0

فلسفه غیبت امام زمان (عج)

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

فلسفه غیبت امام زمان (عج)

فلسفه غیبت امام زمان (عج)

بنام خدا

فلسفه غیبت امام زمان (عج) - بخش اول

1. حفظ دین خدا

با گذشت زمان و آمیختن سلیقه‌ها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و گرایش‌های مختلف به مکتب‌های انحرافی و دراز شدن دست مفسده‌جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پاره‌ای از قوانین الهی و آموزه‌های دینی از دست می‌رود و دست‌خوش تغییرات زیان‌بخشی می‌گردد.

این آب زلال که از آسمان وحی نازل شده، با عبور از مغزهای این و آن، تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست می‌دهد. این نور پرفروغ، با عبور از شیشه‌های ظلمانی افکار تاریک، کم‌رنگ‌تر می‌گردد. خلاصه با آرایش‌ها و پیرایش‌های کوته‌بینانه افراد و افزودن شاخ و برگ‌های تازه به آن، چنان می‌شود که گاهی انسان در بازشناسی مسائل اصلی، دچار اشکال می‌گردد. آن شاعر، خطاب به پیامبر (ص) می‌گوید:

شرع تو را در پی آرایشند                        دین تو را از پی پیرایشند        

بس که فزودند بر آن برگ و بر               گر تو بینی نشانسی دگر

با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع مسلمانان کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر تعالیم اسلامی را به شکل اصلی‌اش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟

می‌دانیم در هر مؤسسه مهمی، صندوق نسوزی وجود دارد که اسناد مهم را در آن نگهداری می‌کنند تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند و در صورت آتش‌سوزی، از خطر حریق مصون باشد، چرا که اعتبار و حیثیت آن مؤسسه در گرو حفظ آن اسناد و مدارک است.

سینه امام زمان (عج) و روح بلند او، صندوقچه حفظ اسناد آئین الهی است که همه اصالت‌های نخستین و ویژگی‌های آسمانی این تعلیمات را در خود نگاه‌داری می‌کند.

امیرالمؤمنین علی (ع) درباره فلسفه غیبت می‌فرمایند:

«لَا یَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ خَائِفاً مَغْمُورا لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ رُوَاةُ کِتَابِه(4)؛ زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست، خواه آشکار و مشهور باشد یا ترسان و پنهان تا دلایل الهی و نشانه‌های روشن پروردگار و راویان کتابش باطل نگردد و به خاموشی نگراید.»

 2.حفظ جان

یکی از دلایل غیبت امام زمان (عج) حفظ جان ایشان است. خداوند حکیم با پنهان ساختن آن امام، ایشان را از شر دشمنان حفظ کرده است. امام صادق (ع) در این‌باره می‌فرمایند:‏ «إِنَّ لِلْقَائِمِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ إِنَّهُ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ یَعْنِی الْقَتْل‏(5)؛ همانا برای قائم قبل از آنکه قیام فرماید غیبتی است؛ چرا که در هراس است.»

برای روشن شدن موضوع، بهتر است نگاهی کوتاه به زندگانی و حیات پدران آن بزرگوار داشته باشیم و گوشه‌ای از تاریخ آن‌ها را مرور کنیم که چگونه دشمنان ائمه (علیهم السلام)، تک‌تک آنان را به شهادت رساندند.

حتی عباسیان پس از آنکه پدر بزرگوار امام مهدی (ع) را زهر دادند و کشتند، بی‌درنگ برای کشتن خود امام زمان (عج) شبانه به درون خانه ریختند با آنکه پسر داشتن امام عسکری (ع) برای آن‌ها قطعی نبود؛ اما به لطف الهی از شهادت حتمی نجات یافت.

پس بهترین محافظ طبیعی و پاسبان عادی حیات امام مهدی (عج)، ناشناخته بودن ایشان است و غیبت امام، بزرگ‌ترین رحمت الهی برای ما است و اگر این غیبت، تبدیل به حضور گردد، زندگانی آن امام به شهادت تبدیل می‌گردد.

البته خداوند متعال می‌تواند به هر شکلی امام زمان (عج) را حفظ کنید؛ زیرا قدرت خداوند محدود نیست؛ اما از آنجا که خالق هستی کارها را بر طبق اسباب و از مجرای عادی انجام می‌دهد، بنا نیست برای حفظ وجود انبیاء و ائمه و ترویج دین از روش عمومی اسباب و علل دست بردارد و برخلاف جریان عادی عمل کند و گرنه دنیا دار تکلیف و اختیار و امتحان نخواهد بود.

سؤال که پیش می‌آید این است که مگر امام زمان (عج) از مرگ می‌ترسند؟

امام زمان (عج) مانند پدران پاکش از مرگ هراسی ندارد و لکن کشته شدنش به صلاح دین و جامعه نیست، زیرا هریک از پدرانش که از دنیا رحلت می‌نمودند، امام دیگری جانشین می‌شد؛ ولی اگر امام زمان (ع) کشته شود جانشینی ندارد و زمین خالی از حجت خواهد ماند و وعده الهی برای تحقق اهداف انبیاء توسط ولی عصر (ع) محقق نخواهد شد.(6)

3. آزادگی از بیعت دیگران

یکی دیگر از فلسفه‌های غیبت، آزادگی از بیعت دیگران است.

آن هنگام که امام حسن (ع) به خاطر مصالح اسلام و مسلمین تن به مصالحه با معاویه داد، برخی از مردم زبان به ملامت گشودند، آن حضرت در پاسخ فرمودند: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ یَقَعُ فِی‏ عُنُقِهِ‏ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِی یُصَلِّی رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلَادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَج(7)؛ آیا ندانستید که هیچ یک از ما ائمه نیست، مگر اینکه بیعت با ستمگری بر گردن او قرار می‌گیرد؛ مگر قائم که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می‌گذارد. پس به درستی که خداوند تبارک و تعالی ولادتش را مخفی و شخصش را پنهان می‌سازد تا هنگامی که قیام می‌کند، بیعت هیچ کس بر گردنش نباشد.»

این مفهوم در کلامی نورانی از خود امام زمان (ع) نیز آمده است: «وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ‏(8) إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِی (ع) إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّی أَخْرُجُ حِینَ أَخْرُجُ وَ لَا بَیْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ‏ الطَّوَاغِیتِ‏ فِی‏ عُنُقِی(9)؛ در خصوص علت غیبت [سؤال کرده بودید]، خداوند [در قرآن کریم] می‌فرماید: ای اهل ایمان از چیزهایی سؤال نکنید که اگر برای شما روشن شود، ناراحت می‌شوید. بدانید که هر کدام از پدران من بیعت یکی از طاغوت‌های زمان خویش را بر گردن داشتند، ولی من وقتی قیام می‌کنم، بیعت هیچ یک از [گردنکشان و] طاغوت‌های زمان را بر گردن ندارم.»

می‌توان گفت: استشهاد امام به آیه شریفه به این معنا است که شما خودتان علت غیبت بوده‌اید و بدانید شما با تنها گذاشتن ائمه آن‌ها را به بیعت با گردنکشان ناگزیر ساخته‌اید!

 4.غیبت سری الهی

یکی از بهترین پاسخ‌ها جهت فلسفه غیبت این است که غیبت سری الهی است. امام صادق (ع) می‌فرماید: «حکمت غیبت او همان حکمتى است که در غیبت حجّت‌های الهى پیش از او بوده است و وجه حکمت غیبت او پس از ظهورش آشکار می‌گردد، همچنان که علت کارهاى حضرت خضر (ع) از شکستن کشتى و کشتن پسر و بر پا داشتن دیوار بر موسى (ع) روشن نبود تا آنکه وقت جدایى آن‌ها فرا رسید.(10)... غیبت، امرى از امور الهى و سر‌ی از اسرار خدا و غیبى از غیوب پروردگار است و چون می‌دانیم که خداى تعالى حکیم است، قبول مى‏کنیم که همه افعال او حکیمانه است، اگر چه دلیل آن روشن نباشد.(11)

این مبحث ادامه دارد......

پی نوشت ها:

4. تحف العقول، ص 170.

5. کافی، ج‏1، ص 335.

6. همان.

7. کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص 316.

8. مائدة/ 102.

9. کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص 485.

10. سخنران می‌تواند در ذیل این بحث، اشاره‌ای به داستان حضرت موسی و خضر (علیهما السلام) داشته باشد.

11. کمال الدین-ترجمه پهلوان، ج‏2، ص 235.

منبع : سایت حجیج

 

شنبه 16 فروردین 1399  3:00 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها