مفهوم انتظار در اندیشه امام خمینی (ره)
براساس اندیشهی امام (ره)، فرهنگ مهدویت باید در جهت تقویت و زنده نگه داشتن معارف و احکام وحیانی، از طریق اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی قرار بگیرد. لذا هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است
مفهوم انتظار در اندیشه امام خمینی (ره)
نویسنده: سید علی لطیفی
شیعه، پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ. بال سبز این پرنده، مهدویت و عدالتخواهی و بال سرخ آن شهادتطلبی است که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فناناپذیر کرده است.» این گفتهی «فرانسیس فوکویاما» نویسندهی کتاب «پایان تاریخ» در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویت شیعه» است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در سال ۱۹۷۹م برگزار شده است. احیای دوبارهی تفکر شیعی نشان از خطری دارد که متفکران جهان غرب آن را تهدیدی جهت شکسته شدن دیوارههای ایدئولوژیهای ماتریالیتسی قلمداد میکنند. لذا از همان سالهای نخستین انقلاب اسلامی ایران، به شناخت پایههای تفکر شیعه و نظریهی ولایت فقیه پرداختند تا بتوانند از این رهگذر، به تخریب آنها بپردازند. یکی از راههای تضعیف پایههای شیعه، تفاسیر انحرافی از بحث مهدویت عصر ظهور است.
از آنجا که حضرت امام (رحمت الله علیه) با عملکرد خود، جامعهی اسلامی را متوجه مهدینگری، مهدیباوری، مهدییاوری و مهدیمحوری کرد، ضروری است که در پرتوی بینش و اندیشهی ضلالش، معیاری را برای تشخیص مهدویت صحیح از مهدویت کاذب یافت.
جایگاه امامت و مهدویت
«ولی» از اسمای الهی است؛ چنان که قرآن کریم میفرماید: «و هو الولیّ الحمید»(۱) و بر اساس دیدگاه عرفانی امام خمینی، اسمای الهی هیچ گاه بدون مظهر نیستند.(۲) بنابراین اسم «ولی» همواره دارای مظهر بوده است، اما باید توجه داشت که مظهر اسم ولی در میان امتهای پیشین در کسوت نبوت، رسالت، وزارت و امامت، ظهور و بروز داشته است و مشخصاً تحت عنوان «ولایت» یا «ولی» مطرح نبوده است و بر خلاف امتهای پیشین، عصر خاتم انبیا، عصر ظهور ولایت است؛ به طوری که ولایت در چهرهی امامت ظاهر گردید و ائمه کسانی هستند که ملکوت هستی، یعنی چهرهی باطن عوالم وجود، برای آنها کشف شده است و آنها باطن عالم و آدم را مشاهده میکنند.(۳) نحوهی هدایت امام با هدایت انبیا و مؤمنین عادی تفاوت دارد؛ زیرا هدایت آنها تنها «ارائهی طریق» است، اما امام نه تنها راه را نشان میدهد، بلکه به اصطلاح «إیصال إلی المطلوب» میکند؛ یعنی با مردم همراه میشود و آنها را به مقصد میرساند.(۴) این معنای امامت، در واقع بازتاب آیهی مبارکهای است که میفرماید: «و جعلناهم أئمه یهدون بأمرنا»: آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند.(۵)
رهبر کبیر انقلاب در مورد تشکیل حکومت یا تأسیس نظام مبتنی بر دین و احکام آن، از مهدویت و انتظار بهره میگیرد و با طراحی این پیشفرض ذهنی که آرمان توحید همهی پیامبران به دست حضرت مهدی تحقق خواهد یافت، قرائتی جدید از دولت دینی و منتظر بیان میدارد.
از آنجا که ولایت، امری عام و فراگیر است و همهی انبیا و اولیا را شامل میشود، قطع نمیگردد و مادامی که دنیا باقی است، ولایت هم باقی است.(۶) در این عصر، قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) و آخرین پرچمدار سلسلهی امامان (علیه السلام) به عنوان مظهر اسم «ولی» است و عالم و آدم از فیض وجود او بهرهمند هستند. حضرت امام در این باره، بدین مضمون میفرمایند: تردیدی نیست که بنا بر مذهب حقهی شیعه، ائمه (علیه السلام) بعد از حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امیرمؤمنان و اولاد معصوم اوست که یکی بعد از دیگری تا زمان غیبت آمدهاند و آنها همان اختیارات و ولایت عام و خلافت کلی الهی را دارا هستند.(۷)
در دیدگاه امام راحل، مهدی موعود، خاتم ولایت محمدیه است: «و صل اللهم علی مبدأ الظهور و غایته… سیّما خاتم الولایه المحمدیه و مقبض فیوضات الأحمدیه»(۸) و نمیتوان تفاوت و تمایزی میان ولایت رسول اکرم و ولایت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه شریف) بر هستی و موجودات آن قائل شد؛ جز اینکه ولایت کل را برای خاتم پیامبران بدانیم و ولایت خاتم اولیا را تابع آن به شمار آوریم. بر این اساس، اصالت ولایت به رسول تعلق دارد و ولایت حجت (عجل الله تعالی فرجه شریف) به مفهوم تبعیت از ولایت کلی خواهد بود.(۹)
چنین دیدگاهی درباره مهدی موعود، آن حضرت را فراتر از یک رهبر دینی و سیاسی نشان میدهد؛زیرا مقام ولایی فراگیر او را مینماید که در فرهنگ و منظر انسانشناسانهی موجود بشر نمیگنجد. لذا در کلمات امام خمینی، از جنبههای متعددی دربارهی حضرت مهدی بحث شده است؛ گاهی از آن حضرت به «عصارهی همهی موجودات»(۱۰) و در جای دیگر با عناوینی چون «امام امت و عصارهی خلقت و وارث نبوت، ولی عصر»(۱۱) یا ذخیرهی خداوند برای بشر نام برده است.(۱۲)
امام خمینی در تفسیر آیهی ۱ و ۲ سورهی مبارکهی عصر مراد از «عصر» را انسان کاملی که مصداق اتم و کامل آن پیامبر اسلام و ائمهی معصومین هستند و در نهایت، امام عصر را مصداق عینی و حاضر انسان کامل در آخرالزمان میداند.(۱۳) بدین گونه زمان غیبت کبرا زمانی نیست که انسانها دچار محرومیت از اسوهی حسنه یا هادی صالح باشند و سرگردان بمانند. از لوازم چنین اعتقادی به وجود انسان کامل در دوران غیبت، پذیرش قلبی و عملی رهبری انسان کامل در عینیت زندگی و جامعه است. لذا امام خمینی بارها میفرمودند: اعمالمان باید یک اعمالی باشد که یک وقتی به عرض ایشان رسید، از ما راضی باشد.(۱۴)
فلسفهی غیبت
در آثار امام خمینی دربارهی فلسفهی غیبت، به نکتهی عمیقی اشاره شده است: «قضیهی غیبت حضرت صاحب، قضیهی مهمی است که به ما مسائلی میفهماند؛ من جمله اینکه برای یک همچو کار بزرگی که در تمام دنیا، عدالت به معنای واقعی اجرا بشود، در تمام بشر نبوده کسی، الا مهدی موعود (سلام الله علیه) که خدای تبارک و تعالی او را ذخیره کرده است برای بشر… کسی بعد از انبیا و اولیای بزرگ، پدران حضرت موعود، کسی نبوده است که بعد از این، اگر مهدی موعود هم مثل سایر اولیا به جوار رحمت حق میرفتند، دیگر در بشر کسی نبوده است که این اجرای عدالت را بکند، نمیتوانسته و این یک موجودی است که ذخیره شده است.»(۱۵)
با توجه به اینکه حضرت مهدی مظاهر توحید را در سراسر عالم احیا میکند و شرایطی را به وجود میآورد که همه چیز منادی توحید شود، بنابراین تا زمانی که زمینه برای این هدف بزرگ فراهم نگردد، او همچنان از دیدهها پنهان خواهد بود و زمانی که زمینهی ظهور فراهم شود، از کعبه ندای توحید سر میدهد و برای تجلی کامل توحید بر همهی عالم، از فراسوی غیبت بیرون خواهد آمد. از این رو، امام از او به منادی توحید در آخرالزمان یاد کرده است: «ابراهیم خلیل در اول زمان و حبیب خدا و فرزند عزیزش، مهدی موعود در آخر زمان، از کعبه ندای توحید سر دادند و میدهند… مهدی منتظر در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین از کعبه ندا سر میدهد و بشریت را به توحید میخواند.»(۱۶) امام خمینی معتقدند که در سایهی اسلام و عمل به احکام و دستورهای اسلام، زمینهای برای بشر عموماً و جهان اسلام خصوصاً فراهم میشود.(۱۷)
انتظار
امام خمینی با ژرفاندیشی تمام، احیای فرهنگ انتظار را یکی از ارکان مهم احیای هویت اسلامی و وسیلهای برای تحقق دوبارهی قدرت و شوکت گذشتهی مسلمانان در جهان میدانست و میفرمود: «ما همه انتظار فرج داریم و باید در انتظار خدمت بکنیم؛ انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بکند و مقدمات ظهور انشاءالله تهیه بشود.»(۱۸)
به نظر میرسد با این تفسیر، پیام احادیث یادشده، بهتر و دقیقتر قابل دریافت است، زیرا حضرت امام، بر خلاف بسیاری از ذهنیتهای رایج، معتقد بودند که انتظار تنها یک آرزو نیست، بلکه آرزو و امید همراه با عمل و تلاش است و به همین دلیل در روایات، از انتظار به عنوان بهترین عمل و محبوبترین عبادت یاد شده است، وگرنه صرف آرزو داشتن، بدون عمل و تلاش، هرگز نمیتواند بهترین عمل عبادی محسوب شود. به همین جهت، در فرهنگ شیعه، برای منتظران راستین، مقام و منزلت بالایی مطرح شده است. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: کسی که منتظر ظهور امام دوازدهم باشد، مثل کسی است که در حضور رسول خدا شمشیر خود را برهنه کرده و از آن حضرت دفاع میکند.
حضرت امام برداشتهای مسئولیتگریزانه از انتظار فرج را نوعی عافیتطلبی دانسته و با آن به شدت مبارز کرده است. ایشان در بیاناتی، به بیان برداشتهای متفاوت از مفهوم «انتظار فرج» اشاره نموده و به نقد و بررسی آنها پرداخته است:
الف) عدهای معتقدند تکلیف مردم در زمان غیبت تنها دعا برای تعجیل فرج حضرت حجت است و در برداشتی افراطی، هیچ گونه وظیفهای برای مسلمان در قبال جامعهی خود قائل نیستند؛ به طوری که از وظیفهی امر به معروف و نهی از منکر نیز غفلت ورزیدهاند. امام خمینی در نقد این دیدگاه میفرمایند: «ما اگر دستمان میرسید، قدرت داشتیم، باید برویم تا ظلمها و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست، منتها ما نمیتوانیم، اینکه هست که حضرت عالم را پر میکند از عدالت، نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید.».
ب) کسانی به استناد روایاتی که در آنها آمده است حضرت قائم (ارواحنا له الفدا) زمانی ظهور میکنند که دنیا پر از فساد و تباهی شده باشد، میگویند ما نباید در زمان غیبت با انحرافات و مفاسدی که در جامعه وجود دارد کاری داشته باشیم، بلکه باید جامعه را به حال خود بگذاریم تا به خودی خود زمینهی ظهور فراهم شود. شکل افراطیتر این اعتقاد این است که نه تنها نباید جلوی معاصی و گناهانی که در جامعه وجود دارد بگیریم، بلکه باید به آنها دامن هم بزنیم تا زمینهی ظهور حجت هر چه بیشتر فراهم شود. حضرت امام این دیدگاه انحرافی و غلط را ناشی از سادهلوحی افراد قلمداد مینمایند و به انتقاد از این دیدگاه خطرناک میپردازند و میفرمایند: «یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا حضرت صاحب بیاید! حضرت صاحب که تشریف میآورند برای چه میآیند؟ برای اینکه گسترش عدالت را، برای اینکه حکومت را تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما بر خلاف آیات شریفهی قرآن، دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟ حضرت بیایند چه میکنند؟»(۲۰)
ج) برخی دیگر، اقدام برای تشکیل حکومت در زمان غیبت را خلاف شرع میدانند و عقیده دارند که این عمل با نصوص روایات مغایر است. نتیجهی چنین تفکری اسقاط تکلیف و ایجاد هرجومرجی میشود که فساد آن همه جا را فراخواهد گرفت. امام خمینی در نقد چنین نگرشی میفرمایند: «اینهایی که میگویند که هر علمی بلند شود… خیال کردند که هر حکومتی باشد این بر خلاف انتظار فرج است. اینها نمیفهمند چه دارند میگویند… حکومت نبود یعنی اینکه همهی مردم به جان هم بریزند، بکشند همه را، بزنند همه را، از بین ببرند، بر خلاف نص آیات الهی رفتار بکنند. ما اگر فرض میکردیم ۲۰۰ تا روایت هم در این باب داشتیم، همه را به دیوار میزدیم برای اینکه خلاف آیات قران است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد، این گونه روایت قابل عمل نیست و این نفهمها نمیدانند دارند چه میگویند.»(۲۱)
حضرت امام، در پایان بررسی دیدگاههای یادشده، دیدگاه خود را در باب مفهوم انتظار فرج به این صورت مطرح میکنند و میفرمایند: «البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمیتوانیم بکنیم. اگر میتوانستیم، میکردیم؛ اما چون نمیتوانیم بکنیم، ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است، شما یک نقطهی هستی را در نظر بگیرید، ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، تکلیفمان است.»(۲۲)
امام خمینی با ژرفاندیشی تمام، احیای فرهنگ انتظار را یکی از ارکان مهم احیای هویت اسلامی و وسیلهای برای تحقق دوبارهی قدرت و شوکت گذشتهی مسلمانان در جهان میدانست و میفرمود: «ما همه انتظار فرج داریم و باید در انتظار خدمت بکنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بکند و مقدمات ظهور انشاءالله تهیه بشود.»
تشکیل حکومت
رهبر کبیر انقلاب در مورد تشکیل حکومت یا تأسیس نظام مبتنی بر دین و احکام آن، از مهدویت و انتظار بهره میگیرد و با طراحی این پیشفرض ذهنی که آرمان توحید همهی پیامبران به دست حضرت مهدی تحقق خواهد یافت، قرائتی جدید از دولت دینی و منتظر بیان میدارد: «در برخی روایات هست که یکی از اعمال مستحب این است که مؤمنین در حال انتظار اسلحه هم داشته باشند…. باید اسلحه داشته باشند، برای اینکه با ظلم مقابله کنند، با جور مقابله کنند. تکلیف است، نهی از منکر است، بر همهی ما تکلیف است…»(۲۳) لذا وظیفهی پیشگیری از ستمپیشگی حاکمان خودکامه را تکلیف عالمان دینشناس و منتظران حقیقی او میداند که زمینه را برای ظهور حضرتشان مهیا میکنند: «ما باید فراهم کنیم کار را… مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت (سلام الله علیه) در هر صورت.»(۲۴)
در نگاه امام راحل، اصل موضوع ولایت فقیه، بیش از آنکه فقهی باشد، موضوعی کلامی و ذیل بحث از افعال خداوند تبارک و تعالی است؛ یعنی امام خمینی اصل ولایت فقیه را ذیل اصول دین و متصل به ولایت معصوم میدانند و میفرمایند: «همان دلیلی که لزوم امامت را پس از نبوت اثبات میکند، عیناً لزوم حکومت در دوران غیبت حضرت ولی عصر را در بر دارد؛ به ویژه پس از این همه مدت که از غیبت آن بزرگوار میگذرد و شاید آن دوران هزارها سال دیگر نیز ادامه یابد که البته علم آن نزد خداست و ما از طولانی شدن آن به خدای بزرگ پناه میبریم.»(۲۵)
از مجموع سخنان امام خمینی به دست میآید که فرهنگ مهدویت، باید در جهت حفظ، تقویت و زنده نگه داشتن معارف و احکام وحیانی، از طریق اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی قرار بگیرد. لذا «هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.»(۲۶) و این یعنی اعتقاد به منسوخ بودن اسلام و عدم کارایی آن.
بر اساس این نگرش سازنده و فعال از انتظار است که این مرد بزرگ، خود را به عنوان خدمتگزار و سرباز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در عصر انتظار معرفی میکند و به انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ دست میزند تا زمینهساز ظهور حضرت حجت و گسترش اهداف دینی برای رسیدن به حکومت واحد جهانی باشد؛ تفکری که روژه گارودی فرانسوی دربارهی وسعت آن گفت: انقلاب اسلامی و ظهور آن، آغاز عصر جدید است و پایان آن هم با قیام مهدی است. به همین خاطر، ایشان از نظام جمهوری اسلامی تعبیر به «امانت الهی» که باید به «صاحب امانت»، یعنی حضرت ولی عصر، برسد یاد میکردند تا مبادا مسائل دنیوی ما را از وظیفهی اصلی خویش بازدارد و از چرایی و فلسفهی تشکیل جمهوری اسلامی غافل شویم. «مسئولان باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران، نقطهی شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت است…» لذا یکی از مهمترین آسیبهایی که زمینه را برای فعالیت دشمنان دین و مهدویت در جامعهی اسلامی فراهم میآورد، عدم پیروی از نواب عام امام عصر است؛ امری که موجب به وجود آمدن پیامدهای ذیل میشود:
– گمراهی و ضلالت
– پراکندگی افراد و عدم وحدت در سایهی رهبری واحد
– شکستپذیر بودن در مقابل دشمن
دوران ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه شریف):
فلسفهی ظهور
عدالت، بیتالغزل گفتار همهی آموزههای وحیانی و اجرای عدالت، آرمان و خواست همهی انبیا و اوصیای الهی و مصلحان در طول تاریخ بوده است. در عصر ظهور حضرت مهدی، اجرای عدالت در شئون مختلف آن، به عنوان فلسفهی اصلی حکومت جهانی حضرت مهدی مطرح شده است. در روایتی از رسول خدا آمده است: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی باشد، خداوند آن روز را طولانی میکند و مردی از اهل بیت که همنام من است مبعوث میشود و زمین را پر از عدل و داد میکند، پس از آنکه از جور و ستم پر شده باشد.(۲۷)
چنین نگرشی به موضوع مهدویت است که امام خمینی از آن، تعبیر به ثمرهی بزرگ بعثت خاتم پیامبران مینماید.(۲۸) حضرت امام خمینی در مقام تبیین این مسئله تأکید میکنند که در زمان ظهور مهدی موعود (سلام الله علیه)، عدالت در تمام عالم گسترش مییابد «و آن چیزی که انبیا موفق نشدند به آن… و همهی اولیا آرزو داشتند و موفق نشدند اجرا بکنند، به دست این بزرگوار اجرا بشود.»(۲۹)
در روایات اهل بیت، محدودیت خاصی برای گسترهی اجرای عدالت در حکومت آن حضرت مطرح نشده است. لذا قلمرو عدالتی که در حکومت حضرت مهدی پدید میآید شمول و گسترهی جهانی دارد. میتوان ساحتهای عدالت در حکومت مهدوی از منظر امام خمینی را به موارد ذیل تقسیمبندی نمود: عدالت اخلاقی و اعتقادی، عدل الهی و عدالت کیهانی، عدالت فقهی، عدالت اجتماعی و اقتصادی.
پینوشتها
۱. سورهی شوری، آیهی ۲۸.
۲. امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، انتشارات اسلام، قم، ۱۴۰۶ق، ص ۲۶.
۳. المیزان، ج ۱، ص ۲۷۶.
۴. همان، ص ۸۳.
۵. سورهی أنبیا، آیهی ۷۳.
۶. امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، صص ۱۷۷ و ۱۷۸.
۷. کتاب البیع، ج ۲، ص ۶۲۲.
۸. صحیفهی امام، ج ۱، ص ۱۴.
۹. همان، ج ۲۰، ص ۲۴۹.
۱۰.همان، ج ۸، ص ۳۲۷.
۱۱.همان، ج ۹، ص ۲۴.
۱۲.همان، ج ۱۲، ص ۴۸۰.
۱۳.همان، ص ۴۲۳.
۱۴.همان، ج ۹، ص ۱۸.
۱۵.صحیفهی امام، ج ۱۲، صص ۴۸۰ و ۴۸۱.
۱۶.همان، ج ۱۸، ص ۸۷.
۱۷.همان، ج ۱۵، ص ۲۶۲.
۱۸.صحیفهی امام، ج ۸، ص ۳۷۴.
۱۹.همان، ج ۷، ص ۱۹۷.
۲۰.همان.
۲۱.همان، ص ۱۹۸.
۲۲.همان.
۲۳.محمدامین صادقی آزرگانی، سیمای حضرت مهدی در اندیشهی امام خمینی، قسمت دوم مجلهی حضور، ۱۳۸۶، ش ۱.
۲۴.صحیفه امام، ص ۲۵۳.
۲۵.صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۱۷.
۲۶.همان، ج ۲، صص ۴۶۱ و ۴۶۲.
۲۷.امام خمینی، ولایت فقیه، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۸۵.
۲۸.همان، صص ۲۷ و ۲۸.
۲۹.بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۴
۳۰.صحیفهی امام، ج ۱۲، صص ۴۲۴ و ۴۲۵.
۳۱.همان، ص ۴۸۱.