««بسم الله الرحمن الرحیم»»
ازدواجها و طلاقهای متعدد امام حسن(ع) ،واقعیت یا دروغ؟
دشمنان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ براي خدشهدار كردن شخصيت آنان از هيچ كوششي فروگذار نكردهاند، آنان ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ را بزرگترين مانع در مسير اهداف شوم خود ميدانستند، از اين رو ميكوشيدند تا به هر وسيله ممكن آن مردان الهي را از چشم مردم بيندازند؛ اتهام طلاقهاي زياد به امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ بخشي از همين مقوله به شمار ميرود.
جهت روشن شدن موضوع را در بخشهاي زير پي ميگيريم:
بخش اول:
در آيين مقدس اسلام طلاق از محرمات به شمار نيامده ولي امري خوشايند نيز شمرده نشده است.
از امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايت شده كه فرمود:
در ميان كارهايي كه حلال شمرده شده چيزي ناپسندتر از طلاق نيست، همانا خداوند كساني را كه زود طلاق ميدهند دشمن ميدارد.[1]
امام امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت كرده فرمود:
مذمّت طلاق در آيين اسلام امري واضح است ولي عوامل مختلفي سبب بروز طلاق ميشوند كه در برخي از موارد، طلاق امري اجتناب ناپذير ميشود؛ گاهي ممكن است به وسيلهي قانون دو نفر را وادار كرد تا با يكديگر همراهي و همكاري كنند و لكن نميتوان دو نفر را مجبور كرد تا هم ديگر را دوست بدارند و براي هم فداكاري كنند و شريك غم و شادي يكديگر باشند. بر اين اساس دين اسلام به جهت مصالح جامعه و خانواده در موارد ضرورت طلاق را جايز دانسته است.
با توجه به ديدگاه اسلام نسبت به طلاق به يقين ميتوان ادعا كرد: امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ كه نمونههاي كاملي از اسلام مجسم بودهاند به همه احكام در نهاييترين مرحله آن پايبند بوده و به آن عمل ميكردهاند؛ طلاق هم يكي از آن احكام است، آن بزرگواران زندگي خانوادگي را بر اساس استمرار و دوام پايهگذاري كرده بودند و همواره سعي داشتند به هنگام بروز اختلاف با تفاهم و استدلال منطقي به محيط خانواده گرمي بخشيده و از طلاق پرهيز كنند، ولي در صورتي كه اختلاف عميق بود، در نهايت بيميلي اقدام به جدايي ميكردند؛ طلاقهايي كه در زندگي امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ آمده از اين قبيل است.
در اين قسمت به نقل نمونهاي بسنده ميكنيم:
اختلاف عقيده سبب شد كه آن حضرت يكي از همسران خود كه از طايفه بني شيبان بود طلاق دهد؛ به امام ـ عليه السّلام ـ خبر دادند كه او نظر خوارج را دارد؛ امام حسن ـ عليه السّلام ـ او را طلاق داد و فرمود: خوش ندارم كه قطعه آتشي از آتشهاي جهنم را دركنار خود ببينم.[3]
بخش دوم:
يكي از مسائل بيپايهاي كه قرنها مورخان اسلامي در كتابهاي خود آوردهاند، نسبت طلاقهاي زياد به سبط اكبر امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ است، آنان بدون توجه به صحت و سقم اين موضوع مطالبي را نقل كردهاند كه دشمنان اسلام جهت ضربه زدن به شخصيت آن حضرت از اين مطالب سوء استفاده كرده و آن بزرگوار را فردي شهوت ران و خوشگذران معرفي كردهاند.
در كتب شيعه و سني روايتهاي متعددي وارد شده كه با تعبيرهاي گوناگون حكايت از آن داردكه امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ "مطلاق" بوده يعني زياد طلاق ميداده است؛ و امام امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ از اين جهت از وي گلايه داشته است.
الف: بيان احاديث شيعه
1. عبدالله بن سنان از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل ميكند: علي ـ عليه السّلام ـ بر فراز منبر فرمود:
در آن هنگام مردي از طايفه "همدان" به پا خواست و گفت:
2. يحيي بن ابي العلاء از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل كرده است:
3. عبدالله بن سنان به نقل از امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميگويد: مردي به حضور امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ رسيد و عرض كرد: براي مشورت آمدهام، حسن و حسين ـ عليهم السّلام ـ و عبدالله جعفر به خواستگاري دخترم آمدهاند، امام ـ عليه السّلام ـ فرمود:
عمده رواياتي كه از طريق شيعه در موضوع "مطلاق" بودن امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ وارد شده همين سه روايت است كه بايد از جهت سند و مضمون، نقد و بررسي شود.
1. بررسي سند احاديث
حديث اول:
حديث دوم:
حديث سوم: مأخذ اين حديث محاسن برقي است، نجاشي درباره برقي چنين آورده است: احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمان برقي، اهل كوفه وثقه است ولي از ضعفا روايت ميكند و احاديث مرسله زيادي دارد.[10]
از اين رو اعتماد به روايت برقي با توجه به تعارض آن با احاديثي كه در مذمت طلاق وارد شده، مشكل است.
ازدواج كنيد و طلاق ندهيد، همانا عرش الهي از طلاق به لرزه در ميآيد.[2]
به فرزندم زن ندهيد، همانا او زنان را زياد طلاق ميدهد؛
به خدا سوگند به او زن ميدهيم، چون او فرزند رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ است، اگر خواست آنان را نگه دارد، و اگر خواست طلاق دهد.[4]
حسن بن علي ـ عليهم السّلام ـ پنجاه زن را طلاق داد؛ و در ادامه مطالبي به مضمون روايت سابق آمده است.[5]
كسي كه با او مشورت ميشود بايد امين باشد، امام حسن زنان را طلاق ميدهد، او را به ازدواج حسين درآور كه براي دخترت بهتر است.[6]
در سلسله رجال سند اين حديث دو نفر به نامهاي حميد بن زياد و حسن بن محمد بن سماعه واقع شدهاند كه هر دو واقفي مذهب هستند.[7]
اردبيلي درباره روايات حميد بن زياد ميگويد: به نظر من احاديث حُميد بن زياد پذيرفتني است به شرط اين كه خالي از معارض باشد؛[8] ميدانيم روايات متعددي كه بر نكوهش طلاق دلالت دارند همگي معارض با اين روايت است.
راوي آن يحيي بن أبي العلاء رازي است كه توثيق نشده و مجهول است.[9]
نكته ديگر اين كه: به احتمال قوي حديث اول و دوم بيانگر يك واقعه هستند كه با دو سند ذكر شده و مرد به پا خاسته در حديث دوم همان رجل "همداني" است.
بخش اول: نكوهش طلاق از ديدگاه اسلام و جواز آن در مواقع ضرورت.
بخش دوم: بررسي نسبت طلاقهاي زياد به امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ .
بخش سوم: ريشهيابي اين نسبت.