پاسخ به:مشاعره صائمین - 3
محمدمهدی سیار
تا سنگر غزه خالی از غیرت ماست در هیئت ما سینهزنی باد هواست گیسوی زنانِ غزه خونآلود است یاران علی را چه شده؟ مرد کجاست
تا به درکی برسم، سُکر سحرگاهی را راهی میکدهای در عتباتم رمضان ربّنایی به لبم آمد و ناگه پر زد شورش انداخته ای در کلماتم رمضان
(عبدالرحیم سعیدی راد )
نی ستانیم و ز آواز «بلی» سرشاریم ما و سازش؟ نه! که آهنگ خدا را داریم
یا علی! قوت اخلاص در ین بازو نه یا علی! زور یداللهی خود در او نه
ناگهان حبس میشوی یک روز درتن یک حصار اجباری سالها بین خواب و بیداری غرق یک انزجار اجباری باز تاریخ میشود تکرار، دشمن اینبار آمده به شکار می شود خاکِ مسجدالاقصی طعمۀ یک شکار اجباری
یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید
اما چه زود حال و هوا جمع می شود
نزد طبیب حال دلم خوب می شود
وقتی طبیب هست شفا جمع می شود
در اين مَهِ رحمت به مَنِ خسته نظر كن بر وصل خود اكنون بده آقا تو نويدم داغي به دلم مانْد كه در اين همهي عمر يك گل ز گلستان جمال تو نچيدم
مسجد، ستاره، زنجیر، بالا بلا فلسطین در خون شكوفه داده است نامت كجا فلسطین با هر شهید هر خون، هر سنگ رو به دشمن هر بار میشكوفد در كوچهها فلسطین
نور به افلاک داد،ذکر هو الله ما
ذکر هو الله ما،اشک سحرگاه ما
ناله العفو ما از رمضان دل ربود
گاه دعای سحر،گاه ابوحمزه بود
دل از روزه شود آیینه دوست
در او پیدا رخ جانانت ای ماه
سلام سید سجاد و عباد
نثار طلعت رخشانت ای ماه
هر كودك مبارز در بازی بزرگان با سنگ مینویسد بر شیشهها: فلسطین من سنگ میشوم سنگ، در روز رجم شیطان تو چرخ میزنی چرخ، در كربلا فلسطین
نقش وجود و عدم، نام علی بود و بود
بعد خدا دم به دم، نام علی بود و بود
ذکر خداوند هم نام علی بود و بود
مدح علی هم همان مدح محمّد بوَد
درون آتش نمرودها اینبار میسوزد
گلوی «الخلیل» از ذبح فرزندان اسماعیل
بیا ای منتقم! با ذوالفقار بیقرارت تا
نماند روی نقشه لکهای بین فرات و نیل
قاسم صرافان
لب فرو بستید از نوشیدنی گر چند گاه
از خم وحدت شما را باده ی گلفام داد
دست افشان،پایکوبان جانب ساقی روید
چون که عیدی باده ی جانبخش آن خوشنام داد
دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا»ست
دیدم آیینهام از سوز و گداز رمضان
بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا
بعد از این دست من و دامن ناز رمضان
نزول دفتر عشق و صعودش
شب قدر است در دورانت ای ماه
به شادروان عزت روزه داران
عیان بینند قدر و شانت ای ماه