0

چگونه پدر و مادر خوبی باشیم؟

 
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

چگونه پدر و مادر خوبی باشیم؟

 

پدر و مادر بودن سخت است. البته نه همیشه. بعضی اوقات بچه هایتان به شما می گویند که شما را دوست دارند، گاهی اوقات هم عصبانی و خشمگین هستید.

گروه ترجمه نی‌نی‌بان: پدر و مادر بودن در دنیای مدرن سخت است. البته نه همیشه. بعضی اوقات بچه هایتان به شما می گویند که شما را دوست دارند و آن موقع فکر می کنید که تصمیم به بچه دار شدن ایده خوبی بوده است. گاهی اوقات هم عصبانی و خشمگین هستید. پدرومادر خوب بودن کار سختی است. حتی وقتی همه چیز خوب پیش می رود هم کار سختی است. از کجا می دانید که آخرین رفتار ناخوشایندی که دیده اید، گذراست یا اینکه شروع یک سری چیزهای بد در شخصیت بچه شماست و به اصلاح شدن نیاز دارد. شاید شیوه پاسخ گویی و واکنش شما به کج خلقی و بدرفتاری آنها، شرایط را بدتر کرده است. دراین جا به سه مشکلی که همه پدرومادرها با آنها روبرو می شوند، اشاره شده است.

 

چرا پدر و مادری که می خواهید باشید نیستید؟

 

1.شما عصبانی هستید

 دختر پنج ساله من درحال سپری کردن یکی از آن دوره هایی است که هرچیزی که بر وفق مرادش پیش نمی رود، گله و شکایت می کند. چیزهای بی دلیل مثل اینکه مامان تو باید همان موقع که من حاضر می شوم، حاضر باشی. یا تو زودتر از من از پله ها پایین رفتی. همیشه صبح ها بداخلاقی های او بدتر هم می شوند. من سعی می کنم او را حاضر کنم، برایش صبحانه درست کنم و ناهارش را آماده کنم و مطمئن شوم که چیزی کم و کسر ندارد و خودم را برای یک روز کاری آماده کنم. می خواهم از درخانه بیرون بروم. زمان محدود است. او بداخلاقی می کند. دلم می خواهد داد بزنم. به جای این کار، دست از هرکاری که درحال انجام آن هستم، برمی دارم. روی مبل می نشینم و منتظر او می شوم. به او می گویم:" عزیزم، می فهمم که واقعا عصبانی هستی. می فهمم که می خوای همه چیز متفاوت باشد." سعی می کنم با او کنار بیایم. این کلکی قدیمی است که چند سال پیش یادگرفته ام. دراین صورت مجبور می شوم کنارش باشم و خودم را آرام کنم. این روش را امتحان کنید: آرام باشید. وقتی احساس می کنم که عصبانیتم افزایش یافته، دست از کارم برمی دارم و با بچه ام ارتباط برقرار می کنم. آن وقت احساس آرام تر بودن می کنم و کنترل بیشتری براعصابم دارم.

 

2.احساس  خسته بودن می کنید

 چرا احساس می کنم که زندگی من به یک بازی بزرگ حافظه تبدیل شده است؟ جوراب، کفش، کلیدهایم کجا هستند؟ مشکل اول این است که فکر چیزهای زیادی باید بود. ضمن اینکه کارهای زیادی در یک روز باید انجام داد. پس چه زمانی برای خودم وقت بگذارم؟ این درواقع زندگی ای نیست که برای این دوران تصور می کردم. اما اگر ذهن خود را هربار فقط معطوف به یک موضوع بکنید چه اتفاقی می افتد؟ چیزهای زیادی در مورد منفعت چند منظوره بودن می گویند. این حرف ها را باور نکنید. من به شما می گویم که تمرکز روی هرچیز در یک زمان مشخص راز احساس خستگی کمتر کردن است. نمی توانم بگویم که چند بار جمله " من فقط یک کار دریک لحظه می توانم انجام دهم" را به زبان آورده ام. این کار را امتحان کنید: برای یک روز، فقط یک کار در یک لحظه انجام دهید. دفعه بعد که درحال آماده کردن غذای فرزندتان هستید و او از شما می خواهد که اسباب بازی دلخواهش را برایش پیدا کنید، فرصت تمرین برای توجه کردن به یک چیز در یک لحظه را خواهید داشت. حالا هرچیزی که می خواهد باشد. فقط تمرین کنید و ببینید چه نتیجه ای می گیرید.

 

3. مدام احساس گناه می کنید

نمی توان بین کار و بچه داری تعادل ایجاد کرد. شما می خواهید تا جای ممکن واقعا کار کنید و حتی بیخیال خوابیدن شوید. از اینکه ساعات روز برای شما کافی نیستند، احساس گناه می کنید. بچه داری کردن، یک کار تمام وقت است. کار تمام وقت شما نیازمند دستکم 110% تمرکز شماست. یک پدرومادر عاقل چه کار می کند؟ این کار را امتحان کنید: با خودتان مهربان باشید. قدم اول: از سرزنش کردن خود دست بردارید. پدر ومادر بودن در دنیای مدرن واقعا سخت است. اولین کاری که باید انجام دهید، این است که دیگر به خودتان نگویید که باید در پیدا کردن راهی برای ایجاد تعادل بین کار و بچه داری، بهتر عمل کنید. دوم اینکه به خودتان استراحت دهید. بچه داری کردن دراین شرایط ساده تر می شود و با بزرگ تر شدن بچه هایتان، راحت تر می شود. کاری که می توانید امتحان کنید  کنار آمدن با این موضوع است که وقتی با خانواده هستید می خواهید کار کنید و وقتی که سرکار هستید، برای خانواده خود هستید. وقتی می بینید که آرزو می کنید جایی غیر از جایی که هستید، باشید، بدانید که این فقط شما نیستید که این حس را دارید.

چهارشنبه 9 بهمن 1398  8:58 AM
تشکرات از این پست
zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها