0

امام صادق علیه السلام و اولویت جهاد فرهنگى

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

امام صادق علیه السلام و اولویت جهاد فرهنگى

نویسندگان: خلیل منصورى
منبع: فرهنگ کوثر 1379 شماره 40

چکیده

متن

یک مکتب جامع و فراگیر و فرازمانى مى‏بایست‏به گونه‏اى داراى‏انعطاف باشد که در هر شرایط نیازهاى جوامع انسانى را برآورده‏سازد. نیازهاى انسانى دو دسته پایدار و ناپایدار هستند، باتوجه به شرایط زمانى و مکانى دگرگون و پاسخ‏هاى متنوع و مختلفى‏را مى‏طلبند. جامعه انسانى از جهت‏سیر کمالى خود هیچ گاه حالت‏ایستایى ندارد و عوامل و سازه کارهاى متعددى از درون و بیرون‏برآن تاثیر مى‏گذارند. ناپایدارى‏ها و بالندگى انسان و جامعه درسویه‏هاى مختلف، نیازهاى تازه و پاسخ‏هاى نوینى را مى‏جوید و پدیدمى‏آورد. نیازهاى جدى و پاسخگویى به این نیازها با توجه به‏شرایط ناپایدار و بالندگى جامعه و انسان، موجب شد که پاسخ‏ها،رویکردها و راهبردهاى کوتاه و یا بلند مدت شایستگى خود را ازدست‏بدهد و افزون برکهنگى دچار بحران هویت و از سویى از یک‏پدیده زیستى به یک پدیده آسیب زننده و بیمارى‏زا تبدیل و دگرگون‏گردد. مذاهب، مکاتب و ایدئولوژى‏هاى بشرى و فلسفى و حتى قوانین‏بشرى به جهت همین ناپایدارى و ناتوانى از گفتمان با وضعیت‏متغیر و نا پایدار، همچنان دستخوش دگرگونى و کهنگى مى‏گردد و هراز گاهى راهکار، رویکر، رهیافت‏بر راهبردهاى زنده و مفید وسازنده به یک بیمارى، دشوارى، مشکل و راهزن تبدیل مى‏گردد و نه‏تنها سازنده نیست‏بلکه آسیب‏هاى جدى به حرکت و سیر تکاملى انسان‏و جامعه‏ى انسانى وارد مى‏آورد. تنها مکتب و ایدئولوژیى مى‏تواندپایدار و پابرجا بماند که گرفتار روزمرگى و زمان زدگى نشده وبه‏گونه‏اى نگرش، آموزه‏ها و راهبردهاى فرازمانى و فرا مکانى داشته‏که گرفتار بندهاى هزار لایه زمان و مکان نگردد. این مکتب تنهاویژگى پایدارى را با خود به همراه خواهد داشت و در طول تاریخ‏بشرى مى‏تواند همگام یا پیشرو با او حرکت نموده و انسان‏ها را ازآموزه‏ها و گزاره‏هاى خود بهره‏مند سازد. بى‏گمان گردهمایى پایدارى‏و ناپایدارى تنها از عهده‏ى مکتبى برمى‏آید که بر پایه فطرت‏انسانى و با شناخت کامل و جامع از ویژگى‏هاى انسان و جامعه‏گزاره‏ها وآموزه‏هاى خود را ارایه دهد و چون انسان به عنوان فردبلکه حتى به عنوان نوع ناتوان از شناخت جامع و کامل ازخواسته‏ها، نیازها، شرایط زمانى و مکانى ناپایدار و پیش بینى ویا پیشگویى آینده و نیازهاى آیندگان است نمى‏تواند چنین بینش،رویکرد و راهبردى جامع، کامل و فراگیرى را ارایه دهد. مى‏بایست‏یا دست از این که پایه گذار چنین مکتبى باشد، بشوید و خود راروزمرگى و زمان و مکان‏زدگى دچار سازد و براى هر مقطعى برنامه،آموزه بینش راهکار و راهبرد تازه‏اى ارایه دهد و همیشه گرفتارشرایط زدگى گردد و یا آن که به مکتبى ایمان آورد که بانگرش وبینشى فرا زمانى و مکانى و با شناخت کامل و جامع به روحیات،خواسته‏ها و نیازهاى او، آموزه‏ها و گزاره‏هاى جاویدان و پایدارى‏را ارایه داده که با توجه به ناپایدارى شرایط و زمان، گزاره‏هاى‏پایدار آن او را به جهت و فرجام کمال و نهایى بکشاند و نوع‏انسانى را به کمال نوعى خود برساند.
اسلام با دارابودن دو ویژگى انعطاف و شناخت کامل وجامع، میان‏ناپایدارى شرایط و نا ایستایى از سویى، و پایدارى آموزه‏ها، وگزاره‏هایش از سوى دیگر این امکان را براى بشر فراهم آورده است‏تا بتواند، در شرایط ناپایدار و نا ایستا با قوانین، آموزه‏ها وگزاره‏هاى پایدار او را به سوى مقصود و هدف نهایى‏اش رهنمون‏سازد; به این معنا که اسلام به عنوان یک مکتب که براى راهنمایى‏و رساندن انسان به کمال و پاسخگویى به همه‏ى نیازهاى او داراى‏چنان توانایى و کشش مى‏باشد که بتواند به این نیازها پاسخ‏هاى‏مناسب و راستین ارایه دهد; و مناسبات زمانى، مکانى و بالندگى‏جامعه و انسان را در نظر بگیرد و گرفتار بندهاى ایستایى نگرددو پویایى و پایدارى را در همان حال در خود گردآورد. این پویایى‏و پایدارى درونمایه‏اى مى‏تواند بر زمان و مکان، ناپایدارى‏ها ونا ایستایى‏هاى هر زمان و مکان چیره گردد و هرگز در پاسخ دهى‏وانماند و همه‏ى شرایط را برتابد.
جاودانگى اسلام به عنوان یک مکتب فرا بشرى که آموزه‏ها وگزارهایش تا قیامت پایدار و دستورکار بشر براى رسیدن به‏خوشبختى دو جهانى است، تنها ازاین رو است که پویایى و پایدارى‏را در خود آمیخته دارد و در ادامه مساله‏ى وصایت و امامت تاپایان هستى این جهان نیز تنها از همین جا توجیه‏پذیر خواهد بود.
از دیدگاه شیعه، پایدارى همیشگى امامت همچون دیگر آموزه‏ها وگزاره‏هاى پایدار و فرازمانى و مکانى‏اش از این رو بوده و هست تاپویایى و پایدارى، ناایستایى با جاودانگى و پایندگى میان‏خواسته‏ها و شرایط جمع گردد و تعارض و تناقض از میان برداشته‏شود. این امامت و پیشوایى همیشگى و پایدار به آدمى یارى‏مى‏رساند تا بهترین پاسخ‏ها را براى نیازهایش برگزیند. ازاین‏نگرش مى‏توان به تفاوت‏ها و حتى تناقض نماها در رفتارها، کنش‏ها،واکنش‏ها، رویکردها، راهکارها و راهبردهاى پیشوایان دینى نگریست‏و آن‏ها را توجیه کرد و تفسیر و توضیح داد. شهید مطهرى در این‏باره مى‏فرمایند: ائمه اطهار علیهم السلام در هرزمانى مصلحت اسلام‏و مسلمین را در نظر مى‏گرفتند و چون دوره‏ها و زمان‏ها و مقتضیات‏زمان و مکان تغییر مى‏کرد، خواه و ناخواه همان طور رفتارمى‏کردند که مصالح اسلامى اقتضا مى‏کرد و در هر زمان جبهه‏اى مخصوص‏و شکلى نو از جهاد به وجود مى‏آمد و آن‏ها با بصیرت کامل آن‏جبهه‏ها را تشخیص مى‏دادند.
این تعارض‏ها، نه تنها تعارض واقعى نیست‏بلکه بهترین درس‏آموزنده است‏براى کسانى که روح و عقل و فکر مستقیمى داشته‏باشند. جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضیات هر عصر و زمانى رادرک کنند که چگونه مصالح اسلامى اقتضا مى‏کنند. (بیست گفتار،شهید مرتضى مطهرى، ص‏159)
این تعارض‏ها و تناقض نماها برخاسته از پویایى و انعطاف پذیرى‏اسلام و هماهنگى و همسازى با شرایط زمانى و مکانى در جهت‏پاسخگویى به نیازهاى ناپایدار و نا ایستاى انسان و جامعه است.
مجموعه این، آموزه‏ها، گزاره‏ها، راهکارها و رهیافت‏ها و نیزرویکردهاى امامان و پیشوایان دینى این امکان را به بشر مى‏دهدتا بتواند براى هر زمان و مکانى با توجه به شرایط پاسخ‏هاى‏مناسب را بیابند و در زندگى فردى و اجتماعى خویش از آن‏بهره‏گیرند.
تنوع و اختلاف برخوردها، رویکردها و راهبردهاى آنان که در طول‏بیش از دو سده در شرایط بسیار مختلف در صحنه‏هاى اجتماعى و فکرى‏آن‏اندازه زیاد است که هریک نیازى از نیازهاى آدمى را پاسخ‏مى‏دهد و این افزون بر مجموعه‏ى کامل آموزه‏ها وگزاره‏هاى است که‏در قرآن در شرایط بسیار متفاوت و در جوامع مختلف از جهت‏روحیات، اندیشه و بینش درباره پیامبران بیان شده است که هریک‏از آنان مى‏تواند پاسخى درست و راستین براى بکارگیرى در زندگى‏فردى و اجتماعى آدمى تا پایان و فرجام تاریخ و جهان بشرى باشد.
رویکرد فکرى، آموزشى و پرورشى امام جعفرصادق(ع)
از این نگاه مى‏توان به رویکرد فکرى، آموزشى و پرورشى امام جعفرصادق(ع) پرداخت و دانست که چرا ایشان در دوران بحران سیاسى واجتماعى که جامعه آن روز اسلام و جهان اسلام را فرا گرفته بود وحکومتها دست‏به دست مى‏شد به جنبش و قیام مسلحانه دست نیازید وخلافت و حکومت اسلامى را که حق ایشان بود در دست نگرفت و حتى درپاسخ به پاره‏اى از دعوت‏ها براى در دست گرفتن پیشوایى و رهبرى‏قیام بر ضد حکومت درحال فروپاشى امویان اقدامى نکرد بلکه حتى‏نامه‏ى پیشنهادى را پیش روى فرستاده ابوسلمه معروف به وزیرآل‏البیت علیهم السلام را سوزاند. پرسش این است که چرا دو گونه‏رفتار از دو امام به یقین صورت مى‏پذیرد و یکى قیام مى‏کند ودیگرى نامه را مى‏سوزاند؟ تعارض از کجا ناشى شده است؟
چرا در روش و رویکردهاى پیشوایان دینى به این امور متعارض ومتناقض‏نما برخورد مى‏کنیم؟ آیا این تعارض‏ها و تناقض‏ها همانندتعارض‏ها و تناقض‏هایى است که در مسایل فقه و احکام وجود دارد؟
مشکل اینجاست که همان گونه که اگر در اخبار متعارض و متناقضى‏که در فقه و احکام نقل شده، تعارض‏ها حل نگردد و هرکس به خبر وحدیثى تمسک جوید، موجب مى‏شود که هرج و مرج در فقه پدید آید،اگر در این رویکردها و راهبردهاى مختلف پیشوایان از آن جمله‏امام حسین و امام حسن علیهم السلام و دیگر امامان و پیشوایان‏درود خداوند برایشان باد. تعارض‏ها و تناقض‏ها برطرف نگردد،موجب آن خواهد شد که هرج ومرج اخلاقى و اجتماعى و سیاسى پدیدآید و هرکس به هوا و هوس خود راهى را پیش بگیرد و بعد آن را باعملى که در یک مورد معین و یک زمان معین از یکى از امامان وپیشوایان نقل شده توجیه و تفسیر کند و فرد دیگرى نیز بر پایه‏هوس خود راهى دیگر که ضد آن است را پیش بگیرد و او نیز آن رابه یکى از امامان و رفتارها، گفتارهاى گزینشى از آنان استنادداده و آن را اصل بگیرد; و این چنین است که برخى، باتوجه به‏این تفاوت‏ها، تعارض‏ها و تناقض‏ها بگویند که اسلام دین آخرت است وآن دیگرى بگوید دین حکومت و دنیا است نه دین آخرت. یکى حرکت‏امام حسین(ع) را حرکت دنیوى در جهت رسیدن به خلافت و حکومت‏توجیه کند و آن دیگرى صلح امام حسن(ع)، کنارگیرى امام زین‏العابدین(ع) و سوزاندن نامه رهبر قیام و جنبش‏هاى دوره پایانى‏حکومت اموى توسط امام صادق(ع) را نشان از آخروى بودن اسلام وغیر دنیاى بودن آن تفسیر نماید.
آن کس که سرى پرشور دارد و طبع و مزاجش با آرامش سرسازش نداردو خاموشى را نپسندد براى توجیه رویکرد و رفتارهایش به شیوه‏پیامبر(ص) در صدر اسلام و جنبش و قیام‏هاى شیعیان و به ویژه جنبش‏و نهضت‏حسینى استناد کند و آن دیگرى که مزاجى عافیت طلب وگوشه‏گیر موضوع تقیه و راه و روش امام صادق(ع) یا دیگر پیشوایان‏که چنین روشى را برگزیده‏اند استناد نماید و به این صورت‏رویکردها و رفتارها و کنش‏ها و واکنش‏هاى متفاوت این پیشوایان‏تنها ابزارى براى توجیه رویکردها خواهد شد و کسى به سخن کسى‏گوش فرا نخواهد داد و جامعه و مکتب دچار هرج و مرج و اضطراب‏مى‏گردد.
با نگاهى دوباره به آن چه در آغاز گفتار گذشت رمز این تعارض‏هاو تناقض نماها دانسته خواهد شد و پرده از راز فرو خواهد افتاد.چون پویایى درعین حال پایدارى آموزه‏ها و گزاره‏ها و روح زنده وسیال و پویاى تعلیمات اسلامى چنین تعارض و تناقض نماهایى راایجاب مى‏کند. این تعارض‏ها و تناقض‏ها در واقع آموزش بهره‏گیرى وبه کارگیرى از شرایط و امکانات زمان و بهترین شیوه پاسخگویى به‏نیازهاى هر زمان است که مى‏توان از آن‏ها در راستاى تکامل انسان‏و جامعه انسانى بهره گرفت و از آن سود برد. شهید مطهرى درباره‏دو رویکرد متفاوت دو امام صادق و امام حسین علیهم السلام‏مى‏فرمایند: امام حسین(ع) بدون پروا، با آن که قراین و نشانه‏هاحتى گفته‏هاى خود آن حضرت حکایت مى‏کرد که شهید خواهد شد، قیام‏کرد ولى امام صادق(ع) با آن که به سراغش رفتند، اعتنا ننمود وقیام نکرد، ترجیح داد که در خانه بنشیند و به کار تعلیم وارشاد بپردازد.
به ظاهر تعارض و تناقض به نظر مى‏رسد که اگر در مقابل ظلم بایدقیام کرد و از هیچ خطر پروا نکرد، پس چرا امام صادق(ع) قیام‏نکرد، بلکه در زندگى مطلقا راه تقیه پیش گرفت و اگر باید تقیه‏کرد و وظیفه‏ى امام این است که به تعلیم و ارشاد و هدایت مردم‏بپردازد، پس چرا امام حسین(ع) این کار را نکرد؟ (همان، ص‏153)شهید مطهرى با توجه به اوضاع سیاسى عهد امام به این پرسش پاسخ‏مى‏دهند و بیان مى‏دارند که این رویکرد به ظاهر متناقض و متعارض‏تنها به هت‏شرایط ومقتضیات زمان و مکان بود که درسى آموزنده‏براى رهروان راه پیشوایان راستین است تا بدانند که در شرایطمختلف مى‏توانند رویکردهاى متفاوتى داشته باشند. امام صادق(ع)مى‏دانست که بنى‏العباس مانع آن خواهند شد که حکومت‏به اهل‏بیت‏پیامبر(ص) منتقل شود و در صورت پذیرفتن پیشنهاد بدون هیچ‏تاثیرگذارى مثبت آن حضرت را شهید خواهند کرد. ایشان‏مى‏فرمایند: امام(ع) اگر مى‏دانست که شهادت آن حضرت براى اسلام ومسلمین اثر بهترى دارد، شهادت را انتخاب مى‏کرد. همان طورى که‏امام حسین(ع) به همین دلیل شهادت را انتخاب کرد. در آن عصر که‏به خصوصیات آن اشاره خواهیم کرد، آن چیزى که بهتر و مفیدتر بودرهبرى یک نهضت علمى و فکرى و تربیتى بود که اثر آن تا امروزهست. همان طورى که در عصر امام حسین(ع) آن نهضت ضرورت داشت وآن نیز آن طور به جا و مناسب بودکه اثرش هنوز باقى است.
جان مطلب همین جا است که در همه‏ى این کارها، از قیام و جهاد وامر به معروف و نهى از منکرها و از سکوت‏ها و تقیه‏ها باید به‏اثر و نتیجه آنها در آن موقع توجه کرد. اینها امورى نیست که به‏شکل یک امر تعبدى از قبیل وضو، غسل، نماز و روزه صورت بگیرد.
اثر این کارها در مواقع مختلف و زمانهاى مختلف و اوضاع و شرایطمختلف فرق مى‏کند. گاهى اثر قیام و جهاد براى اسلام نافع‏تر است وگاهى اثر سکوت و تقیه، گاهى شکل و صورت قیام فرق مى‏کند. همه‏اینها بستگى دارد به خصوصیت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز ویک تشخیص عمیق در این مورد ضرورت دارد، اشتباه تشخیص دادن‏زیان‏ها به اسلام مى‏رساند. (همان، ص 155)
اوضاع سیاسى و اجتماعى عصر امام صادق(ع)
امام صادق(ع) در عصر و زمانى واقع شد که افزون بر حوادث ورخدادهاى سیاسى یک سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى‏ها و ابهام‏هاى‏فکرى و روحى پس از ورود فرهنگها و آیین‏هاى فلسفى و اندیشه‏ى ازشاهنشاهى‏هاى ایران و روم، پیدا شده بود. در این زمان پاسدارى‏از سنگرهاى اعتقادى مهمترین امر به شمار مى‏آمد. مقتضیات زمان‏امام صادق(ع) که در نیمه نخست‏سده دوم هجرى مى‏زیست‏با زمان‏سیدالشهداء(ع) که در حدود نیمه نخست‏سده یکم بود، بسیار متفاوت‏بود.
در حدود نیمه سده نخست در درون کشورهاى اسلامى براى کسانى که‏مى‏خواستند به اسلام خدمت نمایند تنها مبارزه با دستگاه خلافت‏بودو سایر جبهه‏ها هنوز پدید نیامده بود و اگر هم وجود داشت هنوزآن چنان اهمیتى نیافته بود. حوادث عالم و اسلام همه مربوط به‏دستگاه خلافت‏بود و مردم در سادگى سده نخست مى‏زیستند. اما بعدهااین جبهه‏ها متعدد شد که مهمترین آنها جبهه‏هاى علمى، فکرى واعتقادى بود. یک نهضت علمى و فکرى و فرهنگى عظیم در میان‏مسلمانان آغاز شد. مذهب‏ها و مکتب‏هایى در اصول دین و فروع دین‏پیدا شد. در این شرایط امام صادق(ع) پرچم فرهنگى و علمى اسلام‏به ویژه شیعیان را برافراشت و در همه صحنه‏ها پیشگام و پیشروگردید. زمان امام(ع) زمانى بود که برخورد افکار و آراء و جنگ‏عقاید شروع شده بود و ضرورت ایجاب مى‏کرد که امام کوشش خود رادر این جبهه قرار دهند و این گونه شد که شیعه به عنوان یک مکتب‏فکرى، علمى و فقهى و اعتقادى درجهان اسلام جا افتاد به نحوى که‏دیگر نمى‏توان اتهامات سیاسى به آن بست. این آثار مولود ایمان وعقیده است و سیاست نمى‏تواند چنین فقه، اخلاق، فلسفه، عرفان،تفسیر و دیگر علوم و فنون را پدید آورد. پیشگامى امامان باقر وصادق علیهماالسلام‏موجب شد تا اسلام راستین پایدار بماند و براى‏هر زمانى و مکانى و در شرایط پویا و ناایستاى انسان و جامعه‏برنامه‏ها، آموزه‏ها و گزاره‏هایى داشته باشد.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

پنج شنبه 23 آبان 1398  9:40 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها