دعای جوشن صغیر یکی از گنجینههای ارزشمند بر جای مانده از امام موسی بن جعفر(ع) است که در قالب ۱۷ فراز منش شاکرانه زیستن را به انسان یاد میدهد.
یکی از گنجینههای ارزشمند بر جای مانده از امام موسی بن جعفر(ع)، دعایی به نام «جوشن صغیر» است که در کتاب مفاتیحالجنان پس از دعای «جوشن کبیر» آن را دیده و شاید خوانده باشیم. دعای جوشن صغیر، به گفته کفعمی در حاشیه کتاب «بلد الامین» از دعاهای پر ارج و پرمحتوای شیعه است. محتوای این دعای زیبا که از زبان امام موسی کاظم(ع) نقل شده از جهاتی قابل بررسی و توجه است؛ یک جنبه جالب توجه آن، ترسیم شرایط تاریخی و دشمنیهای خلفای بنی عباس علیه امام موسی کاظم(ع) در مقدمه این دعا است؛ یکی از ویژگیهای «جوشن صغیر» این است که در عین حال که دعا است، نوعی گزارش تاریخی نیز در آن دیده میشود. جهت دیگر، جنبه عبادی و آموزنده آن در ارتباط با دقایق و ظرایف شکرگزاری بنده نسبت به رب العالمین است.
این دعا شامل ۱۷ بند است که پایان آنها ـ با اندکی تفاوت ـ به این عبارت ختم میشود: «فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ، وَذی اَناةٍ لا یعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنی لِنَعْمآئِک مِنَ الشّاکرینَ ولاِلاَّئِک مِنَ الذّ اکرینَ» (پس تو را سپاس ای پروردگار توانای شکست ناپذیر، و بردباری که شتاب نورزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا بر نعمت هایت از شاکران و در برابر عطاهایت از ذاکران قرار بده). در این عبارت که در همه بندها تکرار میشود ترکیب دو صفت قدرت و بردباری پرودگار را میبینیم که در کنار هم بسیار زیبا است.
در هر بند نعمتی ذکر و در پایان آن حمد الهی بیان میشود. در سه بند اول، امام موسی کاظم(ع) از دشمنیها، تعدیها و حسدهایی که متوجهشان شده و به رحمت الهی شرّ آنها برطرف شده است، سخن به میان میآورند. در بند سوم و چهارم نیز نعمتها را به شکلی بسیار زیبا ترسیم میکنند و در بندهای پس از آن، به صورت مقایسهای داشتههای خود را ذکر میکنند که آموزنده و در خور توجه است.
آغاز دعای «جوشن صغیر» اندکی متفاوت است. این دعا با ترسیم شرایط دشواری که امام موسی کاظم(ع) با آن مواجه هستند، آغاز میشود:
«خدایا چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنی اش را به روی من کشید، و لبه تیغش را بر من تیز کرد، و باریک نمود دُم برنده اسلحه اش را و زهرهای کشندهاش را برای من درهم آمیخت و تیرهای بی خطایش را به سوی من نشانه گرفت و چشم نگهبانش از من به خواب نرفت و بر آن است تا نهانی مرا در معرض امور ناخوشایند قرار دهد، و به من بچشاند زهر جگر سوزش را.»
پیش از آغاز دعا در کتاب مفاتیح الجنان نوشته شده است که امام موسی بن جعفر(ع) با رسیدن خبر تهدید از جانب خلیفه(موسی الهادی)، این دعا را میخوانند: «خدایا به ناتوانی من نگریستی و درماندگی ام را از انتقام گرفتن از آن که با ستیزه جویی قصد من کرده بود، دیدی، و تنهایی ام را در برابر بسیاری از آنان که آزار مرا اراده نمودهاند، و در کمین من نشستند مشاهده کردی ... پس مرا به نیرویت تأیید کردی و پشتم را با یاریت محکم نمودی، و تیغ او را به نفع من کُند کردی، و او را پس از جمع آوری نفرات و تجهیزاتش خوار نمودی، و مقام و جایگاه مرا بر او برتری دادی ..»
در سه بند اول دعا، امام موسی کاظم(ع) از دشمنیها، کینه ورزیها و حسادت خلفا نسبت به خویش با خدا سخن میگویند. به عبارتی این متن توصیف امام معصوم از ظلم بیاندازه حکومت بنی عباس نسبت به ایشان است. نکاتی در ضمن این توصیفهای تاریخی به چشم میآید که قابل توجه هستند، در این متن امام موسی کاظم(ع) از ویژگیهای حاکمان بنی عباس از جمله دشمنی شدیدشان با امام ـ که حاکی از ترس آنها است ـ، حسد و دورویی و نفاقشان سخن میگویند:
«خدایا چه بسیار متجاوزی که با نیرنگ هایش به من ستم کرد، و دام های شکارگیرش را در راهم نهاد، و توجه جستجوگرانه اش را بر من گماشت، و در کمین من نشست همچون کمین گذاردن درندهای برای شکار خویش برای به دست آوردن فرصت مناسب درحالیکه خوشرویی چاپلوسانه نشان داده و به سختی گشاده رویی مینمود» این متن تصاویر روشنی از تزویر و دورویی دشمنان امام و احساس خطرشان را از جانب امام به ما نشان میدهد.
امام در تصویر دیگری در همین دعا از حسد و دشمنی حسود که ایشان را به باد سرزنش گرفته است، به درگاه خدا عرضه میدارد: «خدایا چه بسیار حسودی که از روی حسرت برافروخته گشت و دشمنی که به سبب خشمش به سختی اندوهناک شد، و مرا با نیش زبانش آزرده ساخت و مژگانش را چون نیزهای به بدنم فرو برد، و مرا هدف تیرهای سرزنش نمود، و کاستیهایی را به گردنم انداخت که در خود اوست، پروردگارا پناه جویانه تو را خواندم، درحالی که اطمینان به سرعت اجابت تو داشتم، ... پس به قدرتت مرا از آزار او حفظ کردی.»
یکی از آداب زیبای دعا که از مکتب اهل بیت(ع) آموختهایم همین است که نعمتهای الهی که خداوند در زندگی به ما مرحمت کرده است، مرور کنیم و سپاسگزارانه از آنها یاد کنیم و امام موسی کاظم(ع) در این دعا نیز از این پشتیبانیهای رحیمانه خداوند در موقعیتهای سخت سخن میگویند. جملاتی در این دعا هست که نمایش قدرت ایمان و توکل امام موسی کاظم(ع) است:«فنادیتک یا الهی ... واثِقاً بِسُرْعَةِ اِجابَتِک مُتَوَکلاً عَلی ما لَمْ اَزَلْ اَتَعَرَّفُهُ مِنْ حُسْنِ دِفاعِک عالِماً اَنَّهُ لا یضْطَهَدُ مَنْ اَوی اِلی ظِلِّ کنَفِک» من در حالی تو را خواندم که به سرعت اجابت تو اطمینان محکم دارم و بر آنچه از خوبی دفاعت همیشه میشناختم توکل کردم در حالیکه می دانم کسی که به سایه حمایت تو پناه برد، مورد آزار نخواهد بود.
در ادامه دعا از این فضا که به گونهای ترسیم شرایط زیست امام است، خارج میشود، امام در بند چهارم و پنجم نعمتهایی را خداوند به لطفش نسبت به بندگان ارزانی داشته و دشوارییها و بلاهایی را که از آنها دفع کرده است بیان میکنند که زیبا و خواندنی است.
بخش دیگر این دعا که شامل بندهای ششم تا هفدهم است با عبارت «إِلهی وَکمْ مِنْ عَبْدٍ أَمْسی وَاَصْبَحَ» شروع میشود. امام در چندین فراز پس از این عبارت، شرایط سختی را که ممکن است بنده ای از بندگان خدا در آن قرار گرفته باشد به تصویر میکشند و با استفاده از روش مقایسه، نعمتهایی را که از آن برخوردار هستند؛ همچون عافیت، امنیت، توانمندی، آزادی و ... را مرور میکنند. این بندها هر یک دشواریهای خاصی را که ممکن است در زندگی انسان رخ بدهد برای ما ترسیم کرده و اهمیت داشتههایمان را در زندگی به ما گوشزد میکند.
تصویر اول، بندهای که در آستانه مرگ است: «خدایا چه بسیار بنده ای که شامگاهان و صبحگاهان نمود در سختی مرگ و به شدت و تنگی نفس زنان، و با نگاه به آنچه که بدنها از دیدنش می لرزد، و دل ها از آن بی تاب می شود و من از همه اینها در عافیت و سلامتی هستم.» پایان عبارت مشترک بالا (فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ، وَذی اَناةٍ لا یعْجَلُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنی لِنَعْمآئِک مِنَ الشّاکرینَ ولاِلاَّئِک مِنَ الذّاکرینَ) ذکر میشود.
تصویر دوم، بنده ای که به بیماری و درد گرفتار شده است: «خدای من چه بسا بنده ای که به شامگاهان و صبحگاهان در آمد بیمار و دردمند، در ناله و فریاد، در اندوهش به خود می پیچد و راه گریزی نمی یافت و خوردنی و نوشیدنی گوارایی نمی خورد، و من در تندرستی و سلامت زندگی هستم، همه اینها از توست، پس تو را سپاس ای پروردگار توانای شکست ناپذیر، و بردباری که شتاب نورزی.»
تصویر سوم، بندهای که دچار ترس و وحشت است: «خدایا چه بسیار بندهای که به شامگاهان و صبحگاهان درآمد ترسان و هراسان، پریشان و اندیشناک، فراری و رانده شده، خرابه نشین در تنگنا و مخفیگاهی از مخفیگاهها که زمین با فراخیاش بر او تنگ شد چاره و راه نجات و پناهگاهی نمییابد، و من از همه اینها در امنیت و آرامش و سلامت کاملم».
تصویر دیگر، بندهای که در شرایط جنگ و محاصره دشمن است؛ این فرازها به قدری زیبا هستند که دریغ است از آنها بگذریم: «خدای من و چه بسیار بنده ای که به شامگاه صبحگاه درآمد، درحالی که سختی جنگ و پیکار را با جانش تحمّل می کند، و دشمنان از هر جانب او را با شمشیرها و نیزه ها و ابزار جنگ در محاصره آورده اند، در میان آهن تلاش می کند، نهایت کوشش را بکار گرفته، راه چاره ای نمی یابد، و گریزگاهی نمی یابند، از سختی جراحات بیمار شده، یا در خون خویش زیر سمها و لگدها غلطان گشته، جرعه آبی را آرزو می کند، یا یک نگاه به اهل و فرزندش را تمّنا می نماید، امّا توانی بر آن را ندارد، و من از همه اینها در سلامت کاملم.»
امام به زیبایی شرایط کسی را ترسیم میکنند که در جنگ قرار گرفته، راه گریزی ندارد، دشمنانش او را در محاصره قرار دادهاند و نگاه به خانواده برای او حسرت شده و توانی بر آن ندارد، و در ادامه عرضه میدارند: من از همه اینها در سلامت کاملم: « وَاَنَا فی عافِیةٍ مِنْ ذلِک کلِّهِ فَلَک الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا یغْلَبُ وَذی اَناةٍ لا یجْعَلُ» (سپاس ای پروردگار توانای شکست ناپذیر و بردباری که شتاب نورزی). این دعا سبک و منش شاکرانه زیستن را به انسان یاد میدهد. این معنا سخنی از رسول الله(ص) را به یاد انسان میآورد که فرمودند: «هر کس که سلامت بدن، امنیت خاطر و غذای یک روزش را داشته باشد، گویا همه دنیا را دارد.»
یکی دیگر از شرایطی که امام موسی کاظم(ع) تصویر میکنند، تهیدستی است: «و چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی که تهیدست، بی چیز، عریان، نیازمند، پریشان، دچار هجران، گرسنه، تشنه است و انتظار میبرد که چه کسی به او احسان می کند، یا چه بسا بنده آبرومندی که نزد تو از من آبرومندتر و عبادتش برای تو بیشتر است، در عین حال دچار غل و زنجیر و اسیر دست ستمگر است، ... یا شخصی که به بلای سختی گرفتار آمده و توان ایستادگی در برابر آن را جز به فضل تو ندارد، اما من مورد احترام دیگران، و در نعمت و تندرستی ام، و گرامی ام داشته اند، از آنچه آن درمانده به آن گرفتار است در سلامت کاملم.»
امام در این فراز نکته دقیقی را به ما میآموزند، ایشان میفرماید بنده ای هم هست که از من نزد تو آبرومندتر و عبادتش بیشتر است در عین حال دچار غل و زنجیر است. امام به اشاره این نکته را متذکر شدهاند که نعمت و تندرستی و احترامی که از آن برخوداریم، همه فضل الهی است، نه به جهت شایستگی ما. این مطلبی است که در بند پایانی دعا نیز امام به آن تصریح میکنند : «فَقَدْ فَضَّلْتَنی عَلی کثیرٍ مِنْ خَلْقِک جُوداً مِنْک وَکرَماً لا بِاسْتِحْقاقٍ مِنّی» (همانا تو مرا بر بسیاری از مردمان برتری دادی، نه از روی شایستگی من، بلکه از روی جود و کرمت).
تصویر دیگری که در دعای جوشن صغیر ترسیم میشود، بیماری است:«چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالی که علیل، دردمند، بیمار است و در بستر بیماری و لباس ناخوشی افتاده، و از درد به راست و چپ می غلطد و چیزی از لذّت خوراکی و آشامیدنی را درک نمی کند، با حسرت به خود می نگرد ولی بر دفع زیان و جلب نفعی توان ندارد، و من در سایه جود و کرمت از همه اینها در آرامش هستم، پس معبودی جز تو نیست، که توانای شکست ناپذیر بردباری که شتاب نورزی» ببینید امام موسی کاظم(ع) چه نعمتهایی را میبینند و برای آن شکر به جا میآورند که ما آنها در نظر نمیآوریم؛ همین که میتوانیم از خوردن و آشامیدن لذت ببریم، یا همین که امور خود را میتوانیم به تنهایی انجام دهیم.
تصویر دیگر، بندهای که در زندان است: «چه بسیار بنده ای که به شامگاه و صبحگاه درآمد درحالیکه در تنگناهای زندان ها و محبس ها و با ناراحتی و خواری و در غل و زنجیر به سر می برد، و زندانبان ها و دژخیمان او را دست به دست می گردانند. پس نمی داند با او چگونه رفتار خواهد شد، و چگونه اعضایش بریده خواهد گشت ... و من به جود و کرمت از همه اینها در امان هستم»
تصویر دیگر، اسارت است؛ بنده ای که سرنوشتش با سختی گره خورده، از دوستان و یاران صمیمی جدا افتاده، در دست کافران و دشمنان اسیر است، او را دست به دست به راست و چپ می گردانند، در سیاه چال ها زندانی شده و با غل و زنجیر سنگین گشته و از روشنی دنیا و نسیمش چیزی نمی بیند و «و من از همه اینها به جود و کرمت در آرامش هستم.»
تصویر زیبای پایانی دعا، نمایش کامل توحید است: «سَجَدَ وَجْهِی الذَّلیلُ لِوَجْهِک الْعَزیزِ الْجَلیلِ سَجَدَ وَجْهِی البالی اْلفانی لِوَجْهِک الدّاَّئِم الْباقی سَجَدَ وَجْهِی الْفَقیرُ لِوَجْهِک الْغَنِی الْکبیرِ سَجَدَ وَجْهی وَسَمْعی وَبَصَری وَلَحْمی وَدَمی وَجِلْدی وَعَظْمی وَما اَقَلَّتِ الاْرْضُ مِنّی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (سجده کرد روی خوارم برای ذات عزیز بزرگت، سجده کرد روی فرسوده فانی ام و برای ذات همیشگی ماندگارت، سجده کرد روی پیوسته به تهیدستی ام برای ذات بی نیاز بزرگت، سجده کرد رویم و گوشم و چشم و گوشتم و خونم و پوستم و استخوانم، و همه آنچه زمین از بار وجود من برداشته در برابر پروردگار جهانیان).
بند پایانی دعا تقاضای امام از خداوند برای در امان ماندن از شر دشمن است: «خدایا! من به مدد تو سینه سخت دشمنم فلان پسر فلان را دفع می کنم و از شرّ او به تو پناه میآورم، پس مرا از گزند او کفایت کن بدانسان که کفایت کردی پیامبران و اولیا و بندگان، شایسته ات را از گزند فرعون ها، و دشمنان سرکشت، و از شرّ همه خلقت به مهرت ای مهربان ترین مهربانان، همانا تو بر هر چیز توانایی، و خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی است».
امام موسی کاظم علیه السلام در دعای جوشن صغیر، زاویههای مختلف زندگی ما را که آنها را خالی تصور میکردیم، پر از خدا میکنند، نعمت ها را به ما نشان میدهند و به خدا عرضه میدارند: «کل ذلک منک» این تن سالم، آرامش، در کنار خانواده بودن، لذت بردن از طعم غذاها، هوا و نسیم را احساس کردن، تندرست و توانمند بودن، آسودگی خاطر و ...همه از توست. این «از خدا بودن» را ما نمیبینیم. امام موسی کاظم(ع) این مطلب را برای ما روشن میکنند. چراغهایی را برای ما روشن میکنند که با آن میبینیم چه قدر خدا داشتیم؛ خدایی یاور که مقتدر است و در عین حال بردبار.