پاسخ به:مشاعره صائمین - 3
تا هلال ماه شوال از افق شد آشكار ساقي از راه وفا، كام دل ناكام داد
خلعتي از تار و پود نور بر اندام جان حضرت جانان ز لطف بيكران انعام داد
دست خالی آمدم، با دست خالی می روم یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن
نوپوش جامه، کن وجودت را معطر
هرآنچه را یک ماه کشتی،وقت چیدست
تهلیل گویان کن نمازت را اقامه
فطریه ده،درعید این کاری حمید اسـت
اسماعیل تقوایی
تمام شد رمضان, تازه ما شروع شديم به شب نشينى عشاق ماه کم آورد
به بارگاه کريمت گناهکار آمد ولى ببخش اگر که گناه کم آورد.
دست افشان، پايكوبان جانب ساقي رويد چون كه عيدي باده ي جانبخش آن خوشنام داد
روزه داران را ز راه مرحمت در صبح عيد ايزد جان آفرين پاداش آن ايام داد
دردا كه ماه رحمت حق باز هم گذشت
با آن كه لحظه لحظه او مغتنم گذشت
درهاى مغفرت به روى ما گشوده بود
مهمانى خدا به وسعت جود و كرم گذشت
تا هلال ماه شوال از افق شد آشکار ساقی از راه وفا، کام دل ناکام داد خلعتی از تار و پود نور بر اندام جان حضرت جانان ز لطف بیکران انعام داد
تا پیک صبا مژده ز عید رمضان داد او باب چنان را ز. رخ ماه نشان داد از آتش دوزخ همه را حضرت جانان از یُمن چنین روز بکف خط امان داد
درود باد به ماهی که از نسیم خوشش
رسید بوی خداوند،دم به دم به مشام
به وسعت همه عالم برای مهمانان
گشوده بود خداوند،سفره ی اطعام
ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
بی قدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت
صائب تبریزی
تنها نه ما،ز آب و غذا روزه داشتیم
از غیر یار دل بگرفتن ،چه خوش تر است
چون جان و دل بریده شد از ما سوی،دلا
اکنون شراب وصل چشیدن،میسر است
تو خانه به خانه، با ستم می جنگی
بی عذر و بهانه، با ستم می جنگی
در دست تو سنگ و در گلویت آواز
با سنگ و ترانه، با ستم می جنگی
یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز
هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد ولی
دل ما مست علی،شکر خدا مانده هنوز
زینت ده هر محفلی تو نور چشم هر دلی تو یاور هر سائلی ماه مبارک الوداع
هر کس که خواهان تو است نالان زهجران تو است در فکر دوران تو است ماه مبارک الوداع
صائب:
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت