0

وقتی غلام خانه‌زاد علیه مخدوم خود می‌نویسد!

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

وقتی غلام خانه‌زاد علیه مخدوم خود می‌نویسد!

خاطرات غلام خانه‌زاد به مثابه جعبه سیاه دوران حاکمیت پهلوی دوم

وقتی غلام خانه‌زاد علیه مخدوم خود می‌نویسد!

وقتی غلام خانه‌زاد علیه مخدوم خود می‌نویسد!بی‌تردید روز نگاشت‌های امیر اسدالله علم از دوران طولانی تصدی وزارت دربار در دوره سلطنت پهلوی دوم، در عداد مهم‌ترین اسناد مربوط به آن دوره تاریخی به شمار می‌رود. این اثر توسط علم و به شکل روزانه و پنهانی به نگارش درآمده و نهایتاً به صندوق اماناتی در اروپا سپرده شده و سال‌ها بعد توسط علینقی عالیخانی وزیر دارایی او، در خارج از ایران ویراستاری شده و نشر یافتهو از این روی از شائبه دخالت فرآیند‌های سیاسی در تولید و انتشار، مطلقاً به دور مانده است

احمدرضا صدری

سرويس تاريخ جوان آنلاين: بی‌تردید روز نگاشت‌های امیر اسدالله علم از دوران طولانی تصدی وزارت دربار در دوره سلطنت پهلوی دوم، در عداد مهم‌ترین اسناد مربوط به آن دوره تاریخی به شمار می‌رود. این اثر توسط علم و به شکل روزانه و پنهانی به نگارش درآمده و نهایتاً به صندوق اماناتی در اروپا سپرده شده و سال‌ها بعد توسط علینقی عالیخانی وزیر دارایی او، در خارج از ایران ویراستاری شده و نشر یافته و از این روی از شائبه دخالت فرآیند‌های سیاسی در تولید و انتشار، مطلقاً به دور مانده است. این همه موجب می‌شود که سخن از وثاقت این سند مهم و مطول در فرآیند تاریخ‌پژوهی دوره پهلوی، بهنگام به نظر می‌رسد. مقالی که هم اینک پیش روی شماست، درباره مختصات این اثر مهم به نگارش درآمده است. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 

امیر اسدالله، امیر قائنات و تبار او
امیر اسدالله امیر قائنات مشهور به «امیر اسدالله علم» برخاسته از یکی از خاندان‌های شناخته شده ایران بود. دوران حاکمیت پدرِ علم بر بیرجند و املاک و مستغلاتی که وی و خانواده‌اش از همین سربند در آن خطه به هم زدند، فصلی مهم در بازخوانی پیشینه وزیر دربارِ پهلوی دوم به شمار می‌رود. یکی از نویسندگان در این باره چنین نگاشته است: 
«محمدابراهیم پدر امیر اسدالله علم که در دوران پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار به حکومت بیرجند گماشته شد و به لقب شوکت‌الملک مفتخر گردید، پس از چندی امیر قائنات شد. در سال ۱۳۰۰ هجری به دستور قوام‌السلطنه رئیس‌الوزرای وقت محمدابراهیم شوکت‌الملک مأمور شد با همکاری سردار معزز بجنوردی و با مساعدت قوای قزاق قیام کلنل محمدتقی‌خان پسیان را خاتمه دهد که این مأموریت به وسیله ایادی او انجام می‌شود و عوامل شوکت‌الملک با بریدن سر کلنل آن را بر سر چوب کردند و به دستور ارباب خود همراه با سردوشی‌های او طی نامه‌ای به مشهد فرستادند. شوکت‌الملک پس از به قدرت رسیدن سردارسپه به او نزدیک‌تر شد و جزو محارم او قرار گرفت به طوری که همیشه در سفر و حضر با رضاشاه بود. در شهریور ماه سال ۱۳۱۶ امیر شوکت‌الملک علم به سمت والی فارس تعیین شد و در بهمن ماه سال ۱۳۱۷ در کابینه محمود به وزارت پست و تلگراف منصوب شد و در کابینه‌های دکتر احمد متین‌دفتری و علی منصور هم عهده‌دار این سمت بود. بعد از وقایع شهریور ماه سال ۱۳۲۰ شوکت‌الملک به بیرجند رفت و در سال ۱۳۲۳ در همانجا درگذشت.


محمدابراهیم امیر قائنات دارای سه دختر به نام‌های فاطمه، زهره و بلقیس بود و تنها پسرش امیر اسدا‌لله نام گرفت، رضاشاه دو بار در زندگانی این پسر مداخله کرد، بار اول موقعی که پدر علم می‌خواست پسرش را برای تحصیل کشاورزی به اروپا بفرستد ولی رضاشاه دستور داد به جای این کار امیراسدالله در دانشکده نوبنیاد کشاورزی کرج به تحصیل بپردازد و بار دوم هنگامی بود که اشرف خواهر دوقلوی محمدرضا به دستور پدرش به همسری علی قوام فرزند ابراهیم قوام‌شیرازی درآمد و این از آن جهت بود که رضاشاه می‌خواست خانواده‌های بزرگ غیرقاجار را به یکدیگر نزدیک کند و بعد هم به گرد خاندان خود درآورد. به همین مناسبت دستور داد یکی از دو دختر قوام به همسری اسدالله علم و دیگری به همسری دکتر ابوالقاسم مؤدب نفیسی پسر مؤدب‌الدوله (پیشکار ولیعهد) درآید و پدران این خانواده‌ها مأمور اجرای امر رضاشاه شدند. به این ترتیب در پاییز سال ۱۳۱۸ امیر اسدالله علم با ملک‌تاج‌قوام بر سر سفره عقد نشستند. وی در خاطرات روز ۶ /۲ /۴۹ می‌نویسد: بد نیست بنویسم من چه جور ازدواج کرده‌ام. غروب پنج‌شنبه یکی از روز‌های مهرماه ۱۳۱۸ وقتی به خانه آمدم، پدرم که وزیر پست و تلگراف رضاشاه و طرف لطف و مرحمت او بود و شب‌های جمعه در منزل نماز و دعا می‌خواند و جایی نمی‌رفت، پیغام داده بود که من برای شام در منزل بمانم، اطاعت کردم. وقتی سر شام رفتم از من پرسید: آیا میل داری با دختر قوام ازدواج کنی؟ تعجب کردم که این چه حرفی است! گفتم: دختر قوام کیست؟! گفت: دختر قوام شیرازی، همان کسی که پسرش داماد شاه و شوهر شاهدخت اشرف است. گفتم: چنین مطلبی را اصلاً فکر نکرده بودم از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ گفت: امر شاه است! گفتم: می‌توانم بگویم نه! گفت: نه! گفتم: پس چرا از من سؤال می‌کنید؟ به این صورت ازدواج ما صورت گرفت، در هفته بعد با والاحضرت (شاهنشاه فعلی) یک شب منزل قوام رفتیم، یک روز عصر هم رفتیم تنیس با نامزدم بازی کردم که باز والاحضرت و فوزیه حضور داشتند، جمعه بعد هم عروسی واقع شد. حال ۳۰ سال از آن تاریخ می‌گذرد. در آذرماه سال ۱۳۴۵، علم به جای حسین قدسی‌نخعی به وزارت دربار محمدرضا شاه منصوب شد و این سمت را قر یب ۱۱ سال، یعنی تا چند ماه ماندن به پایان عمرش حفظ کرد. علینقی عالیخانی در این باره می‌نویسد: در ۲۸ تیرماه سال ۱۳۵۶ علم برای آخرین بار به عنوان وزیر دربار شرفیاب و سپس برای ادامه درمان رهسپار فرانسه شد. دو هفته بعد شاه به علم تلفنی توصیه کرد به علت کسالتش بهتر است از کار کنارگیری کند و علم هم استعفای خود را نوشت و ارسال کرد. دو روز بعد دولت جدیدی به ریاست جمشید آموزگار بر سر کار آمد و علم با شگفتی فراوان آگاه شد که امیرعباس هویدا به جانشینی او منصوب شده است. علم چند هفته پیش از آن که درگذرد، نامه‌ای مفصل به شاه می‌نویسد و نامه را به وسیله پروفسور عباس صفویان تقدیم می‌کند ولی شاه حتی خواندن نامه مفصل را لازم نمی‌بیند و نوشته علم را به هویدا می‌دهد و می‌گوید: مشاعر علم دیگر کار نمی‌کند. امیر اسدالله علم روز ۲۶ فروردین سال ۱۳۵۷ در ۵۹ سالگی به علت بیماری‌های مقاربتی و سرطان درگذشت.»


چند و چون نگارش و بازیابی نگاشته‌های «غلام خانه‌زاد» درباره مخدوم خویش!
همانگونه که اشارت رفت، اهمیت یادداشت‌های امیر اسدالله علم- که به دور از چشم محمدرضا پهلوی نگارش یافته است- می‌طلبد که درباره صحت و سقم آن تأمل و دقت صورت گیرد. این یادداشت‌ها تا سال‌ها در صندوق اماناتی در اروپا نگهداری می‌شد تا اینکه خانواده علم آن را از مخفیگاه درآوردند و برای تنظیم و انتشار، به علینقی عالیخانی وزیر دارایی کابینه وی سپردند. هنوز به درستی مشخص نیست که عالیخانی برای آبروداری از علم و خاندان سلطنت، تا چه حد آن را دست کاری کرده است، اما به نظر می‌رسد که حجم تقطیع و حذف در مجلد آخر، کمتر از مجلدات پیشین باشد. ناشر ایرانی این مجموعه در دیباچه خویش، در‌باره تاریخچه استحصال و ویرایش این خاطرات چنین آورده است:
«علم از زمانی که وارد گود سیاست شده، هر روز خاطرات خود را به صورت محرمانه در دفتر‌های جداگانه ثبت می‌کرده است‌ـ ولی آنچه را که امروز ما در دسترس داریم و علینقی عالیخانی به گفته خودش، خانواده علم در اختیارش گذاشته‌اند، مربوط است به دی‌ماه سال ۱۳۴۷ تا شهریور ماه ۱۳۵۶. عالیخانی در ابتدا خلاصه‌ای از مطالب این مجموعه را که به گفته خودش در حدود ۴ هزار صفحه است، به انگلیسی ترجمه می‌کند تا در اختیار انگلیسی‌زبانان قرار گیرد. از این خلاصه در بهار سال ۱۳۷۱، گروه مترجمان انتشارات طرح نو متن انگلیسی را به فارسی ترجمه می‌کنند که در دو جلد زیر عنوان گفتگو‌های من با شاه، (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم) در ایران منتشر می‌شود. بدیهی است در متن انگلیسی، مترجم آنچه را که خود پسندیده است ترجمه می‌کند. به همین دلیل هم ما در ترجمه فارسی به همان مطالب دسترسی پیدا کردیم. در حالی که علینقی عالیخانی بعداً در خارج از کشور متن فارسی دستنوشته‌ها را در مجلدات جداگانه به این ترتیب چاپ و منتشر کرد.


جلد اول از ۲۴ بهمن ۱۳۴۷ تا ۲۹/ ۱۲/ ۱۳۴۸
وقتی غلام خانه‌زاد علیه مخدوم خود می‌نویسد!جلد دوم از اول فروردین ۱۳۴۹ تا ۲۱ /۱۲ /۱۲۵۱ جلد سوم از ۲۴ فروردین ۱۳۵۲ تا ۲۱ /۱۲/ ۵۲ و بعد هم وعده داد که بقیه دستنوشته‌ها را به همین ترتیب چاپ و منتشر کند؛ امری که عملاً محقق گشت. هنگامی که اولین چاپ خاطرات علم در ایران منتشر شد، اکثر کسانی که با نام علم آشنایی داشتند، با تعجب به این اثر نگاه کردند و غالباً مشکوک بودند که آیا به طور کلی علم اهل نوشتن آن هم خاطرات روزانه بوده است یا اینکه دیگران از قول او مطلبی را به رشته تحریر درآورده‌اند. ولی رفته رفته با آگاهی از متن خاطرات این شک برطرف و معلوم شد به واقع علم شخصاً این خاطرات را به دور از چشم محمدرضا شاه تهیه و تنظیم می‌کرد ولی از آنجا که وحشت آن را داشته که مبادا آنچه می‌نویسد به دست شاه برسد، در تدوین مطالب طوری قلم را به کار می‌گیرد که اگر چنین اتفاقی افتاد مشکلی برای او ایجاد نشود. معذالک اینک که ما اصل دستنوشته‌های او را در اختیار داریم، متوجه می‌شویم که به علت مفاسد اجتماعی که در آن دوران در مملکت ساری و جاری بوده حتی شخصی مانند علم هم نمی‌تواند با همه احتیاطی که به خرج می‌دهد، پرده‌دری نکند و گاه ناچار می‌شود پرده از مسائلی بردارد که عمق فاجعه و فساد را در آن زمان نشان می‌دهد. درباره یادداشت‌های علم در پایان تکرار این نکته ضرورت دارد، آنچه به عنوان یادداشت‌های علم منتشر شده و خواهد شد. تنها حوادث ۹ سال از ۱۱ سال وزارت دربار او را دربرمی‌گیرد و درباره دو سال اول وزارت دربار و همچنین بیست‌ماه نخست‌وزیری که مهم‌ترین سال‌های فعالیت‌های سیاسی علم بوده است مطلبی در این یادداشت‌ها دیده نمی‌شود. علینقی عالیخانی می‌گوید: مجلد دیگری هم از این یادداشت‌ها موجود بوده که متأسفانه به بانک سپرده نشده است!

با این وصف آنچه امروز به نام یادداشت‌های علم در دسترس است، اسنادی معتبر است که پرده از بسیاری سیاه‌کاری‌های دوران پهلوی برمی‌دارد، به همین مناسبت هم ما خواندن این یادداشت‌ها را به دوستداران تاریخ معاصر ایران توصیه می‌کنیم. در پایان ذکر این نکته را بر خود فرض می‌دانیم که یادداشت‌ها و پانوشت‌هایی که در کل کتاب آمده است، نقطه نظرات ویراستار کتاب که خود از دوستان و نزدیکان علم می‌باشد بوده و ناشر جهت حفظ امانت عیناً آن‌ها را نقل کرده است که خواننده محترم خود به قضاوت آن‌ها بنشیند. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.»


یادداشت‌های غلام خانه‌زاد همسنگ «روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه» 
پیش‌تر و در بخش‌های فوق آمده این مقال، اهمیت یادداشت‌های روزانه اسدالله علم مورد اشارت قرار گرفت. حال بهنگام به نظر می‌رسد که در این باره به بخش‌های خرد‌تر توجه و محور‌های این اهمیت را مورد اشارت قرار دهیم. مرتضی باقیان از پژوهندگان تاریخ معاصر ایران، در مقالی این محور‌ها را به نیکی مورد اشارت قرار داده است:
«۱- یادداشت‌های علم اهمیت تاریخی دارد؛ چراکه علم از معدود کارگزاران حکومت پهلوی بود که یادداشت‌های خود را به یادگار نهاده است. همچنین وی اغلب اوقاتِ خود را با شاه می‌گذراند؛ چه در سفر‌های تفریحی و چه در سفر‌های سیاسی. اگر از فردی به نام ارنست پرون، که از دوران تحصیل محمدرضا در سوئیس با وی صمیمیت یافت و سپس به ایران آمد و از محارم شاه جوان گردید، بگذریم، قطعاً هیچ فرد دیگری را نمی‌توانیم به نزدیکی و محرمیت علم به شاه بیابیم. البته تفاوت میان پرون و علم آن است که اولی خاطره مکتوبی از دوران صمیمیت خود با محمدرضا بر جای نگذاشته است تا آیندگان را از مسائل پشت پرده سیاست حکومت پهلوی آگاه کند، اما دومی با نگارش خاطرات روزانه‌اش به مدت چند سال، دریچه‌ای به روی بسیاری از واقعیت‌ها برای آیندگان گشود تا اهل تحقیق، با دست داشتن سرنخ‌های فراوانی که در این خاطرات بر جای گذاشته است، به تعقیب مسائل و موضوعات بپردازند و به عمق حقایق دست یابند.


۲- نگاه علم نسبت به شخص شاه و نقشی که در مجموعه تحولات و رخداد‌های کشور ایفا می‌کند، بس ستایش‌گونه و گزافه‌آمیز است؛ با این احوال، نگاه انتقادآمیز او نسبت به بسیاری از کاستی‌ها و مشکلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جاری و ساری در کشور هم که گاه حتی به انتقاد از عملکرد و سیاست‌های خود شاه هم تسری پیدا می‌کند نیز جالب توجه است. بنابراین علم از اواسط نیمه اول دهه ۱۳۵۰ به‌رغم تحسین و تمجید از تلاش‌ها و اقدامات شاه در شئون مختلف، به تدریج نگرانی‌های مستقیم و غیرمستقیمی به خطرات و تهدیداتی که می‌تواند بنیان نظام شاهنشاهی پهلوی را با چالش‌هایی جدی مواجه سازد، اشاره می‌کند؛ برای مثال علم در مرداد سال ۱۳۵۲، با توجه به اوضاع اقتصادی کشور، به صراحت می‎نویسد: «من وضع را قابل انفجار می‎بینم و بسیار نگرانم». وی در یادداشت‎های دو سال بعد خود به شکل جدی‎تری نسبت به ادامه‎ حیات حکومت شاه ابراز تردید و آن را در آستانه‎ فروپاشی توصیف کرده و نوشته است: وضع به طوری است که قاعدتاً باید به انقلاب بینجامد!


۳- آنچه در خاطرات علم جلب توجه می‌کند، سیاست خارجی است. اهمیت موضوع در این است که در ایران، اسناد چندانی که درباره سطوح عالی سیاسی کشور و سیاست خارجی باشد، وجود ندارد، دلیلش هم به نظام استبدادی حاکم برمی‌گردد که تصمیم‌گیرنده یک شخص (محمدرضا پهلوی) بود و از وزارت امور خارجه به عنوان پادو بهره‌برداری می‌شد. بنابراین این کتاب روایت دست اولی از زد و خورد با شرکت‌های نفتی و نیز مناسبات حکومت شاه با کشور‌های دیگر، به‌ویژه امریکا و انگلستان به‌دست می‌دهد.


۴- علم در نوشته‌هایش از شعر، ضرب‌المثل و... استفاده زیادی کرده است. استفاده علم از اشعار و ضرب‌المثل‌ها به دلیل تربیت سنتی، مدرسه‌ای قدیم او بوده است؛ به همین دلیل روی این مسائل، اشراف زیادی داشته است. 
۵- مطالعه یادداشت‌های علم نشان می‌دهد که نویسنده از همان ابتدای وزارت دربار خود با نخست‌وزیر (امیر عباس هویدا)، رئیس شرکت نفت (نخست‌وزیر پیشین منوچهر اقبال)، وزیر امور خارجه (اردشیر زاهدی) که هر کدام با داشتن روابط ویژه‌ای با پادشاه، قدرت مستقل و امکان دسترسی به شاه را داشتند به شدت مخالفت می‌ورزید و در هر فرصت از آنان بدگویی می‌کرد.


۶- یادداشت‌های علم را می‌توان همسنگ روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه در نظر گرفت؛ چراکه هر دو کتاب بازگوی پشت پرده قدرت در یک دوران طولانی می‌باشد، اما به نظر می‌رسد خاطرات علم بر کتاب خاطرات اعتمادالسلطنه برتری داشته باشد؛ چراکه اعتمادالسلطنه کمتر از علم به پادشاه قدر قدرت زمان نزدیک و به راز‌های وی واقف بوده است.


۷- دوران ۱۰ ساله‌ای که اسدالله علم در مقام پراهمیت وزارت دربار شاهنشاهی ایران به نگارش خاطرات خود پرداخته دورانی است که قدرت سیاسی و تصمیم‌گیری‌های نظامی و اقتصادی در دست محمدرضا پهلوی، مخدوم اسدالله علم، متمرکز بود. علینقی عالیخانی در مقدمه جلد هفتم می‌نویسد: یادداشت‌های علم از هنگامی آغاز می‌شود که شاه به اوج قدرت خود رسیده و پس از اجرای برنامه‌های انقلاب شاه و ملت بر همه کسانی که مانع راه او برای رسیدن به قدرت مطلقه بوده فائق آمده و می‌تواند به آن گونه که دلخواه اوست عمل کند... به طور کلی باید گفت خاطرات امیر اسدالله علم از جمله منابع دست اولی است که راهنما و راهگشای بسیاری از پژوهشگران و مورخان در آینده خواهد بود. کارشناسان امور تاریخ معاصر معتقدند که این اثر، بهترین و واسطه‌ترین منبع برای شناخت افکار و شخصیت محمدرضا پهلوی به‌شمار می‌آید؛ چراکه با عینک نزدیک‌ترین و وفادارترین عنصر نزدیک به محمدرضا به نگارش درآمده است. این کتاب از این نظر بی‌مانند است که در جامعه کتابخوان ایرانی، صرفنظر از نوع سلیقه، جهان‌بینی و طرز تفکرِ خواننده، مورد استقبال فراوان قرار گرفته و فروش بالایی داشته است.»


روایت علینقی عالیخانی از میزان اعتقاد غلام خانه‌زاد به سیستم پادشاهی
در جای جای خاطرات امیر اسدالله علم، تردید‌های وی درباره اصل و فرع رژیم پادشاهی قابل مشاهده است. به عبارت دیگر او در تمامی ادوار حضور در کنار مخدوم خویش، بیش از بقیه به ابعاد این مقوله پی برده و آن را ابراز کرده است. علینقی عالیخانی ویراستار خاطرات علم، در این باره تحلیلی شنیدنی دارد:
«علم به سیستم پادشاهی اعتقاد داشت، به علاوه معتقد بود که پادشاه تنها باید سلطنت کند و نه حکومت و باید به تدریج اجازه دهد که جامعه و دولت طبق قانون اساسی کار خود را انجام داده و قبول مسئولیت کنند. علم از این رویه شاه که می‌خواست همه کار‌ها را خودش انجام دهد و به صورت تعجب‌آوری حتی وارد جزئیات کار شود، بسیار انتقاد می‌کرد و مخالفت داشت. او این موارد را بیان می‌کرد و نگرانی او نیز از این جهت بود که یک نفر تمامی کار‌های مملکت را به دست گرفته و احساس می‌کرد اگر سیستم به همین شکل ادامه پیدا کند عاقبت نامعلومی خواهد داشت. در صورتی که خیلی به رژیم شاهنشاهی معتقد بود، اما بار‌ها گفت که این سیستم به این صورت نمی‌تواند دوام داشته باشد. این را نیز فراموش نکنید که در سال‌های دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۲ توسعه اجتماعی و اقتصادی ایران فوق‌العاده بود. تحولات اجتماعی بسیاری صورت گرفت، از جمله در حوزه زنان، گسترش آموزش در مملکت، توجه به مسائل روستایی و غیره. فراموش نکنید که در دهه ۱۹۷۰ سفیر ایران در دانمارک یک زن بود، خانم دولتشاهی. این موارد در ایران مورد توجه و پیشرفت بود، اما آن چیزی که به عقب می‌رفت جنبه‌های سیاسی کار‌ها بود؛ اینکه مردم در کار‌های سیاسی مداخله داشته باشند و بتوانند به کار خود رسیدگی کنند، اما شاه در تمام جنبه‌ها دخالت داشت و در نهایت به جایی رسید که همه شیرازه کشور از هم گسست.»

منبع: روزنامه جوان

***سوال اول : آنچه در خاطرات علم جلب توجه می کند..........است.

***سوال دوم : دخالت همه جانبه ی شاه در تمام مسایل باعث چه چیزی شد؟

دوشنبه 30 دی 1398  8:13 PM
تشکرات از این پست
borkhar hosinsaeidi niny200527 asker1333 kafokhon lotfi64431 mr_nariiman oskoui mahdia1397 javadinejad mokary yamahdi200 mansoor67 farashbandzare sahel401 zeynab48 nargesza ramin04451 amayen nakhjawan eramau esfahan11 13321342 aza1393 fatemehza alirezazaeri ma1393 parisaaidin polkhajo
دسترسی سریع به انجمن ها