پاسخ به:مشاعره صائمین - 3
در باز کن آن گونه که همراز بمانم
مردیم ز هجران تو ای یار کجایی
گفتیم سحر یا دم افطار بیایی
بد نیست کمی با دل ما راه بیایی
یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید
اما چه زود حال و هوا جمع می شود
در گوشه گوشههای زمین، رقص کرکس است این شهر زیر فاجعه، بیت المقدس است زیتونهای یائسه را باد چیده است طوفان به عمق باغچهها هم رسیده است
تا دمی مانده سر بر آر از خواب ور نه صور خدا دمیده شود
در جهنم ندامتی است کزو دست و لبها همه گزیده شود
در اين مَهِ رحمت به مَنِ خسته نظر كن بر وصل خود اكنون بده آقا تو نويدم داغي به دلم مانْد كه در اين همهي عمر يك گل ز گلستان جمال تو نچيدم
مبارک باد ماه عشقبازان
که بنشینند در ایوانت ای ماه
مبارک باد عید روزه داران
نکویان جهان مهمانت ای ماه
هرآنچه درد دل داری به عالم سحر با حقتعالی گفتگو کن اگر خواهی تو فیض از محضرحق از او توفیق طاعت آرزو کن
نور به افلاک داد،ذکر هو الله ما
ذکر هو الله ما،اشک سحرگاه ما
ناله العفو ما از رمضان دل ربود
گاه دعای سحر،گاه ابوحمزه بود
در نماز عید شرکت کن کنار مومنین
می دهد مزدی نکو حق صائم دل پاک را
اسماعیل تقوایی
ای فدایِ سفره داری که به ما هم راه داد میزبان ها این حوالی ناز مهمان می خرند
وقت خوبی آمدی امشب امان نامه بگیر آخرین شبها گدایان را فراوان می خرند
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
از سفره نان و آب و غذا جمع می شود
آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود
دارد ز دستهای گدا جمع می شود
دارد غروب ماه خدا می رسد رفیق پایان اشک و سوز و نوا می رسد رفیق
قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است
جدایی از سحر و محفل دعا سخت است
برای دیده شب زنده دار خود گریم
قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است
تا می توانی توشه گیر از ماه پرفیض خدا
یک سال دوری تو و این ماه ایمان می رسد
ای کاش فیض ماه حق در جان ما مانا شود
بینیم یک سال دگر این مه فروزان می رسد
در ماه خدا، خانه تکانی کردیم همپای فرشته، مهربانی کردیم جان را که اسیر تختهبند تن بود در فرصت روزه، آسمانی کردیم