي در مقايسه با ساير رهبران انقلاب اسلامي در شعارهاي انقلاب نيز كاملاً آشكار است (رك. پناهي، 235 ـ 1382:231) ماكس وبر به درستي اهميت وجود رهبري فرهمند را براي جنبش هاي كاريزماتيك مطرح كرده است. يك رهبر فرهمند اهداف و مأموريت خود را مسايل و خواسته هاي مادي براي خود و پيروانش قرار نمي دهد. هدف او دنيا و خواسته ها و ارزش هاي مادي و اقتصادي نيست. ماكس وبر مي نويسد: «براي اينكه به ماموريت خود وفادار بمانند، رهبر و مريدان و پيروان نزديك او بايد از تعلقات و اشتغالات معمولي اين دنيايي آزاد باشند» (Weber,1978:1113). به راستي كه امام خميني و پيرون نزديك او چنين ويژگي را تا حد بالايي به نمايش گذاشتند. ايدئولوژي انقلاب اسلامي، شعارهاي انقلاب، و نمادپردازي از رهبر انقلاب (روزن، 1379 : 117 ـ 103) و حتي فرآيند انقلاب، از واقعه قيام امام حسين(ع) و نحوه برپايي سالانه آن در ايران تاثير فراوان پذيرفته است با استفاده از فرهنگ و اسطوره هاي شيعي مربوط به قيام امام حسين(ع)، صحنه انقلاب اسلامي و شخصيت هاي اساسي درگير در آن به نحوي نمادپردازي و جانشين سازي شده اند، كه گويي صحنه كربلا در ايران به نمايش درآمده است (حسيني، 1382، 426ـ424). از آنجا كه قيام امام حسين(ع) آيينه تمام نماي فلسفه و معنا و تعريف عيني شهادت مي باشد، طبعاً تقرب به اين پديده منحصر به فرد تاريخي و الهام از آن منجر به شهادت طلبي و از خودگذشتگي در راه هدف و آرمان ها و ارزش هاي اسلامي و صبر و استقامت در راه اهداف اسلامي وتلاش مداوم در راه تحقق آنها خواهد بود. اين است كه به جرأت مي توان گفت انقلاب اسلامي و پيروزي آن از قيام امام حسين(ع) و فرهنگ عاشورايي تأثير فراوان گرفته است. براساس مباحث فوق، چارچوب مفهومي اين تحقيق، كه بخشي از ايدئولوژي انقلاب اسلامي با كاركردهاي مورد بحث مي باشد، تدوين شد، تا راهنماي تحليل محتواي شعارهاي مربوط به شهادت و ايثارگري باشد. در توضيح كلي مدل فوق مي توان گفت، برمبناي ايدئولوژي اسلامي زندگي گذراي اين دنيايي بايد وسيله رشد و كمال و خداگونه شدن انسان باشد، تا در دنياي باقي رسگار شده ودر بهشت برين، در جوار رحمت خداوندي جاودانه زندگي كند. راه نيل به اين رستگاري و سعادت اخروي داشتن زندگاني براساس تعليمات اسلامي است كه در قرآن و سنت آمده است. چنين زندگي در يك جامعه اسلامي امكان پذير است كه مسلمانان بايد آن را ايجاد كنند. تلاش و كوشش و يا جهاد، براي ايجاد يك چنين جامعه اي خود برترين اعمال محسوب مي شود. اگر در جامعه اي نظام اجتماعي غيراسلامي و يا ضد اسلامي وجود داشت باشد، در مرحله اول اين تلاش متوجه سرنگون كردن و يا برچيدن چنان نظامي است تا بتوان به جاي آن يك جامعه اسلامي بنا كرد. چنين عملي با مقاومت آن جامعه و سردمداران و قدرتمندان آن مواجه خواهد شد و خطر كشته شدن براي مخالفان آن وجود دارند، كه نياز به ايثارگري و جانبازي و از جان گذشتن دارند. چنين اقدامي هم مي تواند با تلاش فردي انجام شود، كه اثربخشي آن خيلي كم است و هم مي تواند به طور جمعي انجام شود، كه اثربخشي بيشتري دارد. از طرفي اقدام جمعي براي چين كاري نياز به رهبري و سازماندهي و نقشه و برنامه (ايدئولوژي و رهبري) دارد. همچنين نيازند آمادگي فراگير جمعي است تا گروه بزرگي از مردم آماه قيام بر عليه وضع موجود گردند. همه اين فعاليتها نيازند يك روحيه ايثارگري و شهادت طلبي و از خودگذشتگي است، كه نهايت آن كشته شدن در راه ايجاد جامعه اسلامي و زندگي در چنين جامعه اي است، كه در فرهنگ اسلامي شهادت ناميده مي شود. شهادت، كشته شدني است كه انسان براي رسيدن به يك جامعه اسلامي آن را پذيرا مي شود. به عبارت ديگر، از نظر ايدئولوژي اسلامي يك فرد مسلمان يا بايد در يك جامعه اسلامي زندگي كند و تلاش براي بهبود آن كند ويا بايد در جهت ايجاد يك جامعه اسلامي جهاد و تلاش كند. همچنان كه زندگي در يك جامعه اسلامي مطلوب سبب رسيدن انسان به خدا و زندگي سعادتمندانه اخروي (در بهشت) مي شود، كشته شدن در راه ساختن چنان جامعه اي نيز انسان را به همان حيات ابدي برتر مي رساند. يعني، شهادت يك راه ميان بر براي رسيدن به زندگي برتر و سعادتمندانه ابدي در آخرت مي باشد. فلش هاي كشيده شده نشان مي دهند كه اگر يك مسلمان در هر يك از مراحل كوشش و جهاد براي ايجاد يك جامعه اسلامي كشته شود از همان مرحله به فيض شهادت نايل شده و وارد زندگي سعادمندانه ابدي اخروي مي گردد. در هر مرحله هدف ها و ارزش هاي كلي و هدف ها و ارزش هاي جزيي تر، كه شايسته شهادت و ايثارگري مي باشند، در مدل نشان داده شده است. براساس اين مدل كلي مضمون هاي موجود در شعارهاي مربوط به شهادت وايثارگري تحليل محتوا شدند. روش تحقيق روش اين تحقيق شامل جمع آوري شعارهاي انقلاب، روش جداسازي شعارهاي واقعي انقلاب از غير شعارها، روش تجزيه و تحليل شعارهاي به دست آمده، روش استخراج شعارهاي شهادت و ايثارگري از ساير شعارها، و روش تجزيه و تحيل شعارهاي به دست آمدهف روش استخراج شعارهاي شهادت و ايثارگري از ساير شعارها، و روش تجزيه و تحليل شعارهاي اخير است. از آنجه كه سه سطح اول روش شناسي اين تحقيق در جاي ديگر توضيح داده شده است (رك. پناهي، 1383: فصول اول و دوم و پنجم) در اينجا فقط اشاره اي به هر يك كرده، آنگاه روش مربوط به شعارهاي شهادت و ايثارگري را بيشتر توضيح مي دهيم. ابتدا شعارگونه هاي انقلاب اسلامي ايران با روش خاصي از كليه منابع نوشته شده، شامل كتاب ها، اعلاميه ها، روزنامه ها، مجلات، ديوارنوشته ها و دست نوشته هايي كه متعلق به چهار سال مهر 1356 تا شهريور 1360 بودند، از سراسر كشور جمع آوري شدند. براساس تعريف ساخته شده به وسيله محقق از «شعار انقلابي» ابعاد شعار انقلابي مشخص و براساس آنها شعارگونه هاي فوق تحيل محتوا شدند. تعريف مبنا عبارت بود از: «شعار انقلابي عبارتي نسبتاً موزون و ساده و عامه فهمي است كه بتواند دسته جمعي ادا شده و با تكيه بر عواطف و احساسات توده اي، ارزيابي منفي يا مثبتي از وضع موجود، يا وضع آرماني، يا شخصيت هاي سياسي آنها ارايه دهد و با قاوت ارزشي به توده ها جهت داده وآنها را دعوت به عمل سياسي جمعي كند تا نظام حاكم را برانداخته و نظام آرماني را جايگزين آن كنند» (پناهي، 1383 : و پناهي، 67:1379). از اين مرحله 4153 شعار انقلابي به دست آمد. آنگاه با استفاده از روش تحليل محتوا و براساس چهارچوب مفهومي تدوين شده، شعارهاي فوق تجزيه و تحليل شدند (رك. پناهي، 1383 : فصول چهار و پنج و شش). در تحقيق حاضر بايد شعارهاي مربوط به شهادت و ايثارگي از شعارهاي انقلاب استخراج مي شدند. براي اين كار كليه مفاهيم هم ريشه با واژه شهادت و ايثارگري، و واژه هاي ديگري كه معناي ايثارگري مي دهند و در شعارهاي انقلاب به كار رفته اند، مشخص شدند. اين مفاهيم عبارتند از: شهادت، شهدا، شهيد، شهيدان، شاهد، ايثار، ايثارگر، ايثارگري، كشته، كشته شدن، كشته شده، مقتول، فدايي، فدا كردن، فداكاري، فداكار، جانبازي، جانباز، جانبازي كردن، از جان گذشتن، از جان گذشتگي، جان باختن، جان باخته، جان دادن، از خود گذشتن، مرگ، خواستن مرگ ، جهاد، جهاد كردن و مردن. به علاوه، استعاره هايي هم در فرهنگ ما ممكن است به معناي شهادت و ايثارگري به كار برده شوند تعيين شدند. اين واژه ها شامل خون دادن، به خون خفتن، پرپر شدن، گل پرپر، حسيني بودند، عاشورا و كربلا مي باشند. پس از آن كليه شعارهايي، كه در بين 4153 شعار انقلاب، حاوي اين واژه ها بودند مشخص شده و مورد بررسي قرار گرفتند. از اين بررسي 395 شعار به دست آمد، كه شعارهاي مربوط به شهادت و ايثارگري مي باشند. آنگاه اين شعار بايد تحليل محتوا شده و تجزيه و تحليل مي شدند. براي تحليل محتواي شعارها، بايد شعارها رمزگذاري مي شدند، تا «اطلاعات خام به طور منظمي تغيير شكل يافته، به واحدهايي براي توصيف دقيق ويژگي هاي محتوا تبديل شود» (هولستي، 147:1373). براي رمزگذاري ابتدا مي بايد مقوله هاي مورد بررسي مشخص و بطور دقيق، تعريف مي شدند. در اين مرحله محقق بايد «از يك سو متغيرهايي را كه با آن سر و كار دارد، به روشني تعريف كند (تعاريف نظري) واز سوي ديگر بايد شاخص هايي را كه اطلاعات محتوا بر آن اساس در مقوله ها قرار مي گيرند، تعريف كند (تعاريف عملياتي)» (همان: 148). مقوله ها به وسيله چارچوب مفهومي تدوين شده مشخص شدند كه شامل 10 مقوله زير مي باشند: (1) ارزشهاي غايي شهادت وايثارگري، (2) ارزش هاي ابزاري شهادت و ايثارگري (3) اعلام آمادگي براي شهادت و ايثارگري و دعوت از ديگران براي آن، (4) آمادگي براي شهادت و ايثارگري براي رهبري و اطلاعات از رهبر، (5) نتايج حاصل از شهادت و ايثارگري در نظر شعاردهندگان، (6) تعلق شهيدان به اقشار و محل ها و گروه هاي مختلف، (7) اعلام نرت و انزجار از كشندگان شهدا، (8) تكريم و بزرگداشت شهداي خاص، (9) ارتباط دادن انقلاب و فداكاري ها به قيام امام حسين(ع) و محرم و عاشورا، (10) انتظارات شهيدان از مردم. با تعريف نظري و عملياتي اين مقولات، زير مقوله هاي هر مقوله مشخص گرديد كه ذيلاً توضيح داده مي شود: 1. در تعريف نظري ارزش هاي غايي شهادت و ايثارگري ارزش هايي تعريف شدند كه در آنها اهميت شهادت و ايثارگري به طور كلي و انتزاعي و به خودي خود بدون ارتباط با ارزش هاي ديگر به عنوان يك ارزش مطلوب نهايي و يك موفقيت و دستاورد بزرگ تلقي مي شود. در تعريف عملياتي، زير مقوله اين ارزشها شامل موارد زير گرديد: تبريك گفتن شهادت به عنوان يك موفقيت عظيم و بي نظير معنوي. افتخار كردن و عشق ورزيدن به شهادت وايثارگري به عنوان يك اقدام خداخواهانه و حسيني. تاييد و تاكيد بر اهميت والاي راه شهيدان و ضرورت ادامه دادن راه آنها. اهميت زياد ياد و خاطره شهيدان و زنده نگهداشتن ياد و خاطره آنها. شهادت و ايثارگري به عنوان شعار مكتب و ملت و انقلاب. تقدس و پاكي خون شهيدان. سلام ودرود بر شهيدان. بعداً نمونه هايي از شعارهاي حاوي اين مضمون ها ارايه خواهد شد. 2. تعريف نظري ارزشهاي ابزاري شهادت و ايثارگري عبارت است از ارزش هايي كه در آنها شهادت و ايثارگري براي تحقق ارزش ديگري مطرح شده است. به عبارت ديگر، ارزش هايي وجود دارند كه مي توان و مي ارزد كه براي آنها تا پاي جان و حتي به قيمت از دست دادن جان و زندگي خود مبارزه كرد. با تعريف عملياتي، زير مقوله هاي مهم زير براي اين مقوله به دست آمد: شهادت و ايثارگري براي خدا و راه حق، شهادت و ايثار براي انقلاب و حقانيت آن، شهادت وايثارگري براي سرنگون كردن شاه و رژيم پهلوي. هر چند كه اين زير مقوله ها ارتباط نزديكي با هم دارند، ولي از هم قابل تفكيك مي باشند. مثال هايي از شعارهاي حاوي اين مضامين را بعداً خواهيم ديد. 3. تعريف نظري شهادت و جانبازي براي رهبري شامل مضمون هايي مي شود كه در آنها اعلام آمادگي براي شهادت و فداكاري و جانبازي و ايثارگري براي رهبر انقلاب و پيروي از فرمانها و راه اوست. براي اين مقوله، زيرمقوله هاي اعلام آمادگي كلي براي شهادت و جانبازي براي رهبر، اعلام آمادگي براي شهادت و جانبازي در راه فرمانبرداري از امام، تاكيد بر حسيني بودن رهبر و راه وي اعلام آمادگي براي جهاد در صورت حكم جهاد رهبر، و اعلام آمادگي سربازي براي ارتش و لشكر رهبر تعريف شدند. 4. نتايج حاصله از شهادت و ايثارگري عبارت از مضمون هايي است كه در آنها نتايج اجتماعي و فردي حاصل از شهادت و جانبازي مطرح شده باد. در تعريف عملياتي اين شعارها در بعد اجتماعي زير مقوله هاي «گلگون و گلستان شدن ايران از خون شهيدان»، «دست يافتن به آزادي و آزادگي»، «سرنگون شدن شاه و رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب»، «اثرگذاري كلي شهادت در جامعه و تاريخ و در پيروزي حق بر باطل» به دست آمد. در بعد فردي نيز مي توان به زيرمقوله هاي «رسيدن به سعادت ابدي و بهشت» و «رهايي از ذلت و خواري» اشاره كرد. 5. در بعضي از شعارها متعلق بودن شهيدان به قشر اجتماعي خاص و يا استان، شهر و محل خاص و يا به سازمان و گروه خاصي مطرح شده است، كه بررسي اين شعارها نشان داد كه مهم ترين اقشار مطرح شده جوانان، پاسداران، دانشجويان و محصلان، معلمان، سربازان، همافران، زنان و مردان بوده است. 6. در تعدادي از شعارها اعلام آمادگي براي شهادت و ايثارگري و در تعدادي ديگر دعوت از ديگران براي پيوستن به قيام و ايثارگري وجود دارد كه با بررسي اين نوع شعارها زيرمقوله هاي اعلام آمادگي كلي و بدون قيد براي شهادت و ايثار، دعوت از مسلمانان براي پيوستن به روندگان راه شهدا، يا دعوت از اقشار اجتماعي خاصي، مانند محصلان و معلمان جهت پيوستن به قيام به دست آمد. 7. در تعدادي از شعارها بطور آشكار يا ضمني از كساني كه سبب و يا علت كشته شدن شهدا هستند اعلام نفرت و انزجار و دشمني شده است. هر چند تعداد اين گونه شعارها زياد نيست، ولي تفكيك آن از ساير شعارها مناسب ديده شد. در رأس اين شعارها خود شاه و رژيم پهلوي قرار دارد، ولي مناسب تر ديده شد كه شعارهاي مربوط به اعلام نفرت و انزجار از شاه و رژيم وي در قالب شعارهاي مقوله دوم آورده شود، زيرا كه اين دو نوع شعار از م به راحتي قابل تفكيك نبودند. گذشته از شاه و رژيم، در بين اين نوع شعارها، تعدادي شعارهاي مربوط به اعلام انزجار و نفرت و دشمني با آمريكا و ساير كشورهاي مخالف انقلاب اسلامي و يا طرفدار رژيم وجود دارند. تعدادي از اين نوع شعارها نيز مربوط به گروه ها و سازمان ها مي باشند كه در شعارها به عنوان عاملان شهادت ذكر شده اند. شعار «آمريكا، اسرائيلف مرگ به نيرنگتان؛ خون شهيدان ما مي چكد از چنگتان» از اينگونه است. 8. در تعدادي از شعارها از شهديا خاصي نام برده شده و تجليل شده است. كليه شعارهايي كه در آنها نام شخص خاصي به عنوان شهيد برده شده است در اين مقوله قرار داده شدند و براسا افرادي كه ازآنها نام برده شده زير مقوله هاي آن مشخص شده است. شهيدا نامبرده چمران، با هنرف رجايي، بهشتي، مطهري، و شريعتي مي باشند. 9. در اين مقوله شعارهايي هستند كه در آنها نوعي از ارتباط با قيام امام حسين(ع) برقرار شده است.اين مقوله چنين تعريف شد: شعارهايي كه در آنها از مفاهيم و واژه هايي استفاده شده كه به طور آشكار مربوط به قيام سيدالشهدا بوده و معناي شهادت و ايثارگري را دارا مي باشد، مانند محرم، عاشورا، كربلا، حسيني بودن نهضت، حسيني بودن راه شهدا، زينب(س) و يزيد. مضمون هاي اين مقوله در زير مقوله هاي تعظيم و تكريم ماه محرم، حسيني بودن راه شهيدان و ضرورت ادامه راه آنان، حسيني بودن نهضت انقلاب اسلامي، عاشورا و كربلا قرار داه شدند. 10. آخرين مقوله متعلق به تعدادي از مضمون ها است كه مربوط به انتظارات شهدا از مردم و سفارش هاي آنان به مردم مي باشد. پس از مشخص شدن مقوله ها و زيرمقوله هاي آنها، بايد نوع تحليل محتوا و واحد ثبت ما تعيين مي شد. برحسب نوع متن شعارها، ما از روش تركيبي تحليل محتواي آشكار و پنهان استفاده كرديم. بدين معني كه هم مفاهيم آشكار به كار رفته در شعارها براي رمزگذاري مورد توجه بودند، هم معنا و نوع ارتباط واژه ها با هم. به عبارت ديگر نمي شد صرفاً با شمردن كلمات يا ديدن واژه هاي خاصي شعارها را رمزگذاري نمود، بايد به مضمون و معاني آنها نيز توجه مي شد. پس از مشخص شدن مقوله ها و زيرمقوله ها، محقق بايد واحدهاي رمزگذاري يا واحد ثبت را مشخص كند. واحد ثبت مي تواند كلمه يا نماد، موضوع، شخصيت، جمله يا پاراگراف، و عنوان باشد (رك. هولستي، 1373 : 184ـ182). در اين تحقيق مي شد جمله و يا هر شعار را يك واحد ثبت در نظر گرفت و برآن اساس هر شعار را در مقوله مناسبي قرار داد. در اين صورت تعداد واحدهاي ثبت ما برابر تعداد شعار 395 مورد مي گرديد. اما از آنجا كه اكثر شعارها حاوي بيش از يك مضمون هستند، اينك ار سبب مشكلات زيادي در كدگذاري ونيز از دست رفتن اطلاعات زيادي مي شد. مثلاً شايد بتوان شعار «شهيد قلب تاريخ است» را داراي يك مضمون دانسته و آن را به راحتي در يك مقوله قرار داد. اما اكثر شعارها چنين نيستند. مثلاً شعار «اي شهيد نام تو پايدار است، مرگ تو افتخار است» حداقل دو مضمون متفاوت دارد: يكي پايدار بودن نام شهيد، و ديگري افتخار بودن اين گونه مردن. بنابراين نمي توان چنين شعاري را به راحتي در يك مقوله قرار داد، مگر اينكه مقوله خيلي انتزاعي تعريف شده باشد. در نتيجه در اين تحقيق تصميم گرفته شد، به جاي جمله يا كلمه، از «موضوع» به عنوان واحد ثبت استفاده شود. منظور از موضوع، مضامين مستقل و مشخصي است كه براساس مفاهيم آشكار به كار رفته در شعار معناي خاصي را مي رساند. در مثال فوق، شعار مذكور دو موضوع يا مضمون مشخص «پايدار بودن يا جاودانگي نام شهيد» و «افتخار بودن شهادت يا مرگ سرخ» را دارد، كه هر كدام در زير مقوله متفاوتي از مقوله اول (ارزشهاي غايي شهادت) قرار مي گيرند. شعارهايي وجود دارند كه 3 يا 4 و يا حتي 5 مضمون يا موضوع مشخص در آنها ديده مي شود. مثلاً شعار «برادر شهيدم، يا خواهر شهيدم، راهت ادامه دارد» سه مضمون دارد، شامل دو خطاب و يك وعده ادامه راه شهدا. برمبناي واحد ثبت مضموني و مقوله ها و زيرمقوله هاي تعيين شده، از تحليل محتواي موضوعي 395 شعار به دست آمده، حدود 700 مضمون به دست آمد. بدين ترتيب ميانگين مضمون هر شعار تقريباً 8/1 مي باشد. با استفاده از روش فوق، شعارهاي مربوط به شهادت وايثارگري تحليل محتوا شدند، كه در بقيه اين مقال به نتايج حاصل از آن مي پردازيم. يافته هاي تحقيق قبل از پرداختن به يافته هاي تحقيق مربوط به شعارهاي شهادت و ايثارگري، بهتر است ابتدا به چگونگي توزيع 4153 شعار انقلاب اسلامي نظري بيفكنيم. جدول زير چگونگي توزيع كليه شعارهاي انقلاب را در شش محور منتخب نشان مي دهد: جدول شماره 1 ـ توزيع شعارهاي انقلاب اسلامي در شش محور تعيين شده محور شعارها / تعداد / درصد شعارهاي مربوط به وضعيت نامطلوب رژيم پهلوي / 855 / 3,21 شعارهاي مربوط به ارزشها، اهدا، و آرمانهاي انقلاب / 738 / 7,17 شعارهاي مربوط به چگونگي سرنگون كردن رژيم پهلوي / 860 / 7,20 شعارهاي مربوط به پس از به قدرت رسيدن انقلابيون / 593 / 3,14 شعارهاي مربوط به شخصيتهاي انقلابي / 643 / 5015 شعارهاي مربوط به نظامها و شخصيتهاي سياسي خارجي و بين الملي / 434 / 5,10 جمع / 4153 / 0,100 چنانكه جدول فوق نشان مي دهد، بيشترين تعداد شعارهاي انقلاب اسلامي مربوط به محكوم كردن و نفي و اعلام نفرت و انزجار از وضعيت نامطلوب نظام قبلي بوده است، كه 3/21 درصد آنها را مي سازد. پس از آن بيشترين شعار درباره چگونگي سرنگون كردن نظام است، كه 7/20 درصد آنها است. كمترين تعداد ودرصد شعارها مربوط به نظامها و شخصيتهاي سياسي خارجي و بين المللي است، كه 434 شعار و 5/10 درصد از آنها را تشكيل مي دهد (براي توضيح بيشتر ر ك. پناهي، 1383 : 275 ـ 283). همانگونه كه اشاره شد، شعارهاي مربوط به شهادت و ايثارگري 395 مورد را شامل گرديد، كه تقريباً 5/9 درصد شعارهاي انقلاب مي باشد و بيشتر آنها متعلق به محور دوم و سوم مي باشند. اين تعداد زياد شعارهاي مربوط به شهادت و ايثارگري در بين شعارهاي انقلاب اسلامي، نشان دهنده اهميت و نقش اساسي انها در فرايند بسيج انقلاب اسلامي و ايدئولوژي انقلابي است. چنانكه توضحي داده شد، در اين تحقيق شعارهاي اخير تحليل محتواي مضموني شده اند و حدود 700 مضمون از آنها به دست آمده است كه در جدول شماره 2 چگونگي توزيع آنها ديده مي شود: جدول شماره 2 ـ چگونگي توزيع مضموني شعارهاي مربوط به شهادت و ايثارگري موضوع مقوله / تعداد مضمون / درصد ارزشهاي غايي شهادت و ايثارگري / 160 / 6,22 ارزشهاي ابزاري شهادت و ايثارگري / 133 / 8,18 آمادگي براي شهادت و ايثارگري براي رهبر و اطاعت از وي / 80 / 5,11 نتايج حاصل از شهادت وايثارگري در شعاردهندگان / 81 / 5,11 تعلق شهيدان به اقشار، شهارها و محلها و گروههاي مختلف / 75 / 6,10 ارتباط دادن انقلاب و ايثارگري مردم به قيام امام حسين(ع) / 61 / 6,8 اعلام آمادگي براي شهادت وايثارگري و دعوت از ديگران براي آن / 49 / 9,6 اعلام نفرات و انزجار از كشندگان شهدا / 21 / 0,3 تكريم و بزرگداشت شهداي خاص / 22 / 0,3 انتظارات و سفارشهاي شهدا به مردم / 10 / 5,1 ساير مضمونها / 15 / 0,2 جمع مضمونهاي 395 شعار / 707 / 0,100 جدول فوق نشان مي دهد كه بيشتري مضمونهاي يافته شده در شعارهاي مربوط به شهادت وايثارگري مربوط به ارزش غايي شهادت و ايثارگري است. به عبارت ديگر، در 160 مضمون اين شعارها كه 6/22 درصد مضمونها است، اهميت شهادت و ايثارگري به عنوان يك هدف، عمل و اقدام في نفسه داراي مطلوبيت نهايي مطرح شده است. اين تمركز مضمونها حول ارزش غايي و هدف نهايي شهادت و ايثارگري با تعليمات اسلامي سازگاري بالايي دارد. چرا كه در بسياري از آيات و روايات مربوط به شهادت، شهادت در راه خدا به عنوان يك هدف بسيار ارزشمند كه مومنين آرزوي رسيدن به فيض آن را دارند عنوان شده است (مثلاً ر ك. پيام پيامبر، 1376 : 692ـ695). دكتر شريعتي در كتاب شهادت چنين مي نويسد: «شهادت،... در فرهنگ ما يك «درجه» است، وسيله نيست، خود، هدف است، اصالت است، خود، يك تكامل، يك علو است. خود يك مسؤوليت بزرگ است، خد يك راه ميان بر به طرف صعود به قله معراج بشريت است، و يك فرهنگ است» (شريعتي، 68:1350). در مرتبه بعدي اهميت شهادت به عنوان يك ارزش ابزاري در 133 مضمون وارد شده است، كه 8/18 درصد آنها است. در اين مضمونها ظاهراً شهادت به عنوان ارزشي تلقي شده است كه براي رسيدن به ارزش والاتري، مانند تقرب به خدا، ياري اسلام و قرآن، مبارزه با ستمگران، بايد انتخاب شود. البته تفكيك ارزش هاي غايي و ابزاري درباره شهادت و ايثارگري بيشتر براي مشخص كردن نحوه نگرش مطرح شده در شعارها است. در واقع امر اين دو به راحتي از هم قابل تفكيك نيستند. در 80 مضمون نيز كه 5/11 درصد آنها است، اعلام آمادگي براي فداكاري و ايثارگري در راه رهبر انقلاب (امام خميني) و فرمانها و دستورات او ديده مي شد. طرح اين مقدار از مضمونهاي فداكاري و ايثارگري براي رهبري و پيروي از او از يك طرف نشان دهنده اعتقاد راسخ مردم و انقلابيون به درستي راه امام و اهداف اوست و از طرف ديگر علاقه و رابطه عاطفي ايجاد شده بين رهبر و پيروان، و به عبارت ديگر فرهمندي و يا كاريزماتيك بودن امام است كه بين مردم و هيچ يك از رهبران ديگر انقلاب ديده نشده است. نتايج حاصل از شهادت وايثارگري نيز مقوله مهمي است، كه 5/11 درصد از مضمونها ويا 81 مورد از آنها را شامل مي شود. قاعدتاً اگر مردم نتايج والا و ارزشمند اين دنيايي و آن دنيايي براي شهادت وايثارگري قايل نباشند و ايمان راسخ به واقعيت و حقيقت اين نتايج، كه ريشه در باورها و فرهنگ اسلامي و شيعي دارد، نداشته باشند، به اختيار خود دست به چنين اقداماتي نخواهند زد. ارتباط اين موضوع با فرهنگ جامعه نيز در مربوط كردن انقلاب و فعاليتهاي انقلابي و اهداف ونتايج آن با قيام امام حسين(ع) كاملاً نمودار است. به طوري كه در 61 مضمون (6/8 درصد) به نوعي بين جنبش انقلاب اسلامي و قيام امام حسين(ع) ارتباط برقرار شده است، و رنگ و صبغه فرهنگ حسيني در شعارهاي انقلا به وضوح ديده مي شود. بديهي است، اين ارتباط واحساس و ادراك آن به وسيله توده ها، در ملموس كردن و قابل فهم كردن ماوقع و پيوستن مردم به جنبش و فداكاري و ايثارگري براي آن، بسيار اثرگذار بوده است. در تعدادي از اين شعارها مضمونهاي مربوط به شهداي استانها، شهرهاو محله هاي خاص نيز ديده مي شود. همين طور، گاهاً به شهداي اقشار مختلف اجتماعي، مانند معلمان، محصلان و دانشجويان، و گروه هاي سياسي مختلف اشاره شده است. 75 مضمون، كه 6/10 آنها مي باشد، به اين موضوعات تعلق دارند، كه جزييات آن را خواهيم ديد. يك مقوله مهم ديگر، اعلام آمادگي جهت شهادت و ايثارگري و دعوت از اقشار مختلف جامعه براي حضور در صحنه و پيوستن به انقلاب است. در 49 مضمون، يعني حدود 7 درصد مضمونها، اعلام آمادگي براي جانبازي و عدت از سايرين جهت پيوستن به انقلابيون ديده مي شود، كه جنبه تشويق و تحريك كردن عامه مردم يا قشرهاي خاصي را دارد مثلاً، شعاري مانند: «محصل به پا خيز معلمت كشته شد»، «معلم به پا خيز محصلت كشته شد»، جنبه تحريك كنندگي قوي براي هر دو قشر معلم و محصل دارد. بقيه مضمون ها شدت و توجه كمتري را نشان مي دهند. مثلاً، در 20 و 21 مضمون (حدود 3 درصد آنها)، تكريم و بزرگداشت شهداي خاص و يا اعلام نفرت و انزجار از كشندگان شهدا، به جز مضمونهاي مربوط به محكوم كردن و دشمني با رژيم پهلوي و شاه، به چشم مي خورد. در 10 مضمون نيز انتظاراتي را كه شهدا از مردم دارند و يا سفارشهايي كه به مردم مي كنند، مطرح شده است. اكنون به جزييات هر يك از مقوله هاي فوق با ذكر مثال هايي مي پردازيم. جدول شماره 3 ـ چگونگي توزيع ارزشهاي غايي شهادت و ايثارگري موضوع زير ـ مقوله / تعداد مضمون / درصد تبريك شهادت / 19 / 9,11 افتخار كردن به شهادت و دوست داشتن آن / 10 / 2,6 تأييد و تأكيد بر راه شهيدان و ادامه راه آنان / 22 / 8,13 ياد و خاطره شهيدان و زنده ماندن آنها و يادشان / 37 / 0,23 برتري قدرت شهادت و خون بر سلاح / 14 / 8,8 شهادت به عنون شعار مكتب و ملت / 11 / 9,6 تقدس و پاكي خون شهيدان / 11 / 9,6 سلام و درود بر شهيدان / 26 / 3,16 ساير مضمونهاي مربوط / 10 / 2,6 جمع / 160 / 0,100 جدول شماره 3 نشان مي دهد كه مضمون هاي مربوط به ارزش غايي شهادت به زير مقوله هاي چندي تقسيم شده اند. بيشترين اين مضمونها، يعني 37 مورد و يا 23 درصد آنها متعلق به زير مقوله ياد وخاطره شهيدان و زنده ماندن ياد و خاطره آنان و زنده ماندن آنان است. در واقع، اين مضمون ها تاكيددارند بر اين كه اگر انسانها به دنبال يافتن زندگي جاويدان هستند، بر اساس اين باور، شهادت به عنوان يك ارزش و هدف غايي آنان را به جاودانگي مي رساند. شعارهاي «جاويد باد ياد شهيدان ما، ادامه راهشان وظيفه خلق ما» و «زنده و جاويد باد ياد شهيدان ما» حاوي چنين مضمون هايي هستند. در مرتبه بعدي، مضمون هاي مربوط به سلام و درود بر شهيدان قرار دارد، كه حدود 16 درصد اين مضمونها است. اگر سلام و درود بر شهيدان را نوع ديگري از حفظ ياد و خاطره شهيدان بدانيم، مي توان دو زير مقوله فوق را با هم جمع كرد. در اين صورت درصد مضمون هايي كه مربوط به بزرگداشت ياد و خاطره شهيدان است به حدود 40 درصد مي رسد. شعارهاي درود بر خميني، سلام بر شهيدان» و «درود بر شهداي آزادي» از نمونه اين گونه شعارها است. در رتبه بعدي، تأييد و تأكيد بر راه شهيدان و اهميت ادامه راه آنان است، كه حدود 14 درصد از اين مضمون ها را تشكيل داده است. به عبارت ديگر، انتخاب راه شهادت و ايثارگري به عنوان يك انتخاب درست و ارزشمند، كه ديگران نيز بايد همين مسير را انتخاب كنند، مطرح مي شود. به عنوان نمونه مي توان به شعارهاي «برادر شهيدم، اي خواهر شهيدم، راهت ادامه دارد» و «پيروي از راه شهيدان كنيم، مدرسه را سنگر قرآن كنيم» اشاره كرد كه حاوي چنين مضمون هايي هستند. تبريك شهادت، براي كساني كه چنين راه را انتخاب كرده اند و به وسيله آن به زندگي ابدي رسيده اند، نشان از تأييد ديگر اين ارزش و آرزو براي رسيدن به چنين درجه افتخارآميزي دارد، كه در 19 مضمون (حدود 12 درصد آنها) آمده است. براي نمونه مي توان به شعار «اي شهيد، شهادتت مبارك ـ فرياد حق به راهت، اي با سعادت» اشاره كرد. بديهي است كه كساني كه به چنين درجه اي نايل شده اند، بايد خود و ديگران بدان افتخار كنند و به چنين دستاوردي عشق بورزند، كه در 10 مضمون آمده است. مثلاً، شعار «اي شهيد نام تو پايدار است، مرگ تو افتخار است» حاوي چنين مضموني است. با انتخاب اين راه و جان باختن در آن، شهدا خود را از هر نوع آلودگي تطهير كرده و به پاكي و تقدس دست يافته اند (كه در 11 مضمون به آن اشاره شده است)، به طوري كه مي توان به خون پاك شهيدان سوگند ياد كرد. شعار «خون پاك شهيدان، مي دهد اين نويد، مرگ بر شاه» چنين مضموني دارد. در 14 مضمون، برتري قدرت واثرگذاري خون شهدا بر هر نوع سلاح مطرح شده است. اين قدرتي است كه عملاً در انقلاب به نمايش درآمد و معلوم كرد كساني كه به آن درجه از فداكاري و ايثارگري رسيده باشند كه ازجان خود بگذرند، نه تنها از هيچ سلاحي نمي هراسند، بلكه انواع سلاح ها در برابر آنان ضعيف و ناچيز جلوه مي كند و شكست مي خورد. مثلاً در شعار «توپ، تانك، مسلسل ديگر اثر ندارد، شهادت در راه حق گريه و غم ندارد» چنين مضموني ديده مي شود. اعتقاد راسخ به ارزش شهادت به عنوان يك هدف و آرزو براي مسلمانان به حدي قوي و جدي است كه در 11 مضمون به عنوان شعار مكتب و ملت و خواسته اسلام و قرآن مطرح شده است. «اين است شعار ملت، ايمان، جهاد، شهادت» از اين نوع شعارها است. اين ها همه نشان مي دهد كه در نظر انقلابيون و مردم مسلمان ايران شهادت و ايثارگري به خودي خود يك ارزش بسيار والا و مقدس به حساب مي آيد كه به قول دكتر شريعتي يك درجه عالي در پيش خدا و خلق خدا است كه بايد آرزوي به دست آوردن آن را همواره در دل داشت. پيامبر اسلام در اين مورد مي فرمايد: بهشت در زير سايه شمشيرها است. جدول شماره 4 ـ چگونگي توزيع مضمونهاي ارزشهاي ابزاري شهادت و ايثارگري موضوع زير ـ مقوله / تعداد مضمون / درصد شهادت و ايثارگري براي اسلام و دين و ايمان / 22 / 5,16 شهادت و ايثارگري براي خدا و حق و در راه حق / 23 / 3,17 شهادت و ايثارگري براي قرآن / 13 / 8,9 شهادت و ايثارگري براي آزادي و آزادگي / 18 / 5,13 شهادت و ايثارگري براي انقلاب و حقانيت آن / 8 / 0,6 شهادت و ايثارگري براي سرنگون كردن شه و رژيمش و پيروزي / 20 / 0,15 شهادت و ايثارگري براي جنگ با آمريكا / 4 / 0,3 شهادت و ايثارگري براي جمهوري و حكومت اسلامي / 3 / 3,2 شهادت و ايثارگري براي وطن / 2 / 5,1 ساير مضمونهاي مربوط / 20 / 1,15 جمع / 133 / 0,100 اين جدول اهداف و ارزشهايي را نشن مي دهد كه در شعارها شهادت و ايثارگري براي تحقق آنها شايسته تلقي شده است. چنان كه ملاحظه مي شود در راس آنها شهادت و ايثارگري براي خدا و حق و در راه حق است، كه 23 مضمون (حدود 17 درصد اين مضمون ها) را دربرمي گيرد. مثلاً شعار «اي شهيد حق، آيم به سويت، بهشت موعود، در پيش رويت» حاوي مضمون شهادت براي حق مي باشد. در همين حدود نيز مضمون شهادت و ايثارگري براي اسلام ودين و ايمان وجود دارد كه در شعارهايي مانند «از خون او حق زنده شد الحمدلله، اسلام و دين پاينده شد الحمدلله» ديده مي شود. شهادت و ايثار براي قرآن نيز در 13 مضمون كه 10 درصد اين مضمون هاست مطرح شده است. مانند شعار «براي حفظ قرآن، سرباز هم شهيد شد» كه چنين مضموني را مي رساند. روشن است كه هر سه اين زير مقوله ها با هم ارتباط نزديك دارند، و همه مربوط به اعتقادات ديني و خدا و اسلام هستند. به عبارت ديگر، 58 مضمون از اين ارزشها، كه حدود 44 درصد مضامين است، مربوط به فداكاري و ايثارگري مستقيماً در راه خدا و اسلام و قرآن است، كه همه اصل و اساس دين است. يعني بالاترين هدفي كه شايسته است براي آن شهادت و ايثارگري نمود، خدا و دين خدا عنوان شده است. اين تمركز مضامين به خوبي ماهيت انقلاب و ايدئولوژي انقلابي را نشان مي دهد. اين حجم مضامين را با 2 مضموني كه در آنها شهادت و ايثارگري براي وطن آمده است مقايسه كنيد. روشن مي شود كه ايدئولوژي ملي گرايي يا ناسيوناليسم در انقلاب اسلامي به عنوان انگيزه اي مهم و جديد براي فداكاري و ايثارگري مطرح نشده است. تعداد و درصد مضمون هايي كه به شهادت و ايثارگري در راه آزادي مربوط مي باشد نيز قابل توجه است. 18 مضمون (5/13 درصد) از اين مجموعه به طور مستقيم شايسته بودن شهادت و ايثارگري را براي به دست آوردن آزادي مطرح مي كنند. براي نمونه مي توان به شعارهاي «درود بر شهداي آزادي» و «لحظه به لحظه گويم، زير شكنجه گويم، يا مرگ يا آزادي» اشاره كرد. البته ممكن است به طور غيرمستقيم نيز بتوان گفت آزادي و آزادگي در اسلام نهفته است و تحقق اسلام و جامعه اسلامي بايد منجر به تحقق آزادي هم بشود. چنان كه شهيد مطهري مي گويد: «از آنجا كه ماهيت اين انقلاب ماهيتي عدالت خواهانه بوده است، وظيفه حتمي همگي ما اين است كه به آزاديها به معناي واقعي كلمه احترام بگذاريم. زيرا اگر بنا بشود حكومت جمهوري اسلامي، زمينه اختناق را به وجود بياورد، قطعاً شكست خواهد خورد. البته آزادي غير از هرج و مرج است...» (مطهري، 62:1372). وي در جاي ديگر اعلام مي كند: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار مي دهم كه خيال نكنند راه حفظ معتقدات اسلامي، جلوگيري از ابراز عقيده ديگران است. از اسلام فقط با يك نيرو مي شود پايداري كرد و آن علم است و آزادي دادن به افكار مخالف و مواجهه صريح و روشن با آنها.» (همان: 19). وي اضافه مي كند: «هر كس مي بايد فكر و بيان و قلمش آزاد باشد وتنها در چنين صورتي است كه انقلاب اسلامي ما، راه صحيح پيروزي را ادامه خواهد داد» (همان: 63). مجموعه اين نگاه به اسلام وانقلاب اسلامي، كه مشابه آن در گفتار امام نيز به كرات ديده مي شود، نشان مي دهد كه شهادت و ايثارگري به اسلام و انقلاب اسلامي، كه مشابه آن در گفتار امام نيز به كرات ديده مي شود، نشان مي دهد كه شهادت و ايثارگري در راه اسلام، از نظر آنان به طور غيرمستقيم شهادت و ايثارگري در راه آزادي نيز مي تواند تلقي شود. اما در اين مضمون ها به طور مستقيم نيز در حد قابل توجهي به اين هدف و اهميت آن اشاره شده است. 20 مضمون، كه 15 درصد از آنها است، درباره شهادت و ايثارگري براي مبارزه و سرنگون كردن شاه و رژيمش مطرح شده است. با توجه به دو هدف اصلي قبلي، يعني شهادت و ايثارگري براي دين خدا و آزادي، معلوم است كه شهادت براي سرنگون كردن شاه و رژيم پهلوي در ذهن مردم ارتباط نزديك با هم داشتند. چرا كه بدون سرنگون كردن اين رژيم از نظر آنان نه اسلام و دين خدا ياري مي شد و نه آزادي برپا مي گرديد. به عبارت ديگر، ايثارگري براي سرنگوني شاه و رژيم پهلوي، در واقع ايثارگري در راه خدا و دين و قرآن و آزادي نيز خواهد بود. به عنوان مثال مي توان به مضمون هاي موجود در شعارهاي «خون حسين مي جوشد، خميني مي خروشد، بر عليه سلطنت، ملت كفن مي پوشد» و «خيز اي جوان، با خون خود وضو كن، كاخ ستمگر را تو زير و رو كن» اشاره كرد. جالب توجه است كه مضمونهاي مربوط به شهادت و ايثارگري براي جمهوري اسلامي يا حكومت اسلامي نيز بسيار نادرند. اين مي تواند بسيار معني دار باشد، چرا كه حكومت و يا جمهوري اسلامي بايد خود وسيله اي باشد براي تحقق اهداف برتري كه آنا شايسته شهادت و ايثارگري مي باشند. يكي ديگر از ارزشهاي ابزاري، ارزش و اهميت رهبري انقلاب، امام خميني بوده است، كه فداكاري و ايثارگري براي وي در 80 مضمون از اين شعارها آمده است. درجدول زير چگونگي توزيع اين مضامين ديده مي شود. جدول شماره 5 ـ چگونگي توزيع مضمون هاي شهادت وايثارگري براي رهبر موضوع زير ـ مقوله ها / تعداد مضمون ها / درصد اعلام آمادگي كلي جهت شهادت و ايثارگري براي رهبر / 23 / 7,28 تأييد و تأكيد بر حسيني بودن رهبر و راه او / 18 / 5,22 اعلام آمادگي براي شهادت و جانبازي در راه فرمانبرداري از رهبر / 12 / 0,15 درخواست حكم ويا اذن جهاد از رهبر براي شهادت و ايثارگري / 10 / 5,12 اعلام سرباز خميني بودن در خدمت امام / 7 / 8,8 ساير مضمونهاي مربوط / 10 / 5,12 جمع مضمونها / 80 / 0,100 جدول بالا مضمونهايي را نشان مي دهد كه در آنها به نحوي شهادت و ايثارگري براي رهبري انقلاب، يعني امام خميني، اعلام شده است. در واقع در اين مضمونها نيز، همانند مضمونهاي جدول قبل، شهادت و ايثارگري به عنوان يك ارزش ابزاري مطرح شده است كه در آنها امام خميني و فرمانبرداري از او به عنوان ارزش برتر مطرح مي شود كه شايسته است براي آنها جانبازي و فداكاري كرد. بدين ترتيب، اين مضمونها مي توانستند در جدول قبلي هم قرار بگيرند. اما از آنجا كه موضوع مشخص تري دارند، بهتر ديده شد در مقوله و جدول جداگانه اي بررسي شوند. همچنان كه ديده مي شود، حدود 29 درصد اين مضمون ها درباره اعلام آمادگي كلي و بدون قيد و شرط براي شهادت و ايثارگري در راه امام خميني مي باشد، كه ناشي از اعتقاد راسخ انقلابيون به رهبر انقلاب و درستي راه و اهداف او، و به طور كلي مشروعيت او براي رهبري است. براي نمونه به شعارهاي «از جان خود گذشتيم، با خون خود نوشتيم، يا مرگ يا خميني» و «تا خون در رگ ماست، خميني رهبر ماست» مي توان اشاره كرد. در زير مقوله بعدي در 18 مضمون راه امام خميني راه حسيني و يا ادامه راه امام حسين(ع) ذكر شده است. در واقع با استفاده از فرهنگ شيعي و قيام امام حسين(ع) رابطه معنايي نزديكي بين امام حسين(ع) و امام خميني(كه خود يك سيد از نسل امام حسين است) برقرار شده، و سبب مقبوليت بالاي رهبري انقلاب گرديده است. براي مثال در شعار «حسين عصر ما خميني بود، مشي و مرام او حسيني بود» كاملاً اين جايگزيني ديده مي شود. در سه زير مقوله بعدي نيز به نحوي اعلام آمادگي براي جانفشاني در فرمانبرداري از رهبر، درخواست حكم جهاد و يا در صورت صدور حكم جهاد از طرف رهبر، و سربازي در پيروي از رهبر اعلام شده كه مجموعاً حدود 36 درصد از اين مضمونها را تشكيل داده است. شعارهاي «خون هر يك شهيد، مي دهد اين نويد، رهبر خميني است، نهضت حسيني است»، «اگر امام فرمان دهد، غسل شهادت مي كنيم» و «در ارتش خميني، ما جملگي سربازيم، در راه دين اسلام، ما همگي جانبازيم» حاوي نمونه اي از اين مضمون ها است. طبيعي است كه براساس ايدئولوژي انقلاب و فرهنگ اسلامي، براي شهادت و ايثارگري نتايجي مترتب مي باشد، كه در اين شعارها به مضمونهايي در اين زمينه برمي خوريم. جدول شماره 6 توزيع اين موضوعات را در شعارها نشان مي دهد. جدول شماره 6 ـ چگونگي توزيع مضمونهاي مربوط به نتايج شهادت و ايثارگري موضوع زير ـ مقوله ها / تعداد مضمونها / درصد اثرگذاري كلي در جامعه و تاريخ و پيروزي حق بر باطل / 16 / 8,19 سرنگون شدن شاه و رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب / 15 / 5,18 دست يافتن به آزادي / 14 / 3,17 گلستان و گلگون شدن ايران / 8 / 9,9 رسيدن به سعادت ابدي و بهشت / 12 / 8,14 ذلت و خواري در اثر ترك شهادت وايثارگري / 7 / 6,8 ساير مضمونهاي مربوط / 9 / 1,11 جمع / 81 / 0,100 ملاحظه مي شود كه در 16 مضمون (حدود 20 درصد اين مضمون ها) به اثرگذار بودن كلي (بدون ذكر اثر خاص) شهادت و ايثارگري در جامعه و در تاريخ و نيز پيروزي حق بر باطل اشاره شده است. مثلاً در شعار «خون شهيدان مي جوشد، مي گويد: حق بر باطل پيروز است» و «شهيد قلب تاريخ است» چنين مضمون هايي ديده مي شود. در 15 مضمون نيز سرنگون شدن شاه و رژيم پهلوي و پيروي انقلاب در اثر شهادت و ايثارگري ذكر شده است. مثلاً در شعار «خون پاك شهيدان، مي دهد اين نويد، مرگ بر شاه» چنين مضموني به خوبي ديده مي شود. جالب توجه است كه در 14 مضمون (حدود 17 درصد اين مضمون ها) دست يافتن به آزادي به عنوان يكي از نتايج شهادت و ايثارگري ذكر شده است. از اين نمونه مي توان به شعار «اين طلوع آزادي است، جاي شهدا خالي است» اشاره كرد كه اين معنا را مي رساند كه در نتيجه شهادت آنان آزادي به دست آمده، ولي خود آنان حضور ندارند. گلستان و گلگلون شدن ايران نيز در اثر خون شهيدان در 8 مضمون ديده مي شود كه از استعاره هاي معمول در فرهنگ ماست. از ديگر نتايج مهم شهادت و ايثارگري، رسيدن به بهشت جاودان و سعادت ابدي است كه در 12 مضمون مانند: «راه سعادت ما، جهاد و اتحاد است» مطرح شده است. به علاوه، جالب توجه است كه در7 مضمون نتيجه ترك شهادت و ايثارگري ذلت و خواري ذكر شده است. مانند «نه سازش، نه ذلت، جهاد تا شهادت.» قابل ذكر است كه بعضي از زير مقوله هاي اين جدول رابطه نزديكي با بعضي از زيرمقوله هاي جدول شماره 4 دارند. در آنجا شهادت براي اهدافي مانند آزادي و سرنگون كردن شاه و رژيمش ارزشمند تلقي شده بود و در اينجا به دست آمدن آزادي و سرنگون شدن شاه و رژيمش به عنوان نتيجه شهادت ذكر شده است. در مضمون هايي از اين شعارها تعلق شهيدان به اقشار اجتماعي خاص، به شهر و استان و محل خاص، يا به سازمان ها وگروه هاي سياسي خاص آمده است. جدول زير توزيع اين مضمون ها را نشان مي دهد. جول شماره 7 ـ توزيع مضمون هاي مربوط به تعلق شهيدان به اقشار و محل ها و گروه ها موضوع زير ـ مقوله ها / تعداد مضمون / درصد تعلق شهيدان به اقشار اجتماعي مختلف / 57 / 0,76 تعلق شهيدان به استانها، شهرها ومحلات مختلف / 11 / 3,17 تعلق شهيدان به سازمانها و گروههاي خاص / 7 / 7,6 جمع / 75 / 0,100 چنان كه ملاحظه مي شود، 76 درصد اين مضمون ها و يا 57 مضمون مربوط به تعلق شهيدان به اقشار مختلف است كه براي خودداري از اطاله كلام جزييات آن آورده نشده است. از اين اقشار مي توان به جوانان (6 مضمون)، پاسداران (5 مضمون)، دانشجو و محصل (7 مضمون)، معلم (6 مضمون)، سرباز (7 مضمون، همافر (6 مضمون) اشاره كرد. بيشترين تكرار مربوط به مضمون «برادر» مي باشد، كه در 11 شعار آمده است. به عنوان نمونه مي توان به شعارهاي «ايران شده گلستان، از خون نوجوانان» و «با خون پاسداران، سردشت لاله گون شد» و «برادران شهيد، منزل نو مبارك» اشاره كرد كه حاوي چنين مضمونهايي هستند. در 11 شعار نيز مضمونهاي مربوط به تعلق شهيدان به استان، شهر و محله خاص آمده است، مانند: «ياد شهيدان اردبيل گرامي باد». در 7 شعار نيز مضمونهايي مربوط به تعلق شهيدان به سازمانها و گروه هاي خاص مطرح شده است، مانند: «درود بر شهيدان دانشگاه». ايجاد ارتباط بين جنبش انقلاب اسلامي و قيام امام حسين(ع) يكي ديگر از موضوعاتي است كه در شعارهاي مربوط به شهادت و ايثارگري ديده مي شود. در اين زمينه 61 مضمون وجود داشته است كه چگونگي توزيع آنها در زيرمقوله هاي مربوط به جدول 8 آمده است. جدول شماره 8 ـ توزيع مضمونهاي ارتباط شهادت و ايثارگري با قيام امام حسين(ع) موضوع زير ـ مقوله ها / تعداد مضمون ها / درصد تعظيم و تكريم ماه محرم، ماه خون و شهادت / 13 / 3,21 حسيني بودن راه شهيدان و ضرورت ادامه آن / 12 / 7,19 حسيني بودن نهضت انقلاب اسلامي / 12 / 7,19 مضامين عاشورا و كربلا / 14 / 0,23 ساير مضمونهاي مربوط / 10 / 3,16 جمع / 61 / 0,100 اين جدول نشان مي دهد كه در شعارهاي مورد بررسي، در 13 مضمون به نحوي موضوع ماه محرم به عنوان ماه قيام و شهادت و ايثارگري و جانبازي مطرح شده است و با انقلاب اسلامي پيونده داده شده است، مانند: «محرم ماه خون است، ستمگر سرنگون است». همچنين در 12 مضمون راه شهيدان انقلاب، راه حسيني و ادامه راه حسين(ع) عنون شده و بدين ترتيب ارتباط بين قيام امام حسين(ع) و انقلاب اسلامي برقرار شده است. شعار «رهبر ايران خميني است، راه شهيدان حسيني است» مطرح شده است و بدين سان بين انقلاب اسلامي و واقعه قيام امام حسين(ع) رابطه نزديك برقرار گرديده است. مفاهيم عاشورا و كربلا نيز در 14 شعار مطرح شده و باز انقلاب اسلامي به واقعه كربلا ربط داده شده است. در شعار «خون شهيدان حق، جوشيده از كربلاي ايران» به خوبي اين پيوند ديده مي شود. بدين ترتيب مي بينيم بين انقلاب اسلامي و قيام امام حسين(ع)، كه در فرهنگ شيعي ايران هميشه زنده بوده است، ارتباط نزديك و همگوني برقرار شده و بدين سان هم انقلاب و رهبري آن مشروعيت پيدا كرده و هم انقلاب اسلامي براي مردم معنا و مفهوم ملموسي يافته و هم از احساسات غني اسلامي مردم درجهت شهادت وايثارگري براي انقلاب استفاده شده است. در 49 شعار نيز مضاميني مربوط به اعلام آمادگي براي شهادت و ايثارگري در راه انقلاب و دعوت از اقشار مختلف مردم براي فداكاري و جانبازي در راه انقلاب وجود دارد، كه توزيع آنها را در جدول زير مي بينيم. جدول شماره 9 ـ تويع مضمونهاي اعلام آمادگي و دعوت براي شهادت و ايثارگري موضوع زير ـ مقوله / تعداد مضمونها / درصد اعلام آمادگي براي شهادت و ايثارگري / 21 / 9,42 دعوت از مسلمانان براي قيام، شهادت وايثارگري / 16 / 6,32 دعوت از اقشار مختلف براي قيام، شهادت و ايثارگري / 12 / 5,24 جمع / 49 / 0,100 جدول شماره 9 نشان مي دهد كه در 21 شعار مضمون هايي دال بر اعلام آمادگي جهت شهادت و ايثارگري در راه اسلام و انقلاب آمده است. به عنون نمونه مي توان به شعار «با اتحاد كامل آماده قياميم، تا آخرين قطره خون فرمانبر اماميم» و «قسم به رهبر زنان فاطمه، ندارم از كشته شدن واهمه» اشاره كرد. همچنين در 16 شعار مضمونهايي خطاب به مسلمانان وجود دارد كه از آنها براي قيام و شهادت وايثارگري دعوت شده است. مثلاً شعار «جهاد كن مسلمان، اين سرزمين خون را، آزاد كن مسلمان» داراي چنين مضموني است. در 12 شعار نيز مضمون هاي دعوت از قشرهاي خاصي، مانند قشر معلم و محصل، براي قيام و شهادت ديده مي شود. مانند: «محصل، محصل به پا خيز، برادرت كشته شد». همانطور كه در جدول شماره 2 آمد، علاوه بر مقولات فوق، مضمون هايي نيز در اعلام نفرت و انزجار از كشندگان شهدا، خطاب به آمريكا و شوروي و ... (21 مورد) و تكريم و بزرگداشت شهداي خاص، مانند شهيد چمران، باهنر، بهشتي، مطهري و شريعتي (22 مورد) و انتظارات شهدا (10 مورد) وجود دارد، كه به علت طولاني شدن مقاله از ذكر جزييات آنها خودداري مي شود. نتيجه گيري: در اين مقاله، كه موضوع آن بررسي مضمون هاي مربوط به شهادت وايثارگري در شعارهاي انقلاب اسلامي بود، پس از طرح مباحث نظري و چارچوب مفهومي مطالعه، روش تحليل محتواي تحقيق توضيح داده شد. آنگاه سعي شد براساس مقوله هاي حاصل از چارچوب مفهومي، و با استفاده از روش مذكور، 395 شعار مربوط به شهادت وايثارگري تحليل محتواي مضموني شوند، تا معلوم شود چه موضوعات و مضاميني در اين شعارها وجود دارد. اين بررسي نشان داد كه در شعارهاي مرود بررسي حدود 700 مضمون مربوط به شهادت وايثار وجود دارند كهدر 10 مقوله پخش شده اند. بيشترين تمركز اين مضمون ها در دو مقوله ارزش هاي غايي و ابزاري شهادت و ايثارگري مي باشد، كه با هم 293 مضمون و 41 درصد آنها را مي سازند. دو مقوله آمادگي براي شهادت و جانبازي در راه رهبر ونتايج حاصل از شهادت و ايثارگري نز هر يك حدود 11 درصد و يا 80 مورد از اين مضامين را به خود اختصاص داد ه اند. در 61 مضمون (حدود 9 درصد آنها) نيز ارتباط بين انقلاب اسلامي و قيام امام حسين(ع) برقرار شده است. اين 5 مقوله با هم 73 درصد مضمون ها را تشكيل داده و بقيه مضمونها نيز در 5 مقوله ديگر توزيع شده اند. به طور كلي اين بررسي نشان مي دهد كه اولاً حجم قابل توجهي از شعارهاي انقلاب، يعني 95 درصد آنها حاوي مضمون هايي درباره شهادت و ايثارگري است، و اين نشان دهنده اهميت اين ارزش اسلامي در فرايند انقلاب، در بسيج انقلابي و سرنگون كردن رژيم قبلي است. ثانياً، مضامين يافته شده در اين شعارها مطابقت بالايي با ايدئولوژي اسلامي و ارزشهاي اسلامي دارد. ثالثاً، چگونگي توزيع مضمون ها در مقوله و زير مقوله هاي مربوط نشان مي دهد كه مردم مسلمان ايران براي ايجاد يك نظام اسلامي و برقراري جامعه مبتني بر ارزشهاي اسلامي، براساس باورهاي اسلامي حاضر بودند با شوق و شور و با انخاب خود پذيراي شهادت باشند، تا يا رژيم حاكم را سرنگون كرده و جامعه اي اسلامي برپا كنند و يا به فيض عظيم شهادت نايل گشته و به زندگي سعادتمندانه ابدي در جوار حق مشرف شوند. بعيد به نظر مي رسد بدون وجود چنين ارزشهايي و اعتقاد راسخ مردم بدانها و معنا كردن انقلاب و رهبري آن در قالب فرهنگ شيعي قيام امام حسين(ع) چنين انقلاب شكوهمندي و چنان پيروزي عظيمي به دست مي آمد.