خانواده سالم چگونه خانواده ای است؟
استفاده از واژه های خوب و كارآمد برای توصيف خانواده هايی كه به نظر، سرپرست و اعضای آن ها وظايف و مسئولیت های خود را انجام می دهند، نمی تواند به معنی سالم بودن آن خانواده باشد. وقتی می گوييم خانواده خوب و كارايی داريم اغلب منظور اين است كه:
ما هميشه جايي براي خوابيدن، سقفي روي سر و غذايي براي خوردن داشته ايم، مدرسه رفته ايم يا مي رويم و در فرصت هاي خاصي در كنار والدين خود بوده ايم. بدون شك، وجود چنين شرايطي در خانواده ضروري است، اما براي يك خانواده سالم اين شرايط كافي نيست.
خانواده سالم نيازهايي فراتر از مسكن، غذا، تحصيل و حتي امنيت جسمي و جنسي اعضاي خود را برآورده مي سازد. اعضاي خانواده به خصوص كودكان به نوازش، در آغوش گرفتن، شنيده شدن و مورد توجه قرار گرفتن نياز دارند. ما احساس هايي داريم كه لازم است به آن ها اجازه داده شود تا ابراز شده و پذيرفته شوند، چيزهايي را از دست داده و مي دهيم كه نياز داريم براي آن ها سوگواري كنيم، ما به صداقت نياز داريم تا بتوانيم خود حقيقي مان را آشكار كنيم و خلاقانه زندگي معنوي داشته باشيم. خانواده سالم به همه اعضای خود اجازه میدهد نیازشان را برآورده کنند.
خانواده ناسالم چگونه خانواده ای است؟
خانواده ناسالم آن خانواده اي نيست كه آشكارا غيرطبيعي، بد و ناكارآمد باشد، بلكه برعكس خانواده هاي ناسالم اغلب طبيعي و خوب به نظر مي رسند!!! اين خانواده ها در ظاهر خود را خوب جلوه مي دهند. آنها براي تظاهر، دروغ و فريبكاري كه از آن با عنوان «زرنگي» ياد مي كنند بيشتر از صداقت، ارزش قائل مي شوند. بددهني، پرخاشگري، تنبيه و سرزنش در اين خانواده ها عادي است. آنها به داشتن و به دست آوردن و به طور كلي به جذب و تصاحب بي قيد و شرط هر آنچه در دنياي بيرون از خود فرد است بيشتر از بودن و هماني كه در واقع هستند اهميت مي دهند. فرزندان و اعضاي چنين خانواده هايي به لحاظ جسمي به شكل بزرگسالاني درمي آيند كه فقط نقش آدم بزرگ را بازي مي كنند، بدون اين كه از درون رشد كرده و بزرگ شده باشند. بنابراين آنها «كودكان بزرگسال» مي شوند. يعني كساني كه از درون احساس خلأ و پوچي مي كنند و به سختي در تلاشند اين خلأ را به طريقي ناسالم پر كنند. معمولاً در خانواده هاي ناسالم كه والدين و سرپرست خانواده، خود كودكانِ بزرگسالِ خانواده هاي ناسالم هستند، قوانين تقريباً پنهان و بصورت ناگفته اي به اجرا درمي آيند كه بيشتر در خدمت برآورده ساختن نيازهاي ارضا نشده والدين است تا فرزندان آنها!!!
خانوادههای مسألهدار مسائل خود را انکار می کنند و به همین دلیل مسائل آنها هرگز حل نمیشود.
بنابراين واژه هاي «طبيعي و خوب» كه از روي عادت استفاده مي شوند، نمي توانند بيانگر سلامت خانواده باشند. از اين رو، مناسب تر است براي توصيف خانواده از واژه هاي «سالم يا ناسالم» استفاده كنيم.
خانواده سالم چه ویژگی هایی دارد؟
1. اعضای خانواده از پنج نوع آزادی بهرهمند هستند.
الف) آزادی دیدن، شنیدن و تصورکردن آنچه حالا اینجاست، آنچه قبلاً بوده و بعداً خواهد بود.
ب) آزادی اندیشیدن به آنچه شخص میاندیشد، نه آنچه باید بیندیشد.
ج) آزادی احساسکردن آنچه شخص احساس میکند، نه آنچه باید احساس کند.
د) آزادی خواستن و انتخابکردن آنچه شخص میخواهد، نه آنچه باید بخواهد.
ه) آزادی تصور کردن خودشکوفایی و نه ایفای نقشی بیانعطاف و رعایت دامن احتیاط.
2. ابراز صمیمیت؛
ازدواج بهعنوان مهمترین بخش خانواده باید در جهت صمیمیشدن باشد. این فرآیند مراحل زیر را طی میکند: دوست داشتن (عشق ورزیدن)، حلوفصل اختلافها، مصالحه، تفرد و صمیمیت.
صمیمیت یعنی اعضای خانواده بتوانند بدون ترس و واهمه، اشتباهات و اسرار خود را برای هم مطرح کنند و کسی از اشتباهات و اسرار آنها سوء استفاده نکند.
3. مذاکره درباره تفاوتها؛
مذاکره در مورد تفاوتها وظیفه مهمی در فرآیند ایجاد صمیمیت است. برای مذاکره بر سر تفاوتها باید میل به همکاری وجود داشته باشد تا حلوفصل منصفانه مسائل را امکان پذیر کند.
4. ارتباط روشن و سازگار؛
ارتباط روشن و سازگار در صمیمیت نقشی اساسی دارد. برقراری ارتباط روشن مستلزم آگاهبودن از خود و از دیگری و نیز احترام گذاشتن به یکدیگر است.
5. اعتمادکردن؛
اعتماد در اثر صداقت ایجاد میشود. ابراز صحیح احساسات، عواطف، افکار و امیال مهمتر از موافقت است.
6. تفرد؛
در خانوادههای سالم تفاوتها تشویق میشوند. منحصربهفرد بودن و تکرارنشدن هر یک از افراد خانواده، از جمله نخستین ارزشهای حاکم بر خانوادههای سالم است.
7. انعطافپذیری؛
در خانوادههای سالم، نقشها باز و انعطافپذیر هستند. افراد میتوانند بدون خجالت و شرمساری به طیب خاطر خود رفتار میکنند.
8. برآوردهشدن نیازها؛
خوشبخت کسانی هستند که نیازهایشان برآورده میشود. خانواده سالم به همه اعضای خود اجازه میدهد نیازشان را برآورده کنند.
9. پاسخگویی؛
خانواده سالم پاسخگوست. مسائل فردی و خانوادگی را تأیید میکند و به اتفاق برای حل آنها میکوشد.
10. قوانین، باز و انعطافپذیرند؛
قانونمندی در خانوادههای سالم به امکان بروز اشتباه توجه دارد. میتوان بر سر قوانین و باورها مذاکره کرد.
خانواده ناسالم و ناکارا چه ویژگی هایی دارند؟
1. انکار؛
خانوادههای مسألهدار مسائل خود را انکار میکنند و به همین دلیل مسائل آنها هرگز حل نمیشود. این خانوادهها همچنین پنج آزادی را از خانواده خود دریغ میکنند.
2. خلأ صمیمیت؛
در خانوادههای مسألهدار خلأ صمیمیت وجود دارد. درواقع خلأ صمیمیت منجر به مسألهدارشدن خانواده میشود.
3. شرمزدگی؛
خانوادههای مسألهدار شرمزده هستند، پدر و مادر شرم به دل ریخته دارند و در برخورد با فرزندانشان شرمساری را به نمایش میگذارند.
4. نقشهای بیانعطاف؛
نقشها تحتتأثیر نیازهای خانواده بهعنوان یک نظام شکل میگیرند. بچهها حقیقت خود را برای رعایت نیازهای نظام از دست میدهند.
5. مرزهای نامشخص؛
اعضای خانوادههای مسألهدار مرزهای نامشخص دارند. اگر مادر بترسد، همه میترسند. درواقع افراد بهجای یکدیگر احساس میکنند.
6. فداشدن نیاز افراد بهخاطر نیاز نظام؛
نیازهای افراد خانوادههای مسألهدار برآورده نمیشود. نیازهای فردی فدای نیازهای نظام میشود. در خانوادههای مسألهدار، تقریبا همیشه با خشم و افسردگی روبهرو هستیم.
7. ارتباط بد؛
ارتباط در خانوادههای مسألهدار یا آشکارا ضدونقیض است یا افراد با هم توافق کردهاند که هرگز در مقام مخالفت با هم حرف نزنند. تماس و ارتباط واقعی بهندرت وجود دارد.
8. بیانعطافی قوانین؛
در خانوادههای مسألهدار، قوانین بیانعطاف و تغییرناکردنی هستند. تربیت مسموم واضع این مقررات است.
9. اسرار علنی؛
اسرار علنی از جمله دروغهایی است که خانواده را در حالت منجمد نگه میدارد. در این شرایط هرکس از آنچه همه به ندانستن آن تظاهر میکنند، آگاه است.
10. نظام بسته و تغییرناپذیر؛
همه برای رفع پریشانی و ناراحتیکنترلکننده تلاش میکنند، اما هرچه اشخاص نقش خود را بیشتر بازی میکنند، به همان اندازه ایستایی نظام بیشتر میشود.
منبع: از کتاب ده فرمان در باب خانواده سالم ، نوشته علی اصغر سوادکوهی