0

لالایی باران

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

لالایی باران

 

لالایی باران

دیشب كه می‌خواستم بخوابم، باران بارید. صدای باران مثل لالایی آرام و قشنگ بود. من آهسته گفتم: «باران، برای من لالایی می‌خوانی؟» باران گفت: «آره عزیزم، تو بخواب تا یك خوابِ قشنگ ببینی.»

داستانك: فریبرز لرستانی «آشنا»؛ تصویرساز: ناهید لشگری فرهادی

 

دیشب كه می‌خواستم بخوابم، باران بارید.

صدای باران مثل لالایی آرام و قشنگ بود. من آهسته گفتم:

«باران، برای من لالایی می‌خوانی؟»

باران گفت: «آره عزیزم، تو بخواب تا یك خوابِ قشنگ ببینی.»

من خوابیدم و چند تا خواب قشنگ دیدم!

خدایا خوشحالم كه همه مرا دوست دارند. حتی باران.

جمعه 27 دی 1398  9:09 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها