پاسخ به:مشاعره صائمین - 3
تا هلال ماه شوال از افق شد آشکار ساقی از راه وفا، کام دل ناکام داد خلعتی از تار و پود نور بر اندام جان حضرت جانان ز لطف بیکران انعام داد
دردا که ماه رحمت حق باز هم گذشت با آن که لحظه لحظه او مغتنم گذشت درهای مغفرت به روی ما گشوده بود مهمانی خدا به وسعت جود وکرم گذشت
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامه اعمال،سیاهی چو دخان رفت
با قامت،چون تیر درین معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
صائب تبریزی
تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است میهمانی شد به پایان و نگارم رفته است
با گل این باغ تازه انس پیدا کرده ام گرم گل بودم که دیدم گل گزارم رفته است
تا شیاطین را براند از زمین
عرصه ی پیکار دارد عید فطر
انتهای جاده ی ماه صیام
گلشنی بی خار دارد عید فطر
محمود تاری
رمضان،ای گناه شوی بشر زآن همه چشمههای اشک زلال
رمضان،ای فضای رحمت حق که زند مرغ دل، به اوج تو بال
لحظات دعا،خداحافظ
روزهای خدا،خداحافظ
چشم های به در،خداحافظ
لحظات سحر،خداحافظ
مهدی رحیمی
ظاهر قرآن چو جان آدمی است كه نقوشش ظاهر و جانش خفی است
تو نخواهی این همه شب زنده داری را چه سود؟!
تا دل من هم شود احیا جوابم را بده
دست خالی رد نکن من را ز کویت ای کریم
بی نوایم،سائلم،آقا جوابم را بده
فائزه سادات معززی
هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضان
سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان
نفس خود را بشکنید ای اهل راز
دشمنی غدار دارد عید فطر
با تمام مخلصان روزه دار
نازنین رفتار دارد عید فطر
رسیده عیدصیام و نیامدی آقا جهان نموده قیام و نیامدی آقا
ای ماه صیام ارچه مرا خود خطری نیست / حقا که مرا همچو تو مهمان دگری نیست ای داده به باد این مه بابرکت و باخیر / مانا کهت از این آتش در دل شرری نیست
تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است
ماه مهمانی تمام و مهنگارم رفته است
با گل این بوستان تازه انسی داشتم
گرم گل بودم که دیدم گلعذارم رفته است
تنها نه ما، ز آب و غذا روزه داشتیم
ازغیر یار دل بگرفتن ،چه خوش تر است
چون جان و دل بریده شد از ماسوی، دلا
اکنون شراب وصل چشیدن، میسر است