🤔#پرسش وهابی
❔امام علی حتى يك بار در طول عمرش از قتل همسرش بدست خليفه ناراحت و نگران نبوده و آنرا به زبان نياورده است. باید از #روحانیون_شیعه و پيروان آنها مورد زیر را عرضه کرد که آن را بپذيرند: داستان قتل فاطمه به دست عمر دروغى بيش نبوده كه قرنها پس از صدر اسلام به آن دامن زده شده است و به مرور زمان پر و پا گرفته است ❗️❗️
💠#پاسخ💠 شیعیی
👌علی علیه السلام بارها و بارها از جریان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها یاد کردند و اظهار تاسف و ناراحتی کردند .
🔸سليم بن قيس می گوید ؛
« عمر بن خطاب نصف اموال همه عمّال خود را از آنان گرفت مگر قنفذ عدوى- او نيز يكى از كارمندان او بود- كه چيزى از او نگرفت و آنچه از او گرفته بود بيست هزار درهم مى شد، به او بازگرداند، و نه از او عشر گرفت و نه نصب عشر. با على عليه السّلام ملاقات كردم و از اين كار عمر از او پرسيدم. فرمود: آيا مى دانى چرا از قنفذ دست برداشت و چيزى از وى غرامت نگرفت؟
❕گفتم. نه. فرمود: زيرا او بود كه وقتى فاطمه عليها السّلام آمد تا بين من و آنان قرار گيرد، با تازيانه اش او را زد، چنان كه وقتى فاطمه عليها السّلام از دنيا رفت، جاى تازيانه همچون بازوبند روى بازويش مانده بود »
📚بحار الانوار، ج 30، ص 302- 303؛ كتاب سليم، ج 2، ص 674؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 413.
🔸باز سلیم می گوید ؛
« در حلقه اى در مسجد رسول خدا حاضر شدم كه جز سلمان، ابو ذر، مقداد، محمّد بن ابى بكر، عمر بن ابى سلمه، قيس بن سعد بن عباده، همه از بنى هاشم بودند. عباس به على عليه السّلام گفت: به نظر شما، چرا عمر، قنفذ را مانند ديگر كارمندانش وادار به پرداخت غرامت نكرد؟
❕على عليه السّلام نگاهى به اطراف انداخت. چشمانش پر از اشك شد، پس فرمود: اين پاداش ضربه تازيانه اى بود كه به فاطمه عليها السّلام زد. وقتى فاطمه عليها السّلام از دنيا رفت، اثر اين ضربه همچون بازوبندى روى بازوى او بود ... »
📚همان منابع
🔸ابن عباس می گوید ؛
« در ذو قار بر على عليه السّلام وارد شدم. صحيفه اى برايم بيرون آورد و گفت: پسر عباس! اين صحيفه اى است كه رسول خدا بر من املا فرمود و من، به خط خودم نوشتم. گفتم: يا امير المؤمنين! آن را برايم بخوان. على عليه السّلام آن را برايم خواند. همه حوادث پس از رسول خدا تا شهادت حسين عليه السّلام، و اينكه چگونه كشته مى شود، چه كسى او را مى كشد و چه كسانى با او به شهادت مى رسند، همه و همه در آن آمده بود. على عليه السّلام سخت گريست و مرا به گريه انداخت. از جمله مطالبى كه على عليه السّلام خواند، اين بود: چگونه با او رفتار مى شود، و چگونه فاطمه به شهادت مى رسد، و چگونه حسن شهيد مى شود، و چگونه امّت با او مكر مى ورزد ... »
📚كتاب سليم، ج 2، ص 915؛ فضائل ابن شاذان، ص 141؛
🔸روايت شده كه على عليه السّلام به هنگام دفن زهرا عليها السّلام خطاب به رسول خدا گفت ؛
❕ «... دخترت به تو خبر خواهد داد كه چگونه امتت فراهم گرديدند، و بر او ستم ورزيدند. از او بپرس چنان كه شايد و خبر گير از آنچه بايد، چه اندوه هايى كه در سينه اش نهفته است، و او راهى براى بيان آن نيافته است ...».
📚كافى، ج 1، ص 459؛ مرآة العقول، ج 5، ص 329؛ نهج البلاغه، خ 202.
🔸در نقل دیگری علیه السلام فرمود ؛
«من، فاطمه، حسن، و حسين نزد رسول خدا بوديم كه به ما التفات فرمود و گريست. گفتم. يا رسول اللّه! چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: از ضربه اى كه بر فرق سر تو و سيلى اى كه به صورت فاطمه عليها السّلام مى زنند، گريه مى كنم».
📚امالى صدوق، ص 118؛ بحار الانوار، ج 28، ص 51؛ ر. ك: ج 44، ص 149؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 281؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 397؛ ضياء العيون، ج 1، ص 189؛ وفاة الصديقة الزهراء عليها السّلام، ص 60، مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 209.
👌راوی می گوید از ابو طفيل عامر بن واثله شنيدم كه امير المؤمنين در سخنى به عمر گفت: «... و اين آتشى است كه شما در خانه ام برافروخته ايد تا من، فاطمه دختر رسول خدا ، فرزندانم حسن و حسين و زينب و ام كلثوم را بسوزانيد»
📚ترجمه ماساه الزهراء ، عاملی ، ص 381 _ الهدایه الکبری ص 163