برترینها: اگر چه بسیاری از جنایات جنگی نیروهای آمریکایی مانند کشتار مای لای در دوران جنگ ویتنام یا بزرگراه مرگ در جنگ اول عراق علاوه بر مردم ایالات متحده در میان مردم دیگر نقاط جهان نیز شناخته شده هستند، اما آمریکا مسبب کشتارها و جنایت دیگری نیز هست که کمتر شناخته شده و مورد توجه قرار گرفتهاند. در ادامه این مطلب میخواهیم شما را با ۱۰ مورد از این جنایات جنگی آشنا کنیم.
۱۰. کشتارهای ولایت مَیوَند افغانستان
در اواخر سال ۲۰۰۹، گروهی از سربازان آمریکایی ملقب به «تیم مرگ» شروع به برنامهریزی برای یک جنایت هولناک کردند: آنها میخواستند که به شکل تفریحی دست به کشتن غیرنظامیان افغان که سلاح نداشتند بزنند. این سربازان که از عدم توفیق در مبارزه با طالبان و نداشتن پیشرفت محسوس در ۶ ماه اخیر خود درمانده شده بودند، اولین قربانی خود را یافتند، نوجوانی ۱۵ ساله که در مسیر آنها و بدون هیچ خطری راه خود را میرفت. بعد از اطمینان از این که هیچ شاهدی در محل حضور ندارد، سربازان به او دستور ایست دادند و به محض ایستادن، نارنجکی به سوی او پرتاب کرده و شروع به تیراندازی کردند و در عرض چند دقیقه نوجوان بیچاره مرده بود.
دست کم سه غیرنظامی دیگر نیز به روشهای مشابه کشته شدند، زیرا سربازان گروه مرگ به خاطر جنایت اولشان مورد موأخذه قرار نگرفتند. بدتر اینکه آنان با جنازه قربانیان خود عکس گرفته و بخشهایی از بدن آنان را مثله کرده و به عنوان غنیمت برداشتند. این قتلها در قالب بخشی نادیده گرفته شده از تلفات عملیاتهای صورت گرفته علیه طالبان در افغانستان بایگانی شد، اما بعدها برخی درگیرها باعث شد که سربازان خودی آن را فاش کردند. یکی از سربازان پس از اینکه به خاطر شکایت کردن از مصرف مداوم حشیش توسط تیم مرگ توسط آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفت، موضوع قتلها را فاش کرده و در ادامه تحقیقاتی در این زمینه آغاز شد.
در نهایت ۱۱ نفر از ۱۲ نفر عضو تیم مرگ به خاطر جنایات مختلف این چنینی محکوم شده و رهبر گروه نیز به حبس ابد محکوم گردید.
۹. کشتار تانه فونگ
در شب ۲۵ فوریه ۱۹۶۹، در منطقهای در جنوب ویتنام به نام دلتای مکونگ، کشتار دیگری به وقوع پیوست. در روستای کشاورزی تانه فونگ، گروهی از سربازان آمریکایی به رهبری باب کری که در ان زمان یک قهرمان ملی و از نیروهای ویژه دریایی بود این کشتار را انجام دادند. بسته به این که از چه کسی سوال کنید، اتفاقاتی که آن شب افتاد میتواند تصادفی یا از پیش برنامهریزی شده جلوه کند. ماموریت آنها دستگیری کدخدای روستای تانه فونگ یا قتل او بود، زیرا گفته میشد که وی یکی از رهبران ارشد نیروهای ویت کونگ است.
به گفته کری، افراد او پس از رسیدن به روستا در نیمه شب، گروهی از مردم روستا را در یک کلبه کوچک ویتنامی به قتل رساندند. وی ادعا میکرد که افراد داخل کلبه از فاصله نزدیک شروع به تیراندازی به سمت آنان کرده و سربازان نیز پاسخ این تیراندازیها را داده بودند که در نتیجه آن افراد حاضر در درون کلبه و کسانی که سعی در فرار داشتند نیز کشته شدند.
در نهایت یک پیرمرد همراه با ۲۰ زن و کودک در این کشتار جانشان را از دست دادند. یکی دیگر از اعضای گروه نیروهای ویژه دریایی روایت متفاوتی از این ماجرا داشته و ادعا میکند که اعضای گروه عمداً و بدون هیچ دلیل خاصی این زنان و کودکان را به قتل رساندند. در واقع وقتی که آنها فهمیدند فرد مورد نظرشان در روستا نیست، زنان و کودکان را به خط کرده و سپس تیرباران کردند.
۸. شکنجه در بگرام
یکی از نکات مضحک در مورد جنگ با تروریسم، اتفاقی است که در بازداشتگاهی آمریکایی در بگرام رخ داد. این مرکز که اکنون بازداشتگاه پروان نامیده میشود تا سال ۲۰۱۴ تحت کنترل نیروهای آمریکایی بوده و برای بخش زیادی از تاریخش، شکنجه مظنونین و زندانیان اتفاق متداول و هر روزهای بود.
یک مرد فلسطینی به نام حسین مصطفی، ادعا میکند که سربازان آمریکایی با فرود بردن یک چوب در معقدش او را در بگرام شکنجه کرده و مردی دیگر به نام وسام الدیماوی نیز از یک قلاب آویزان بوده و با سگ او را ترساندهاند. بازداشتگاه بگرام که گفته میشد مدتی نیز خانه خالد شیخ محمد، مغز متفکر حملات یازده سپتامبر، بوده و گوانتانامو در مقایسه با آن یک هتل بسیار راحت و شیک بوده است.
با این وجود یکی از بدترین موارد شکنجه در این زندان مربوط به یک راننده تاکسی جوان به نام دلوار بوده است. به مدت ۴ روز، او را از سقف آویزان نگه داشته و آنقدر پاهای او را زدند که جان داد. این شکنجه چنان هولناک بود که دکتر ارتش پس از معاینه جسد گفته بود که استخوانهای پای او کاملاً خرد شده و به شکل تفاله میوه درآمده بودند.
۷. حملات هوایی تُخار
همانند هر درگیری نظامی دیگر از زمان شروع قرن بیستم، غیرنظامیان همواره در خطر گیر افتادن در میان درگیریها و آتش دو طرف قرار دارند و بمبارانهای آمریکا در سوریه نیز از این قاعده مستثنی نیست. در جولای ۲۰۱۶، درگیری سنگین بین نیروهای آمریکایی و شبهنظامیان داعش در نزدیکی شهر منبج، سوریه درگرفت.
سربازان آمریکایی که با مدافعان سنگر گرفته داعش مواجه شدند، درخواست بمباران هوایی کردند تا بدین شکل سنگرهای مستحکم نیروهای داعش را از بین ببرند. با این وجود، روستای تُخار محلی بود که علاوه بر جنگجویان داعش، چندین غیرنظامی از جمله زن و کودک نیز در آن زندگی میکردند. با توجه به اینکه بمب انداخته شده فرق بین غیرنظامی و تروریست را نمیداند، در این بمبارانها تعدادی از غیرنظامیان نیز کشته شدند. بر اساس برخی گزارشها در این بمبارانها بیش از ۵۶ غیرنظامی کشته شدند اگر چه آمار رسمی اعلام شده توسط ارتش ایالات متحده بسیار کمتر بود.
۶. کشتارهای حدیثه
در طی حمله اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی، به دنبال تهاجم این کشور به عراق در سال ۲۰۰۳، نیروهای آمریکایی هر روز با تهدیدهای مرگبار مواجه بودند؛ چه از جانب شبهنظامیان مخالف و چه بمبهای دستی و کنار جادهای. یکی از همین بمبهای کنار جادهای بود که در ۱۹ نوامبر ۲۰۰۵ جان یک سرباز آمریکایی به نام سرجوخه میگل ترازاس را گرفت.
برخی از دوستان ترازاس بعدها ادعا کردند که این انفجار جان تعدادی غیرنظامی را نیز گرفته و اینکه بعد از این حادثه آنها مورد حمله گروهی مردان مسلح قرار گرفته که در درگیری با نیروهای آمریکایی تمام آنها کشته شدند. با خوابیدن سروصداها و گردوخاک این ماجرا، مشخص شد که این داستان کاملاً جعلی بوده، تنها کسی که واقعاً در نتیجه انفجار بمب کنار جادهای کشته شده ترازاس بوده و دیگر افراد کشته شده همگی غیرنظامی و از روستای مجاور بودهاند که قربانی خشم و انتقام سربازان آمریکایی به خاطر مرگ همرزمشان شدند.
فرمانده دسته میگوید که مردان او زیر آتش شبهنظامیان قرار داشته و او از سربازان خود خواست که خانههای مجاور را تفتیش کرده و به هر کسی که دیدند شلیک کنند. در نهایت تنها رهبر دسته محکوم شده و اگر چه به زندان نیفتاد، اما با کاهش حقوق و اجبار به شرکت در کلاسهای توجیهی تنبیه شد.
۵. کشتار قندهار
گروهبان رابرت بیلز تحت تاثیر اختلال شناسایی نشده استرس پس از وقوع حادثه یا عطش انتقام مجروح شدن یکی از دوستانش به خاطر یک بمب کنار جادهای، وارد چند روستا در استان قندهار در افغانستان شده و رشتهای از کشتارها را آغاز کرد که در نهایت با مرگ ۱۶ غیرنظامی به پایان رسید. این روستاها در نزدیکی پایگاه نیروهای آمریکایی قرار داشته و چند روز قبل از این کشتارها، یکی از سربازان آمریکایی هنگام گشتزنی در آن حوالی و در اثر برخورد با بمب کنار جادهای یکی از پاهایش را از دست داده بود و بیلز به خاطر اینکه نتوانسته بود تروریست منفجر کننده بمب را پیش از فعال شدن بمب از پای درآورد، به خاطر مجروح شدن دوستش احساس گناه میکرد.
بدین ترتیب او با دوربین دید در شب و سلاحهایی که در عملیاتهای ویژه به کار میگرفت، صبح روز ۱۱ مارس ۲۰۱۲ پایگاه خود را ترک کرد. سپس او در روستاهای مجاور از خانهای به خانه دیگر رفته و هر کسی که میدید را به گلوله میبست و جسد برخی از آنان را نیز به آتش کشید. بعد از بازگشت به پایگاه، به همرزمان خود چنین گفت: «انجامش دادم» و سپس اتفاقاتی که رخ داده بود را با جزییات برای آنان بازگو کرد. سال بعد، بیلز برای فرار از مجازات اعدام، جرم خود را پذیرفت و به حبس ابد بدون امکان درخواست عفو یا تخفیف محکوم شد.
۴. کشتار نو گان ری
کشتار نو گان ری که برای مدت ۵۰ سال مخفی مانده بود، در اولین روزهای جنگ کره رخ داد. روستای نو گان ری در ۱۰۰ مایلی جنوب شرقی سئول، کره جنوبی، جایی بود که صدها غیرنظامی بیگناه، از جمله تعداد زیادی زن و کودک به قتل رسیدند. جنگ دو کره به طور رسمی در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ آغاز شد و تقریباً بلافاصله میلیونها آواره از مناطق درگیری فرار کردند. مقامات نظامی ارتش ایالات متحده که بیم داشتند در میان این آوارگان نفوذیهای کره شمالی نیز وجود داشته باشند قوانین سختی را برای جلوگیری از ورود سیل آوارگان به مناطق تحت کنترل خود وضع کردند و اعلام کردند که هیچ کسی اجازه عبور از خطوط نبرد را ندارد.
در ۲۶ جولای همان سال، همان روزی که این بیانیه اعلام شد، بیش از ۴۰۰ پناهجو سعی داشتند از پلی روی راهآهن نزدیک روستای نو گان ری عبور کنند. برای سه روز آینده، این گروه تحت بمباران شدید نیروهای آمریکایی قرار گرفتند؛ از جمله چند حمله هوایی به پل مذکور. تقریباً تمام این ۴۰۰ غیرنظامی در نتیجه این حملات کشته شده و مقامات نظامی آمریکا نیز این کشتار را مخفی نگه داشتند تا اینکه در سال ۱۹۹۹ واقعیت ماجرا فاش شد. اگر چه ایالات متحده به طور ضمنی رخ دادن این کشتار را تایید کرد، اما تقاضای پرداخت خسارت را رد کرده و آن را تنها یک تراژدی جنگی دانست.
۳. ماجرای بویو مارو
تحت هدایت فرمانده دادلی ماش مورتون، زیردریایی یو اس اس واهو به یکی از موفقترین و مشهورترین زیردریاییهای این کشور در طول جنگ جهانی دوم تبدیل شده بود. اما این زیردریایی همراه با تمامی خدمهاش در اواخر سال ۱۹۴۳ در نزدیکی سواحل ژاپن ناپدید شدند. مورتون که یک افسر بسیار مشهور و شناختهشده بود در اوایل سال و در یک ماجرای بحثبرانگیز دخالت داشت. در ۲۶ ژانویه ۱۹۴۳، یک کشتی ترابری ژاپنی به نام بویو مارو در گینه نو مورد هدف اژدرهای این زیردریایی قرار گرفت.
در حالی که خدمه کشتی باری برای فرار از کشتی در حال غرق شدن سوار قایقهای نجات شده یا روی دریا شنا میکردند، زیردریایی واهو به سطح آمده و به سمت آنها شلیک کرد که باعث مرگ بسیاری از بازماندگان شد. اگر چه آنها در ابتدا ادعا کردند که خدمه کشتی ژاپنی به سمت آنها شلیک کرده و آنها ناچار به پاسخ آتش شدهاند، اما بعدها مشخص شد که هدف از همان ابتدا کشتن تمامی خدمه کشتی ژاپنی بوده است. نکته بدتر این که بسیاری از کسانی که در حال فرار از کشتی ژاپنی بودند، اسرای جنگی هندی بوده که توسط ژاپنیها به اسارت درآمده بودند. وقتی که مورتون دستور توقف تیراندازیها را داد بیش از ۵۰۰ نفر از سرنشینان کشتی ژاپنی کشته شده بودند.
۲. عملیات اسپیدی اکسپرس
عملیات اسپیدی اکسپرس یکی از جنجالیترین عملیاتهای ارتش ایالات متحده در نیمه دوم جنگ ویتنام بود که برای محدود کردن تواناییهای ارتباطی نیروهای ویت کنگ و جلوگیری از پناه گرفتن آنها در دلتای مکونگ طراحی شده بود. زمانی که این عملیات تهاجمی شش ماهه به پایان رسید، نزدیک به ۱۱.۰۰۰ ویتنامی کشته شده و در مقابل تنها ۲۶۷ سرباز آمریکایی جانشان را از دست داده بودند. به رهبری ژنرال جولین ایول، که بعدها لقب «قصاب دلتا» را بدست آورد، این عملیات به طور رسمی از طرف دولت به عنوان یک پیروزی تلقی گردید و تا به امروز نیز باور چنین است.
اما به نظر میرسد که اکثر کشتهشدگان ویتنامی در این عملیات غیرنظامی بودهاند، زیرا تعداد اسلحههای متعلق به شبهنظامیان که توسط سربازان آمریکایی در طول این عملیات جمعآوری شد تنها ۷۴۸ قبضه بود. گفته میشود که در این عملیات نیز صدها نفر از غیرنظامیان ویتنامی قصد فرار از میدان نبرد را داشتند که توسط نیروهای آمریکایی مورد هدف قرار گرفته و کشته شدند.
۱. کشتار گودال مورو
یکی از کمتر شناختهشدهترین جنگهای آمریکا، جنگ این کشور با فیلیپین بود که یکی از اولین مواردی بود که واکنش منفی را نسبت به رفتارهای سربازان آمریکایی ایجاد کرد. مارک تواین از منتقدان دائمی و سرسخت رویه نیروهای آمریکایی بوده و روزنامهها نیز شروع به بازگویی تاکتیکهای غیرانسانی کردند که علیه نیروهای مقاومت فیلیپین به کار گرفته شده بود کردند. یکی از این گروههای مقاومت مردمان مورو بودند، مردمی با اکثریت مسلمان که از سال ۱۸۹۹ تا ۱۹۱۳ با نیروهای آمریکایی میجنگیدند. از سال ۱۹۰۵، بسیاری از مردم مورو به یک کوهستان آتشفشانی خاموش به نام باد داجو نقل مکان کردند.
ایالات متحده که مردان، زنان و کودکان مستقر در این کوهستان را تهدیدی بالقوه تلقی میکرد، نیروهایش را به آنجا فرستاده و تمامی موروهایی که در این حفره آتشفشانی مخفی شده بودند در طی کشتاری سه روزه به قتل رسیدند. ژنرال لئونارد وود، فرمانده این عملیات، خطاب به سربازان خود چنین گفته بود: «این وحشیها را دستگیر کرده یا بکشید». اگر چه این کشتار برای چند هفته در رسانهها مورد بحث قرار گرفت، اما وقوع زمین لرزه بزرگ سانفرانسیسکو، چند هفته بعد از ماجرای کشتار موروها، باعث شد که این جنایت جنگی به کلی فراموش شد.
منبع: listverse