0

وقتی حسودی می کنم...

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

وقتی حسودی می کنم...

 

من نیلوفر هستم 7 سالمه و قراره امسال به مدرسه برم. ولی یه راز بزرگ دارم، من به همه چیز حسودی می کنم...

وقتی حسودی می کنم

وقتی که حسودیم می شه مثل یه دیو وحشی می شم. وقتی حسودی می کنم...

مثل سگی می شم که چشم دیدن گربه صاحبخانه را نداره.وقتی حسودی می کنم...

با اخم تو اتاقم می نشینم و یه نقاشی می کشم بعد اون و پاره می کنم.وقتی حسودی می کنم...

 

 وقتی خواهر کوچیکم تاتی می کنه و مامان بابا توجه می کنن من حسودی می کنم. وقتی حسودی می کنم...

 وقتی می بینم همسایمون یه دوچرخه خریده حسودی می کنم.وقتی حسودی می کنم... 

 

 وقتی برادرم تو بازی برنده می شه من خیلی حسودی می کنموقتی حسودی می کنم...

روز تولد خواهرم که کلی براش کادو میارن من حسودیم می شهوقتی حسودی می کنم...

 

 وقتی خانم معلم به بچه ها توجه می کنه من حسادت می کنم و عصبانی می شم وقتی حسودی می کنم...ولی وقتی من و مسئول کتاب خانه می کنه خیلی خوشحال می شموقتی حسودی می کنم...

 

 داداشم قراره چند روز خونه مادربزرگم بمونه من خیلی حسودی کردم  وقتی حسودی می کنم...

 اما مامانم اجازه داده دوستاموخونمون بیارم پس خیلی بهمون خوش می گذره.وقتی حسودی می کنم...

 وقتی حسودیم می شه باید یادم بیاد که خودم چه جیزهای خوبی دارموقتی حسودی می کنم...

 اگر هم با خوشحالی دوستام خوشحال بشم حالم خوب می شه وقتی حسودی می کنم...

 به صحبت پدر بزرگم گوش می کنم و به  چیزهای خوب روزهای بعد فکر می کنموقتی حسودی می کنم...

 وقتی به اسباب بازی هام پز می دم دوستام به خاطر کارام حسادت می کنندوقتی حسودی می کنم...

 

دوستان خوبم اگه یه بار دیگه حسودی کردین فکر کن شاید بچه های دیگه هم به چیزهایی که تو داری حسادت کنند با چیزهایی که داری خوش باش و حسودی ر تو سطل آشغال بندازوقتی حسودی می کنم...

 

-کتاب احساس های تو

سه شنبه 16 مهر 1398  10:53 AM
تشکرات از این پست
zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها