اظهار محبت امام خمینی(ره) به همسرشان
امام خمینی(ره) هیچگاه از مسائل عاطفی نسبت به خانواده و بخصوص همسرشان غفلت نورزیدند
اظهار محبت امام خمینی(ره) به همسرشان
در اسلام محبت کردن و دوست داشتن همسر از جایگاه ویژه اى برخوردار است و معصومین علیهم السلام در این رابطه سخنان ارزشمندی دارند به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام در این رابطه مى فرماید: «از اخلاق پیامبران دوست داشتن زنان است».[1] در سخنان ایشان اظهار محبت به همسر نیز به چشم می خورد در این رابطه پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم فرموده اند: «این گفته مرد به همسرش که همانا من تو را دوست دارم، هرگز از قلب همسرش محو نمى گردد».[2]
امام خمینی(ره) که از بزرگترین رهبران سیاسی عصر حاضر بشمار میروند با آن همه دغدغه و مشکلاتی که پیرامونشان بود هیچگاه از مسائل عاطفی نسبت به خانواده و بخصوص همسرشان غفلت نورزیدند و در موارد فراوانی این اظهار محبت و احترام را ابراز کردند در اینجا نمونه های از این برخورد امام بزرگوار یادآوری می شود به امید اینکه درسی باشد برای تمامی همسران.
خوش به حال من
خانم زهرا اشراقی (نوه امام): امام علاقه و محبت وافری به همسرشان داشتند. به طوری که از نظر امام، همسرشان در یک طرف قرار داشت و بچه هایشان در طرف دیگر و این دوست داشتن با احترام خاصی همراه بود. یک بار که خانم مسافرت رفته بودند آقا خیلی دلتنگی می کردند. وقتی ایشان اخم می کردند، ما به شوخی می گفتیم: اگر خانم باشند آقا می خندد، وقتی نباشد آقا ناراحت هستند و اخم می کنند.
ما هر چه سر به سر آقا گذاشتیم، اخم ایشان باز نشد. بالاخره من گفتم: خوش به حال خانم که شما این قدر دوست شان دارید و امام گفتند: «خوش به حال من که چنین همسری دارم. فداکاری که خانم در زندگی کردند، هیچ کس نکرده است».
خانم، بی نظیر است
خانم زهرا اشراقی (نوه امام): علت علاقه عمیق حضرت امام به همسرشان، فداکاری خانم بود. همیشه می گفتند: «خانم، بی نظیر است». ایشان پانزده سال در آب و هوای گرم نجف مشکلات را تحمل کرده و همه جا همراه امام بودند، در حالی که در خانواده پدری شان در رفاه به سر می بردند و دختر خانم پانزده ساله ای بیش نبودند که به خانه امام وارد شدند. مثل اینکه در آن موقع قم را دوست نداشتند؛ ولی هرگز این مسئله را نزد امام اظهار نکرده بودند. امام همیشه در پاسخ ما که می پرسیدیم: چه کنیم که شوهران مان به ما این همه علاقه مند باشند؟ می گفتند: «اگر شما هم این قدر فداکاری کنید، همسران تان تا آخر همین قدر به شما علاقه خواهند داشت».
مرا دل نگران کردی
خانم مرضیه حدیده چی: در همان ایامی که در فرانسه بودیم، روزی خانم به منزل یکی از فامیل هایشان به میهمانی رفتند، اما موقع برگشتن، دو ساعت از وقتی که به حضرت امام گفته بودند که برمی گردند، گذشته بود و هنوز برنگشته بودند.
امام که همه کارهایشان را با ساعت و دقیقه تنظیم می کردند، سه بار از اتاق به آشپزخانه آمدند و پرسیدند: «خانم نیامدند؟» دفعه سوم فرمودند: «نگران شده ام، شما نمی توانید وسیله ای پیدا کنید که تماس بگیریم؟» تا اینکه خانم تشریف آوردند، اما وقتی خانم آمدند، با یک محبت خاصی رو به روی خانم نشستند و فقط گفتند: «مرا دل نگران کردی».
نجف را بگیرید با خانم صحبت کنم
حجت الاسلام و المسلمین محتشمی: امام هیچ گاه در طول پانزده سالی که در نجف بودیم، با کسی با تلفن صحبت نمی کردند. وقتی که به پاریس رفتیم، همان روز اول و دوم بود که فرمودند: «تلفن نجف را بگیرید، من با خانم صحبت کنم.» در مدتی که امام در پاریس بودند، این مسئله چندین بار اتفاق افتاد که با همسرشان تلفنی صحبت کردند. به سبب همین نزدیکی و رابطه عاطفی که ایشان با خانواده شان داشتند، چندین بار از پاریس پیام دادند که هر چه زودتر کار گذرنامه و ویزای خانم را درست کنند تا ایشان هم به پاریس تشریف بیاورند و سرانجام نیز بعد از یکی دو هفته ایشان آمدند. وقتی خانواده امام وارد پاریس شدند، یک احساس طمأنینه و آرامشی را در آقا مشاهده کردیم.
تصدقت شوم
یکی از نامه های حضرت امام(ره) به همسرشان:
تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم مبتلا گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است.
عزیزم امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشی در پناه خودش حفظ کند. [حال] من با هر شدتی باشد، می گذرد، ولی بحمداللّه تا کنون هر چه پیش آمده خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتا جای شما خالی است، فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظره خوش دارد ... صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد... خیلی سفر خوبی است. جای شما خیلی خیلی خالی است...
ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت، قربانت؛ روح اللّه .
خداحافظ خانم
آقای عیسی جعفری: در آخرین شبی که امام در منزل بودند و می خواستند ایشان را به بیمارستان ببرند، من و دکتر، کنار امام ایستاده بودیم. خانم داشتند می آمدند. سر پله ها که رسیدند، امام فرمودند: «خانم خداحافظ. شما دیگر زحمت نکشید».
ایشان ظاهراً متوجه نشدند. یک بار دیگر امام فرمودند: «خداحافظ شما نیایید.» و بار سوم در حالی که دست به سینه مبارک شان گرفته بودند، خیلی مؤدبانه فرمودند: «خداحافظ خانم!». امام همیشه با احترام و خیلی مؤدب با همسرشان صحبت می کردند، همان طور که با همه مؤدب بودند.[3]
#دهه_فجر #امام_خمینی #محبت
سیدمهدی سیدمرادی
پی نوشت ها:
[1] كافي، كلينى، محمد بن يعقوب، دارالكتب الإسلامية، تهران، 1407 ق، ج 5، ص 320.
[2] همان، ص 569.
[3] برگزیده از کتاب «زندگی به سبک روح الله»، علی اکبر سبزیان، مشهد، شمس، 1390.