خطبه زینب (س) در مجلس یزید
آغاز اسیری زینب (س) آغاز رسالت آن حضرت بود. به واقع حادثه کربلا بدون اسیری زینب یعنی پیام آور آن دیار و وقایع عاشورا، معنایی جز جنگ و خونریزی و عاقبتی جز نفرت نداشت. اما با حضور این زن دلیر و صبور در کربلا و خطابه های گرانقدرش در هنگام اسیری در کوفه و شام عاشورا و راه حسین (ع) و جد بزرگوارش پیامبر (ص) تا امروز زنده نگه داشته و تا قیامت باقی است. صبر، علم و شجاعت عقیله بنی هاشم نظیری جز مادرش حضرت زهرا (س) نداشت.
اسیران وارد دمشق شدند و آن چه در کوفه گذشته بود در این جا تکرار شد. زینب (س) با اسیران هنگامی وارد شام شده بودند که سراسر شهر آذین بندی و چراغانی شده بود و امر بر مردم مشتبه شده بود و حقایق وارونه معرفی شده بود. مردم شام بر خلاف مردم کوفه گمان داشتند که آنها گروهی از دین بیگانه اند ولی می خواهند مسلمین را از بین ببرند.
اسیران را وارد مجلس یزید کردند. که جو مجلس جو جشن و سرور بود. برنامه ای برای بزرگداشت آن موفقیت ظاهری، در حضور یزید ترتیب داده بودند. ترکیب شرکت کنندگان هم مهم بود، از سران کشور، سردمداران بنی امیه گروهی حضور داشتند.
یزید با غرور و نخوت، مسئله وحی و نبوت رسول اکرم (ص) را به مسخره گرفت و به سر امام حسین (ع) اهانت کرد. در این هنگام فریاد معترضان بلند شد و زینب(س) به سخن آمد و خطبه خویش را آغاز کرد:
«الحمد للهِ رَبِّ العالَمین ... صَدَقَ اللهُ سُبحانَه ثُمَّ کانَ عاقِبَه اللذینَ اساءٌ السوای أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللهِ و کانوا بِهِ یَستَهزِؤن»
حضرت زینب کبری (س) سخنان خود را با سپاس پروردگار جهانیان و درود بر جدش رسول خدا (ص) آغاز می کند، او در حقیقت با این جمله خودش را به حاضران می شناساند و خود را نواده سید انبیا، حضرت رسول خدا (ص) معرفی می کند تا حاضران به نیکی بدانند که این خانواده دربند، نوادگان رسول خدا(ص) هستند، نه اسیران بلا و کفر.
آری، چه زیباست استشهاد به این آیه که آن را پیش درآمد خطابه خود قرار داد. آیه ای که بیان می کند: «پس فرجام کار کسانی که با کفر به خدا و تکذیب پیامبر(ص) و ارتکاب معاصی و مبتلا به صفتی شدند که مایه ناخشنودی صاحب خود می شود و آن گرفتار شدن به عذاب دوزخ است چرا که آیات خدا و حقایق ثابت را دروغ شمردند و مقدسات دین را به ریشخند گرفتند.».
این آیات در مقام پاسخ به ابیاتی بود که یزید در افکار وحی و نبوت بر زبان راند: «بنی هاشم شاهی را لوث کردند و بازیچه خود ساختند، حال آن که نه از آسمان وحی و نبوت نازل شده و نه از آسمان خبری به او رسیده است.».
دختر قهرمان علی (ع) یزید را با اسم صدا می زند گویا با این کار قصد دارد آشکارا نشان دهد که به خلافت یزید پلید کمترین اعتقادی ندارد: «ای یزید، آیا چنان می پنداری که فضای آسمان و زمین را بر ما تنگ کرده ای و ما را همانند اسیران به هر شهر و دیار سوق داده و کشانده ای، ما نزد خدا خوار و زبون هستیم و تو در پیشگاه خدا گرامی و عزیز هستی؟ و این تسلطی که بر ما پیدا کردی به خاطر مقامی است که در پیش خدا داری؟ به همین جهت باد به دماغ انداخته ای و با غرور و نخوت به اطراف خود می نگری و سرور و شادمانی از این که می بینی دنیا بر وفق مراد و کام توست و کار ما طبق دلخواه تو رو به راه شده و ملک و پادشاهی ما بر تو صافی و هموار گشته است، اندکی آهسته تر و آرام تر! مگر گفتار خدای عز و جل را فراموش کرده ای که می فرماید: «آنان که کافر شدند گمان نکنند مهلتی که ما به آنان داده ایم برای ایشان خوب است بلکه ما آنها را مهلت داده ایم تا بر گناه خود بیفزایند و عذابی خوارکننده در پیش ما دارند.».
قدرت دشمن را پوشالی دانستن
«ای زاده معاویه! اگر چه حوادث روزگار مرا در شرایطی قرار داد که با تو سخن بگویم، اما من، تو را کوچک می شمارم و بسیار سرزنش می کنم و توبیخ فراوانت می کنم. آه چه شگفت انگیز است که مردان خدا به دست گروهی شیطان صفت کشته شوند.»
براساس تعبیر قرآن، کسانی که از راه مستقیم هدایت گریخته و خط باطل را می روند، قدرتی ناپایدار و دروغین دارند. حضرت زینب با وقوف به آیات الهی و اعتقاد عمیق به قرآن و مکتب حیات بخش اسلام، قدرت یزید را کف روی آب می داند و به همه نشان می دهد که یزید آنقدر در چشم او کوچک است که لیاقت تحقیر و توبیخ او را ندارد.
ترس و وحشت از دل ناآرام و پریشان نشأت می گیرد، وقتی دل آرام و مطمئن شد از کوه محکم تر و از طوفان خشمگین تر و در آن صورت، منزل خدا می شود. حضرت علی(ع) در این رابطه می فرمایند: «به خدا سوگند اگر من تنها با ایشان (دشمنان) روبه رو شوم و آنها همه روی زمین را پر کرده باشند، باکی به خود راه نمی دهم و از آنها نمی هراسم ...» و زینب(س) در مکتب پدر، چنین آزادگی را یاد گرفته است.
زینب کبرا(س) یزید را از گروه شیطان و بانی این فاجعه را مردان شیطان صفت می داند. زینب(س) از اینکه یزید و عمالش را حزب الشیطان، می خواند، درصدد است او را خلع سلاح کند و با ترسیم خط حزب اللّه در مقابل حزب الشیطان یزید را دشمن قرآن و خط راستین پیامبر(ص) معرفی کند.
کنار زدن نقاب ظالم
«این دست های شما به خون های ما آغشته است و دهان های شما از خوردن گوشت خاندان پیامبر(ص) باز است ...»
در این بخش، اشاره ظریف حضرت، به تمام ظلم ها و حق کشی های بنی امیه و ابوسفیان تا زمان شهادت امام حسین(ع)، است.
همچنین زینب(س) می خواهد ثابت کند که اگر باطل به ظاهر قدرتی دارد، بدان جهت است که نقاب حق را به چهره گرفته است و به ظاهر خود را حامی قرآن و جانشین پیامبر(ص) می داند.
حضرت زینب (س) با سؤالاتی که مفهوم انکار داشت باطل را که در لباس حق جلوه گر شده بود، رسوا کرد و گمان آنها را گناه دانست. آن عالمه غیر معلمه نشان داد که گمان این ستمکاران جز «إنّ بعض الظن إثم» نیست و سخن زینب جز تفسیر قرآن نخواهد بود.
همه تکیه زینب در ابتدای سخن بر اثبات کفر یزید در حضور آن همه بزرگان و سفیران کشورهای خارجی و سرداران حاضر در مجلس است و چنان که می بینیم تا آخر خطبه بر این محور تکیه کرد.
سپس آن حضرت اصل فرومایه و نسب زشت یزید را به او گوشزد می کند: «آیا این عدل است ای پسر آزادشدگان که همسران آزاد و کنیزان خود را در پس پرده ها جا داده ای و دختران رسول الله (ص) را مانند اسیران وارد ساخته و مورد تماشای این و آن قرار داده ای».
«یابن الطلقا» اشاره به وقایع روز فتح مکه است. هنگامی که رسول خدا (ص) مکه را فتح کرد و این شهر تحت سلطه سربازان آن جناب قرار گرفت، آن حضرت به آسانی می توانست در برابر جنگ افروزی ها و فتنه انگیزی های طولانی مدت و فراوان مشرکان مکه در برابر شخص رسول الله به طور خاص و مسلمانان به طور عام، آنان را به قتل برساند، ولی آن حضرت به رغم آن همه کینه توزی ها و دشمنی رو به آنان کرد و فرمود: «ای جماعت قریش، گمان نکنید با شما چه خواهیم کرد، بروید که شما آزاد شدگانید.».
در میان این جماعت، معاویه و ابوسفیان نیز حضور داشتند و یزید فرزند معاویه و نوه ابوسفیان است. البته روشن است که از کسی چون یزید توقع عدل و عدالت نمی رود، اما از آنجا که بر مسند خلافت تکیه زده خود را خلیفه می نامد، لازم است و جای آن دارد که دادگری پیشه کند، از این روست که حضرت زینب (س) به او می گوید: «آیا این عادلانه است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده و به دور از چشم نامحرمان نگاه داری و دختران رسالت و بانوان بیت نبوت و وحی را چون اسیر از این شهر به آن شهر بگردانی؟»
زینب در خطبه خود به یزید هشدار می دهد و می گوید: «یزید با این جنایت به خودت لطمه زده ای پوست درون خود شکافته ای و به زودی در محکمه عدل الهی به رسول خدا (ص) وارد می شوی و باید جوابگوی خونی باشی که از ذریه او بر زمین ریخته ای.»
این برای تو کافی است که در روز قیامت قاضی دادگاه، خدای متعال طرف دعوی و خونخواه رسول خدا (ص) و پشتیبان او جبرئیل باشد. اگر تو قتل و اسارت ما را برای خود غنیمتی دانسته ای باید بدانی که غرامت سنگینی را از این بابت باید بپردازی و این در روزی است که در آن چیزی جز آن چه را که قبلاً برای خود ذخیره کرده است نخواهد یافت.
و بالاخره در خطبه زینب (س)، داد و رحمت خواهی برای شهیدان است و لعنت و نفرین برای قاتلان، تحقیر یزید توبیخ اوست، و سخنان افتخارآمیز برای شهدا و خاندان پیامبر (ص) و ذریه اوست.
اگر نگاهی دقیق و عمیق به خطابه های آن حضرت داشته باشیم ملاحظه می کنیم که جز قرآن و تفسیر آن چیز دیگری نیست و او با بیان آیات قرانی و تاریخ اسلام، علم و درایت کم نظیر خود را به نمایش می گذارد.
خطبه های آن بانوی بزرگوار جز در بیان مقام توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت نبود، او حتی فروع دین را در سخنان خویش جای داده بود، آیا از دختر قهرمان علی (ع) و فرزند پیامبر (ص) جز این انتظاری می رفت؟!
پیامد خطابه های زینب (س)
از زینب (س) و از تلاش هایش بسیار سخن گفتیم، از سحر سخنش، از نفوذ کلامش، از مشی و روش او بسیار حرف زدیم و هم گفتیم که او در مسیر انجام رسالت و در نشر رسالت خون و پیام چه دشواری هایی دید و چه سختی هایی را متحمل شده بود.
اما در این که حاصل این مبارزات چه بود و رسالت عاشورایی زینب (س) چه پیامدهایی داشت، مختصری عرضه می کنیم تا هدف بیان این خطابه ها روشن شود.
1- رسوایی یزید و همراهان و ملامت مردم
دشمن در تصمیم گیری برای قتل حسین (ع) و اسارت خاندانش تند به پیش رفت، آن ها فکر می کردند با کشتن او میدان خالی می شود و آن ها به هر گونه ای که بخواهند می توانند بروند و بچرند.
سخنرانی زینب کبری (س) و برملا کردن وضع و حال و جریان، مردم را به وضع خود و حکومت خود آشنا کرد. آتشی از خصومت و کینه در درون شان به وجود آورد که حاصل آن ابراز نفرت علنی و آشکار به خاندان بنی امیه و لعن و تکفیر آنان و تبری از آنان بود.
مگر گریه ها و اشک های مردم در حین سخنرانی آن بانوی گرانقدر در کوفه برای دستگاه ارزان تمام شد. از هر کلمه آن صدها قامت رویی و هزاران زبانه از شعله های خشم و انتقام و نفرت در آنان بر افروخت که بعدها آتش خرمن بنی امیه بود.
کار عمر سعد به جایی کشید که وقتی در کوچه راه می رفت کودکان کوفه او را به هم نشان می دادند و می گفتند او قاتل حسین(ع) است.
آنها خسر الدنیا و الآخرة شدند و آبرویی در میان مردم برای خود نگذاشتند.
2- ثبت تاریخ عاشورا
یکی از آثار بسیار مهم عقیله بنی هاشم در طول مدت اسارت، ثبت تاریخ عاشورا و ابدیت بخشیدن به مسئله نهضت حسینی است. او ضمن بیان حوادث و وقایع در قالب سخنرانی ها، مرثیه خوانی ها، حادثه گویی ها، بحث ها و انتقادات، جریان کربلا را در تاریخ ثبت و آن را جاودانه کرد.
3- رساندن پیام شهیدان کربلا
خونی که در کربلا بر زمین ریخته شد، درخت اسلام را آبیاری کرد. در همه جا جوشید و در همه اماکن آن روز و روزگاران بعد قیام آفرید. زینب (س) به عنوان پرچمداری پیام رسان، پیام آن خون را به گوش همه مردم رساند. انقلاب ها و نهضت های بعدی را جهت داد و به مردم فهماند که با چه کسانی باید مبارزه کرد، دشمن بدبخت نمی دانست چه بذرهایی را آبیاری می کند و به گفته دختر علی (ع) دارد پوست خود را می کند. دشمن خون در دل شیعیان ریخت و به تعبیر زینب(س)، جگر رسول خدا(ص) را سوزاند، اما ناخودآگاه گور خود را کند و زمینه نابودی خود را فراهم کرد.
زینب (س) شرافت و تقوا، عفت و حیا، وفاداری به پیمان، راه و رسم حیات عقیدتی، شیوه با شرف زیستن، تاریخ اسلام، اندیشه حیات راستین و واقعی زن و در یک کلمه دین را احیا کرد.
زینب معجزه کرد، در انجام رسالتش همگام با حسین (ع) آمد تا بعد از او با خطبه ها و سخن های فصیح و گهربارش، پیام خون و شهادت را به گوش ها برساند و قیام آفرینی کند.
منبع
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی حوزه و سایت اهل البیت (ع)
سوال هفتم
چرا حضرت زینب (س) به در خطابش به یزید فرمود«یابن الطلقا»؟