نگاهی به سیره امام حسن عسگری (ع)
عبادت امام حسن عسکری (ع) آن چنان قلب ها را مجذوب خود می نمود که دیگران را به یاد خدا می انداخت.
نگاهی به سیره امام حسن عسگری (ع)
امام حسن عسگری یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الثانی سال 232 متولد شده اند. پدرش امام هادی (ع) و مادرش بانویی شایسته به نام «حدیثه» می باشد. آن حضرت چون به دستور خلیفه عباسی مجبور به سکونت در سامراء و در محله عسگر، نظامی سکونت گزیدند، ایشان را عسگری گویند. البته القاب دیگری نیز برای آن حضرت بوده که عبارتند از «نقی» و «زکی» است و کنیه آن حضرت نیز «ابو محمّد» می باشد. در نوشتار زیر به فرازهایی از ویژگی های برجسته فردی و اجتماعی آن حضرت اشاره می شود.
1- عبادت
امام عسکری (ع) همانند پدران گرامی خود در توجه به عبادت خدا، نمونه بود. آن حضرت چیزی را بر نماز مقدم نمی داشت. ابوهاشم جعفری در این مورد می گوید: روزی به محضر امام یازدهم مشرف شدم، امام مشغول نوشتن چیزی بود، وقت نماز رسید، امام نوشته را کنار گذاشته و به نماز ایستاد[1]...
عبادت امام عسکری آن چنان قلب ها را مجذوب خود می نمود که دیگران را به یاد خدا می انداخت و حتی افراد گمراه و منحرف را به راه صحیح هدایت نموده و اهل عبادت و تهجد می نمود و بدترین افراد در اثر جذبه ملکوتی آن بزرگوار به بهترین انسان ها تبدیل می شدند.
به هنگام نماز از هر کاری دست می کشید و چیزی را بر نماز مقدم نمی داشت
2- سخاوت
از آنجا که امامان معصوم علیهم السلام برترین نمونه و اسوه کامل صفات عالیه انسانی بودند، رفتار آنان در همه ابعاد می تواند برای پیروانشان درس آموز باشد. یکی از آن صفات زیبا، سخاوت است. در مورد سخاوت امام عسکری (ع) فقط به نقل یک روایت بسنده می کنیم:
محمد بن علی می گوید: زمانی بر اثر تهیدستی، زندگی بر ما سخت شد. پدرم گفت: بیا با هم به نزد ابو محمد -امام عسکری (ع)- برویم. می گویند او مردی بخشنده است و به جود و سخاوت شهرت دارد. گفتم: او را می شناسی؟ گفت: نه، او را هرگز ندیده ام.
با هم به راه افتادیم. در بین راه پدرم گفت: چقدر خوب است که آن بزرگوار دستور دهد به ما 500 درهم بپردازند! تا با آن نیازهایمان را برطرف کنیم. دویست درهم برای لباس، دویست درهم برای پرداخت بدهی و صد درهم برای مخارج دیگر!
من پیش خود گفتم: کاش برای من هم سیصد درهم دستور دهد که با صد درهم آن یک مرکب بخرم و صد درهم برای مخارج و صد درهم برای پوشاک باشد تا به کوهستان (در اطراف همدان و قزوین) بروم. هنگامی که به سرای امام رسیدیم، غلام آن حضرت بیرون آمده و گفت: علی بن ابراهیم و پسرش محمد وارد شوند. چون وارد شده و سلام کردیم، امام به پدرم فرمود: «يَا عَلِيُّ مَا خَلَّفَكَ عَنَّا إِلَى هَذَا اَلْوَقْتِ ؟ ; ای علی! چرا
تاکنون نزد ما نیامده ای؟»
پدرم گفت: ای آقای من! خجالت می کشیدم با این وضع نزد شما بیایم.
وقتی از نزد آن حضرت بیرون آمدیم، غلام آمده و کیسه پولی را به پدرم داد و گفت: این پانصد درهم است، دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای بدهی و صد درهم برای مخارج دیگر. آن گاه کیسه ای دیگر درآورده و به من داد و گفت: این سیصد درهم است، صد درهم برای خرید مرکب و صد درهم برای پوشاک و صد درهم دیگر برای سایر هزینه ها، اما به کوهستان نرو بلکه به سوراء برو[2]... .
3- زهد و ساده زیستی
کامل بن ابراهیم مدنی در مورد زهد و ساده زیستی امام می گوید: جهت پرسیدن سؤالاتی به محضر آن حضرت شرفیاب شدیم. هنگامی که به حضورش رسیدیم، دیدم آن گرامی لباسی سفید و نرم به تن دارد. پیش خود گفتم: ولی خدا و حجت الهی خودش لباس نرم و لطیف می پوشد و ما را به مواسات و همدردی با برادران دینی فرمان می دهد و از پوشیدن چنین لباسی باز می دارد. امام در این لحظه تبسم نمود و سپس آستینش را بالا زد و من متوجه شدم که آن حضرت پوشاکی سیاه و زبر بر تن نموده است. آن گاه فرمود: «یا کامل! هذا لله و هذا لکم» این لباس زبر برای خداست و این لباس نرم که روی آن پوشیده ام برای شماست[3]!
4- جذب عواطف و صید دل های مشتاق
فضائل و کمالات معنوی آن حضرت موجب شده بود که دوست و دشمن شیفته آن حضرت شده و از صمیم قلب به آن حضرت ارادت بورزند و وجود گرامی امام را خواسته یا ناخواسته محترم شمارند. به نمونه ای در اینجا اشاره می کنیم:
محمد بن اسماعیل می گوید: علی بن نارمش که دشمن ترین افراد نسبت به اولاد علی بن ابی طالب علیهم السلام بود، موظف به زندانبانی امام حسن عسکری (ع) شد. به او دستور دادند که هر چه می توانی بر او سخت بگیر. حضرت عسکری (ع) بیش از یک روز نزد او نبود که احترام و بزرگداشت آن حضرت در نظر او به جایی رسید که در برابر امام عسکری علیه السلام چهره بر خاک می گذاشت و دیده از زمین بر نمی داشت. امام از نزد او خارج شد در حالی که بصیرت او به آن حضرت از همه بیشتر و ستایشش برای او از همه نیکوتر بود.[4]
5- ترویج فرهنگ صرفه جویی
برنامه ریزی صحیح در زندگی موجب رشد اقتصادی و از زیر ساخت های توسعه اجتماعی و بالندگی اقتصادی یک جامعه محسوب می شود. در سیره امام حسن عسکری علیه السلام در این رابطه نکات قابل توجهی وجود دارد و در ذیل نمونه ای از آن را می خوانیم:
محمد بن حمزه سروری می گوید: توسط ابوهاشم جعفری - که با هم دوست بودیم - نامه ای به محضر امام عسکری (ع) نوشته و درخواست کردم که آن حضرت دعا کند تا خداوند متعال در زندگی من گشایشی ایجاد بفرماید. وقتی که جواب را توسط ابوهاشم دریافت کردم، آن حضرت نوشته بود: «مات ابن عمک یحیی بن حمزة و خلف ماة الف درهم و هی واردة علیک، فاشکرالله و علیک بالاقتصاد و ایاک و الاسراف، فانه من فعل الشیطنة»; پسر عمویت یحیی بن حمزه از دنیا رفت و مبلغ صد هزار درهم ارث باقی گذاشت و این درهم ها بر تو وارد می شود (به ارث به تو می رسد) پس خدا را سپاسگزاری کن و بر تو باد به میانه روی و از اسراف بپرهیز که اسراف از رفتارهای شیطانی است.»[5]
بر تو باد به میانه روی، و از اسراف بپرهیز که اسراف از رفتارهای شیطانی است
6- اهتمام به دو اصل تولی و تبری
سیره عملی امام عسکری (ع) در صحنه های اجتماعی، نکات برجسته ای برای پیروان آن حضرت دارد. یکی از مهم ترین فرازهای سیره اجتماعی آن حضرت، توجه به دو اصل تولی و تبری می باشد. در موارد متعدد و مناسبت های به دست آمده، امام یازدهم (ع) شیعیان را به دوستی اهل بیت علیهم السلام و بیزاری از دشمنان آنان ترغیب می نمود. به عنوان مثال روزی علی بن عاصم کوفی که مردی نابینا بود، به محضر امام شرفیاب شد. او ضمن گفتگو با حضرت، ارادت خالصانه خویش را به خاندان نبوت اظهار نموده و گفت: من از یاری عملی شما ناتوانم و به غیر از ولایت و محبت شما و بیزاری از دشمنانتان و لعن به آنان در خلوت ها سرمایه ای ندارم، با این حال وضعیت من چگونه خواهد بود؟!
امام عسکری (ع) فرمود: پدرم از جدم رسول خدا روایت نمود که: «من ضعف علی نصرتنا اهل البیت و لعن فی خلواته اعداءنا بلغ الله صوته الی جمیع الملائکة... فاذا بلغ صوته الی الملائکة استغفروا له و اثنو علیه» «هر کس توانایی یاری نمودن ما اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته باشد و در خلوت هایش به دشمنان ما لعنت بفرستد، خداوند صدای او را به همه فرشتگان می رساند... هنگامی که صدای او به فرشتگان برسد، آنان برای وی طلب آمرزش نموده و او را می ستایند.»[6]
7- پاسخ به پرسش های روز
یکی از مهم ترین موارد در سیره اجتماعی امام عسکری (ع) پاسخ گویی به شبهه های فرهنگی و دینی جامعه بود. ابوهاشم جعفری می گوید: روزی ابوبکر فهفکی از امام یازدهم پرسید: چرا زن بی نوا در ارث یک سهم و مرد دو سهم می برد. امام فرمود: «چون جهاد و پرداخت مخارج به عهده زن نیست و نیز پرداخت دیه قتل خطا بر عهده مردان است و بر زن چیزی نیست.»[7]
ابوهاشم در ادامه می افزاید: من پیش خود گفتم که قبلا شنیده بودم «ابن ابی العوجا» از امام صادق (ع) همین را پرسید و همین جواب را شنید. در این هنگام که از قلب من چنین سخنی خطور نمود، حضرت رو به من نموده و فرمود: «آری، این سؤال ابن ابی العوجاء است و وقتی سؤال همان است، پاسخ ما نیز همان خواهد بود. اول و آخر ما در علم و منزلت مساوی هستند و برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرمؤمنان (ع) فضیلت و امتیازشان ثابت است.»[8]
8- تشویق عالمان و دانشمندان راستین
حمایت ائمه اطهار (علیهم السلام) از دانشمندان راستین و متفکران متعهد، در گسترش فرهنگ غنی و مترقی اهل بیت (علیهم السلام) نقش مهمی داشت.
امام عسکری (ع) با قدردانی از چهره های فرهنگی شیعه، جرقه امید را در دل دانشوران و دانش دوستان پدید می آورد و آنان را برای تلاش هرچه بیشتر در راه گسترش فرهنگ شیعه امیدوارتر می ساخت.
امام عسکری (ع) در نامه ای به علی بن بابویه قمی - از دانشمندان برجسته شیعه در قم - به نحو شایسته ای او را می ستاید. در بخشی از آن نامه آمده است: ای بزرگ مرد و مورد اعتماد و فقیه شیعیان من، ابوالحسن علی بن حسین قمی! خداوند متعال تو را بر اموری که مورد رضای اوست موفق بگرداند و برای تو فرزندان صالح و شایسته عطا فرماید. ای مرد دانشمند و مورد اطمینان من، ابالحسن! صبر کن و شیعه مرا به صبر فرمان ده، همانا زمین از آن خداست که بندگانش را وارث آن می سازد. و سرانجام نیکو برای پرهیزگاران است و سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همه شیعیانم باد.[9]
9- رهبری مبارزات سری
پیشوای یازدهم علیرغم فشارهای شدید سیاسی و با وجود حضور اجباری در مناطق نظامی و تحت کنترل، با تیزبینی خاصی با دوستان و شیعیان خویش ارتباطی عمیق ایجاد کرده بود.
به عنوان نمونه: امام حسن عسکری (ع) در یکی از روزها داود بن اسود را فرا خوانده و چوبی گرد و دراز به اندازه کف دست در اختیارش گذاشت و دستور داد که آن را به عثمان بن سعید عمری از افراد مورد اعتماد امام عسکری (ع) و اولین نائب خاص حضرت مهدی علیه السلام برساند.
او می گوید: به قصد اجرای فرمان حضرت عسکری (ع) به راه افتادم. در راه با سقایی رو به رو شدم که استرش راه را سد کرده بود. من آن چوب را به هدف راندن استر بالا برده و به حیوان زدم. ناگهان چوب شکسته و شکاف برداشت، چون چشمم به قسمت شکافته چوب افتاد، نامه هایی را دیدم که در داخل آن جاسازی شده بود. با عجله چوب را در آستینم پنهان کردم.
در این حال مرد سقا شروع کرد به داد و فریاد کردن، به من و سرورم دشنام می داد. بعد از انجام ماموریت، به خانه امام (ع) بازگشتم. عیسی از خدمتگزاران آن حضرت به نزدم آمد و گفت: مولای تو می گوید: «چرا استر را زدی و چوب را شکستی؟ ! دیگر کاری نکن که نیازی به عذرخواهی داشته باشد و از تکرار خطای خود خودداری نما. اگر شنیدی کسی به ما دشنام می دهد اعتنا نکن و از معرفی خود پرهیز کن، چون ما در سرزمینی بد زندگی می کنیم. پس راه خود را برو و بدان که اخبار و احوال تو به ما می رسد.»[10]
پی نوشت ها:
[1] . بحارالانوار، ج50، ص304.
[2] . اصول کافی، کتاب الحجة، باب مولد ابی محمد الحسن بن علی، ح3.
[3] . مستدرک الوسائل، ج3، ص243. مستدرک سفینة البحار، ج9، ص220.
[4] . اصول کافی، کتاب الحجة، باب مولد ابی محمدالحسن بن علی علیه السلام، حدیث1; الارشاد، ج2، ص 330.
[5] . کشف الغمه، ج2، ص424.
[6] . بحارالانوار، ج50، ص316 و 317.
[7] .دیه قتل خطائی بر عهده عاقله از خویشاوندان قاتل است. عاقله، برادران، عموها، پسربرادر و پسر عمو و پدر و فرزند قاتل است.
[8] . پیشوای یازدهم، ص24 و 25.
[9] . انوار البهیه، ص220; بهجة الآمال، ج5، ص419.
[10] . المناقب، ج4، ص427 و 428; مستدرک الوسائل، ج12، ص214.