0

اشعار سهراب سپهری به زبان انگلیسی

 
gazalsabz
gazalsabz
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 1125
محل سکونت : آذربایجان شرقی

اشعار سهراب سپهری به زبان انگلیسی

ايقي خواهم ساخت

قايقي خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از اين خاك غريب
كه در آن هيچ كسي نيست كه در بيشه عشق
قهرمانان را بيدار كند.

قايق از تور تهي
و دل از آرزوي مرواريد،
هم چنان خواهم راند.
نه به آبي ها دل خواهم بست
نه به دريا-پرياني كه سر از خاك به در مي آرند
و در آن تابش تنهايي ماهي گيران
مي فشانند فسون از سر گيسوهاشان.

هم چنان خواهم راند.
هم چنان خواهم خواند:
"دور بايد شد، دور."
مرد آن شهر اساطير نداشت.
زن آن شهر به سرشاري يك خوشه انگور نبود.

هيچ آيينه تالاري، سرخوشي ها را تكرار نكرد.
چاله آبي حتي، مشعلي را ننمود.
دور بايد شد، دور.
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره هاست."

هم چنان خواهم خواند.
هم چنان خواهم راند.

پشت درياها شهري است
كه در آن پنجره ها رو به تجلي باز است.
بام ها جاي كبوترهايي است كه به فواره هوش بشري مي نگرند.
دست هر كودك ده ساله شهر، خانه معرفتي است.
مردم شهر به يك چينه چنان مي نگرند
كه به يك شعله، به يك خواب لطيف.
خاك، موسيقي احساس تو را مي شنود
و صداي پر مرغان اساطير مي آيد در باد.

پشت درياها شهري است
كه در آن وسعت خورشيد به اندازه چشمان سحرخيزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشني اند.

پشت درياها شهري است!
قايقي بايد ساخت.

I shall build a boat
I shall cast it in the water
I shall sail away from this strange earth
Where no one awaken the heroes in the wood of love

A boat empty of net
And longing heart for pearls
I shall continue sailing
Neither I shall loose my heart for the blues
Nor for the mermaids who emerge from the water
To spread their charm from their locks
On the shining solitude of fishermen

I shall continue sailing
I shall continue singing
“One should sail away, sail away.”
The man in that town had no myth
The woman in that town was not as brimful as a cluster of grapes

No hall mirror repeated joys
Not even puddles reflected a torch
One should sail away, sail away
Night has sung its song
Now it is the turn of windows

I shall continue sailing
I shall continue singing

Beyond the seas there is a town
In which windows open to manifestation
There rooftops quarter pigeons that looks at the jets of human intelligence
In the hand of each 10-year-old child a branch of knowledge lies
The townsfolk took at hedges
As if they look at a flame, a tender dream
Earth hears the music of your feeling
And the fluttering sound of mythological birds are heard in the wind

Beyond the seas there is a town
Where the sun is as wide as the eyes of early-risers
Poets inherit water, wisdom and light

Beyond the seas there is a town!
One must build a boat


جمعه 24 دی 1389  4:05 PM
تشکرات از این پست
gazalsabz
gazalsabz
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 1125
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:اشعار سهراب سپهری به زبان انگلیسی

وري به روی زمين فرود آمد
دو جاپا  بر شن‌هاي بيابان ديدم.
از كجا آمده بود؟
به كجا مي رفت؟
تنها دو جاپا ديده مي شد.
شايد خطايي پا به زمين نهاده بود.
ناگهان جاپاها براه افتادند.
روشني همراهشان مي‌خزيد.
جاپاها گم شدند،
خود را از روبرو تماشا كردم:
گودالي از مرگ پر شده بود.
و من در مرده خود براه افتادم.
صداي پايم را از راه دوري مي‌شنيدم،
شايد از بياباني مي‌گذشتم.
انتظاري گمشده با من بود.
ناگهان نوري در مرده‌ام فرود آمد
و من در اضطرابي زنده شدم:
دو جاپا هستي‌ام را پر كرد.
از كجا آمده بود؟
به كجا مي‌رفت؟
تنها دو جاپا ديده مي‌شد.
شايد خطايي پا به زمين نهاده بود. 

A light descended on earth,
I saw two footprints in the desert sands.
Wherefrom had it come?
And where was it going?
Only two footprints were visible,
Maybe somebody had stopped on the ground by mistake.
Suddenly the footprints started moving,
Light followed the footprints,
The footprints were lost.
I watched myself from the opposite direction:
A cavity was filled by death
And I started to move in my dead corpse,
I could hear the sound of my footsteps from distance,
Maybe I was passing a desert.
I was imbued with a lost expectation.
Suddenly a light fell on my dead body
And I resurrected with anxiety:
Two footprints filled my existence.
Wherefrom had it come?
Where was it going?
Only two footprints were visible
Maybe somebody had stopped on the ground by mistake.

جمعه 24 دی 1389  4:09 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها