شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و آغاز امامت حضرت ولی عصر (عج)
نگاهی به روزگار دشوار امام حسن عسکری علیه السلام تا آغاز امامت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
سیدمهدی هریکنده ای
اشاره
یکی از دشوارترین روزگارها در عصر امامت، دوران امامت امام حسن عسکری علیه السلام بوده است. در آن زمان، فتنه های فراوانی رخ داد و شبهه های زیادی درباره امامت آن حضرت پدید آمد؛ به گونه ای که تنها عده ای اندک از دوستان و یاران خاص ایشان عقیده و ایمان خالص و ناب خود را از گردباد فتنه ها و توفان شبهه ها ایمن نگه داشتند و تا پایان عمر بر اعتقاد به امامت آن حضرت باقی ماندند. تدبیرهای شگرفی که آن حضرت برای حفظ جایگاه امامت و راهنمایی امت و حفظ جان شیعیان ـ به رغم آن همه وسوسه ها و دسیسه ها و دشمنی ها ـ به کار برد، خواندنی و شگفتانگیز است. آگاهی از این تدبیرها، برگی است از دفتر امام شناسی و معرفت به چگونگی انجام رسالت آن حضرت در آن روزگار دشوار.
نوشتار حاضر، سیری تاریخی درباره چگونگی مواجهه امام حسن عسکری علیه السلام با حوادث و رخدادهای روزگار خود است با توجه به منابع ذیل: رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه؛ مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان؛ سیدحسین مدرسی طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل.
بر اساس تحقیق یکی از دانشمندان معاصر، از کرامات و گزارش های غیبی و اقدامات شگفت امام حسن عسکری علیه السلام، بیش از صد مورد نقل شده است. به نظر می رسد علت این مسئله، شرایط نامساعد و جوّ پراختناقی بود که امام یازدهم و پدرش امام هادی علیه السلام، در آن زندگی می کردند؛ زیرا از وقتی امام هادی علیه السلام از سر اجبار به سامرا منتقل گردید، به شدت تحت مراقبت بود. ازاین رو، امکان معرفی فرزندش «حسن» به عموم شیعیان در مقام امام بعدی وجود نداشت و اصولاً این کار، حیات او را از سوی حکومت وقت، با خطر روبه رو میساخت. به همین دلیل، کار معرفی امام عسکری علیه السلام به شیعیان و گواه گرفتن آنان در این خصوص، در ماه های پایانی عمر امام هادی علیه السلام صورت گرفت؛ به طوری که هنگام رحلت آن حضرت، هنوز بسیاری از شیعیان از امامت امام حسن عسکری علیه السلام آگاهی نداشتند.
گویا عامل دیگری نیز در این زمینه بی تأثیر نبوده و آن، باور گروهی از شیعیان به امامت «محمد بن علی» برادر امام عسکری در زمان حیات امام هادی علیه السلام بوده است. پس از شهادت حضرت هادی علیه السلام، گروهی از خیانت کاران و نادانان، همچون »ابن ماهویه» این پندار را دستاویز قرار دادند و به اغوای مردم و منحرف ساختن افکار از امامت حضرت عسکری پرداختند. این عوامل دست به دست هم داده، موجب شک و تردید گروهی از شیعیان در امامت آن حضرت در آغاز گردیده بود؛ چنان که برخی از آنان درصدد آزمایش امام برمی آمدند و برخی دیگر در این زمینه به حضرت نامه مینوشتند. این تردیدها به حدی بود که امام در پاسخ گروهی از شیعیان، با آزردگی نوشت: «هیچ یک از پدرانم، مانند من، گرفتار شک و تزلزل شیعیان در امر امامت نشده اند». (پیشوایی، 1378: 644 و 645)
نقل های متعدد در کتابها و منابع قدیم، از گفت وگوها و اختلافها بر سر موضوع امامت آن حضرت سخن می گوید. برای نخستین بار در تاریخ امامت، در منقولاتِ مربوط به این دوره می بینیم برخی از به اصطلاح شیعیان، درباره پاکی و تقوای عملی آن امام معصوم مظلوم، سخنان بی ادبانه می گفته و القای شبهه می کرده اند، و برخی دیگر از همان ناپاکان مدعی می شدند دانش امام را سنجیده و آن را در سطح دانش کامل که برای ائمه لازم است نیافته اند.
بازگویی و یادآوری این بی حرمتی ها برای عاشقان و ارادتمندان آستان ولایت، بسیار دردناک و رنج آور است، ولی گویا توجه به آن برای تذکر و عبرت لازم باشد؛ که شاید همین ناسپاسی ها و کفران نعمت ها موجب شد سرانجام، جامعه تشیع از نعمت حضور امام معصوم محروم گردید؛ چنان که خود حضرت عسکری علیه السلام در برخی از مکاتبات خویش به امکان سلب نعمت های الهی در صورت تداوم و استمرار شیعیان در نافرمانی و عدم قدردانی از مقام امام، اشاره فرموده اند. (مدرسی، 1386: 134 و 135)
نکته دیگر درباره زندگی امام حسن عسکری علیه السلام آنکه، سال هایی که ایشان در سامرا می زیست، به جز چند نوبتی که به زندان افتاد، در صورت ظاهر همانند شهروندی عادی زندگی می کرد. طبعاً رفتار وی به طور محتاطانه ای زیر نظر حکومت قرار داشت. روشن است که امام عسکری علیه السلام همانند دیگر امامان، در صورت داشتن اختیار و آزادی، نه سامرا، که مدینه را برای زندگی برمیگزید. در واقع اقامت طولانی ایشان در سامرا، جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه، توجیه دیگری نمی تواند داشته باشد. این مسئله، به علت وجود شبکه منظم و متشکل شیعیان که از مدت ها قبل شکل گرفته بود، در نظر خلیفه اهمیت فراوانی داشت و موجب نگرانی می شد و وحشت او را فراهم می آورد؛ چیزی که می بایست به گونه ای کنترل می شد.
به همین دلیل، از امام خواسته بودند حضور خود را در سامرا به طور مداوم به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که طبق نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دارالخلافه حاضر شود. چنین حضوری گرچه در ظاهر، نوعی احترام برای آن حضرت پنداشته می شد، در واقع تنها وسیله کنترل او بود.
علی بن جعفر از حلبی نقل می کند: در یکی از روزها که قرار بود امام به دارالخلافه برود، ما در عسکریه به انتظار دیدار وی جمع شده بودیم. در این حال از سوی آن حضرت توقیعی بدین مضمون رسید که: «کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا در امان نیستید». این روایت به خوبی نشان می دهد دستگاه خلافت، تا چه حد روابط امام را با شیعیانش زیر نظر داشته و آن را کنترل می کرده است. ضمن آنکه از درایت و تدبیر امام در حفظ جان شیعیانش نیز خبر می دهد. (جعفریان، 1384: 538 و 539)
مسئله مهم دیگری که بر مشکلات این دوره شیعیان افزود و در آینده در تشدید تنش هایی که پس از رحلت امام عسکری علیه السلام در جامعه تشیع پدیدار شد، نقش اساسی داشت، موضوع دعوی امامت برادر ناتنی آن حضرت، جعفر بود که بعدها بین شیعیان به «جعفر کذّاب» موسوم شد. جعفر گروهی کوچکی دور خود جمع کرد. این گروه بسیار فعال و پر سر و صدا و در مخالفت با امام عسکری علیه السلام و شیعیان آن حضرت بی ادب و بی پروا بودند. آنان درباره دانش حضرت عسکری علیه السلام بر احکام شریعت، سخنان نادرستی می گفتند و هواداران آن امام را بی شرمانه «حماریه» لقب می دادند. برخی تا آنجا پیش رفتند که امام معصوم و هواداران آن حضرت را کافر می خواندند. بدین ترتیب این مقدمات، موجب پیدایش دشمنی شدید میان جعفر و شیعیان حضرت عسکری علیه السلام گردید و از این پس، حضرت عسکری علیه السلام تا پایان عمر به کلی با جعفر متارکه فرمود و دیگر با او سخن نگفت و جعفر نیز تا پایان عمر ایشان همچنان به فتنه انگیزی و شرارت ادامه داد.
با توجه به این مسائل بود که چنان که از پرسشهای مردم از امام عسکری علیه السلام برمی آید، شیعیان از همیشه نگران تر بودند که اگر حضرت بدون فرزندی وفات کند، تکلیف امامت چه خواهد شد؛ چون امام، برادری جز جعفر نداشتند. تازه اگر برادر دیگری هم بود، انتقال امامت از برادر به برادر جز درباره امام حسن و امام حسین علیهما السلام امکان نداشت و مبانی اعتقادی شیعه امامی به کلی فرو می ریخت.
در چنین زمینه ای بود که خداوند، وجود مقدس حضرت ولی عصر را به جهان و جهانیان و به ویژه جامعه تشیع کرامت فرمود و تکلیف مسئله امامت را ـ که نزد خداوند روشن بود ـ از نظر ظاهری نیز به سیر مقدّر و طبیعی خود ادامه داد. به یقین مولودی در اسلام، مبارک تر از این مولود، پا به جهان ننهاد! (نک: مدرسی، 1386: 147 ـ 150)
منابع
پیشوایی، مهدی. 1378. سیره پیشوایان. قم: مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق علیه السلام. چاپ هشتم.
جعفریان، رسول. 1384. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه. قم: انصاریان. چاپ هشتم.
مدرسی، سیدحسین. 1386. مکتب در فرآیند تکامل. تهران: کویر. چاپ دوم.