جوهر توسل، عبودیت و خضوع است. شخص متوسل کسی است که برای خضوع و خشوع در برابر خداوند حاضر است در برابر بندهای از بندگان الهی تضرع و زاری و از او طلب دعا کند و بدین وسیله خود را در آستان حق، حقیر و ذلیل و خاضع سازد تا شاید همین تحول و انقلاب درونی، سبب پیدایش سنخیت با کمال مطلق شود و اسباب تقرب را فراهم آورد. پیداست اگر شخصی روحیه استکباری داشته و عجب و غرور و خود بزرگ بینی در جان او رسوخ کرده باشد، حاضر به توسل نمیشود.
کسانی که در برابر خداوند گردن فرازی میکنند، به طریق اولی در برابر انبیاء و معصومین (ع) نیز سر تعظیم فرود نخواهند آورد و اهل توسل نیستند. کسی که در برابر معصومین و انسانهای کامل که عبد خدایند حاضر به خضوع نیست، دیر یا زود در برابر خداوند نیز گردن فرازی خواهد کرد.
قرآن کریم در آیه پنجم سوره منافقون به وضوح بدین لطیفه اشاره فرموده است:
و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رؤسهم و رأیتهم یصدون و هم مستکبرون.
آن هنگام که به آنان (منافقان) گفته میشود نزد رسول خدا آیید تا وی از درگاه الهی برای شما آمرزش طلب کند، سر میپیچند و تو خود (ای رسول) میبینی که از روی استکبار و نخوت روی برمی تابند.
از این آیه به دست میآید که نقش و تأثیر توسل در اخلاق آدمی چگونه است. فرد و جامعه اهل توسل، هرگز اهل نفاق و استکبار نیستند. در تجربههای عینی نیز بخوبی میبینیم افرادی که اهل دعا و توسل اند بیش از سایرین از روحیه تواضع و فروتنی برخوردارند و به عکس، کسانی که در برابر خالق هستی زانو نزده اند، هرگز حاضر نیستند در برابر مخلوقات و بندگان صالح خداوندی تواضع و فروتنی به خرج دهند.