0

راهکاری برای رفع تخیّل و توهّم

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

راهکاری برای رفع تخیّل و توهّم

وقتی تخیّل، توهّم و وسوسه ای بر کسی مسلط شد، بهترین راه انصراف از این فکرهاست. برای انصراف نیز خواندن دو رکعت نماز مؤثر است. انسان با نماز می‌تواند بر فکر و بر وسوسه تسلط پیدا کند، همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید: «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[۷] یعنی از صبر و نماز یاری بجویید،
 

عقیق:حضرت آیت الله مظاهری در درس اخلاق که با موضوع عامل چهارم سقوط انسان با عنوان «تخیّل، توهّم، وسوسه» برگزار شد به ایراد سخنانی پرداخت که متن سخنان معظم له بدین شرح است:

 

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‏ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی‏»

بحث جلسۀ گذشته راجع به  «تخیّل، توهّم، وسوسه» به‌عنوان عامل چهارم از عوامل سقوط بود. بیان شد که اکثر مردم فکر دارند و نمی‌شود که انسان بی فکر باشد، چه در خواب و چه در بیداری، اما گاهی این فکرها در بیداری، تخیّل و توهّم است.

تخیّلات، وسوسه‌ها و توهّمات سبب می‌شود که نفس انسان اطمینان و ثبات خود را از دست بدهد و متزلزل گردد و دچار شک و تردید شود.

 

قرآن شریف می‌فرماید: «وَ أَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ»[۱]

 

امام باقر«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: اینکه آیۀ شریفه فرموده است: «کسانی که دلشان مریض است، پلیدی بر پلیدی آن‌ها افزوده می‏شود»، یعنی شکّی بر شکّ آن‌ها افزوده می‏شود. [۲]

 

از تعالیم قرآن و عترت می‌فهمیم که شیطان روی انسان اثر می‌گذارد و او را سرگردان می‌کند تا وسوسه‌ها، تخیّل‌ها و توهمّ‌ها را بر وی مسلط سازد، ولی بیش از این کاری از او بر نمی‌آید.

پس انسان باید به هر اندازه که می‌تواند در این زمینه تلاش و کوشش کند و مانع تسلّط اوهام و خیالات بر خود شود. مثلاً اگر در خواب نمی‌تواند، در بیداری تلاش کند و اگر در بیداری هم نمی شود، لاأقل در عبادات سعی کند از وسوسه‌ها، تخیّل‌ها و توهّم‌ها رهایی یابد. تخیّل، توهّم و وسوسه، انسان را به سقوط می‌کشاند و دست کم مانع رشد معنوی و پیشرفت مادی او می‌شود.

 

داستانی را سعدی نقل کرده و نمی دانم واقعیّت دارد یا نه؛ اما وقتی به مردم رجوع کنیم، می‌بینیم به راستی واقعیّت دارد و اکثر فکرهای انسان‌ها تخیّلی و توهّمی است.

می‌گویند: کسی یک ظرف روغن داشت و در بالای سرش بود و به این فکر می‌کرد که این ظرف روغن را می فروشم و از پول آن یک گوسفند می خرم و آن گوسفند کم کم تبدیل به یک گله می شود و از گلۀ او کم کم خانه درست می کنم، زن می گیرم و کلفت می‌آورم و اگر این کلفت ادب را مراعات نکرد، با این چوب در سرش می زنم، وقتی عصایش را بلند کرد که یعنی در سر کلفت بزند، به ظرف روغن زد و ظرف روغن فوراً شکست و روغن‌ها روی سر خودش ریخت. یک موقع انسان، یک عمر فکرش اینچنین است، یعنی فکر تخیّلی و توهّمی دارد.

 

این وسوسۀ فکری را می گویند درمان نمی‌شود؛ ولی علمای علم اخلاق برای آن درمان دارند. درمان آن، دوری از تخیّل‌ها، توهّم‌ها و فکرهای بی‌جاست.

وسوسه‌های عملی که در اثر اعصاب ضعیف برای بیشتر مردم پیدا شده است، از وسوسۀ فکری و از همان فکرها و تخیّل‌های بی‌جا سرچشمه می‌گیرد. تخیّل‌ها بعضی اوقات جدی کار می کند، نه اینکه خیال کنید نمی تواند انسان را دیوانه کند، بلکه کار انسان را به بالاتر از دیوانگی می‌کشاند.

تخیّل اگر مسلط بر سر انسان شود، خیلی می تواند کار کند. یک مثال عوامانه بزنم، یک کسی مثلاً ترسو است و به قبرستان می رود، ناگهان تخیّل و توهّم بر او مسلّط می‌شود و می بیند که مرده از قبر بیرون آمد و راستی می بیند و می شنود که مرده به او می‌گوید بایست و یک دفعه می‌بیند که مرده جلو می آید و یک دفعه تخیّل می کند که مرده او را گرفته است و او غش می کند. در حالی که نه مرده ای بیرون آمده است و نه می تواند بیاید و نه مرده‌ای حرف زده و نه می تواند حرف بزند و نه تعقیبش کرده و نه او را گرفته است، اما تخیّل و توهّم حسابی روی این شخص کار می کند.

 

وسوسه های عملی که بعضی از خانم‌ها و آقایان دارند نیز چنین است. مثلاً به راستی می بیند که شیئی نجس است، درحالی که نجس نیست، اما این شخص می بیند و جداً هم می بیند و امثال اینها.

 

اگر تخیّل روی انسان اثر بگذارد، کم کم حال تجسّمی به خود می گیرد. حتی به جایی می‌رسد که صفات انسان را تغییر می‌دهد.

از پیامدهای تخیّل و توهّم برای انسان، تقویت صفات رذیله است. قرآن کریم به آدم متکبّر، مُختال می‌گوید. یعنی خیال‌پردازی، سبب تکبّر او شده است. می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالًا فَخُوراً»[۳]؛ خدا کسی را که متکبّر است، منیّت می‌کند، خودش را برتر از دیگران می بیند و فخرفروشی به دیگران می کند، دوست ندارد.

چنین شخصی مال دارد و این مال برای خودش است و توقّع دارد که دیگران هم به او احترام بگذارند، برای اینکه پول دارد. خوب این تخیّل است، نوعی دیوانگی است؛ ولی آیۀ شریفه به جای اینکه بگوید خدا آدمی را که متکبّر باشد دوست ندارد، می فرماید: خدا آدم مختال، یعنی آدم تخیّلی را دوست ندارد.

 

آنکه تخیّل می کند که برتر از دیگران است، در واقع به‌واسطۀ این تخیّلش فخرفروشی می کند. آدم‌هایی که مثلاً بخل دارند، تخیّل بر اینها حکم‌فرما می شود و آن تخیّل آنها را به آنجا می رساند که عشق به پول و دنیا پیدا می کنند.

 

عشق‌های مجازی که تازه پیدا شده نیز ناشی از تخیّل و توهّم است. یکی از مصائب بزرگ اجتماع، همین عشق‌های مجازی و ارتباط‌های نامشروع و غیر متعارف است. گاهی بعضی از پسران و دختران و حتی بعضی از اوقات، افراد متأهّل، عاشق می‌شوند. اینها عشق حقیقی نیست، بلکه تخیّل و توهّم است.  

 

دوست‌یابی بین افراد نامحرم بسیار مذموم است و قرآن کریم نام آن را «خُدن» گذاشته و گناهش را هم خیلی بزرگ می‌داند. اهمیّت این مسأله از نظر قرآن شریف به قدری است که «دوستی و ارتباط افراد نامحرم» را با «عمل منافی عفّت زنا» در کنار هم قرار داده، این گناهان را در یک راستا بر می‌شمرد:

«مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان»[۴]

«مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان»[۵]

 

یعنی مرد و زن شایسته، با جنس مخالف دوستی پنهانی ندارند؛ همان‏گونه که مرتکب فحشاء اخلاقی بزرگی مثل زنا نمی‏شوند. اما بعضی دخترها و پسرها به‌جای اینکه مرد و زن شایسته و مورد پسند قرآن کریم باشند، دنیای خود را به طور کلی از بین می برند و با تخیّل و توهّم، دچار ارتباط و دوستی نامشروع می‌شوند. چنین دختری دیگر نمی تواند یک مادر مناسب و لایق برای تربیت فرزندان صالح باشد، چنان‌که چنین پسر یا مردی، دیگر نمی‌تواند یک آدم فعّال و مفید برای جامعه باشد، مگر اینکه توبه کنند و به مسیر حق بازگردند.

 

کسی نباید تخیّل و توهّم و وسوسه های شیطانی را ساده بگیرد، نه، بلکه اوّلین مفسدۀ آن این است که دل انسان را سیاه می کند و وقتی دل سیاه شد، نماز برای او سنگین می‌شود. به قول قرآن کریم حال عبادت ندارد: «فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ. »[۶]؛ اما مصیبت بالاتر از اینها این است که قساوت قلب به جاهای بدی می رسد، یعنی خودخواهی‌ها، خودمحوری ها و اینکه همیشه به فکر خودش است و نه به فکر دیگران، از همین جا سرچشمه می گیرد. این فکرها و تخیّل‌های بی‌جا و وسوسه های بی‌جا، گناهش بزرگ است و تبعات خطرناکی دارد.

 

بسیاری از وسوسه ها از جانب شیطان است، ولی خود انسان در پذیرش وسوسه و دامن زدن به تخیّلات و توهّمات شیطانی تقصیر دارد. البته گاهی هم وسوسه، از جانب شیطان انسی است، نظیر رفیق نالایق و دوست گناهکار که انسان را به خطا و انحراف می‌کشاند.

 

لذا من از همه خصوصاً جوان‌ها تقاضا دارم که فکرهای بی‌جا نداشته باشید، تخیّل‌ها، توهّم‌ها و وسوسه ها نداشته باشید. البته گفتم که بدون فکر نمی شود و مشکل است، اما به هر اندازه‌ای که می شود باید تلاش کرد.

 

وقتی تخیّل، توهّم و وسوسه ای بر کسی مسلط شد، بهترین راه انصراف از این فکرهاست. برای انصراف نیز خواندن دو رکعت نماز مؤثر است. انسان با نماز می‌تواند بر فکر و بر وسوسه تسلط پیدا کند، همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید: «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[۷] یعنی از صبر و نماز یاری بجویید، البته دعا، توسّل و رابطۀ با خدا نیز برای رفع این صفت رذیله بسیار تأثیرگذار است.

 

افرادی که دچار فکرهای بیهوده و دچار تخیّل و توهّم هستند یا کسانی که به عشق‌بازی‌ و دوست‌یابی‌ مبتلا می‌شوند، آبروی خود را می‌ریزند، حتی گاهی به آنجا می رسد که دو فامیل را بدبخت می کنند و آبروی یک اجتماع را می برند. وقتی آبرو ریخت مثل آبی است که بریزد و جمع‌کردن آن آب مشکل است، بلکه ممکن نیست. ما باید روی این «هفوات»[۸] کار کنیم. آن کسانی که در سیروسلوک کار می کنند، آن کسانی که در اخلاق کار می کنند، اگر استاد لایق داشته باشند، آن استاد تا بتواند این هفوات یعنی تخیّل‌ها، وسوسه ها و توهّم‌ها را از این سالک می گیرد، ولی استاد نمی تواند کار کند، مگر اینکه خود شخص با جدیّت این بحث را دنبال نماید.  

 

باید دانست که توهّم و تخیّل، دنیای انسان را از بین می برد و در آخرت نیز او را جهنّمی می کند. وقتی بیدار می شود که دیگر فایده ای ندارد؛ هرکسی باید قبل از آنکه بمیرد و قبل از آنکه مرگ به سراغش بیاید، فکری بکند و برای از بین بردن این تخیّل‌ها و توهّم‌ها که ابزار کارآمدی برای شیطان انسی و شیطان جنی است، تلاش کند. البته باید بدانیم که مشکل است، اما باید بدانیم که امکان پذیر است. معنا ندارد کسی بگوید نمی دانم، نمی توانم و نمی شود، اینها در قاموس انسان راه ندارد، اگر راجع به هرچیری جداً بخواهد، هم می تواند، هم می شود و هم می داند؛ اما مشکل است و ما به این دنیا آمده ایم که به این مشکلات پشت پا بزنیم. بزرگان چه خوش می گویند که در وقت مشکلات انسان باید با صبر و حوصله، گره‌های کور را باز کند.

 

لذا برگشت بحث به این است که گره‌های کور را که همۀ انسان‌ها دارند، چگونه باز کنیم؟ علمای علم اخلاق می گویند که اول با صبر و با حوصله گره‌های کور را باز کنید و اگر نشد، توقف ممنوع است.

باید انسان از کنار مشکل رد شود و به سمت جلو برود. در بحث ما باید با توجه، با عبادت، با تضرّع و زاری‌ جلو برود و حتی اگر نشد، مشکل را بر دوش بگیرد و باز هم به جلو برود و توقف ممنوع است؛ در حالی که مشکل برای او سنگینی می کند، اما توقف ممنوع است و بالأخره این حرکت روزی جواب داده می شود و ما باید در زندگی اصلاً و ابداً توقف نداشته باشیم، خصوصاً راجع به بحث این جلسه.

 

پی نوشت ها:

[۱]. توبه، ۱۲۵: «امّا کسانی که در دل‌هایشان بیماری است، پلیدی بر پلیدیشان افزود. »

[۲]. بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۲۶.

[۳]. نساء، ۳۶: «که خدا کسی را که متکبّر و فخرفروش است دوست نمی‏دارد. »

[۴]. مائده، ۵: «در حالی که خود پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانی دوست خود بگیرید. »

[۵]. نساء، ۲۵: «پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسریِ [خود] درآورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید [به شرط آنکه‏] پاکدامن باشند نه زناکار، و دوست‏گیران پنهانی نباشند. »

[۶]. زمر، ۲۲: «پس وای بر آنان که از سخت‏دلی یاد خدا نمی‏کنند. »

[۷] . بقره، ۴۵ و ۱۵۳: «از شکیبایی و نماز یاری جویید. »

[۸]. تخیل‌ها، وسوسه‌ ها و توهمّ‌ها.

منبع:حوزه

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

چهارشنبه 22 آبان 1398  11:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها