بازخوانی رویداد «اعلام حکومت نظامی» و «استیضاح سردار سپه» در مجلس پنجم
نمایندگان اقلیت تأمین جانی نداشتند!
نمایندگان اقلیت با تمام هراسی که از عدم تأمین جانی خود داشتند، در اتاق فراکسیون اجتماع کردند و به انتظار مدرس نشستند که به دلیل کسالت مزاج کمی دیر به مجلس رسید. به محض حضور مدرس، عناصر اجیرشده شروع کردند به شعار دادن که «مرده باد مدرس». مدرس با کمال خونسردی آنان را به تمسخر گرفت و گفت: «اگر مدرس بمیرد، دیگر کسی به شما پول نخواهد داد که بیایید و شعار بدهید: زندهباد مدرس، مردهباد سردار سپه.»
احمدرضا صدری
سرويس تاريخ جوان آنلاين: استیضاح تاریخی رضاخان از سوی اقلیت مجلس پنجم به رهبری شهید آیتالله سیدحسن مدرس در زمره نکات درخور تأمل در سیر قدرتگیری رضاخان به شمار میرود. مقالی که در پی میآید درصدد است که زمینهها و چند و، چون ماجرا را مورد بازخوانی قرار دهد. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان مفید و مقبول آید.
یک قتل، بهانهای برای امنیتی شدن فضا
در تیرماه سال ۱۳۰۳ ماژور ایمبری از مقامات کنسولی مهم سفارت امریکا به قتل رسید. این ماجرا که پس از جنبش جمهوریخواهی رضاخان به وقوع پیوست، بر جریانات سیاسی و نهادهای حکومتی از جمله مجلس تأثیر زیادی گذاشت. در آن زمان در پایتخت شایع شده بود که در سقاخانه آقا شیخ هادی معجزاتی رخ داده و چند بیمار لاعلاج با دخیل بستن به آن شفا پیدا کردهاند و یکی از اعضای فرقه بابیه که قصد داشته در آب سقاخانه سم بریزد، کور شده است! با انتشار این شایعه، هر روز عده زیادی از مردم از گوشه و کنار پایتخت راهی سقاخانه و در آنجا جمع میشدند و نظمیه هم نمیتوانست آنها را پراکنده کند. بالاخره تجمع مردم در کوچه و خیابانهای اطراف سقاخانه تبدیل به بحثهای سیاسی میان اکثریت و اقلیت مجلس شد. رضاخان این حرکت را نمایش قدرت مخالفان علیه خود تلقی میکرد و میپنداشت که آنان میخواهند احساسات دینی مردم را علیه دولت تحریک کنند. ماژور ایمبری تلاش میکرد از سقاخانه فیلم و تصویر تهیه کند و همراه با تصاویری از بناهای تاریخی و مذهبی و مناظر طبیعی ایران برای مجله جغرافیایی ملی امریکا بفرستد. جمعیت تلاش میکردند جلوی کار او را بگیرند، اما او با سماجت اصرار داشت که به کارش ادامه بدهد. این سماجت باعث شد که مردم به او حمله کنند و او را مورد ضرب و شتم قرار بدهند و نهایتاً به طرز مشکوکی کشته شد. این واقعه غیر از اعتراض دول خارجی، برای رضاخان هم این امکان را فراهم آورد که چهره مخالفان خود را در داخل و خارج به شدت تخریب کند و علیه آنها دست به تبلیغات گستردهای بزند و این افراد را عقبمانده و متحجر و مانع نوسازی و پیشرفت ایران و عامل اصلی ناامنیها و ترورها معرفی کند.
حکومت نظامی رضاخان برای دستیابی به اهداف سیاسی و شخصی
او با استفاده از این فضا، حکومت نظامی اعلام کرد و امکان فعالیت آزادانه گروههای سیاسی را از آنان گرفت و عرصه را بر آنها تنگ کرد و به این ترتیب توانست به اهداف از پیش تعیینشده خود دست پیدا کند و امکان فعالیت را از اقلیت مجلس و هواداران آنها در بین اصناف و نیروهای مذهبی وابسته به آنها بگیرد و آنان را در هم بکوبد. عده زیادی از افراد مخالف با رضاخان تحت تعقیب قرار گرفتند و دستگیر و زندانی شدند و نظم خشنی برقرار شد. پس از قتل ماژور ایمبری، رئیس مجلس مراتب تأسف ملت ایران از این واقعه ناگوار را اعلام داشت و از دولت خواست که عاملان این رویداد را دستگیر کند و به مجازات برساند، اما قطعاً منظور او برقراری حکومت نظامی و ایجاد محیط رعب و وحشت نبود. حکومت نظامی با واکنش شدید اقلیت مجلس روبهرو شد، اما فروغی، وزیرخارجه وقت، در مجلس حضور پیدا کرد و ضمن تأکید بر دستگیری و مجازات عاملان این غائله برای جلوگیری از تکرار موارد مشابه، حکومت نظامی را ضروری اعلام کرد. شهید آیتالله مدرس در مخالفت با حکومت نظامی و لزوم لغو آن صحبت کرد، اما نمایندگان طرفدار دولت و بیش از همه یعقوب انوار به مشاجره با مدرس پرداختند و جو مجلس چنان متشنج شد که رئیس مجلس سخنرانی مدرس را به فرصت دیگری موکول کرد. مجلس که سخت مرعوب شده بود، بحث و تصمیمگیری درباره مسائل روز را از دستور کار خارج کرد و به بحث درباره چگونگی واگذاری امتیاز نفت به کمپانی سینکلر پرداخت. پیش از این نمایندگان این شرکت به دلیل بیاعتنایی مجلس و دولت به قتل ماژور ایمبری، برای حفظ جان خود میخواستند از ایران بروند.
تأثیرات سرکوبگری رضاخانی بر فضای مجلس
دولت و محافل وابسته به آن همچنان به اقدامات تحریکآمیز خود ادامه میدادند. مخالفان دولت در مجلس همه بلندگوهای خود را از دست داده و دائماً گرفتار رفتارهای مسخره هواداران سینهچاک رضاخان، از جمله یعقوب انوار و تدین شده بودند و فرصتی برای اظهار عقیده پیدا نمیکردند. ملکالشعرای بهار با هزاران زحمت توانست فرصت کوتاهی برای صحبت پیدا و درباره سلب امنیت روزافزون از روزنامهنگاران آزادیخواه صحبت کند. مدرس که از نطق او در مجلس ممانعت به عمل میآمد و همه هوادارانش زندانی شده بودند، دیگر قدرتی برای بسیج تودههای مردمی نداشت. او که از تمام ابزارهای قانونی قدرت که مستحق استفاده از آنها بود، محروم شده بود، تصمیم گرفت دولت را استیضاح کند. نمایندگان اقلیت مجلس که در اثر سختگیریهای روزافزون جناح اکثریت و نیش و کنایهها و مداخلات غیراخلاقی آنان و ایجاد ممانعت از نطق و مشارکت جناح اقلیت، عرصه را بسیار تنگ میدیدند، حضور در مجلس را تحریم کردند و با غیبت آنها و عدهای از نمایندگان منفرد، مجلس از حدنصاب لازم افتاد. به دنبال این حرکت قاطعانه اقلیت قرار شد کمیسیونی از نمایندگان منتخب تشکیل شود و درباره اعلان حکومت نظامی که بدون اجازه مجلس مقرر شده بود، مذاکره کنند، اما همانطور که از قبل هم پیشبینی میشد، از این جلسه هم نتیجهای به دست نیامد و مدرس در روز ۷ مرداد ۱۳۰۳ دولت را استیضاح کرد. متن استیضاح که به امضای مدرس، ملکالشعرای بهار، حائریزاده، عراقی، کازرونی، سیدحسین زعیم و اخگر رسیده بود، دولت قیام و اقدام علیه قانون اساسی و حکومت مشروطه، توهین به مجلس شورای اسلامی، سوءسیاست داخلی و خارجی، تحویل ندادن اموال مقصران به خزانه دولت و بودجه وزارت جنگ محکوم شده بود؛
و سرانجام استیضاح
کاملاً مشخص بود که با طرح این استیضاح، جنگ سختی در پیش خواهد بود. رضاخان همواره از دو چیز وحشت داشت: حمله روزنامهها و مواضع مجلس در مواقع اضطراری، یعنی همان استیضاح. مضاف بر اینکه او در عرصه سخنرانی و سخنوری نیز دچار ضعف شدیدی بود. عملکرد او در گذشته نشان داده بود که با خشونت و قلدری میتوان مطبوعات ناسازگار را از صحنه خارج کرد، اما این شیوه در مورد مجلس جواب نمیداد. برخورد خشن با نمایندگان مجلس و مردم معترض در میدان بهارستان، اندکی قبل در قضیه جنبش جمهوریخواهی او را تا آستانه سقوط یا دستکم سکوت و انفعال کشانده بود. این قضیه به او نشان داده بود که حتی با وجود برخورداری از پشتیبانی اکثریت مجلس هم نمیتواند به پایداری وضعیت خود مطمئن باشد. استیضاحکنندگان شخصیتهای مشهور و سخنورانی شجاع و بیباک و افراد بانفوذی بودند که میتوانستند تا آخر ایستادگی کنند و با طرح اعمال غیرقانونی سردار سپه، موقعیت او و دولتش را به شدت متزلزل کنند. موارد استیضاح هم بسیار سنگین و کمرشکن شده بودند و هیچ توجیه منطقیای نداشتند. هم موارد استیضاح و هم قدرت و نفوذ بالای استیضاحکنندگان، رضاخان را به شدت هراسان کرد. استیضاح به اطلاع هیئت دولت رسید و دولت اعلام کرد که در روز ۲۸ مرداد برای پاسخگویی به مجلس خواهد آمد. پیش از فرارسیدن آن روز رضاخان تمام نفوذ خود و مشاورانش را به کار گرفت تا به هر شکل ممکن در روند استیضاح اخلال ایجاد کند و جلوی آن را بگیرد، اما تلاشهایش ثمری نداشت.
افق تیره استیضاح برای قزاق
رضاخان میدانست که برای پاسخ به جنایتهایی که مرتکب شده بود با دشواریهای زیادی روبهرو خواهد شد. از جمله قتل پسران امیر مؤید سوادکوهی بدون محاکمه و مشخص شدن تقصیر، هزینه کردن بودجه وزارت جنگ بدون نظارت میلسپو، ناظر مالی، حمله و اهانت به مردم در جلوی مجلس در تاریخ دوم فروردین در قضیه جنبش جمهوریخواهی، آزار و تعقیب آزادیخواهان مخالف، ادامه حکومت نظامی، توقیف مطبوعات آزاد، اقدامات خودسرانه ارتش در چپاول خاندانهای متنفذ محلی، اعدام اقبالالسلطنه ماکویی که نسلاندرنسل و نزدیک به ۳۰۰ سال از مرزهای شمالغربی کشور حراست کرده و نسبت به دولت مرکزی وفادار بودند و تاراج ثروتهای کلان او که از دوره نادرشاه دستنخورده باقی مانده بود و دیناری از آنها به خزانه ملی واریز نشد و همه توسط شخص رضاخان ضبط شدند.
سردار سپه و هواداران او میدانستند که روز سهمگینی را در مجلس پیشرو خواهند داشت. همه آنها میدانستند که در یک فضای باز و آزاد سیاسی، امکان دفاع از خود را نخواهند داشت. اگر قرار بود رضاخان از مجلس رأی اعتماد بگیرد، این کار در چنان فضایی جز با سرنیزه ممکن نبود. او که تازه داشت قدرت خود را تثبیت میکرد، به هیچوجه نمیخواست با طرح مسائلی از قبیل آنچه بدانها اشاره شد، وجهه و اعتبار خود را نزد نمایندگان و مردم از دست بدهد. جناح اکثریت مجلس هم که از این حقایق اطلاع کافی داشت، به هیچوجه تمایلی به طرح استیضاح در صحن علنی مجلس نداشت. روزنامههای جیرهخوار رضاخان نیز برای جلوگیری از استیضاح از هیچ تلاشی خودداری نکردند.
اوباش در کسوت تماشاچیان مجلس!
در روز ۲۸ مرداد ۱۳۰۳، نمایندگان جناح اکثریت، عدهای از اراذل و اوباش خود را تحت عنوان تماشاچی به مجلس فرستادند تا با ایجاد سر و صدا و جنجال جلوی طرح استیضاح را بگیرند و گروه اقلیت مجلس را به تسلیم وادار سازند. نظمیه هم عدهای از ماجراجویان حرفهای را به میان تماشاچیها فرستاد تا در صورت لزوم به آنها کمک کنند. نمایندگان اقلیت با تمام هراسی که از عدم تأمین جانی خود داشتند، در اتاق فراکسیون اجتماع کردند و به انتظار مدرس نشستند که به دلیل کسالت مزاج کمی دیر به مجلس رسید. به محض حضور مدرس، عناصر اجیرشده شروع کردند به شعار دادن که «مرده باد مدرس». مدرس با کمال خونسردی آنان را به تمسخر گرفت و گفت: «اگر مدرس بمیرد، دیگر کسی به شما پول نخواهد داد که بیایید و شعار بدهید: زندهباد مدرس، مردهباد سردار سپه.»
یکی از هواداران رضاخان قضیه را به گوش او رساند. او هم آمد و به مدرس حمله و همه اعضای اقلیت مجلس را به اعدام تهدید کرد! ملکالشعرای بهار و امیر اقتدار، رضاخان را از اتاق اقلیت بیرون بردند و رضاخان نزد رئیس مجلس شکایت کرد. مجلس تا ظهر گرفتار این اغتشاشات بود. ظهر که نمایندگان برای صرف ناهار به خانههای خود میرفتند، حائریزاده و کازرونی توسط اراذل و اوباش مورد حمله قرار گرفتند و کازرونی به شدت مجروح شد و نتوانست در جلسه بعدازظهر مجلس حاضر شود. جلسه بعدازظهر مجلس هم به شدت متشنج شد و نهایتاً اقلیت با مشورتی طولانی به این نتیجه رسید که از حضور در مجلس و طرح استیضاح خودداری کند. رئیس مجلس بر اساس سنت پارلمانی متن استیضاح و اسامی استیضاحکنندگان را قرائت کرد، اما پنج تن از آنها برای ایراد سخنرانی و ادای توضیحات در مجلس حاضر نبودند. ملکالشعرای بهار با تشریح جفاهایی که در این مدت بر اقلیت مجلس رفته بود اعلام کرد که نمایندگان اقلیت تأمین جانی ندارند و لذا امکان طرح نظرات خود را در چنین فضای خشن و متشنجی ندارند.
بهتر است طرح استیضاح فعلاً مسکوت بماند!
سلیمان میرزا از طرفداران سرسخت رضاخان، حرفهای ملکالشعرای بهار را ختم موضوع استیضاح تفسیر کرد. رئیس مجلس اعلام کرد که اظهارات آقای ملکالشعرای بهار بیان مقدمات برای طرح گسترده استیضاح بوده و ایشان هنوز وارد اصل موضوع نشده است. بهار ضمن تأیید حرفهای مؤتمنالملک، رئیس مجلس، اعلام کرد که آیا مجلس امنیت جانی نمایندگان اقلیت را تأمین میکند یا آنها به خانههایشان برگردند؟ رئیس مجلس اعلام کرد که بهتر است طرح استیضاح فعلاً مسکوت بماند و به فرصت دیگری موکول شود. عزالممالکاردلان از نمایندگان هوادار رضاخان اعلام کرد که استیضاحکنندگان یا باید همین امروز استیضاح کنند یا آن را پس بگیرند. جو مجلس متشنج شد و رئیسمجلس اعلام تنفس کرد. پس از نیمساعت تنفس، ملکالشعرای بهار اعلام کرد که نمایندگان اقلیت به هیچوجه استیضاح را پس نمیگیرند، اما، چون تأمین جانی ندارند، در مجلس حاضر نمیشوند و سپس خود نیز از مجلس خارج شد. رئیسالوزرا رأی اعتماد خواست. مجلس پس از سخنرانی تیمورتاش و سلیمان میرزا رأی اعتماد گرفت و به اتفاق آرا به رضاخان رأی اعتماد داد. رضاخان که تا آن زمان تحت نفوذ حزب تجدد و سوسیالیستها فعالیت میکرد، از این پس تحت نفوذ افرادی، چون تیمورتاش قرار گرفت. تیمورتاش، داور و نصرتالدوله فیروز از این پس به پایههای اصلی قدرت رضاخان تبدیل شدند. اکثریت مجلس رضاخان را قانع کردند که در ترکیب کابینه خود تغییراتی را به وجود بیاورد و به این ترتیب سردار اسعد بختیاری، سردار معظم، مشاورالملک و ادیبالسلطنه به جای مستشارالدوله، مدیرالملک، معاضدالسلطنه و میرزا قاسمخان صوراسرافیل به کابینه معرفی شدند و از مجلس رأی اعتماد گرفتند.
منبع: روزنامه جوان
*** سوال اول : قتل ماژور ایمبری بر جریانات سیاسی چه تاثیری گذاشت؟
*** سوال دوم :رضا خان همواره از چه چیزی وحشت داشت؟