روزنامه ای بر بالای گزارشش تیتر زده بود: «آمار طلاق در مرز بحران».
این روزهای قرنطینگی و در خانه زیاد ماندن؛ دردسرهای خاص خودش را هم دارد. جزئیات اخلاقی اشخاص داخل منزل، بیشتر از سابق دچار اصطکاک با همدیگر میشوند.
صحبت از بحران دریاچه ارومیه نیست. بحران دریاچه ارومیه که گرچه باوجود بارها هشدار کارشناسان زیست محیطی در طی سالها شکل گرفته است، بحمدالله با بارندگی های اخیر و سیاست های در پیش گرفته شده؛ یک مقداری اوضاعش بهتر از سابق شده است.
سالهای پیش به شوخی میشد گفت که: به دریـا بنگــرم، خشکـی ببینـم به خشکـی بنگـرم، چیزی نبینم! دریاچه ای بانمک و مهربان که هیچکس را غرق نمیکرد و حتی کسانی هم که شنا بلد نبودند، وقتی میدیدند که آب مفتی گیرشان آمده و دست به عمل شنا میزدند؛ با هر وزنی که داشتند، روی آب به حالت شناور میماندند و غرق نمیشدند. و از این رهگذر، کلی صرفه جویی ارزی میشد. چرا که لازم نبود در اطراف دریاچه، غریق نجات استخدام کنند و هزار و یک دنگ و فنگ دیگر.
…بگذریم. صحبت از بحران دریاچه ارومیه نیست. سخن از موضوع طلاق ـ این ابغض الحلال ـ است که روزنامه ای بر بالای گزارشش تیتر زده بود: «آمار طلاق در مرز بحران». در این گزارش از سوی معاونت اجتماعی و پیشگیری از آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور آمده بود که متأسفانه از هر ۵/۶ ازدواج به عمل آمده، یک موردش به طلاق میانجامد.
در این گزارش، اعتیاد خانمانسوز عامل رسمی و آشکار طلاق و ـ روم به دیوارـ ناتوانی جنسی، دلیل غیر رسمی و پشت پرده آن برشمرده شده است.
بسته پیشنهادی:
رسیدگی به معضل اجتماعی ـ خانوادگی طلاق لاکردار و بررسی و کارشناسی علل و عوامل پیدا و پنهان آن البته که کار ما نیست. به روال سهراب سپهری، کار ما نیست شناسایی راز همه چیز!…تنها کاری که در این خصوص از ما ساخته است، این است که طبق مرام و معرفت معمولی که داریم؛ در این صحنه نیز اقدام به تقدیم یک بسته پیشنهادی بکنیم. شاید در عین ناتوانی، کمک حال باشد:
۱ـ علاج آماری:
حالا که از هر ۵/۶ ازدواج (یا اگر گردش کنیم، از هر ۶ ازدواج)، یک فقرهاش منجر به طلاق میشود؛ خب عقل آدم حکم میکند که آن نفر ششمی ازدواج نکند. همان پنج نفر که ازدواج میکنند، کافی است. حالا این که باز برای خودش یک نفر کامل است؛ بیچاره آن نیم نفری که در فرایند گرد کردن رقم ۵/۶، نیست شد و الآنه معلوم نیست دارد چه کار میکند.
۲ـ انتقال تجربه:
زمینه ای فراهم شود تا آن یک موردی که طلاق میگیرد، تجربیات ناکامی و ناموفقیتی خودش را رک و پوست کنده در اختیار آن پنج مورد دیگر قرار دهد تا مبانی و مبادی زندگی مشترکشان بیش از پیش، سفت و محکم گردد. طوری که به هر بادی نلرزند. انسان، بیدی نیست که به هر بادی بلرزد. اسنادش هم موجود است. خود نگارنده، کسی را میشناسد که تا به حال سه چهار بار ازدواج موفق کرده است.
۳ـ ریشه کنی از بیخ:
مشکل و معضل لامصب اعتیاد، بارها از ریشه کنده شده است؛ اما ظاهراً این ریشه کنی ها کفاف نمیدهد. گویا دست هایی از بیرون در کار است که باز زمین و زمینه رشد ریشه های خشخاش را فراهم میآورند. فلذا چون کار از محکم کاری عیب نمیکند، این دفعه باید ریشه اعتیاد را از بیخ ـ و بلکه هم پایینترــ کند و دور انداخت. در این راستا، روی کمک های بلاعوض افغانستان هم میشود حساب باز کرد. حساب حساب است، کرزای رئیس جمهور!
4ـ افزایش دانایی و توانایی:
نهادهای تربیتی و اجتماعی و فرهنگی باید در امر حسنه ازدواج، دانایی و توانایی زوجین را برای یک ازدواج کارآمد و خوشبخت، به طور همزمان بالا ببرند. در این مقوله هم عمل ادغام، چیز خوبی است. ادغام دانایی با توانایی. باید که شعر معروف«توانا بود هرکه دانا بود» را بیش از پیش شعاری کنیم. باشد که کارگر افتد. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. همین!
نویسنده : رضا رفیع – روزنامه اطلاعات
توضیح اینکه یکی ازمواردبدلیل نامتقارن بودن باقوانین سایت توسط بنده حذف گردید.فرشون