آیت الله اراکی گفت: گاهی طنز نقد اصلاحی است اما اگر این طنز استهزائی باشد اصلاً هنر نیست. اگر هنر، هنری باشد که بهقصد استهزاء از یک شخصیتی به کار گرفته شود، ایراد دارد.
به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار مهر، متن زیر مشروح جلسه چهل و سوم درس خارج فرهنگ آیت الله محسن اراکی است که در ادامه میخوانید؛
مقدمه
فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیتهای ارادی انسان را در برمیگیرد؛ مجموعهای از داوریهای ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل میدهند.
از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را میطلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوههای رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر میرسد.
در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم میپردازد.
بسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
بحث امروز در قسم چهارم از اقسام بیان یا از اقسام گفتارهاست.
قسم سوم گفتار ترویجی بود که اقسام و احکامش را بیان کردیم. بحث در قسم چهارم از اقسام بیان است که ما از آن به بیان نقدی تعبیر میکنیم که یکی از اقسام بیان است و احکام خاص خودش را هم دارد که باید آنها را بیان کنیم.
ابتداء تقسیمات این بیان نقدی را مطرح خواهیم کرد. در روایات و آیات احکام این اقسام بیان نقدی بیان شده است منتها ما باید این احکام را استخراجکنیم. اولاً در یک تقسیم کلی میتوان بیان نقدی را به دو نوع تقسیم کرد: بیان انشائی و بیان اخباری.
گاهی بیان، انشائی است مانند اینکه بگوید این کار را انجام بده یا این کار را انجام نده، اینجا برو یا اینجا نرو، یا چرا این کار را کردی، چرا این رفتار را انجام دادی، چرا این حرف را زدی، چرا اینگونه عمل کردی. اینها همه نقد هستند اما نقد با لسان انشاء است.
گاهی هم نقد نقد با لسان اخبار است؛ برای مثال در روزنامه یا در فضای مجازی مینویسیم فلان کس چنین کار را کرده است، این کار غلط بود، بد بود، بهتر این بود که این کار را کند، بهتر بود که این کار را نکند؛ اینها همان بیان نقدی است اما بیان نقدی به لسان اخباری.
تبیین اقسام بیان نقدی
حال چه به لسان اخبار و چه به لسان انشاء باشد بیان نقدی چهار قسم دارد:
بیان نقدی
قسم اول «بیان نقدی» است که مصداق نهی از منکر و امربهمعروف و مصداق این میشود که بیان میکنیم که چه زمانی بیان نقدی میتواند مصداق امربهمعروف و نهی از منکر باشد. گاهی نقدِ نقد از این قبیل و از این نوع نقد است.
امربهمعروف میکند که این کار حرام و آن کار واجب است و وظیفه ماست که این کار را انجام دهیم، وظیفه توست که این کار انجام دهی یا وظیفه توست که این کار را نکنی.
پس اگر مصداق امربهمعروف و نهی از منکر قرار بگیرد این یک نوع نقد است که شرایطی دارد که بیان خواهیم کرد؛ مثل علم به معروف و منکر بودن و احتمال تأثیر داشتن و شیوه مؤثر به کار بردن که بعداً بحث خواهیم کرد. این قسم اول از بیان نقدی است چه بیان نقدی انشائی و چه اخباری باشد.
نقد اصلاحی
قسم دوم «نقد اصلاحی» است؛ یعنی نقدی که مصداق اصلاح و نصیحت است.
ممکن است امر به معروف به آن معنا هم نباشد، اما نقد اصلاحی است. برای مثال میگوید اگر این کار را کنید این نتیجه بر آن بار میشود؛ اینجا را خراب و آنجا را درست میکند، اگر بخواهید کار بهتر انجام گیرد این کار را کنید؛ اگر این کار را نکنید این کار نتیجه بدی میدهد. -در حقیقت نقد اصلاحی برای اصلاح چیزی است.- این ساختمان را ساختهاید ممکن است فردا این مشکل برایش پیش آید.
حتی امربهمعروف و نهی از منکر هم ممکن است صدق نکند اما نقد اصلاحی برای اصلاح یک کار است؛ چه این اصلاح اصلاح یک ساختمان یا اصلاح جامعه یا اصلاح برنامه یا اصلاح اجرا یا اصلاح قانون باشد.
این قسم دوم نقد است که از آن به نقد اصلاحی تعبیر میکنیم که مصداق «النصیحه للأخ المؤمن» یا «النصیحه لائمه المسلمین» «النصیحه للمسلمین» گاهی بر آن صدق میکند. در مباحث آینده احکام آن را بیان خواهیم کرد.
نقد تقریعی
قسم سوم «نقد تقریعی» است. تقریع یعنی سرزنش؛ نقد است اما نه امر به معروف و نه نهی از منکر و اصلاحی به آن معنا هم نیست بلکه سرزنش است. میگوید چرا چنین کردی! آبروی خودت و آبروی ما را ریختی. خلاصه از این حرفها که گاهی گفته میشود که به هر تعبیری بیان شود سرزنش بوده و متضمن معنای توبیخ و اینها در آن است.
گاهی در روایت هم به تقریع تعبیر میشود یعنی سرکوفت زدن. قرع به معنی کوبیدن است و تقریع یعنی سرکوفت زدن. ممکن است نهی از منکر نباشد و امربهمعروف هم بر آن صدق نکند و اصلاحی هم نیست؛ کاری است که شده و تمام شده و جایی برای اصلاح نمانده است.
حادثهای است که اتفاق افتاده و رفته و تمام شده است؛ دیگر دنبالهای هم ندارد که کسی اصلاح کند یا نتایج آن را تغییر دهد لذا سرزنش میکند که چرا چنین کردی و چنین نکردی؛ این نقدی تقریعی است.
نقد ایذائی
قسم چهارم «نقد ایذائی» است؛ یعنی کسی را نقد میکنند برای اینکه او را اذیت کنند. این نقد ایذائی گاهی به شکل هتک، تحقیر، استهزاء است و همه این اشکال را میتواند به خود بگیرد ولی همه اینها زیر عنوان کلی نقد ایذائی قابل درج هستند. نقد ایذائی یعنی بهقصد ایذاء و اذیت کردن طرف را نقد میکند.
ایذاء گاهی همراه با هتک است و هتک حرمتش میکند و در جامعه آبرویش را میریزد. گاهی نه همراه با آبروریزی هم نیست؛ ایذاء و اذیت است اما ممکن است تنها ببیندش و او را تنهایی نقد و اذیت کند.
مثلاً بگوید تو پسر همان کسی هستی که چنین کرد یا مادر تو چنان کاره بود. یا تو همان هستی که در مدرسهای بار آمدی که استادش چنین بود. قصد ایذاء است نه امربهمعروف است نه نهی از منکر و نه اصلاح است و حتی نه تقریع به آن معناست بلکه ایذاء برای اذیت کردن است. گاهی مثلاً کسی در دوران کودکی پیش کاری کرده است اما به یادش میآورد که تو این کار را کردهای.
نه به خاطر توبیخ بلکه فقط میخواهد او را اذیت کند و یادش بیندازد. گاهی ایذاء مصداق هتکِ حرمت مؤمن و ریختن آبروی اوست و گاهی مصداق تحقیر و کوچک شمردن اوست و گاهی هم مصداق استهزاء است؛
«إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَمَا تَسْخَرُونَ» در قرآن کریم دارد چنین وارد شده است که مثلاً: «قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَ لَا تُکَلِّمُونِ * إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ * فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً»
خدا به جهنمیها میفرماید: شما اهل ایمان را مسخره کردید، مسجد رفتنشان را مسخره کردید، ریش گذاشتنشان را مسخره کردید، لباس پوشیدنشان را مسخره کردید، زندگیشان را مسخره کردید، راه رفتنشان را مسخره کردید، انگشتر پوشیدنشان را مسخره کردید، تسبیح گرفتنشان را مسخره کردید. اینیک نوع نقد است اما نقد استهزائی است.
طنز استهزائی، هنر نیست
لذا در آینده خواهیم گفت که در طنزهایی که گفته میشود، باید دید که این طنز چگونه است؟ گاهی طنز نقد اصلاحی است اما اگر این طنز استهزائی باشد اصلاً هنر نیست؛ استهزاء کنید و مثلاً به چانه یا دماغ یا چشم و کله کسی بخندید. یا باید معلوم شود کاریکاتور چگونه کاریکاتوری است، ما با اصل کاریکاتور حرفی نداریم بههرحال هنر است منتها اگر این هنر هنری باشد که بهقصد استهزاء از یک شخصیتی به کار گرفته شود و آن شخصیت شخصیتی باشد که دارای حرمت است، ایراد دارد.
گاهی شخصیتی است که دارای حرمت نیست که ما در مباحث گذشته گفتیم و مسئله «جهر به سوء من القول» را مطرح کردیم که سخن بد گفتن یا بدگویی مطلقاً حرام است ولی استثنائاتی دارد که استثنای آن ظالمان و جبارانی است که برای هیچچیزِ مردم حرمت قائل نیستند و جان و مال و عرض مردم برای آنها حرمتی ندارد.
برای کسانی که برای هیچچیز مردم حرمت قائل نیستند معنی ندارد که برای خودشان حرمتی باشد. از این ظالمان و جباران استهزاء کردن اشکالی ندارد؛ اینکه کاریکاتور کشیده شده و دماغ و دهانش را به هر شکلی کشید.
اما اگر طنز برای انسان مؤمنی که در جامعه حرمت دارد مصداق استهزاء در حق مؤمن شود، اگر طنز مصداق هتک حرمت مؤمنی شود و اگر طنز منشأ آن شود که مؤمنی را در جامعه استهزاء کنند و تبدیل به یک مقوله استهزائی و مسخره گونه در جامعه شود این از بزرگترین محرمات شرعی است.
بیان نوعی رفتار است که می تواند به جنایت تبدیل شود
آزادی بیان مسئله مهمی است که ما بعداً به آن اشاره خواهیم کرد. اختلافی که بین ما و تفکر غربی وجود دارد این است که آیا بیان نوعی رفتار است یا خیر؟ آیا این رفتار میتواند ظالمانه باشد یا خیر؟ رفتاری است که میتواند ظالمانه باشد یا خیر؟ این رفتار میتواند تبدیل به جنایت شود یا خیر؟ میتواند تبدیل به جنایت شود، چون رفتار است. در روایات ما این مضمون زیاد آمده است؛ هم در زیارتنامه سید الشهداء علیه السلام و هم زیارت حضرت رضا علیه السلام این مضمون آمده است: «قَتَلَ اللَّه مَنْ قَتَلَتْکُمْ بِالأَیْدِی وَالأَلْسُنِ»؛ خدا بکشد کسانی که شما را با دست و زبان کشتند.
در روایات است که سؤال میکنند با زبان کشتن یعنی چه؟ میگویند مطالبی را از ما پیش سلاطین نقل کردند و منشأ کشتن ما شدند.
در گذشتهها همینطور بوده است که کسانی با زبانشان منشأ خونریزی میشدند. زبان منشأ جنایت میشود حال مگر میتوان گفت زبان آزاد هست که هرچه میخواهد بگوید! آزادی بیان به چه معنی است؟ بله آزادی بیانِ عادلانه در محدوده عدل، آزادی بیان صحیح، آزادی بیان ناصحانه.
اما اگر این بیان به جنایت و زبان ایذاگر تبدیل شد و تبدیل به زبانی شد که این زبان مؤذی است در این صورت ایراد دارد.
زبان خیانتگر، آزاردهنده با انسان جنایتکار برابر است
در روایات این مضمون را زیاد وارد شده است که بدترین انسانها کسانی هستند که مردم از زبان آنها میترسند. کسانی که با زبانشان ترس ایجاد میکنند و مردم از آنها میترسند آدمهای خوبی نیستند. وقتی به بسیاری از شخصیتها میگوییم که چرا این حرف را نمیزنید، میگوید من از بعضی روزنامهنگارها میترسم. اشتباه میکنی که میترسی و آنها هم بیخود میکنند که شما را میترسانند.
اگر روزنامهنگار و رسانهچی و صاحبقلم ما بهگونهای باشد که مظلوم از ظلم او بترسد فرق او با آدم طاغوتِ جنایتکار و جبار چیست؟ او هم همینطور است؛ جبار چه میکند؟ مردم را میترساند منتها جبار با شمشیر، مردم را میکشد اما او میخواهد مردم را با قلمش بکشد و بترساند بعد هم ادعا میکند من خیلی انسان آزادمنشی هستم.
این ادعای او دروغ است، اگر بخواهد در قلمزدن و در گفتارش رعایت عدل را نکند و بهوسیله بیان خودش ظلم کند این کار جنایت است و این مسئله مهمی است. ما باید این مسئله را با جرأت و شجاعت در جامعه مطرح کنیم که زبان و بیان هم ظلم و عدل دارد و سخن میتواند جنایت یا خدمت باشد.
اگر زبان یا بیان، بیان خیانتگری باشد
اگر زبان یا بیان، بیان خیانتگری باشد، بیان آزاردهنده و ستمگری باشد چه فرقی با آدم قدرتمندی که با شمشیر و سلاح و زندان و شکنجهاش مردم را میترساند خواهد داشت؟! خب شما هم با شکنجهات مردم را میترسانی مردم جرأت ندارند حرف خودشان را بزنند.
این مطلب مهمی است که ان شاء الله در بحث آینده به جزئیات این بیان نقدی بیشتر خواهیم پرداخت.
البته یک نکته هم در مورد حرفهای دوپهلو باید گفت که باید دید جامعه از آنچه میفهمد. در اینجا ملاک فهم عرف است، اگر عرف از دوپهلو گفتنش میفهمد که میخواسته به شخصی نیش بزند اما دوپهلو میگوید، مردم آن را نیش تلقی میکنند که در این صورت این جنایت است.
البته تلویح هم نوعی بیان است زیرا لازم نیست بیان بهتصریح باشد، در مثال عربی «الکنایه ابلغ من التصریح» آمده است.
گاهی میخواهند از کسی بدگویی کنند اما به کنایه بدگویی میکنند این هم بدگویی است زیرا لازم نیست بدگویی بدون کنایه باشد.
و صلی الله علی محمد و آله و سلم.