0

گذرى بر زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام

 
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

گذرى بر زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام

سلام علیکم

به امید خدا در این تاپیک نگاهی گذرا خواهیم داشت بر زندگانی دومین اختر تابناک آسمان ولایت، حضرت امام حسن مجتبی علیه آلاف التحية و السلام.

در ضمن مطالبی که بیان خواهد شد برگرفته شده از کتاب نگاهى بر زندگى دوازده امام (علیهم السلام) نوشته شده توسط جناب علامه حلّى رحمة الله علیه.



ويژگيهاى زندگى امام حسن (علیه السلام)


بعد از اميرمؤمنان على (عليه السلام ) مقام امامت به فرزند بزرگوار ایشان امام حسن (عليه السلام ) رسيد.


مادر امام حسن (عليه السلام ) حضرت فاطمه سرور بانوان دو جهان ، دختر پيامبراسلام ، سيّد رسولان ، حضرت محمد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) است،


كُنيه ايشان ((ابو محمّد)) مى باشد، حضرت در شب نيمه ماه رمضان سال سوّم هجرى (135) در مدينه چشم به اين جهان گشودند،



مادر ایشان حضرت فاطمه - سلام اللّه عَلَيها - روز هفتم تولد کودک را در پارچه حرير بهشتى - كه جبرئيل آن را براى پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) آورده بود - پيچيده

و نزد پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) آوردند، پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) ايشان را ((حسن )) ناميده و گوسفندى براى این فرزند آسمانی قربانى نمودند،

اين مطلب را جمعى ، از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده اند.


امام حسن ( عليه السلام ) از نظر اخلاق وروش وسيادت، شبيه ترين مردم به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بودند،

اين موضوع را جماعتى از انس بن مالك نقل كرده اند كه او گفت :

(( لَمْ يَكُنْ اَحَدٌ اَشْبَهُ بِرَسُولِ اللّهِ (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) مِنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي )) 1

(( هيچ كس نبود كه مانند حسن بن علی (عليه السلام ) به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) شباهت داشته باشد ))




روايت شده : حضرت فاطمه - سلام اللّه عَلَيها – در آن هنگام كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در بستر بيمارى و رحلت بودند،

امام حسن و امام حسين (عليهماالسلام ) را به حضور رسول الله (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورده و عرض كردند:

(( اى رسول خدا ! اين دو نفر، فرزندان تو هستند، پس چيزى را از طريق ارث به آنان برسان ))


پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمودند:

(( اَمَّا الْحَسنُ فَاِنَّ لَهُ هَيْبَتِى وَسَوْدَدِى وَاَمَّا الْحُسَيْنُ فَاِنَّ لَهُ جُودى وَشُجاعَتِى  )) 2

(( اما حسن (عليه السلام ) پس براى اوست وقار و شكوه و بزرگوارى من ، و اما حسين (عليه السلام ) پس از براى اوست سخاوت و شجاعت من ))



..............منابع...................................

1.     کتاب بحار الانوار، جلد 43 صفحه 338

2.     کتاب الخصال، جلد 1 صفحه 77

جمعه 24 دی 1389  2:11 PM
تشکرات از این پست
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

پاسخ به:گذرى بر زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام

وصيت امام على علیه السلام به امام حسن علیه السلام


امام حسن (عليه السلام ) وصىّ پدر بزرگوارشان اميرمؤ منان، بر خاندان و فرزندان و اصحاب پدرشان بودند.


امام على (عليه السلام ) به ایشان وصيّت كردند كه در آنچه وقف نموده و صدقه قرارداده، نظارت كنند و براى اين موضوع ، ((عهدنامه اى )) نوشتند كه مشهور است .


وصيت ایشان به امام حسن (عليه السلام ) بيانگر

                                                              نشانه ها و اركان دين

                                                                                            و چشمه هاى حكمت
                                                                                                                            وبرنامه هاى اخلاقى است
.


وبيشتر دانشمندان بزرگ ، اين وصيّت را نقل كرده اند و بسيارى از فقها وانديشمندان در جهت دين و دنياى خود از دستورهاى آن وصيّت ، بهره مند شدهاند. 1



..............
منابع.................................

1.   
ظاهرا منظور از اين وصيت ، همان است كه در نهج البلاغه ، نامه 31 آمده است . 

مجموعآن پانزده صفحه كه به راستى جهانى از عرفان ، اصول معارف ، برنامه هاىسياسى ، اخلاقى و اجتماعى در آن ديده مى شود (نهج البلاغه ، صبحى صالح ، ص391).

جمعه 24 دی 1389  2:12 PM
تشکرات از این پست
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

پاسخ به:گذرى بر زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام

سخنرانى امام حسن علیه السلام بعد از شهادت پدر

هنگامى كه اميرمؤ منان على (عليه السلام ) از دنيا رفتند، امام حسن (عليه السلام ) براى مردم خطبه خوانده و حق خود (يعنى حقوق رهبرى ) را براى مردم بيان نمودند،

ياران پدرشان با آن حضرت بيعت كردند بر اين اساس كه هركه با ايشان مى جنگد، بجنگند و با هر كه با حضرت در صلح هست، در صلح باشند.


((ابواسحاق سبيعي)) و ديگران نقل كرده اند:

در صبح آن شبى كه اميرمؤ منان على ( عليه السلام ) از دنيا رفتند ،

حضرت امام حسن مجتبی (عليه السلام ) براى اصحاب سخنرانى نمودند،

پس از حمد و ثناى الهى و درود فرستادن بر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمودند:

شب گذشته مردى از ميان شما رفت كه پيشينيان در كردار نيك ، از او پيشى نگرفتند و آيندگان در رفتار، به او نخواهند رسيد،

او همواره همراه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) با دشمنان جنگيد وبا نثار جانش از حريم پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفاع نمود،

رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) هنگام روانه كردن او به سوى جبهه ها، پرچم خود را به ایشان مى دادند،

جبرئيل در جانب راست او و ميكائيل در جانب چپ، آن حضرت را درميان مى گرفتند،

ازجبهه برنمى گشت تاخداوند، فتح و پيروزى را به دست او ايجادكند.

در همان شبى كه عيسى بن مريم (عليه السلام ) به سوى آسمان عروج كرد و حضرت يوشع بن نون وصىّ موسى (عليه السلام ) وفات يافت، ایشان از دنيا رفتند.

از مال دنيا جز هفتصد درهم باقى نگذاردند، اين هفتصد درهم از جيره اى بود كه از حق بيت المال خود زياد آمده و مى خواستند با آن خادمى براى خانواده خویش خريدارى نمایند،

در اين هنگام گريه گلوى امام حسن علیه السلام را گرفت و گريه كرده و همه حاضران با ایشان به گريه افتادند.

سپس حضرت امام حسن عليه السلام فرمودند:

من پسر بشير (مژده دهنده ، يعنى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) هستم ،

من پسر نذير (هشدار دهنده يعنى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) هستم ، 

من پسر كسى هستم كه به اذن خدا مردم را به سوى خدا دعوت مى كرد، من پسر چراغ تابناك هدايت هستم ، 

من از خاندانى هستم كه خداي تعالي، پليدى و ناپاكى را از آنان دور ساخت و آنان را به طور كامل پاكيزه نمود. 1

من ازخاندانى هستم كه خدا دوستى به آنان را در قرآنش واجب كرده و فرموده است :

( ... قلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْلَهُ فِيها حُسْناً ... ) 2

(( اى پيامبر! بگو من پاداشى براى رسالت نمى خواهم ، مگر دوستى در حق خويشاوندان و هركه نيكى كند، بر نيكى او بيفزاييم ))

 

منظور از ((حسنه )) (نيكى ) در اين آيه ، دوستى ما خاندان است و سپس (سخنرانى را به پايان رسانده ) و نشستند .

.....................................................

1.   چنانكه در آيه 33 سوره احزاب به اين مطلب تصريح شده است .

2.    سوره شورى ، آيه 23.

جمعه 24 دی 1389  2:14 PM
تشکرات از این پست
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

پاسخ به:گذرى بر زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام

««وصیت امام به برادرش امام حسین(ع)»»

شیخ طوسی در کتاب امالی خود, وصیت امام حسن(ع) را به برادرش حسین بن علی(ع) بنقل از ابن عباس چنین آورده است:
 

«این وصیتی است که حسن بن علی به برادرش حسین(ع) نموده است. وصیت او اینست:
به یگانگی خدای یکتا گواهی میدهد وبر آستان روبیش, آنگونه که سزاست, سر بندگی می ساید. خدای یگانه را در فرمانروائیش شریک و انبازی نیست و هرگز از اهل خیانت یاوری نگرفته و هر چیزی را به اندازه آفریده است. او برای بندگی سزاوارترین و برای سپاسگویی شایسته ترین فرد می باشد. هر کس فرمانبر خدا باشد, راه درست را یافته است و هر کس او را نافرمانی کند به گمراهی افتاده و هر کس به سوی او باز گردد, از گمراهی رسته است.
ای حسین, من ترا درباره بازماندگان و فرزندان و خاندانم سفارش می کنم که اشتباهاتشان را با بزرگمنشی ببخشی و نیکوکارانشان را بپذیری و هم جانشین من و هم پدری مهربان برای آنان باشی.
مرا در کنار آرامگاه جدم رسول الله(ص) دفن نما, چرا که من سزاوارترین فرد برای دفن در کنار پیامبر خدا هستم. البته اگر از اینکار ترا بازداشتند, ترا به خدا و مقامی که در نزد او داری و پیوندی که با رسول الله(ص) داری سوگند می دهم که مبادا به خاطر من حتی به اندازه گنجایش شیشه حجامت, خون ریخته شود, تا آنکه پیامبر خدا را ملاقات کنیم و او را نسبت به رفتاری که مردم با ما نمودند, با خبر سازیم.»



حاکم در مستدرک می نویسد: «چون امام حسن بن علي(ع) درگذشت، زنان بني هاشم در سوك او يك ماه به نوحه و عزا پرداختند.» امام ابوجعفر محمد الباقر فرمودند:
 

«بهنگام درگذشت حضرت مجتبي مردم عزاداري برپا نمودند و شهر به صورت تعطيل درآمد.»

شيخ طوسي مي نويسدچون امام حسن(ع) دار فاني را وداع گفت، حضرت حسين(ع) ابن عباسع عبدالرحمن بن جعفر و علي بن عبدالله بن عباس را فرا خواندند و آنان حضرتش را در غسل دادن و حنوط و تكفين ياري نمودند. سپس جنازه را به مسجد آورده بر آن نماز گزاردند.
شيخ مفيد مي نويسد:
بعد از وفات امام(ع)، برادرش حضرت حسين(ع) جنازه را كفن كرد و آنرا بر دوش گرفته به سوي قبر رسول الله آورد. كوتاه زماني نگذشته بود كه مروان و ياران اموي او سررسيدند و فرياد برآوردند كه شما مي خواهيد حسن بن علي را در كنار پيامبر دفن كنيد؟ اين آشوبگران اسلحه بدست گرفتند و آماده مقابله با امام حسين(ع) و يارانش شدند.
هنگامي كه حضرت حسين(ع) جنازه را برداشتند تا براي آخرين بار آنرا به مزار جدشان نزديك كنند، آشوبگران به آنها روي آوردند، در حاليكه عايشه نيز سوار بر استر به جمعشان پيوسته بود. عايشه فريماد مي زد كه:

مروان نيز آغاز به سخن نمود و گفت:
 

«من چگونه مي توانم تاب بياورم، در حاليكه شما مي خواهيد كسي را به خانه من داخل كنيد كه من او را دوست ندارم.»

 

«آيا سزاوار است كه عثمان در دوردست ترين نقطه مدينه به گور سپرده شود و حسن بن علي در كنار پيامبر خدا دفن گردد! هرگز چنين نخواهد شد و من با شمشير آخته حمله خواهم كرد.»


نزديك بود فتنه گسترش يابد و بني هاشم با بني اميه درگير شوند.
سبط بن الجوزي مي نويسد:
ابن سعدي از واقدي نقل مي كند كه چون امام مجتبي(ع) بر بستر بيماري افتاد و نشانه هاي مرگ در وجودش آشكار شد به برادر خود فرمود:



و آنگاه كه حضرت درگذشت، امام حسين بن علي(ع) تصميم گرفت كه ايشان را در آرامگاه پيامبر خدا دفن كند، امام بني اميه با پشتيباني مروان بن حكم و سعيد بن عاص والي مدينه بپا خاستند و از انجام اينكار جلوگيري نمدند. كار بدانجا كشيد كه بني هاشم براي نبرد با مخلفين قيام كردند. ابوهريره كه ناظر جريان بود گفت:


ابن سعد مي گويد كه از جمله مخالفين، عايشه بود كه اظهار داشت در كنار رسول خدا هيچكس نبايد دفن شود.
ابوالفرج اصفهاني مي نويسد:
يحيي بن حسن گفته است كه از علي بن طاهر بن زيد چنين شنيدم: چون هنگام دفن امام مجتبي(ع) فرا رسيد، عايشه كه سوار بر استري بود، به پشتگرمي بني اميه و ياري مروان و ديگر همكارانش در رسيد. به همين دليل شاعر درباره او گفته است:
 

«مرا در كنار جدم رسول الله دفن كنيد.»

 

«راستي آيا اگر پسر موسي بن عمران از دنيا مي رفت، در كنار پدرش دفن نمي شد؟ پس چرا با تدفين حسن بن علي مخالفت مي ورزيد؟!»

 

«روزي بر استر سوار است و روزي بر شتر»



مفيد(ره) در ادامه داستان مي نويسد:
ابن عباس بيدرنگ به سراغ مروان آمد و از او خواست كه برگدد. ابن عباس به مروان گفت:



سيد الشهدا نيز رو به بني اميه كرد و فرمود:
 

«ما قصد نداريم كه پسر عم خود را در كنار جدش دفن كنيم، بلكه پس از تجديد ديدار او با مزار رسول الله، جنازه را به بقيع خواهيم برد تا در كنار جده پدريش فاطمه بنت اسد به خاك سپرده شود.»

 

«بخدا قسم اگر برادرم از من پيمان نگرفته بود كه در پيا جنازه اش خوني ريخته نشود، به شما شمشير زدن رانشان مي دادم. شما همان كسانيدك ه پيمانهايتان را درباره ما شكستيد و به شرطهايي كه در مورد ما قائل شديد وفا نكرديد.»



بدينگونه جسد مطهر نواده بزرگ رسول خدا از كنار مزار جدش به سوي قبرستان بقيع حركت داده شد و در كنار آرامگاه فاطمه بنت اسد به خاك سپرده شد.
هنگامي كه خبر شهادت امام به معاويه رسيد، معاويه و اطرافيانش به سجده افتاده و تكبير گفتند. اين مطلب را زمخشري در «ربيع الابرار» و ابن عبدالبر در «الاستيعاب» نقل نموده اند.
مدائني مي نويسد:
مردم بصره ب محض دريافت خبر شادت حضرت مجتبي(ع) آه و ناله سردادند و در اين زمان «زياد بن ابيه» فرمانرواي بصره بود. ابوبكره برادر زياد كه بيمار بود، صداي گريه مردم را شنيد و از همسر خود سبب گريه مردم را پرسيد. همسرش كه زني از قبيله ثقيف بود، با بي پروايي اظهار داشت:



ابوبكره خشمگينانه گفت: «ساكت باش، واي بر تو چه مي گويي؟ خداوند يكتا او را از شر بسيار آسوده نموده است و مردم نيز با مرگ او خير بسياري را از دست داده اند. خدا حسن بن علي را بيامرزد.»

مشهورترين زماني كه براي تاريخ شهادت امام مجتبي(ع) نقل كرده اند، ماه صفر سال پنجاه هجري است، البته بعضي آنرا بيست و هشتم و بعضي هفتم ماه ذكر نموده اند. عده ديگري تاريخ شهادت امام(ع) را بيست و پنجم ربيع الاول ثبت كرده اند. در مورد سال شهادت نيز اقوال گوناگون از قبيل سال پنجاه و يكم، سال چهل و نهم، سال پنجاه و چهارم، سال چهل و چهارم، سال چهل و هفتم و سال پنجاه و هشتم در كتب تاريخ ذكر گرديده است. بنابراين مدت عمر حضرت امام حسن(ع) برابر با چهل و هفت يا چهل و شش سال مي گردد.


 

«حسن بن علي درگذشته است و به لطف خدا مردم از دست او آسوده شده اند.»

 

منبع"شبکه اطلاع رسانی امام حسن (ع
جمعه 24 دی 1389  2:18 PM
تشکرات از این پست
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

پاسخ به:گذرى بر زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام

انتظارات امام حسن مجتبی ( علیه السلام) از شیعیان
 
 
آنچه پیش رو دارید، بیان برخی انتظارات و توقّعاتی است که امام حسن مجتبی علیه‏السلام از امت اسلامی؛ بخصوص از شیعیان دارد. امید آنکه در ماه مبارک رمضان ره‏توشه‏ای برای رهروان کوی دوست باشد.
 1. خدا محوری
از مهمترین انتظاراتی که تمام انبیاء و اولیاء از بندگان خدا، داشته‏اند و دارند این است که مردم در کارها و رفتارها خدا محور باشند و رضایت الهی و خداوندی را در تمام امور محور و اساس قرار دهند. امام حسن مجتبی علیه‏السلام نیز که خود خدا محور و سرا پااخلاص بود، از امت اسلامی و شیعیان خویش توقّع و انتظار دارد که رضایت الهی را محور فعّالیت خویش قرار دهند. این توقّع را گاه با بیان زیان مردم محوری و خارج شدن از محور رضایت الهی ابراز می‏دارد، آنجا که فرمود:«مَنْ طَلَبَ رِضَی اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَ کَّلَهُ اللّهُ اِلَی النّاسِ؛(3) هر کس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کفایت می‏کند و هر کس که با به خشم آوردن خداوند دنبال رضایت مردم باشد، خدا او را به مردم وا می‏گذارد.»
و گاه فوائد خدا محوری و در نظر گرفتن رضایت الهی را به زبان می‏آورد و می‏فرماید: «اَنَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجُسْ فی قَلْبِهِ اِلاّ الرِّضا اَنْ یَدْعُوَ اللّهَ فَیُسْتَجابُ لَهُ؛(4) من ضمانت می‏کنم برای کسی که در قلب او چیزی نگذرد جز رضا[ی خداوندی]، که خداوند دعای او را مستجاب فرماید.»
مخصوصا در ماه مبارک رمضان که ماه تمرین اخلاص و دستیابی به رضایت الهی است، این توقّع دو چندان می‏شود؛ چرا که هدف اصلی از ماه مبارک رمضان این است که امّت اسلامی و شیعیان برای فتح قلّه رضایت الهی مسابقه دهند و در پایان ماه، همه بر آن قلّه صعود کنند. راوی از حضرت امام حسن علیه‏السلام این مهمّ را چنین نقل می‏کند: امام حسن علیه‏السلام روز عید فطر بر گروهی از مردم گذر کرد که مشغول بازی و خنده بودند، بالای سر آنها ایستاد و فرمود: «اِنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ اِلی مَرْضاتِهِ فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفازُوا وَ قَصَّر آخَرُونَ فَخابُوا؛(5) به راستی، خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه برای خلق خود قرار داده است تا به وسیله طاعت او برای جلب رضایت خداوند بر یکدیگر سبقت گیرند. مردمی سبقت گرفتند و کامیاب گشتند و دیگران کوتاهی کردند و ناکام ماندند.»
رسیدن به رضایت الهی آرزوی تمام انبیاء بوده است. لذا در روایت آمده است که «موسی علیه‏السلام عرض کرد: خدایا! مرا به عملی راهنمایی کن که با انجام آن به رضایت تو دست یابم. خداوند وحی کرد که‏ای فرزند عمران! رضایت من در سختی و گرفتاری تو است که طاقت آن را نداری. موسی به سجده افتاد و مشغول گریه شد...، سرانجام وحی شد که ای موسی! رضایت من در رضایت تو به قضا و تقدیرات من است.»(6)
 
 2. فراگیری دانش
علم و دانش کلید خیرات و دستیابی به سعادت است. بدون دانش نه راه سعادت معلوم است و نه حرکت ممکن؛ به همین جهت از مهم‏ترین مأموریتهای انبیا در طول تاریخ، تعلیم کتاب و آموزش مسائل دینی و تربیتی بوده است. از مهمترین توقّعات امامان معصوم علیهم‏السلام از شیعیان این است که اهل دانش و فراگیری حکمت باشند.
امام حسن مجتبی علیه‏السلام فرمودند: «عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَکَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیْرِکَ؛(7)دانش خود را به مردم بیاموز و دانش دیگران را یادگیر.»
خداوند تمام امکانات فراگیری دانش را در اختیار ما قرار داده است. لذا لازم است که از چشم و گوش و فرصتها بیشترین استفاده را ببریم و با فراگیری دانش، شک و شبهه را از دل و درون خویش بیرون برانیم.
امام حسن علیه‏السلام فرمود: «اِنَّ اَبْصَرَ الاَْبْصارِ ما نَفَذَ فِی الْخَیْرِ مَذْهَبُهُ وَ اَسْمَعَ الاَْسْماعِ ما وَعَی التَّذْکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ وَ اسْلَمَ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبَهاتِ؛ به راستی، بیناترین دیده‏ها آن است که در خیر نفوذ نماید، و شنواترین گوشها آن است که تذکّرات [دیگران] را بشنود و از آن بهره‏مند شود و سالم‏ترین دلها آن است که از شک و شبهه پاک باشد.»(8)
 
   3. اندیشیدن و تفکّر
علم و دانش آنگاه نتیجه‏بخش و ثمرده خواهد بود که با تفکّر و تدبّر همراه باشد. خواندن و فراگیری قرآن نیز آنگاه مفید و مثمر خواهد بود که با تدبّر و تفکّر همراه شود. از مهم‏ترین انتظاراتی که امامان ما از شیعیان خویش داشته و دارند، این است که اهل اندیشه و تفکر باشند. آنان این توقّع را با بیانهای مختلف ابراز نموده‏اند.
امام مجتبی علیه‏السلام می‏فرماید: «اُوصیکُمْ بِتَقْوَی اللّه و اِدامَةِ التَّفَکُّرِ، فَاِنَّ التَّفَکُّرَ اَبُو کُلِّ خَیْرٍ وَ اُمُّهُ؛(9) شما [شیعیانم] را به پروا پیشگی و اندیشیدن دائم سفارش می‏کنم؛ زیرا تفکّر پدر و مادر [و ریشه و اساس] تمامی خوبیها است.»
در جای دیگر فرمود: «عَلَیْکُم بِالْفِکْرِ فَاِنَّهُ مَفاتیحُ اَبْوابِ الْحِکْمَةِ؛(10) بر شما [شیعیان] لازم است که اندیشه کنید؛ زیرا فکر کلیدهای درهای حکمت است.»
راستی اگر امّت اسلامی بیشتر اندیشه و تفکّر می‏کردند و به آن عمل می‏نمودند، این همه عقب ماندگی و مشکلات نداشتند و این همه محل تاخت و تاز استعمارگران و ابرقدرتها قرار نمی‏گرفتند.
گاه دل مولا امام حسن علیه‏السلام بدرد آمده و با زبان گلایه اظهار می‏دارد: «عَجِبْتُ لِمَنْ یتَفَکَّرُ فی مَأْکُولِهِ کیْفَ لا یَتَفَکَّرُ فی مَعْقُولِهِ فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤذیهِ وَ یُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدیهِ؛(11) در شگفتم از کسی که در [چگونگی استفاده از] خوراکیهای خود اندیشه می‏کند ولی درباره معقولات خویش اندیشه نمی‏کند. پس از آنچه معده‏اش را اذیت می‏نماید دوری می‏کند، در حالی که سینه [و روح] خود را از پست‏ترین چیز پر می‏کند.»
راستی در کدام مکتب و مذهب جز اسلام و تشیّع پیدا می‏کنید که این همه بر علم و دانش، تدبّر و تفکر، اندیشه و تعقل سفارش و تاکید نموده باشند.
 
 4. تلاش و کوشش
فکر و اندیشه، و یا تامّل و تدبّر، آن گاه ارزش حقیقی و عینی خویش را نشان می‏دهد که منجر به عمل و تلاش و سعی و کوشش شود، وگرنه تفکری که منهای عمل باشد، ارزش واقعی نخواهد داشت. در واقع فکری مطلوب و کارساز است که به عمل و تلاش بینجامد.
یکی از انتظارات امام حسن علیه‏السلام این است که بندگان الهی در کنار علم و اندیشه، اهل تلاش و عمل باشند. آن حضرت فرمود: «اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ وَ جِدُّوا فی الطَّلَبِ وَ تِجاهِ الْهَرَبِ وَ بادِرُوا الْعَمَلَ قَبْلَ مُقَطِّعاتِ النَّقِماتِ وَ هادِمِ الَّذّاتِ، فَاِنَّ الدُّنْیا لا یَدُومُ نَعیمُها وَلا تُؤمَنُ فجیعُها وَلا تَتَوَقّی مَساویها، غُرُورٌ حائِلٌ وَ سِنادٌ مائِلٌ؛(12) ای بندگان خدا! پرواپیشه باشید و برای رسیدن به خواسته‏ها تلاش کنید و از کارهای ناروا بگریزید و قبل از آنکه ناگواریها به شما روی آورند و نابود کننده لذات [یعنی مرگ] فرا رسد، به کار[های نیک[ مبادرت ورزید، پس براستی نعمتهای دنیا دوام ندارند و [کسی از] خطرات و بدیهای آن در امان نیست.[دنیا[ فریبکار زودگذر و تکیه گاهی سست و بی‏اساس است.»
نکته دیگری را که حضرت مجتبی علیه‏السلام علاوه بر اصل تلاش و عمل گوشزد می‏کند و انتظار دارد که به آن توجّه شود، این است که انسان هم باید برای دنیا کار و تلاش کند و هم برای آخرت. کلام نغز و دلنشین امام حسن علیه‏السلام در این باره چنین است: «وَ اعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَاَنَّکَ تَعیشُ اَبَدا وَ اعْمَلْ لآخِرَتِکَ کَاَنَّکَ تَمُوتُ غَدا؛(13) برای دنیایت چنان کار کن که گویا برای همیشه [در این دنیا] خواهی بود. و برای آخرتت [نیز چنان] سعی و تلاش کن که گویا فردا از دنیا خواهی رفت.»
طالب علمی به عالمی گفت: نیمه شبها و قبل از سحرها بیدار می‏شوم، درس بخوانم بهتر است و یا نماز شب؟ عالم در جواب او گفت: کاری کن که هم درس بخوانی و هم نماز شب. نه درس فدای نماز شب و عبادت شود، و نه عبادت فدای درس و منبر، نه کار بخاطر عبادات مستحبی و... کنار گذاشته شود، و نه عبادات واجب و مقداری مستحبّ بخاطر کار یا اضافه‏کاری به تأخیر افتاده و یا از دست برود.
 
 5. صبر و بردباری
از یک سو دنیا جای حوادث و مصائب است و از طرف دیگر، انجام عبادات و کنترل شهوات نیاز به قدرت و نیرو دارد، آنچه انسان را در مقابل حوادث و مصائب نیرومند و مقاوم می‏سازد، صبر و بردباری است و آنچه انسان را بر انجام عبادات نیرو و توان می‏بخشد، استقامت و پایداری است. و آنچه انسان را بر شهوات غالب و پیروز می‏سازد، صبر و پایداری است. از انتظارات مهمّ امام حسن مجتبی علیه‏السلام این است که شیعیان و پیروان او در تمام مراحل زندگی صابر و بردبار باشند، حضرتش در این زمینه دلسوزانه می‏فرماید: «جَرَّبْنا وَ جَرَّبَ الْمُجَرِّبُونَ فَلَمْ نَرَ شَیْئا اَنْفَعُ وِجْدانا وَ لا اَضَرُّ فِقْدانا مِنَ الصَّبْرِ تُداوی بِهِ الاُْمُورُ؛(14) تجربه ما و دیگران نشان می‏دهد که چیزی نافع‏تر از داشتن صبر، و زیانبارتر از فقدان بردباری دیده نشده است، صبری که بوسیله آن تمام [دردها و [امور درمان می‏شود.» راستی که باید گفت:
صد هزاران کیمیا حق آفرید
کیمیایی همچو صبر، آدم ندید
امام مجتبی علیه‏السلام در کلام دیگری فرمود: «اَلْخَیْرُ الَّذی لا شَرَّ فیهِ اَلشُّکْرُ مَعَ النِّعْمَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النّازِلَةِ؛ خیری که شرّ ندارد، شکر در حال نعمت و بردباری در مقابل ناگواری است.»(15)
کلید صبر کسی را باشد اندر دست
هر آینه درِ گنج مراد بگشاید
به شام تیره محنت بساز و صبر نما
که عاقبت سحر از پرده روی بنماید
 
6. دقّت در دوستیابی
رفیق و دوست عمیق‏ترین تأثیر را بر زندگی و رفتار انسان دارد، تا آنجا که گفته شده: «اَلْمَرْءُ عَلی دینِ خَلیلِهِ؛ انسان بر آیین رفیقش است.» به این علّت در قرآن و روایات، سخت بر آیین دوست‏یابی تاکید و سفارش شده است. امام حسن مجتبی علیه‏السلام نیز از نزدیکترین افراد خانواده تا شیعیان انتظار دارد که در انتخاب دوست و رفیق دقّت بخرج دهند و مراقب باشند که در دام دوستان ناباب گرفتار نشوند.
در سفارشی به یکی از فرزندان خویش فرمود: «یا بُنَیَّ لا تُواخِ اَحَدا حَتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلی اِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِی الْعُسْرَةِ؛(16) پسرم! با هیچ کس برادری [و دوستی] مکن مگر آنکه [اوّل] بدانی کجا رفت و آمد دارد و از چه خانواده‏ای می‏باشد، هر گاه به این مسئله پی بردی و معاشرت و دوستی او را [طبق معیارها] پسندیدی، پس با او برادری [و دوستی] کن، در گذشتن از لغزشها و همدردی در سختی.»
حضرت در این باره فقط به سفارش اکتفا نکرده، بلکه گاه به معرّفی الگوهای عینی، و دوستانی که خود بر اساس معیارهای مطلوب انتخاب نموده می‏پردازد، و درباره یکی از دوستان خود چنین می‏فرماید: «او از دیدگاه من از همه مردم بزرگتر بود و اساس بزرگی او به دیده من، کوچکی دنیا در دیده او بود، از سلطه جهالت برون بود. دست دراز نمی‏کرد مگر نزد کسی که مورد اعتماد بود و سُودی در آن وجود داشت، نه شکایتی داشت و نه خشمگین و ناخشنود بود، بیشتر روزگارش را خاموش بود، پس هنگامی که سخن می‏گفت بر گویندگان و زبان آوران غلبه می‏یافت. مردی افتاده بود و مردم ناتوانش می‏انگاشتند؛ اما همین که زمان تلاش و جدّیت فرا می‏رسید، شیر بیشه را می‏ماند!.»
حضرت در ادامه بیان اوصاف دوست خوبش می‏فرماید: «کانَ اِذا جامَعَ الْعُلَماءَ عَلی اَنْ یَسْتَمِعَ اَحْرَصَ مِنْهُ عَلی اَنْ یَقُولَ، کانَ اِذا غُلِبَ عَلی الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَی السُّکُوتِ، کانَ لا یَقُولُ ما لا یَفْعَلُ وَ یَفْعَلُ ما لا یقُولُ، کانَ اِذا عُرِضَ لَهُ اَمْرانِ لا یَدْری اَیُّهُما اَقْرَبُ اِلی رَبِّه نَظَرَ اَقْرَبَهُما مِنْ هَواهُ فَخالَفَهُ، کانَ لا یَلُومُ اَحَدا عَلی ما قَدْ یَقَعُ الْعُذْرُ فی مِثْلِهِ؛(17) چون با دانشمندان جمع می‏شد به شنیدن بیشتر شیفته بود تا به گفتن. اگر در سخن مغلوب می‏شد، در خاموشی مغلوب نمی‏گشت. آنچه را انجام نمی‏داد نمی‏گفت، ولی کارهایی‏انجام می‏داد که آن را به زبان نمی‏آورد. اگر در مقابل دو کار قرار می‏گرفت که نمی‏دانست کدامیک از آن دو خدا پسندانه‏تر است، آن را انجام نمی‏داد که نفسش می‏پسندید، هیچ کس را به کاری که زمینه عذر در آن بود سرزنش نمی‏کرد.»
سخن را با شعری درباره کریم اهلبیت علیهم‏السلام به پایان می‏بریم:(18)
ماییم و کرامات خدا دادِ حسن
میلاد کرامت است، میلاد حسن
دوریم گر از مدینه امروز ولی
ما را به مدینه می‏برد یاد حسن
 
 

3. محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج 4، ص 153.
4. بحار الانوار، ج 43، ص 351.
5. تحف العقول (همان)، ص 410، شماره22.
6. منتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ص 221، شماره 2628.
7. بحار الانوار، ج 75، ص 111.
8. علی بن شعبه، تحف العقول، انتشارات آل علی علیه‏السلام ، چاپ اوّل، 1382، ص 408، شماره 17.
9. مجموعه ورّام، ج 1، ص 53.
10. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 8، ص 245.
11. بحار الانوار، ج 1، ص 218.
12. بحار الانوار، ج 75، ص 109؛ تحف العقول (همان) ص408، شماره 20.
13. بحار الانوار، ج 44، ص 139.
14. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 320.
15. تحف العقول (همان) ص 404، شماره8.
16. همان، ص 404، شماره 3.
17. همان، ص 406، شماره 13.
 
منبع: سایت حوزه نت
به نقل از :  مجله مبلغان ، شماره 59 
جمعه 24 دی 1389  2:19 PM
تشکرات از این پست
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

پاسخ به:گذرى بر زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام

در همسايگي خدا

ثَلاثَةٌ في جِوارِ اللّه‏ِ تَعالى :




سه كس در همسايگى خداى متعال‏اند :

تنبيه الغافلين : ص 303 ح 428 .

 

رَجُلٌ دَخَلَ المَسجِدَ لا يَدخُلُهُ إلّا للّه‏ِِ ، فَهُوَ ضَيفُ اللّه‏ِ تَعالى حَتّى يَرجِعَ ،

ورَجُلٌ زارَ أخاهُ المُسلِمَ لا يَزورُهُ إلّا للّه‏ِِ ، فَهُوَ مِن زُوّارِ اللّه‏ِ تَعالى حَتّى يَرجِعَ مِن عِندِهِ ،

ورَجُلٌ خَرَجَ حاجّا أو مُعتَمِرا لا يَخرُجُ إلّا للّه‏ِِ تَعالى ، فَهُوَ مِن وَفدِ اللّه‏ِ تَعالى حَتّى يَرجِعَ إلى أهلِهِ .

 

كسى كه تنها براى خدا وارد مسجد شود ، كه چنين كسى تا زمان بازگشت ، ميهمان خداى متعال است ؛

و كسى كه فقط براى خدا به ديدار برادر مسلمانش برود، كه چنين فردى تا وقت بازگشت از نزد او ، از ديدار كنندگان خداى متعال است ؛

و كسى كه تنها براى خدا ره‏سپار حج يا عمره شود ، كه چنين فردى تا زمان بازگشت نزد خانواده‏اش ، از باريافتگان نزد خداوند است .

 

جمعه 24 دی 1389  2:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها