چرا باید ازدواج کنیم ؟
اگر لازم باشد که انسان، برای رسیدن به کمال از یک نردبان چند پله ای صعود کند، به طور حتم اولین پله این نردبان تشکیل خانواده است. در محیط خانواده...
چرا باید ازدواج کنیم ؟
اگر لازم باشد که انسان، برای رسیدن به کمال از یک نردبان چند پله ای صعود کند، به طور حتم اولین پله این نردبان تشکیل خانواده است.
در محیط خانواده ای که براساس معیارهای اسلامی تشکیل شده باشد، آرامش و آسایش جسم و جان انسان تأمین می گردد و در صفا و صمیمیت و همفکری و همدردی و هماهنگی آن، زنگارهای پریشانی و خستگی های عصبی و جسمی زدوده می شود و دو انسان می توانند با تعاون و تعاضد و یکی شدن، نیرومند تر و مستحکم تر شوند.
زن و مرد طوری آفریده شده اند که باید در حوزه جذب و انجذاب یکدیگر قرار گیرند و عمیقاً مجذوب یکدیگر شوند و تمام عمر را در کنار هم بگذرانند و هیچ عاملی نتواند آنها را از یکدیگر جدا گرداند.
سعادت زن و مرد، در این است که از سنت های آفرینش خارج نشوند و تحت تأثیر جذبه های سطحی و زودگذر قرار نگیرند و در پی آن گونه جاذبه ای باشند که تمام وجود آنها را به یکدیگر پیوند دهد و آنها را در اعماق جان و دل، متحد سازد.
زن و مرد، طالب این هستند که با مشاهده ثمره وجود خویش، خود را بر مسند پر افتخار مادری و پدری بنگرند و مسؤولیت تربیت انسان هایی صالح و ارزشمند را بر عهده گیرند و از این رهگذر، به وجود خویشتن، امتداد بخشند.
فرزند، جلوه وحدت پدر و مادر است. زن و مرد باید بدانند که با ازدواج، دارای روح واحدی شده اند در دو پیکر! درست است که ژن های والدین، بعضی به صورت (بارز) اثر خود را بیشتر نشان می دهند و بعضی به صورت (مکتوم) اثر خود را کمتر، ولی به هر حال، فرزند، آمیزه ای است که پاره تن هر دوی آنهاست و زمینه های وجودی آنها را در خود ذخیره دارد و از هیچ یک جدا نیست.
عاشقان دلداده ای که در ادبیات نظم و نثر ما جایی برای خود باز کرده اند، از این جهت روشنگری های بسیار کرده اند؛ به عنوان نمونه، مجنون می گوید:.
من کیم لیلی و لیلی کیست من هر دو یک روحیم، اندر دو بدن!. ظاهراً اینها را دیوانه می نامند، اما فرق است میان دیوانه عشق و دیوانه های دیگر!.
لاف خرد مزن بر دیوانه ای حکیم دیوانگان وادی عشقند موشکاف. چنین جاذبه عمیقی است که نه تنها زن و شوهر را در فراز و نشیب زندگی و حوادث و مصایب، از خطر طلاق و جدایی و متارکه، حفظ می کند، بلکه همواره بر استحکام رشته وحدت آنها می افزاید و اگر روزی به مقتضای سنت غیر قابل تغییر آفرینش، دست اجل میان جسم آنها جدایی افکند، باز پیوند روحی آنها استوار می ماند و در نتیجه، مسؤولیت های مشترک را دیگری (یک تنه) بر عهده می گیرد و این جاست که فرزندان از یتیمى، چندان لطمه ای نمی بینند و آن گونه که باید و شاید، از رشد و تعلیم و تربیت، برخوردار می شوند.
سیّد رضی که یکی از علما و ادبای بزرگ و گردآورنده سخنان مولا در نهج البلاغه است، در سنین کودکی یتیم شد، اما مادر، چنان در تعلیم و تربیت او و برادرِ بزرگوارش سید مرتضی همت گماشت که هر دو سرآمد علمای عصر خود شدند و به همین جهت در رثای وی گفت:.
اگر همه مادرها مانند تو نیکوکار بودند، کودکان از وجود پدر، بی نیاز می شدند. 1
حضرت سید الشهدا(ع) که امام و رهبر مسلمین و برای همه انسانها الگوست، از پدیده طبیعىِ دلبستگىِ خانوادگی که نشانی از کمال انسانیت و انسانیت کامل است، این گونه سخن می گوید:.
سوگند که من خانه ای را دوست دارم که دخترم سکینه و همسرم رباب در آن باشند آنها را دوست می دارم و مال خود را به خاطر آنها بذل می کنم و کسی را نرسد که مرا عتاب و ملامت کند.2
همه اینها از نیازمندی های انسان است و بدون تردید، اگر این نیازمندی ها برآورده نشود، انسان، سعادتمند نمی شود.
اگر کسی براساس معیارهای اسلامى، این نیازهای خود را رفع کند، در راه رسیدن به کمال، گام عمده و مهمی برداشته است. بدون رفع این نیازها، دینداری نیز مشکل است.
پیامبر گرامی اسلامْ با توجه به اهمیت نقش خانواده در دینداری انسان فرمود:.
مَنْ تَزوَّجَ أحْرَزَ نِصْفَ دینِهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ فىِ النِصْفِ الباقى؛3
هر کس ازدواج کند، نصف دین خود را حفظ کرده است، باید در مورد نصف باقى، تقواىِ الهی پیشه کند.
دختران و پسران جوانی که می خواهند پاک بمانند و از راه و رسم دینداری خارج نشوند، سعی می کنند با گریز از تشریفات و بهانه های پوچ و براساس معیارهای اسلامى، بنیان خانواده را - که بنیانی است محکم و غیرقابل انهدام - به وجود آورند.
رهبر عالی قدر اسلامْ فرمود:.
ما بُنِىَ بِناء فِى الإسْلامِ أحَبُّ إلی اللّهِ تَعالی مِنَ التَزْویجِ؛ 4
در اسلام هیچ بنیانی پیش خدا محبوب تر از بنیان ازدواج نیست.
از دیدگاه پیامبر گرامی اسلام، بدترین مردگان، آنانی هستند که با عزوبت بمیرند و بیشتر آنانی که گرفتار کیفر دوزخ می شوند، آنانی هستند که با عزوبت (بدون ازدواج) در این دنیا زیسته اند.
(بالعکس) دو رکعت نماز افرادی که ازدواج کرده اند از نماز و روزه یک شبانه روز آنهایی که با عزوبت زندگی می کنند، بهتر است. 5
تنها چیزی که به عنوان مانع بزرگ ازدواج، بر سر راه جوانان قرار دارد، نداشتن پول و درآمد است و بسیارند که در برابر این مانع، از بستن پیمان همسری خودداری می کنند، ولی آلوده به گناه نیز نمی شوند؛ اما افرادی هم هستند که نه تنها از آن فضیلت بزرگ محروم می شوند، بلکه آلوده به رذایل هم می گردند.
در این جا باید توجه داشته باشیم که بسیارند جوانانی که به خاطر بالا بودن سطح توقعشان، قادر به ازدواج نیستند، اینها اگر از تشریفات و توقعات زاید و غیر لازم چشم بپوشند، هیچ گونه مانعی بر سر راهشان نیست و می توانند هر چه زودتر، تشکیل خانواده دهند و خود را از خطرات و مهالک تجرد و عزوبت برهانند و از مزایای فراوان زندگی خانوادگی برخوردار گردند.
اما آن جا که واقعاً مانع وجود دارد و به عللی جوان قادر به ازدواج نیست، وظیفه دارد که پاکدامنی خود را حفظ کند و به هیچ وجه دنبال آلودگی و هرزگی نرود.
در شرایط کنونی مسائلی در جامعه مطرح است که موجب تأخیر ازدواج می شوند: جوان باید درس بخواند و در یکی از رشته های فنی و علمی به درجه تخصص برسد. باید دو سالی از عمر خود را در ارتش بگذراند تا هم با فنون نظامی آشنا شود و هم در دفاع از میهن خود سهمی داشته باشد.
اینها همه مانع ازدواجند، اگر جوان، ازدواج خود را به تأخیر بیندازد، برای این که بتواند به این اهداف و مقاصد خود دست بیابد و برای خدمت به اجتماع آماده تر شود، کاری است ارزنده و پسندیده.
مسلماً در دنیای قدیم، این گونه مسائل وجود نداشته و به همین جهت، جوانان می توانستند از همان آغاز بلوغ، ازدواج کنند؛ به علت این که: علم و صنعت، پیشرفت زیادی نکرده بود و هر انسانی با گذشتن مدت کوتاهى، با کاری که باید در جامعه انجام دهد، آشنا می شد و رسماً مسؤولیتی را بر عهده می گرفت؛ اما در دنیای کنونی به واسطه پیشرفت علم و صنعت و توسعه آنها، هر انسانی برای آماده شدن، وقت زیادی لازم دارد.
در دنیای قدیم، دوره آمادگی کوتاه و دوره پذیرش مسؤولیت؛ طولانی بود و در دنیای امروز، دوره آمادگی طولانی و دوره پذیرش مسؤولیت، کوتاه است و حتی قسمتی از عمر نیز باید به عنوان دوره بازنشستگی بگذرد.
همین طول دوره آمادگی است که: باعث تأخیر ازدواج شده و اکثر جوانانی که می خواهند برای یک تخصص یا یک نیمه تخصص، خود را آماده کنند، باید مدتی از دوران پرشر و شور جوانی را به تجرد بگذرانند.
قرآن کریم با اینها سخنی دارد. اینها اگر بتوانند، باید ازدواج کنند و اگر نتوانند، باید راه عفاف و پاکدامنی پیش گیرند:.
وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لایَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ 6
آنان که قادر به ازدواج نیستند، باید عفاف و پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند، از فضل خود، آنها را بی نیاز گرداند.
پاک بودن محیط اجتماع از آلودگی ها و هرزگی ها، برای پاک ماندن و عفاف این گونه جوانان، بسیار مؤثر است.
اگر زنان از جلوه گری بپرهیزند و در راه عفاف و پوشش، استقامت به خرج دهند، به این گونه جوانانی که به خاطر گذراندن دوران آمادگی ناگزیرند ازدواج خود را به تأخیر اندازند، کمک فراوانی می کنند.
این گونه جوانان نیز باید از نگاه های مکرر و طولانی به جنس مخالف بپرهیزند و حتی با روزه گرفتن و سرگرم شدن به ورزش و مطالعه و فعالیت های مثبت اجتماعى، خود را از وساوس شیطانی و تخیلات شهوانى، محافظت نمایند.
بدون تردید، خداوند نیز آنان را کمک می کند و هر چه زودتر اسباب بی نیازی شان را فراهم می سازد.
ما اگر طالب محیط پاک و بی آلایش هستیم و اگر می خواهیم جوانانمان به هرزگی و آلودگی کشانده نشوند، باید از جمیع جهات، امکانات خود را در این راه به کار اندازیم و از هیچ گونه سرمایه گذاری مادی و معنوى، خودداری نکنیم؛
امام صادق(ع) فرمود:.
مَنْ زَوَّجَ أعزباً کانَ مِمّنْ یَنْظرُ اللّهُ إلیهِ یَومَ القیامةِ؛ 7
کسی که مجردی را همسر بدهد، از کسانی است که خداوند در روز قیامت به نظر لطف به آنها می نگرد.
|
آنهایی که ازدواج را همچون قله ای بلند می نمایانند که تنها قهرمان های برجسته می توانند به تسخیر آن توفیق یابند، بزرگ ترین صدمه را به عفاف و اخلاق سالم اجتماع وارد می سازند و اجرای سنت مقدس ازدواج را به تأخیر می اندازند و جامعه را به فساد می کشانند و ارزش زن را هم پایین می آورند، در حالی که اسلام کوشیده است ارزش زن را بالا ببرد.
هر اندازه قداست ازدواج را در نظر مردم بالا ببریم و سعی کنیم جوانان را با معیارهای اسلامی آشنا گردانیم، ارزش دارد؛ اما اگر ازدواج را در نظر جوانان، همچون گردنه ای صعب العبور یاغیر قابل عبور جلوه دهیم و به طور مرتب بر نیروی گریز از آن بیفزاییم، باید در انتظار عواقب اجتماعی آن نیز باشیم.
در جامعه ای که گریز از زناشویی شدید باشد، پیوسته بر مراکز فحشا و فساد افزوده می شود و حتی خانواده ها نیز در معرض متلاشی شدن هستند. در نتیجه، فرزندان هم از تربیت صحیح، برخوردار نخواهند شد.
بسیار واضح است که همه این امور، مانند حلقه های یک زنجیر، به هم ارتباط دارند و هیچ کدام جدای از دیگری نمی تواند باشد.
قداست ازدواج، بالا رفتن ارزش زن در جامعه، تربیت صحیح فرزندان، دوام و استحکام ها، به کار افتادن استعدادها و نیروهایی که به درد خلاقیت و رفع مشکلات مادی و اقتصادی می خورند، از بین رفتن فساد و فحشا، کامگیری صحیح و کامل زوجین در محیط با صفای خانواده از یکدیگر، امیدواری به الطاف خداوندی و خوش بینی و...، همه حلقه های یک رشته اند.
اسلام، جامعه ای می پسندند که همه امور فوق، در آن عینیت و تحقق یافته باشد؛ به همین جهت، فلسفه زناشویی را به بهترین وجه، برای پیروان خود طرح می کند و معیارهای اساسی را ارایه می دهد و به آن قداستی والا می بخشد و ضرورت و اهمیت اجرای چنین برنامه مقدسی را از همه شیفتگان مکتب خویش می خواهد.
بدیهی است، چنین جامعه ای خود مشوق ازدواج است و برنامه ها را طوری تنظیم می کند و قوانین را آن چنان تدوین و اعمال می کند که جوانان، هم بتوانند ترقی کنند و هم پاک و معصوم بمانند و با اشتیاق فراوان به استقبال ازدواج بشتابند.
منبع : خانواده در قرآن – احمد بهشتی
----------------------------------------------------------------
1.لوکانَ مثلکِ کلّ أُمٍ ّ برّةغنِى البنونَ بِها عنِ الآباءِ. ر.ک: زنان قهرمان، به همین قلم.
2. لعمرُکَ إنَّنى لأُحِبُّ داراً تکونُ بها سکینة والرُبابُ. أُحبُّهُما وأبذِلُ جُلَّ مالِى ولیسَ لعاتبٍ عندِى عتابُ. 3.روضة المتّقین، ج 8، ص 82.
4.روضة المتّقین، ج 8، ص 82.
5.همان، ص 86.
6.همان، آیه 32.
7.روضة المتقین، ج 8، ص 111.