0

لطیفه های کودکانه

 
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

 مسافر تاکسی به راننده گفت: «آقای راننده، شما می توانید اسم چندتا از شاعران مهم ایران بگویید؟»
 راننده گفت: «بله قربان… حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی، عطار، خاقانی…» مسافر حرف راننده را قطع کرده گفت: «خیلی ممنون… می خواستم سر خاقانی پیاده شوم، اسمش را یادم رفته!

پنج شنبه 22 اسفند 1398  10:28 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

 یه پسره به دوستش میگه: بیا بریم دریا.
دوستش میگه: نه اگه غرقشم مامانم منو میکشه!

پنج شنبه 22 اسفند 1398  10:29 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

  خانم خیلی مهربان و دختر کوچولوی خیلی مهربانش به پارک آمده بودند. آن ها از اغذیه فروشی پارک یک پیتزا خریدند اما کلاغ ها و گربه ها آمدند و بیشترش را خوردند.
خانم گفت: «حالا که همه سیر شده اند، بقیه اش را می گذاریم لب پنجره تا برادر و پدر بی زبانت بیایند بخورند!»

پنج شنبه 22 اسفند 1398  10:30 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

طرف جلوی یک عابر بانک ایستاده بود و التماس می‌کرد: تو می‌تونی دو میلیون تومان به من قرض بدی، می دونم که داری، کمکم کن، به خدا بهت بر می گردونم!

پنج شنبه 22 اسفند 1398  10:31 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

 قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟

متهم: جناب قاضی! خودش می‌خواست، هر وقت من را می‌دید،می‌گفت یک سری به ما بزن!

پنج شنبه 22 اسفند 1398  10:31 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

تلفن مدرسه زنگ زد و مدیر گوشی را برداشت.

مدیر: بفرمایید.

صدا: آقای مدیر، پسرم امروز نمی تواند به مدرسه بیاید.

مدیر: شما کی هستید؟

صدا: من پدرم هستم.

پنج شنبه 22 اسفند 1398  10:35 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

پدر: پسرم! مگر به تو قول نداده بودم که اگر قبول شدی، برایت یک دوچرخه بخرم؟ پس چرا قبول نشدی؟ تو در یک سال گذشته، چه می کردی؟

پسر: پدرجان! داشتم دوچرخه سواری یاد می گرفتم!

پنج شنبه 22 اسفند 1398  10:35 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

روزی معلم داست یکی یکی بچه ها را بازدید می کرد تا ببیند کدام یک در نظافت بی انظباط تر از بقیه است، تا این که چشمش به دست های یکی از شاگردان افتاد و گفت:

ببین پسرم! دست های تو خیلی کثیف اند. اگر دست های من به این کثیفی بود تو به من چه می گفتی؟

شاگرد زود جواب داد:

آقا معلم اجازه! من آن قدر مهربان بودم که این موضوع را به روی شما نمی آوردم.

پنج شنبه 22 اسفند 1398  10:36 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

معلم تاریخ خطاب به دانش آموزی گفت: بچه تو چقدر کثیف هستی، چند روز است که حمام نرفته ای؟شاگرد گفت: آقا از وقتی که شما گفتید امیر کبیر را در حمام کشتند.

پنج شنبه 22 اسفند 1398  10:37 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

یک لامپ برق سوخت، صاحبش به آن پماد سوختگی مالید.

پنج شنبه 22 اسفند 1398  10:38 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

بیمار:آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!
دکتر: مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟
بیمار: چرا پیچیدم دور انگشتم ولی اثر نداشت.

پنج شنبه 22 اسفند 1398  10:39 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

مردی به ساندویچ فروشی رفت و گفت: آقا لطفاً یک ساندویچ مرغ به من بدهید. فقط گوجه فرنگی نگذارید.

 

ساندویچ فروش: گوجه فرنگی تمام شده، می خواهید به جایش خیار شور نگذاریم.

چهارشنبه 28 اسفند 1398  7:41 PM
تشکرات از این پست
farshon
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

از فواید ماسک

از پزشک جراحی که ماسک به چهره داشت پرسیدند: چرا موقع عمل صورت خود را می پوشانید؟

 

جراح: برای این که اگر بیمار در حین عمل مرد، آن دنیا نتواند مرا شناسایی کند.

چهارشنبه 28 اسفند 1398  7:42 PM
تشکرات از این پست
farshon
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

قاضی: چرا پول این آقا را نمی دهی؟

 

متهم: آقای قاضی! باور کنید یک سال است به او التماس می کنم یک هفته به من وقت بدهد، ولی قبول نمی کند!

چهارشنبه 28 اسفند 1398  7:43 PM
تشکرات از این پست
ariya93
ariya93
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1398 
تعداد پست ها : 668
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:لطیفه های کودکانه

اولی: چرا خروس موقع قوقولی قوقو کردن چشم هایش را می بندد؟

 

دومی: برای این که نشان بدهد از حفظ هم بلد است بخواند.

چهارشنبه 28 اسفند 1398  7:44 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها