0

هیولای تاج( کرونا)

 
golamalinoory
golamalinoory
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1394 
تعداد پست ها : 455
محل سکونت : ایران
جمعه 9 اسفند 1398  9:33 PM
تشکرات از این پست
hosinsaeidi
hosinsaeidi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 23615
محل سکونت : کرمانشاه

پاسخ به: هیولای تاج( کرونا)

این شعر و کارهای دیگر به بچه ها کمک می کند که بازی های خلاقانه انجام دهند تاحوصله شان سر نرود. در این روزها که به دلیل شیوع بیماری کرونا، کودکان به مدت طولانی در خانه هستند با هماهنگی مدیر ادبی انتشارات خراسان، تعدادی از این شعرها را در اختیار کودکان عزیز کشورمان می گذاریم تا استفاده کنند.

بازی کنیم یه عالمه
با کفگیر و با قابلمه
لگن لگن زرده لگن
لگن میشه کلاه من
کلاهو میذارم سرم
میرم تو آشپزخونه پیش مادرم
میگم مامان 
من یه آتش نشان شدم
اگه خونه آتیش گرفت
زود تلفن کن به خودم
من می خونم ببو ببو
قاه و قاه وقاه می خنده او
 

قان و قان و قان
من اومدم کار کنم
کامیونو بار کنم
اجی مجی فتیله
قاشق آشپزخونه مثل بیله
بار چیه؟ خاک و ماسه
کجاست کجاست؟ تو کاسه
پر می کنم کامیونو با یه بیل
بار می برم برای آقای فیل


اتل متل چه جوری
بازی کنم با قوری
قوری ما چیه؟ چراغ جادو 
میرم پیش مامان و بابا 
با او
میگم که من چراغ جادو دارم
غول از توی چراغه در میارم
مامان و بابا می خندن
چشماشونو می بندن
مامان میگه  کیفم پر از پول بشه
بابا میگه بچه ی ما غول بشه

فوری خودم غول می شم
یوهو هاها می کنم
بابا رو صدا می کنم
 میگم خودم شدم غول
زود به مامان بده پول

بازی با لباس ها
بازی چه خوبه آخ جونم
با چادر مامان جونم
میارمش کشون کشون
باهاش می سازم سایبون
چادر مامانم میشه یه خونه
چی می خورم تو خونه؟
هندوونه
برین کنار
تو خونه ی ما جنگه
شلوار داداش کوچیکم تفنگه
تو لوله هاش من دو تا چوب گذاشتم
فشنگامو یک جای خوب گذاشتم
بالش ها سنگرم شدن
تیر می زنم بنگ و بنگ  
مامان میگه وای خدا...لعنت به جنگ

دوشنبه 26 اسفند 1398  10:10 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
hosinsaeidi
hosinsaeidi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 23615
محل سکونت : کرمانشاه

پاسخ به: هیولای تاج( کرونا)

افشین علا از شاعران برجسته معاصر شعری با عنوان «برات رستگاری» درباره تلاش و فداکاری جامعه پزشکی و پرستاران کشور برای مبارزه با این ویروس منتشر کرده است که در ادمه می‌خوانید.

ای پزشکان ای پرستاران که تاب آورده‌اید
چون رسولانید و در ظلمت، کتاب آورده‌اید

بر سر ما چون که باران بلا شدت گرفت
چترهاتان را گشودید، آفتاب آورده‌اید

گرچه پنهانید پشت ابرها چون مهر و ماه
گرمی خورشید در زیر نقاب آورده‌اید

ما ستمکاریم و مشمول عذاب، اما شما
آیه‌ی رحمت پی رفع عذاب آورده‌اید

جان شیرین را سپر کردید چون رزمندگان
شور آبادی در این دیر خراب آورده‌اید

با تن رنجور بر پا مانده هر سو مثل کوه
با دل خون، خنده بر لب چون شراب آورده‌اید

تا فتاد افتاده‌ای از پا، شما برخاستید
هر کجا دیدید بیماری، شتاب آورده‌اید

روز عاشوراست این دوران و ایران کربلاست
ساقی عشقید و سوی خیمه، آب آورده‌اید

نسخه‌هاتان شد برات رستگاری در بهشت
پوشه ها را توشه ی روز حساب آورده‌اید

شعر من قدری ندارد چون که با ایثار جان
هر نفس، دیوانی از اشعار ناب آورده‌اید

دوشنبه 26 اسفند 1398  10:15 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
دسترسی سریع به انجمن ها