مروری بر یک رویداد مغفول در تقویم تاریخ انقلاب اسلامی در خراسان
دی ۵۶ تجلی خشم بانوان خراسانی علیه کشف حجاب
در سالهای آغازین دهه ۵۰، فضای اجتماعی موجود در شهرها چنان عرصه را بر نیروهای متدین و مبارز تنگ کرده بود که به نظر میرسید طغیان آنها در انتظار کوچکترین تلنگر و از هر نظر آمادة بروز است. به تبع همین وضعیت، در زمستان ۱۳۵۶، مدرسة «اسلامشناسی بانوان» در مشهد، مهیای رخدادی به یادماندنی برای تاریخ این شهر بود...
شکوهالسادات سمیعی
سرويس تاريخ جوان آنلاين: آنچه پیش روی شماست، به بازخوانی رویدادی مغفول در تاریخ انقلاب اسلامی در خراسان میپردازد. در این روز بانوان مسلمان شهر مشهد در سالگرد کشف حجاب رضاخانی، به خیابانها آمدند و انزجار خود را از این تصمیم رضاخان نشان دادند. ذکر این نکته ضروری است که این مقال نخست به همایش «تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی» ارائه شد و اینک به مناسبت تاریخی، در این صفحه درج میشود.
تأثیر جریان روشنفکری در تجددگرایی و دینزدایی
سابقة طرح و پیشنهاد کشف حجاب به دوران ناصرالدینشاه بازمیگردد. به نوشتة میرزاحسن جابری اصفهانی (سیاستمدار و مورخ عصر قاجار)، روشنفکران فرنگرفته به ناصرالدین شاه پیشنهاد دادند که کشف حجاب را در کشور معمول دارد. آیتالله حاجملاعلی کنی (فقیه وارسته و پرنفوذ وقت تهران) پس از اطلاع از این موضوع به شاه چنین پیغام داد: «هر گاه کشف حجاب را در دربار خودت جاری ساخته و همسرت را مکشفه و بیحجاب بیرون آوردی، در کشور هم همین کار را بکن». او با طرح این سخن، در واقع اجرای کشف حجاب در کشور را تعلیق به محال کرد، زیرا انیسالدوله (همسر و سوگلی حرم) به طور قطع حکم اسلام و شرع را بر فرمان ملوکانه ترجیح میداد و این موضوع را در نهضت تحریم تنباکو به خوبی ثابت کرده بود، اما سرانجام نزدیک به ۴۰ سال بعد، رضاخان زنان دربار را در مراسمی که به همین منظور برگزار شده بود، واداشت بدون پوشش اسلامی شرکت کنند و به این ترتیب، سناریوی کشف حجاب را در ایران اجرا کرد. در این زمینه یکی از کارشناسان استعمار بریتانیا گفت: «با این اقدام کاری کردیم که دیگر اتفاقی که در دربار ناصرالدینشاه به جهت موضعگیری زنان در مقابل تحریم تنباکو رخ داد، تکرار نشود».
سفر سرنوشتساز رضاخان
از منابع مختلف برمیآید که رابطة عاطفی صمیمانهای بین رضاشاه و آتاتورک وجود داشت. رضاشاه در دورة سلطنت ۱۶ سالة خود تنها یک بار به خارج از کشور سفر کرد که یکی از ثمرات آن ایجاد تغییر اساسی در سرنوشت زنان بود. او در این سفر، چند روز بیش از موعد مقرر در ترکیه ماند و به قدری مجذوب ظواهر ترکیه و پوشش مردم آن دیار شد که از همان جا با ارسال تلگراف به دولت ایران درباره تغییر نوع پوشش و کلاه مردان در ایران دستوراتی صادر کرد. علیاصغر حکمت، یکی از طراحان و مجریان اصلی کشف حجاب در ایران، در کتاب خود با عنوان ۳۰ خاطره از عصر فرخنده پهلوی، خاطراتی را درباره مقدمات رفع حجاب، تشکیل کانون بانوان و شرح مراسم ۱۷ دی ۱۳۱۴ و بعد از آن نقل کرده است. وی که در آن زمان مسئولیت حساس وزارت معارف را به عهده داشت، نقش اصلی و عمدهای در طراحی و پیشبرد این مراسم ایفا کرد. حکمت در خاطرات خود ضمن بیان تأثیرات سفر به ترکیه در ذهن و اندیشه رضاخان مینویسد: «سرانجام در آبان ۱۳۱۴ روزی که ایشان [رضاشاه]از سفر مازندران مراجعت میکردند، بعد از تعارفات معمول رو به من کرده و گفتند: فلانی، بگو ببینم در باب رفع حجاب چه کردید؟» وی در جای دیگری به صراحت بیان کرده که چگونه به عنوان وزیر معارف روز، محل و مکان جشن ۱۷ دی و نحوة حضور زنان دربار در این جشن را به رضاشاه پیشنهاد داده است.
منع حجاب تحت لوای روز آزادی زن
در نهایت طی مراسمی در دی ۱۳۱۴ برای اولین بار، با حضور خانواده شاه، کشف حجاب علنی به نمایش درآمد و سپس از سوی شاه به شکل رسمی داشتن حجاب منع شد. در مراسم روز ۱۷ دی که «روز آزادی زن و کشف حجاب» نامگذاری شد، علاوه بر زنان خانواده پهلوی، تعداد دیگری زنان بدون حجاب نیز شرکت داشتند. بعدها محمدرضا پهلوی با اشاره به این موضوع در کتاب خود نوشت: «ایران پس از ترکیه، دومین کشور مسلمانی بود که رسماً حجاب را ممنوع ساخت».
آثار فرهنگی ممنوعیت حجاب در جامعه
با پیشرفت بیشتر و اجرای کامل کشف حجاب مشخص شد که برخلاف تبلیغات گستردهای که در جهت آزادی زنان بود، تنها دستاورد مشهود این برنامه، تلاش برای غربی کردن زن ایرانی است. مشخصة اصلی این دوران برخوردهای فرهنگی و سیاسی بود که چهرة فردی و اجتماعی بانوان ایران را دگرگون کرد و آثار زیادی در آن باقی گذاشت. با انتقاد افراطی از گذشتة زنان ایرانی، صدماتی به هویت آنها وارد شد که بیش از اینکه این هویت با نیازهای جامعه هماهنگ باشد یا در مسیر استقلال ملی و فرهنگی تنظیم شود، با خواستههای سلطه و فرهنگ بورژوازی غرب گره خورده بود به طوری که سرانجام، بین زنان ایران تفرقه و پراکندگی عمیقی ایجاد شد که هنوز هم آثار آن مشهود است. به بیان دیگر، بخش عظیمی از زنان ایران در دنیای سابق باقی ماندند، گروهی به کلی غربگرا و بیتفاوت شدند و عدهای نیز بین این دو جناح قرار گرفتند و به طور مطلق به هیچ کدام تعلق پیدا نکردند. پس از اعلام رسمی کشف حجاب، دولت و سایر دستگاههای اجرایی در کشور موظف شدند برای پیشبرد این طرح در شهرها بکوشند. به همین منظور، از اقدامات تبلیغی و انتظامی در حد وسیعی بهرهگیری شد. حتی مسئولان در بسیاری از موارد کاربرد قوة قهریه را نیز در اولویت قرار دادند. نگاهی به مقالات مجلههای آن دوران نیز از ابتدا تا انتها مبین این مطلب است که نویسندگان این نشریات، پس از جلوس رضاخان بر اریکة قدرت، تعلیم و تربیت زنان را با تحکم در قضیة کشف حجاب جستوجو میکردند و در ترویج فرهنگ آن میکوشیدند. صادق بروجردی در مقالة «طبیعت و زن» چاپ شده در نشریة عالم نسوان نوشت: «بهتر این است زنهای ایران هم مثل زنهای ترکیه از این کفن که در اسلام جز بدعتی نیست و اسمش را حجاب گذاشتهاند، بیرون بیایند و اجتماعات مملکت را دو برابر کنند؛ یعنی ایرانیان نیممرده کفنپوش خود را جزو زندهها معرفی نمایند و زیاده بر این، نادانی و جهل خود را در تمام روی زمین ثابت نکنند».
واقعه مسجد گوهرشاد و موج نفرت و سرخوردگی مردم
یکی از اتفاقات مهم تاریخی که از پیامدهای کشف حجاب در ایران و نیز عامل افزایش نارضایتیها به شمار میرود، قیام مسجد گوهرشاد است که نمود بینظیری از اعتراضات مردمی به منع حجاب و نیز پوشش جدید مردان را به نمایش گذاشت. در ۱۹ تیر ۱۳۱۴ به مناسبت اعمال فشار مأموران دولتی برای کشف حجاب و اقدام آنها در کشیدن چادر از سر زنان، تظاهرات وسیعی در مشهد برپا شد که کانون اصلی آن در مسجد گوهرشاد و گردانندة تظاهرات، روحانی جوانی به نام شیخ بهلول بود. در این روز، ساعاتی از گردهمایی مردم نگذشته بود که نظامیان به مسجد وارد شدند و با دستور فرماندة نظامیان به مردم تیراندازی کردند. به این وسیله، در شهر مشهد کشتار عظیمی روی داد که تا آن روز در ایران کمسابقه بود. حتی پا درمیانی متولی حرم نیز ثمری نداشت و فرماندهان طبق دستوری که از مرکز ابلاغ شده بود، مصمم بودند با حمله به مسجد این غائله را پایان دهند. کشتار مسجد گوهرشاد مشهد، مردم را هر چه بیشتر متوجه روند اجرای خشونتآمیز کشف حجاب کرد. این واقعه در آن اوضاع میتوانست آغازگر نهضتی علیه سلطنت پهلوی باشد و سبب بروز شورشهای فراگیر و عظیمی در سراسر کشور شود، اما نداشتن رهبری واحد، این امر را در آن دوران محقق نکرد.
وضعیت اجتماعی زنان و ایجاد محدودیت برای آنها
عملکرد زنان در برابر کشف حجاب، بسته به سطح طبقة اجتماعی آنها متفاوت بود. زنان اشراف و رجال درباری اگر چه بیشتر در ۱۷ دی ۱۳۱۴ به رفع حجاب پرداختند، اما در فراهم آوردن زمینة کشف حجاب یا پیشبرد آن در مقایسه با زنان طبقة روشنفکر و تحصیل کرده که با نظام جدید آموزشی و سیر تجددگرایی ارتباط بیشتری داشتند، فعالیت چشمگیری نکردند. در حقیقت، برای آنها مسئله حجاب از نظر تجددگرایی مطرح نبود، بلکه بیشتر برای حفظ موقعیت سیاسی و اداری همسران خود رفع حجاب کردند و از عاملان اجرای این طرح شدند.
در مقابل این دو دسته، زنان سایر طبقات شهری قرار داشتند که واکنش آنها در برابر کشف حجاب منفی بود و حاضر به ترک چادر نشدند. به همین دلیل، پلیس نیز مأموریت داشت با شدت هر چه بیشتر با آنان برخورد کند؛ به طوری که «چادر از سر زنان برمیداشت و به ضرب و جرح آنان میپرداخت.» در مشهد خانوادههای متدین در منزل خود حمام ساختند تا همسرانشان مجبور نباشند حتی برای رفتن به حمام از خانه خارج شوند. بانوان هنگام شب آن هم خیلی دیروقت به زیارت امام رضا (ع) میرفتند و در میان آنان زنانی بودند که تا شهریور ۱۳۲۰ از خانه خارج نشدند و حاضر نبودند بیحجاب در اجتماع حاضر شوند. دولت آموخته بود چگونه از نیروی زنان علیه عناصر مخالف استفاده کند، زیرا زنان مؤثرترین سلاح سیاسی و از ظرفیت عاطفی شدیدی برخوردار بودند. در زمانی که هیچکس از آزادی واقعی برخوردار نبود، آنان را با شعار آزادی در جهت منافع خود قرار دادند و ادعا کردند زنان را از سیاهچالههای قرون وسطایی بیرون کشیدند.
شیوه جدید دینزدایی در دوران حکومت پهلوی دوم
این روال تا شهریور ۱۳۲۰ ادامه داشت تا اینکه در دورة پهلوی دوم، مبارزه با حجاب به شیوة جدیدی دنبال شد. هدف این مبارزه، رویارویی با ریشههای فرهنگ دینی بود. اگر در آغاز سیطرة رضاخان پیاده کردن این طرح به زور سرنیزه و دیکتاتوری نیاز داشت، در دوران حکومت فرزندش، خو دادن زنان به آن و پذیرش تدریجیاش از سوی گروههایی از مردم، موجب ایجاد نگرشی خاص در باورهای فرهنگی و اجتماعی شد. زنان ایرانی تا پیش از کشف حجاب، همچون مردان حقوق سیاسی نداشتند و پس از کشف حجاب نیز تا مدت مدیدی به حقوق سیاسی قابل مقایسه با مردان دست نیافتند. ورود زنان به صحنههای اجتماعی، ماهیتی جز فریب نداشت. بعدها امام خمینی که نه با آزادی زنان بلکه با عوامفریبی رژیم مخالف بود، اعلام کرد: «ما با ترقی زنها مخالف نیستیم، ما با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم. مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند؟ مگر آزادی مرد و آزادی زن با لفظ درست میشود؟ ... ما میگوییم زنها را به اسم آزادی و ترقی به فساد نکشید و منحرف نسازید. شما حساب کنید در این بیست و چند سالی که از این کشف حجاب مفتضح میگذرد چه چیزی عاید زنها شده؟ چه چیزی عاید مردها شده؟ چه چیزی عاید این مملکت شده است؟»
تمرکز نیروهای ناراضی در شهرهای مذهبی
در این اوضاع اتفاق جدیدی که در شهرهای مذهبی مثل مشهد و قم رخ داد، تمرکز تدریجی نیروهای مذهبی و ناراضی از وضعیت موجود بود. این نیروها به طور طبیعی منفعل و خنثی باقی نماندند و در هیچ شرایطی، از فعالیت برای جاری کردن احکام اسلام در جامعه دست نکشیدند. تأسیس مدارس مختلف مذهبی، برگزاری جلسات و مراسم سیاسی و دینی، فعالیتهای زیرزمینی شامل توزیع و تکثیر پیامهای امام از نجف و برنامهریزی منسجم برای جذب و ارشاد اقشار مختلف اجتماعی مثل دانشجویان، زنان و حتی کودکان، شاهدی بر این مدعاست. از مراکز مهم تربیت و آمادهسازی افراد برای اهداف مذهبی و سیاسی این نیروها، مدارس اسلامی بود که سالها پیش از انقلاب، فعالیت خود را در این زمینه آغاز کرده بودند. در خصوص بانوان، تأسیس ۱۴ مدرسة اسلامی در آن سالها، اهمیت تلاش زنان متدین مهاجر یا مجاور شهر مشهد را نشان میدهد. به همین دلیل، ساواک همواره مسئولان، مدرسان و طلاب این مدارس را تحت نظر داشت و گاهی محدودیتها و مزاحمتهایی نیز برایشان ایجاد میکرد.
شگلگیری قیام ۱۷ دی ۱۳۵۶
در سالهای آغازین دهه ۵۰، فضای اجتماعی موجود در شهرها چنان عرصه را بر نیروهای متدین و مبارز تنگ کرده بود که به نظر میرسید طغیان آنها در انتظار کوچکترین تلنگر و از هر نظر آمادة بروز است. به تبع همین وضعیت، در زمستان ۱۳۵۶، مدرسة «اسلامشناسی بانوان» در مشهد، مهیای رخدادی به یادماندنی برای تاریخ این شهر بود. این مدرسه بعد از مدتها فعالیت پنهان، در سال ۱۳۴۷ به صورت رسمی تأسیس شد و مدیریت آن بر عهدة بانو صدیقه مقدسی (دختر آیتالله ابوالحسن شیرازی) بود. این مدرسه در کنار سایر مدارس اسلامی بانوان در مشهد، با مبارزات سیاسی بیگانه نبود. فعالیتهای آنها به دو شکل رسمی یعنی آموزش مباحث دینی و غیررسمی یعنی تعلیم نیروهای سیاسی انجام میگرفت.
گامهای نخست برای ورود به صحنه
در ۱۶ دی ۱۳۵۶ مسجدالرضا یکی از پایگاههای مهم مذهبی در مشهد پذیرای جمعیت زیادی بود تا مستمع یکی از سلسله خطابههای صریح و جذاب حجتالاسلام عبدالکریم هاشمینژاد باشند. نیروهای ساواک بعد از مدتی بررسی و تجسس، آن روز را برای حمله به مسجد و دستگیری سخنران انتخاب کرده بودند، اما پس از شروع عملیات، جوانان زیادی وارد معرکه شدند تا از این اتفاق جلوگیری کنند. در نتیجه، با وقوع درگیری، تعدادی از حاضران توقیف شدند و برخی دیگر مورد ضرب و شتم قرار گرفتند؛ لحظاتی که مدرسة اسلامشناسی که از مدتها قبل طلاب منتخب و شناختهشدهای را در محافل خصوصی تعلیم داده بود، برای ثبت یک روز جاودانة تاریخی آماده میشد. در خاطرات فاطمه زندی مدیر مدرسة اسلامی «پیروان زهرا (س)» آمده است: «عامل اصلی حرکت روز ۱۷ دیماه خانم مقدسی بود. او از مدتها قبل برای این روز برنامهریزی میکرد». مهدی واعظطباطبایی از فعالان انقلابی شهر مشهد که از طریق همسرش به طور مستقیم با این رویداد مرتبط بوده است، در مصاحبهای میگوید: «این کا در حقیقت از طرف مکتب اسلامشناسی برنامهریزی شده بود، اما برای اینکه امنیت مدرسه حفظ شود، به شکل غیرمحسوس به همسر بنده و چند نفر از افراد شناخته شده اعلام کرده بودند که فردا برای برنامهای در حسینیة نخودبریزها جمع شوید. دلیل اصلی حضور در این حسینیة را بیان نکرده بودند، چون به طور مسلم اگر ساواک مطلع میشد، این حرکت را از نطفه خفه میکرد».
روز واقعی زنان
علی شیرخانی در کتاب خود با اشارة کوتاهی به این اتفاق، روز واقعی زنان را زمانی میداند که «در سالروز کشف حجاب عدة زیادی از زنان محجبة مشهد برای اعتراض به رژیم شاه، اولین تظاهرات باشکوه خود را در سطح شهر آغاز کردند».
به غیر از خشم نیروهای مذهبی به خاطر حملة پلیس به مسجدالرضا (ع)، دو واقعة دیگر اهمیت و حساسیت این روز را در شهرهای ایران بهویژه مشهد تشدید میکرد. در ۱۷ دی ۱۳۵۶ مقالهای با اسم مستعار احمد رشیدیمطلق با عنوان «استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید که لبة تیز آن متوجه شخصیت آیتالله خمینی بود. در همان شماره از روزنامه، مطالب دیگری راجع به آزادی زنان و تحسین کشف حجاب از قول اشرف پهلوی به چاپ رسیده بود، اما مقالهای که توانست احساسات انباشته شدة مردم را که سالها در سینهها حبس شده بود، آزاد کند، نگارش مقالة اول بود. از سوی دیگر، بنا بر خاطرات برخی شاهدان، هر ساله در روز ۱۷ دی زنانی از سازمانها و مجامع وابسته به رژیم به منظور گرامیداشت روز کشف حجاب، اقدام به راهپیمایی در خیابانهای اصلی شهرهای بزرگ از جمله مشهد میکردند. رژیم از یکی از این مراکز به نام «سازمان زنان» به عنوان دست راست خود یاد میکرد و با مشارکت آنها دیگر هیچ مانعی برای رسیدن به تمدن بزرگ نمیدید. با این شرایط، حضور همزمان بانوان مذهبی در آن روز، مخاطرهانگیز به نظر میرسید. در خاطرات یکی از شاهدان آن روز آمده است: «میگفتند عدهای از بانوان مدرسة اسلامشناسی مشهد قرار است راه بیفتند و راهپیمایی کنند. در مقابل، زنانی هم قرار بود مثل هر سال در ۱۷ دی تاجگل ببرند و به مجسمه رضاشاه اهدا کنند. من آمدم فلکة آب و دیدم تعدادی خانم چادر مشکی بدون هیچ پرچمی در حال راهپیمایی هستند؛ تعدادشان تقریباً ۱۵ نفر بود. من رفتم جلو و با آنها همراه شدم. آهسته آهسته حرکت کردیم تا تعدادی از خانمهای دیگر به ما پیوستند. در آن زمان پرچمها را باز کردیم که در آنها نوشته شده بود: «ما زنان ایران این روز را روز شومی میدانیم و با آن مبارزه میکنیم.» کمکم جمعیت به حدود ۳۰۰ نفر رسید.» راهپیمایی از خیابان شاهرضا (شهید اندرزگو)، به سوی میدان شاه (شهدا) ادامه یافت، در حالی که هیچ شعاری داده نشد و فقط پرچمهایی در محکومیت کشف حجاب و دستگیری توقیفشدگان روز قبل (۱۶ دی) در دست راهپیمایان دیده میشد.
درگیری و توقیف بانوان
غلامرضا جلالی نویسندة کتاب تقویم تاریخ خراسان مینویسد آن روز حین راهپیمایی، عدهای از بانوان نیز مشغول توزیع اعلامیه بین تماشاچیان اطراف بودند. رژیم در آن روز با استفاده از گروههای چماق به دست به راهپیمایان حمله کرد و تعداد زیادی را مورد ضرب و شتم قرار داد. بر اساس شواهد، برخی از بانوان تا مدتها از کبودی و درد بهجا مانده از ضربة چماق و باتوم رنج میبردند. در همان روز بعد از تعقیب و گریز، ۱۵ نفر از زنان را دستگیر کردند و با اتومبیلهای مخصوص به کلانتری انتقال دادند. مردم شاهد بودند که برخی از آنها بدون هیچ ترسی مقاومت کرده، با پلیس درگیر میشدند و بلند شعار میدادند. در کتاب انقلاب اسلامی و مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی میخوانیم: «به قرار اطلاع، پلیس در کوچه نو، جنب اداره ثبت سابق، عدهای از بانوان تظاهرکننده را تعقیب میکند. در این تعقیب، متجاوز از ۱۵ نفر از بانوان به پاخاسته دستگیر و بقیه پراکنده میشوند. آن گونه که شنیدم، بانوان دستگیر شده را به کلانتری ۵ میبرند و سخت مورد تحقیق و ایذا و شکنجه قرار میدهند».
منبع: روزنامه جوان
***سوال اول : سفر سرنوشت ساز رضا شاه چه بود؟
***سوال دوم :روز واقعی زنان چه روزی بود ؟