شخصیت یزید
یزید فرزند معاویة بن صخر و مادرش میسون بنت بَحدل بن دُلجة بن قُناعة است. یزید با تعیین خلیفه سابق، یعنی پدرش معاویه، و بدون دخالت مردم و رای و مشورت آنان به حکومت رسید. مورّخان منصف بیپروا چهره زشت و خونآشام و بیادب یزید را به نمایش گذاردهاند، که البتّه عدّهای را ناپسند آمده و بر آن تاختهاند. یزید از کسانی است که وقایعنگاران حتی از ثبت رفتار ناپسند وی از نوجوانی تا لحظه مرگ چشمپوشی نکرده و نوشتهاند که آلوده به می و شراب بوده است. بعضی بر آن هستند که بگویند یزید راضی به کشته شدن امام حسین نبوده و این کار از سوی «ابن زیاد» صورت گرفته است.
بعضیها با توجه به این گفته «ابن کثیر» در متن زیر، میگویند میتوان گفت: یزید راضی به کشته شدن امام حسین نبوده و این کار از سوی «ابن زیاد» صورت گرفته و میتوان به این شکل یزید را تبرئه نمود.
«... انّ یزید فرح بقتل الحسین اوّل ما بلغه، ثمّ ندم علی ذلک... لمّا قتل ابن زیاد الحسین ومن معه، بعث برؤوسهم الی یزید، فسرّ بقتله اوّلاً وحسنت بذلک منزلة ابن زیاد عنده، ثمّ لم یلبث الاّ قلیلاً حتّی ندم! فکان یقول: وما کان علیّ لو احتملت الاذی وانزلته فی داری، وحکمته فیما یریده، وان کان علیّ فی ذلک وکف ووهن فی سلطانی، حفظاً لرسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم، ورعایة لحقّه وقرابته، ثمّ یقول: لعن اللّه ابن مرجانة، فانّه اخرجه واضطرّه، وقد کان ساله ان یخلّی سبیله، او یاتینی، او یکون بثغر من ثغور المسلمین حتّی یتوفّاه اللّه، فلم یفعل، بل، ابی علیه وقتله، فبغضنی بقتله الی المسلمین، وزرع لی فی قلوبهم العداوة، فابغضنی البرّ والفاجر بما استعظم الناس من قتلی حسیناً، مالی ولابن مرجانة، قبّحه اللّه وغضب علیه؛
[۱]
... یزید در ابتدای امر با کشته شدن حسین خوشحال گردید اما بعد نادم و پشیمان گردید یعنی: ابتدا با دیدن سرهای بریده شهدا خوشحال شد اما پس از چندی پشیمان شد و اظهار نارضایتی کرد و گفت: اگر من بودم نمیگذاشتم فرزند مرجانه ـ عبیداللّه بن زیاد ـ حسین را بکشد، بلکه به احترام جدّش رسول خدا ـ اگر چه آسیبی به سلطنت من هم میرسید ـ او را احترام میکردم، سپس گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه را که باعث اخراج حسین از مدینه شد و او را مجبور کرد، با اینکه حسین به او گفته بود تا او را آزاد بگذارد، یا لااقل او را نزد من میآورد، یا به شهری از شهرهای مسلمانان میرفت و تا پایان زندگی در همانجا میماند، اما چنین نکرد و بر او سخت گرفت تا او را کشت، و مرا با این کار نزد مسلمانان بد نام کرد تا دشمنم بدارند و بذر کینه و دشمنی مرا در دلها کاشت، تا آدمهای خوب و بد هر دو با من دشمنی کنند، خدا چهره پسر مرجانه را زشت کند و خشم خدا بر او باد.»
نظر ابنتیمیه
همچنین ابنتیمیه یزید را از این قتل مبرّی دانسته و میگوید:
«ان یزید لم یامر بقتل الحسین باتفاق اهل النقل ولکن کتب الی ابن زیاد ان یمنعه عن ولایة العراق والحسین رضی الله عنه کان یظن ان اهل العراق ینصرونه ویفون له بما کتبوا الیه فارسل الیهم ابن عمه مسلم بن عقیل فلما قتلوا مسلما وغدروا به وبایعوا ابن زیاد اراد الرجوع فادرکته السریة الظالمة فطلب ان یذهب الی یزید او یذهب الی الثغر او یرجع الی بلده قلم یمکنوه من شیء من ذلک حتی یستاسر لهم فامتنع فقاتلوه حتی قتل شهیدا مظلوما رضی الل هعنه ولما بلغ ذلک یزید اظهر التوجع علی ذلک وظهر البکاء فی داره ولم یسب له حریما اصلا بل اکرم اهل بیته واجازهم حتی ردهم الی بلدهم؛
[۲]
[۳]
باتفاق اهل نقل یزید امر به قتل حسین (علیهالسّلام) ننموده است، بلکه به ابن زیاد نوشت تا او را از ولایت عراق باز دارد و حسین (علیهالسّلام) خیال میکرد مردم عراق او را یاری میکنند و به آنچه در نامههای خود نوشتهاند وفا میکنند. حسین پسر عموی خود مسلم بن عقیل را به سوی مردم کوفه فرستاد. اما چون عبیدالله بن زیاد به کوفه آمد عقیل و عدهای دیگر کشته شدند و چون این خبر به حسین رسید خواست که منصرف شده و برگردد، اما لشکر ظالم او را محاصره کردند سپس حسین از آنان خواست که یا وی را نزد پسر عمویش یزید بفرستند یا اینکه اجازه دهند از مسیری که آمده باز گردد و یا اینکه وی را به یکی از شهرهای مرزی بفرستند. اما آنان از اجابت این پیشنهادها امتناع کردند و پس از آن واقعه قتل پیش آمد و او مظلومانه به شهادت رسید تا این خبر به یزید رسید بر آن ناراحت شد و در خانهاش گریه کرد و اهل بیتش را اسیر نکرد بلکه آنها را گرامی داشت و اجازه داد به شهرشان برگردند.»
او در محل دیگری از همان کتاب، وقاحت را به نهایت رسانده و قیام امام حسین (علیهالسّلام) را قیامی بینتیجه و بلکه آنرا باعث ازدیاد شرور و فتنه بین مسلمین میداند و میگوید:
«ولم یکن فی الخروج لا مصلحة دین ولا مصلحة دنیا بل تمکن اولئک الظلمة الطغاة من سبط رسول الله صلی الله علیه وسلم حتی قتلوه مظلوما شهیدا وکان فی خروجه وقتله من الفسادما لم یکن حصل لو قعد فی بلده فان ما قصده من تحصیل الخیر ودفع الشر لم یحصل منه شیء بل زاد الشر بخروجه وقتله ونقصالخیر بذلک وصار ذلک سببا لشر عظیم وکان قتل الحسین مما اوجب الفتن کما کان قتل عثمان مما اوجب الفتن؛
[۴]
در قیام حسین (علیهالسّلام) نه مصلحت دین بود و نه مصلحت دنیا بلکه این باعث شد آن قوم ظالم بر ایشان مسلط شوند و ایشان را مظلومانه به شهادت برسانند. فسادی که در قیام و قتل ایشان بود در صورت عدم قیام و ماندن در مدینه حاصل نمیشد همانا آنچه او از بدست آوردن خیر و دفع شر قصد کرده بود چیزی بدست نیاورد بلکه شر با خروج ایشان بیشتر شد و خیر کمتر شد و این قیام سبب شر بزرگتری شد قتل حسین مانند قتل عثمان موجب فتنه بین مسلمین شد.»
پاسخ به شبهه
قبل از هر چیز شایسته است تا به صورت خلاصه و در شش فصل مجزا شخصیت یزید و جوانبی از زندگی او را از نگاه تاریخ مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم، تا به خوبی شخصیت او برای جویندگان حقیقت آشکار گردیده و در پرتو آن، سؤال و شبهات مربوط به این بحث نیز پاسخ داده شود.
دورنمایی از فصول شش گانه این بحث:
فصل اوّل: یزید کیست؟
فصل دوّم: کارنامه اخلاقی ـ اعتقادی یزید بن معاویه.
فصل سوّم: کارنامه سیاسی یزید.
فصل چهارم: سیمای یزید در قرآن و حدیث و لعن و تکفیر او.
فصل پنجم: امام حسین (علیهالسّلام) در قرآن و حدیث نبوی.
فصل ششم: قاتل امام حسین (علیهالسّلام) کیست؟! !
زندگینامه
در فصل اول به زندگینامه یزید پرداخته میشود:
← نسب یزید
شناسنامه و نسب یزید این چنین است: او فرزند معاویة بن صخر، ابوسفیان بن حرب بن امیّة بن عبد شمس است.
مادرش: میسون بنت بَحدل بن دُلجة بن قُناعة بن عدی بن زهیر بن حارثة بن جَناب.
سال تولد: در سال ۲۶ یا ۲۷ هـ ق. متولّد شده است.
سال و روز و ماه وفات: در ۱۴ ماه ربیع الاوّل سال ۶۴ در یکی از روستاهای دمشق به نام «حوارین» از دنیا رفت.
← شرایط و محیط تربیتی یزید
انتساب به دستگاه خلافت و حضور در دربار شاهانه معاویه و آماده بودن همه ابزارهای لازم برای عیش و نوش و خوشگذرانی زمینه را برای یزید از هر جهت فراهم کرده بود تا از ادب اسلامی و تربیت قرآنی فاصله بگیرد و حتّی حرمت حریم قانون خدا را در هم بشکند و دست به می و شراب و قمار و دیگر ناشایستها بزند.
← شیوه به قدرت رسیدن یزید
یزید با تعیین خلیفه سابق، یعنی پدرش معاویه، و بدون دخالت مردم و رای و مشورت آنان به حکومت رسید.
حال آیا آنگونه که اهل سنّت میگویند یزید واقعاً با رای و مشورت و رضایت مردم، یا لااقل یک یا دو نفر از صحابه به خلافت رسید؟
تاریخ در این زمینه پاسخ میدهد:
وی با مصلحتسنجی و علاقه پدر بر تخت سلطنت نشست، زیرا قدرت به دست آمده پس از او باید در اختیار فرزندان امیّه قرار میگرفت.
نویسنده کتاب تاریخ دمشق میگوید:
«بویع له بالخلافة بعد ابیه بعهد منه؛[۵]
خلافت و ولایتعهدی یزید توسّط معاویه شکل گرفت.»
و به نقل از زبیر بن بکّار مینویسد:
«بایع له معاویة من بعده، وکان اوّل من جعل ولیّ عهد فی صحّته، وکان معاویة یقول: لولا هوائی فی یزید لابصرت قصدی؛[۶]
معاویه در حیاتش بر جانشینی و خلافت فرزندش یزید از مردم بیعت گرفت، و این اوّلین قرارداد ولیعهدی در اسلام بود، و معاویه میگفت: اگر علاقه من به یزید نبود نظرم را تغییر میدادم.»
آنان که میگفتند: امر جانشینی پیامبر به مردم واگذار شده است و با افتخار آن را دمکراسی اسلامی و مظهر تقدّم مسلمانان بر اروپائیان در تشکیل حکومت مردمی میدانستند، باید جواب بدهند که مگر فاصله زمانی معاویه و یزید با صدر اسلام و دوران زندگی پیامبر اسلام چقدر است، که با این سرعت همه چیز حتّی شیوه انتخاب خلیفه فراموش میشود؟
← روش زمامداری یزید
ادامه روش پدر، یعنی با زور و قتل و تبعید و اختناق.
اگر چه این موضوع به قدری واضح است که نیاز به ذکر شاهد تاریخی نیست؛ اما در ادامه مطالب، شواهد متعددی خواهد آمد.
اشعار کفرآمیز یزید آغاز رسوایی
اسیران اهل بیت(ع) را وارد دمشق کردند و در محل مخصوص اسکان اسیران جای دادند. یزید، مجلسی ترتیب داد، بزرگان شام را دعوت کرد و خود با نخوت تمام بر تخت نشست و در حالی که سر مقدس امام حسین(ع) در مقابلش بود، اسرا را به حضور طلبید.
یزید از سر کبر و غرور، دشمنی دیرینه خود به خاندان پیامبر(ص) و اسلام و قرآن را یکجا آشکار کرد و اشعاری را به زبان آورد که نشانه کفر و بی اعتقادی او به اسلام بود. «ای کاش بزرگان قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند. می بودند و می دیدند که ... ما بزرگان بنی هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شکست به دست آوردیم. هاشم «پیامبر(ص)» با حکومت بازی کرد والا نه خبری از آسمان داشت و نه وحی بر او نازل شده بود و من از نسل خندف (قبیله مادری اش که بدنام بودند) نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.»
آنگاه که یزید اشعار کفرآمیز خود را پایان داد، زینب کبرا(س) چون شیری خشمگین از جا برخاست و در جواب بلندپروازی و گردن کشی یزید، آیه شریفه ای از قرآن را تلاوت کرد. گزینش این آیه حاکی از حضور ذهن، آرامش خاطر و تسلط کامل او بر قرآن است.
«کافران خیال نکنند آنچه ما برای آنها پیش می آوریم و آنها را مهلت می دهیم. به نفع آنان و به خیر و سعادت آنها است. نه، بلکه این مهلت برای این است که بر گناهان خود بیفزایند و برای آنها عذاب خوارکننده در پیش است.»
حضرت زینب(س) با بیان این آیه در واقع به ادامه مبارزه و استمرار قیام عاشورا اشاره کرد و طولانی شدن ستم و بقای ظالمان را نوعی عذاب برای آنان دانست و با کنایه به او فهماند که سرانجام آنها دوزخ خواهد بود و باید منتظر عذاب الهی باشند.
منابع
۱. اسماعیل بن عمر ابنکثیر، البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۵۴- ۲۵۵.
۲. احمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی ابو العباس، الوفاة:۷۲۸، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۴۷۲، دار النشر:مؤسسة قرطبة - ۱۴۰۶، الطبعة:الاولی، تحقیق:د. محمد رشاد سالم
۳. احمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی ابو العباس، الوفاة:۷۲۸، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۵۵۷، دار النشر:مؤسسة قرطبة - ۱۴۰۶، الطبعة:الاولی، تحقیق:د. محمد رشاد سالم
۴. احمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی ابو العباس الوفاة:۷۲۸، منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۵۳۰.
۵.علی بن حسن بن هبةالله شافعی دمشقی، تاریخ مدینة دمشق، ج۶۵، ص۳۹۴.
۶. علی بن حسن بن هبةالله شافعی دمشقی، تاریخ مدینة دمشق، ج۶۵، ص۳۹۵.
سوال سوم:
حضرت زینب (س) در برابر اشعار کفر آمیز یزید چه کرد؟