لطیفه های کودکانه
دوستان باسلام
دراین پست لطیفه های کودکانه قرارمی گیرد
پاسخ به:لطیفه های کودکانه
عينك آفتابي
مرد: «آقا يك عينك مي خواهم.»
فروشنده: « براي آفتاب مي خواهيد؟»
مرد: « نه براي خودم مي خواهم!»
امتحان
پدر :پسرم بگو ببینم چند تا نمره تک داری ؟ پسر گریه کنان پاسخ داد :بابا جون فقط 2 تا . پدر می پرسه :در کدام درس ها آوردی ؟ پسر گریه اش شدید تر شد و گفت:از شفاهی و کتبی !
خمیازه
2 نفر بودن که خیلی تنبلی می کردن یکی از آنها خمیازه می کشه و آن یکی زود به او میگه :قربون دستت تا دهنت بازه بچه من رو هم صدا بزن!
ماشین
اولی :ماشینی که به تازگی اونو خریدی ازش رضایت داری ؟
دومی :خودم که نه ولی مکانیک سر کوچمون خیلی راضیه !
سقوط
یه روزی هواپیما در حال سقوط بود به جز یه دیوونه همه جیغ می کشیدند. از همون دیوونه می پرسن تو چرا ساکتی؟
میگه:مال بابام که نیست، بذار سقوط کنه!
بیمار:آقای دکتر! دندونی که شما می کشید همونی نیست که می خوام بکشم.
دکتر:جانم صبر کن، کم کم به اون هم می رسیم!
اسب بخار
یه روز یه مرد یه اسبی میبینه که از دماغش بخار بیرون میاد با خودش میگه فهمیدم، پس همیشه که اسب بخار میگن همینه!
دانشگاه
به یه نفر میگن اجازه میدی پسرت بره دانشگاه؟
میگه:اگه لطمه ای به درس خواندنش نزنه آره!
عقل
یه نفر خوابیده آب میخوره بهش میگن:دراز کش آب نخور عقل تو کم میکنه برمیگرده میگه:عقل دیگه چیه؟
بهش میگن:هیچی بابا آبتو بخور!
درد
مریض:آقای دکتر!من ریش درد دارم.
پزشک:چیزی خورده ای؟
مریض:نان و یخ.
پزشک:توهم که نه غذایت شبیه آدم هاست و نه دردت!
دندان مصنوعی
معلم به شاگرد میگه:کدام یک از دندانها آخرین دندانی هست که در میاریم؟
شاگرد:آقا معلم دندان مصنوعی
اکسیژن
معلم:آیا میتونی بگی به جز اکسیژن چه چیزهایی دیگه ای تو هوا وجود دارد؟
شاگرد :آقا اجازه مگس ،کلاغ ، پشه
اسفناج
مامان:رضا پسرم بیا کمی اسفناج بخور آهن نداره
رضا:آخه مامان جان اگه آهن بخورم بعدش آب بخورم میترسم زنگ بزنم
صابون
یه روزی معلم از شاگرد میخواد روی تخته بنویسه صابون شاگرد هم مینویسه:سابون
معلم میگه :ببین عزیزم صابون با ص است نه با س
شاگرد میگه:آقا معلم چه فرقی میکنه نگران نباشید این هم کف میکنه