0

روشهای تربیت‏ در نهج البلاغه: روش عبرت گیری

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

روشهای تربیت‏ در نهج البلاغه: روش عبرت گیری

 

عبرت گرفتتن یعنی کسی که با دیدن اموری به نتایج عقلی در جهت خیر و اصلاح می رسد، و از ظواهر حوادث به ورای آنها سیر می کند و درس می گیرد، و با دیدن رویدادهای روزگار از بدی به خوبی و از زشتی به زیبایی گذر می کند و به عبرت دست می یابد. چنین است که امیر مؤمنان علی (علیه السلام) همگان را به عبرت گرفتن فرا خوانده و فرموده است:
«فَاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْغِيَرِ وَ انْتَفِعُوا بِالنُّذُر».(1)
پس، از آنچه مایه عبرت است پند گیرید، و از گردش روزگار عبرت پذیرید، و از بیم دهندگان سود برگیرید.

نقش عبرت در تربیت

روش عبرت راهی است در تربیت که آدمی را به سوی بصیرت رهنمون می شود، و زندگی بدون بصیرت توقف در تاریکیها و فرو افتادن در دامها و تکرار خطاهاست. انسانی که می آموزد عبرت بگیرد، از غفلت به بصیرت، و از غرور به شعور، و از هلاکت به سلامت سیر می کند و این گنجینه ای گرانبها در تربیت آدمی است. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در نقش این روش نیکوی تربیتی فرموده است:
«الإعتبارُ مُنذِرٌ ناصِحٌ».(2)
عبرت بیم دهنده ای خیرخواه است؛

هر انسانی به فطرت خود خواهان سلامت زندگی این جهان و سعادت زندگی آن جهان است، و روش عبرت در تربیت از ابزارهای مناسب تأمین این هدف اساسی است. سلامتی و سعادت جز در پرتو بصیرت و معرفت حاصل نمی شود و عبرت راهی نیکو بدین سمت است؛ به بیان امیر مؤمنان علی (علیه السلام):
«مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِم‏َ».(3)
هر که عبرت گرفت بینا گردید، و آن که بینا شد فهمید، و آن که فهمید دانش ورزید.

رشد و تعالی آدمی در پرتو معرفت و دانشی است برخاسته از بصیرت و بینایی؛ و عبرت از عوامل مهم در جهت فراهم کردن این رشد و تعالی است.
چنین عبرتی است که آدمی را از همراهی با شبهه و فرو رفتن در فتنه حفظ می کند. هر جا پای آدمی می لغزد، نشانی از شبهه و امور شبیه به حق، و فتنه و امور گمراه کننده وجود دارد و عبرت آموزی راهی است نیکو برای حفظ خود از این امور. امیر مؤمنان (علیه السلام) در نخستین خطبه حکومتی خود، مردمان را بدین امر توجه داد و فرمود:
«إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَات‏».(4)
کسی که عبرتها برایش کیفرها و سرانجامهای وخیم را که در پیش چشم اوست آشکار نماید، تقوا او را از سرنگون شدن در شبهه ها باز می دارد.

اگر انسان عبرت پذیر شود و بیاموزد که به حوادث روزگار و آنچه بر دیگران رفته است به دیده عبرت بنگرد، می تواند به بصیرتی راهگشا در زندگی دست یابد و بهترین زمینه را برای تربیت خود فراهم نماید؛ به بیان امام علی (علیه السلام):
«لَوِ اعْتَبَرْتَ بِمَا مَضَى لَحَفِظْتَ مَا بَقِيَ وَ انْتَفَعْتَ بِمَا وُعِظْتَ بِه‏».(5)
اگر از آنچه گذشته است عبرت گیری، آنچه را مانده است حفظ کنی، و از آنچه موعظه داده شده ای سود می بری.

امیر مؤمنان (علیه السلام) به حارث همدانی می آموزد که از روش عبرت در تربیت خویش به درستی بهره گیرد:
«وَ اعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْيَا مَا بَقِيَ مِنْهَا فَإِنَّ بَعْضَهَا يُشْبِهُ بَعْضاً وَ آخِرَهَا لَاحِقٌ بِأَوَّلِهَا‏».(6)
گذشته ی دنیا را برای مانده ی آن آینه عبرت شمار، چرا که برخی از آن به برخی دیگر ماند، و پایانش به آغاز آن می رسد.

مدرسه روزگار، مدرسه ای نیکو در تربیت آدمی است، اگر دیده ای عبرت گیر باشد؛ و انسان صرفا تماشاگر نباشد، بلکه عبور کننده از بدیها به خوبیها، و از تلخیها به شیرینیها باشد که این بهترین یاور آدمی در زندگی است.

راههای کسب عبرت

اگر انسان اهل عبرت گیری شود، در برابر خود عرصه های متنوعی را برای عبرت می یابد و زندگی و تحولات آن، و دنیا و دگرگونیهای آن، و گذشتگان و سرنوشت آنان را عین عبرت می بیند و از آن ره توشه می گیرد. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) صحنه های گوناگونی را در برابر ما تصویر می کند و ما را به کسب عبرت فرا می خواند، چنانکه داستان آفرینش و عصیان ابلیس را بیان می کند تا مردمان از آنچه بر ابلیس رفت عبرت گیرند و دست از ظاهر بینی و خود خواهی بکشند:
«فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَى اللهِ بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ كَلَّا مَا كَانَ اللهُ سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً إِنَّ حُكْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَيْنَ اللهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى الْعَالَمِين‏».(7)
پس، از آنچه خدا با شیطان کرد عبرت گیرید، که کردار دراز مدت او را باطل گرداند و کوشش فراوان او بی ثمر ماند. او شش هزار سال با پرستش خدا زیست از سالیان دنیا یا آخرت - دانسته نیست - اما با ساعتی که تکبر کرد خدایش از بهشت بیرون آورد. و پس از ابلیس چه کسی ایمن بود که خدا را چنان نافرمانی نکند؟ هرگز خدا انسانی را به بهشت در نیاورد، به کاری که به همان کار، فرشته ای را برون برد. فرمان خدا برای اهل آسمان و زمین یکی است، و هیچ یک از آفریدگان خدا در حلال شمردن چیزی که حرام دانسته، رخصتی نیست.

تاریخ آیینه ای است روشن و روشنگر تا آدمی در احوال گذشتگان و فراز و فرود آنان، خود را ببیند و خویشتن را بیابد و مراتب را دریابد و عبرت گیرد و به سوی کمال مطلق سیر نماید.
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) سرنوشت گذشتگان را در این جهت باز گو می کند تا راه کسب عبرت را بنمایاید:
«وَ اعْتَبِرُوا بِمَا قَدْ رَأَيْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَكُمْ قَدْ تَزَايَلَتْ أَوْصَالُهُمْ وَ زَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَ أَسْمَاعُهُمْ وَ ذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَ عِزُّهُمْ وَ انْقَطَعَ سُرُورُهُمْ وَ نَعِيمُهُم‏».(8)
عبرت گیرید بدانچه دیدید از آنان که پیش از شما بودند، که چگونه در خاک غنودند؛ اندامشان از هم گسیخت، دیده ها و گوشهایشان نابود شد، شرف و عزتشان رخت بربست، و شادمانی و تنعمشان تمام شد.

آیا اگر انسان این گونه بر احوال گذشتگان عبور نماید، به عبرت دست نمی یابد؟ و آیا باز هم دست تطاول می گشاید و گردنکشی می نماید؟
«فَاتَّعِظُوا عِبَادَ اللَّهِ بِالْعِبَرِ النَّوَافِعِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْآيِ السَّوَاطِعِ وَ ازْدَجِرُوا بِالنُّذُرِ الْبَوَالِغِ وَ انْتَفِعُوا بِالذِّكْرِ وَ الْمَوَاعِظِ فَكَأَنْ قَدْ عَلِقَتْكُمْ مَخَالِبُ الْمَنِيَّةِ وَ انْقَطَعَتْ مِنْكُمْ عَلَائِقُ الْأُمْنِيَّةِ وَ دَهِمَتْكُمْ مُفْظِعَاتُ الْأُمُور...».(9)
پس بندگان خدا! از عبرتهای سودمند پند گیرید، و از نشانه های آشکار عبرت گیرید. از آنچه شما را با بیانی رسا ترسانده اند، خود را باز دارید، و از یادآوریها و موعظتها سود بردارید، که گویی چنگالهای مرگ بر شما آویخته است، و رشته های آرزویتان را از هم گسیخته، و سختیهای واپسین دم زندگی به ناگاه بر سر شما رسیده... .

امام (علیه السلام) مردمان را به دقت کردن در امور عبرت انگیز فرا خوانده است، و انسان باید امور عبرت انگیز را از سه وجه مورد دقت قرار دهد؛ از وجه علل و اسباب، از نظر حقیقت عبرت و از باب نتیجه و ثمره آن. دقت کردن در احوال و آثار و سرنوشت گذشتگان و آنچه از قضای الهی بر آنان گذشته است زمینه عبرت گرفتن را فراهم می سازد. آن گاه انسان می تواند به سوی حقیقت عبرت رود که آن، بیمی است که در درون آدمی حاصل می شود که مبادا به سرنوشت پیشینیان گرفتار آید. و سپس نتیجه و ثمره عبرت به دست می آید که آن، دوری گزیدن از محرمات الهی و اجابت نمودن پروردگار و پیمودن راه صحیح در زندگی است.(10)
آیا اگر انسان به احوال و آثار و سرنوشت مستکبران تاریخ دقت نماید و علل و اسباب هلاکت و سرنگونی آنان را در نظر آورد، باز هم به راه آنان می رود؟
گردنکشان و خود کامگان پیشین کجا رفتند؟ آیا نباید از خفتن آنان در گورهای تنگ و تاریک عبرت گرفت؟ آیا در سرنوشت آنان که در دنیا بر خود می بالیدند و گردنفرازی و گردنکشی و خود کامگی می نمودند عبرتی نیست که چگونه هنگام مرگ چهره ها و پهلوهایشان بر خاک نهاده شد و آن عزت و بزرگی موهومشان به ذلت و خواری واقعی تبدیل شد؟
«فَاعْتَبِرُوا بِمَا أَصَابَ الْأُمَمَ الْمُسْتَكْبِرِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنْ بَأْسِ اللهِ وَ صَوْلَاتِهِ وَ وَقَائِعِهِ وَ مَثُلَاتِهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَثَاوِي خُدُودِهِمْ وَ مَصَارِعِ جُنُوبِهِمْ وَ اسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ لَوَاقِحِ الْكِبْرِ كَمَا تَسْتَعِيذُونَهُ مِنْ طَوَارِقِ الدَّهْر».(11)
پس عبرت گیرید از آنچه به مستکبران پیش از شما رسیده، از عذاب خدا و سختگیریهای او و خواری و کیفرهای او؛ و عبرت گیرید از تیره خاکی که رخساره هایشان بر آن نهاده است، و زمینهای نمناک که پهلوهایشان بر آن افتاده است؛ و به خدا پناه برید از کبر که در سینه ها زاید، چنانکه بدو پناه می برید از بلاهای روزگار که پیش آید.

سیر در نیک و بد احوال گذشتگان و دریافتن عوامل خوشبختی و بدبختی پیشینیان و فهم اسباب عزت و ذلت ایشان، راهی است نیکو برای تربیت مردمان، چنانکه امیر مؤمنان (علیه السلام) بدین راه توجه داده و فرموده است:
«وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَكُمْ مِنَ الْمَثُلَاتِ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَ ذَمِيمِ الْأَعْمَالِ فَتَذَكَّرُوا فِي الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَكُونُوا أَمْثَالَهُمْ ... فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَيْهِ فِي آخِرِ أُمُورِهِمْ حِينَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ وَ تَشَتَّتَتِ الْأُلْفَةُ وَ اخْتَلَفَتِ الْكَلِمَةُ وَ الْأَفْئِدَةُ وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِينَ وَ تَفَرَّقُوا مُتَحَارِبِينَ وَ قَدْ خَلَعَ اللهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ كَرَامَتِهِ وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ وَ بَقِيَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِيكُمْ عِبَراً لِلْمُعْتَبِرِين‏».(12)
بپرهیزید از آنچه فرود آمد بر امتهای پیشین، از کیفرهایی که دیدند بر کردارهای ناشایست و رفتارها که کردند و نبایست. پس نیک و بد احوالشان را به یاد آرید و خود را از همانند شدن به آنان بر حذر دارید. .... پس بنگرید که پایان کارشان به کجا کشید، چون میانشان جدایی افتاد، و الفت به پراکندگی انجامید، سخنها و دلهایشان گونه گون گردید. از هم جدا شدند، و به حزبها گراییدند، و خدا لباس کرامت خود را از تنشان برون آورد، و نعمت فراخ خویش را از دستشان به در کرد، و داستان آنان میان شما ماند، و آن را برای پند گیرنده عبرت گرداند.

دقت در علل عظمت و انحطاط جوامع و دلایل ظهور و سقوط تمدنها و عوامل عزت و ذلت دولتها و راه نیکبختی و بدبختی امتها مدرسه ای نیکو در عبرت آموزی و راهیابی و کامیابی است. اگر از این امور کسب عبرت شود بسیاری از اشتباهات تکرار نمی شود. اگر به فرجام گردنکشان و گردنفرازان، و ستمگران و خود کامگان تاریخ از سر عبرت گیری توجه شود، زمینه ای نیکو برای اصلاح امور فراهم می گردد، که از آنان جز داستانشان چیزی نمانده است و آن هم عبرتی است برای پند گیرنده. امیر مؤمنان ما را بدین حقیقت یاد آور شده و فرموده است:
«إِنَّ لَكُمْ فِي الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً أَيْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ أَيْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ أَيْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِينَ قَتَلُوا النَّبِيِّينَ وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَحْيَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِينَ أَيْنَ الَّذِينَ سَارُوا بِالْجُيُوشِ وَ هَزَمُوا بِالْأُلُوفِ وَ عَسْكَرُوا الْعَسَاكِرَ وَ مَدَّنُوا الْمَدَائِن‏».(13)
همانا در روزگاران گذشته برای شما عبرتی است. کجایند عمالقه(14) و فرزندان عمالقه؟ کجایند فراعنه و فرزندان فراعنه؟ کجایند مردمانی که در شهرهای رَسّ (15) بودند؟ آنان که پیامبران را کشتند، و سنت فرستادگان خدا را میراندند، و سیرت جباران را زنده کردند؟ کجایند آنان که با سپاهیان به راه افتادند و هزاران تن را شکست دادند؟ آنان که سپاهها به راه انداختند و شهرها ساختند.

جباران از آن همه حرمت شکنی و خودکامگی چه بهره بردند و برای خود چه توشه ای اندوختند؟ چرا نباید درس آموخت و عبرت گرفت؟
دنیا سرای عبرت است و کسانی می توانند در آزمونهای آن سرافزار بیرون آیند و توشه جاودان بر گیرند که همه امور دنیا را به دیده عبرت ببینند. تحولات و تطورات دنیا، سختیها و راحتیها، آمدنها و رفتنها، فراز و فرودها، همه و همه مایه کسب عبرت است.

اهل عبرت

عبرت بسیار است و راههای کسب آن فراوان، اما کجایند آنان که دیده عبرت بین بگشایند و به درستی بهره گیرند؟
«مَا أکثرَ العِبَرَ وَ أقَلَّ الإعتِبارَ».(16)
عبرتها چه بسیار است و عبرت گرفتن چه اندک!

تا انسان از دلبستگی به دنیا بیرون نشود و دریچه دل خود را به روی حقیقت هستی نگشاید و خواهان عبرت پذیری نشود، عبرتها می آید و می رود و انسان فقط به تماشاگری می نشیند. خداوند امکانات عبرت پذیری را به آدمی داده است ولی انسان خود باید بخواهد تا عبرت گیری حاصل آید.
«... ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حَافِظاً وَ لِسَاناً لَافِظاً وَ بَصَراً لَاحِظاً لِيَفْهَمَ مُعْتَبِراً وَ يُقَصِّرَ مُزْدَجِراً».(17)
سپس انسان را قلبی داد فراگیر، و زبانی در خور تعبیر، و دیده ای نگرنده و بصیر تا دریابد و عبرت آموزد و راه نافرمانی پیش نگیرد.

اگر انسان دیده بگشاید و در ظواهر امور توقف ننماید و در آنچه مایه عبرت است دقت کند، می تواند اهل عبرت شود. امیر مؤمنان (علیه السلام) درباره اهل عبرت فرموده است:
«وَ إِنِّي أُحَذِّرُكُمْ وَ نَفْسِي هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ فَلْيَنْتَفِعِ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً يَتَجَنَّبُ فِيهِ الصَّرْعَةَ فِي الْمَهَاوِي وَ الضَّلَالَ فِي الْمَغَاوِي‏».(18)
من از این غفلت نگرانم و شما و خود را از آن می ترسانم. هر کسی باید از کار خود سود ببرد، که بینا کسی است که شنید، و اندیشید، و دید، و به دل بینا گردید، و از آنچه مایه عبرت است سود گزید؛ سپس راهی روشن را سپری کرد، و از افتادن در پرتگاهها و گم شدن در کوره راهها دوری کرد.

و نیز فرموده است:
«رَحِمَ اللهُ امْرَأً تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَر».(19)
خدا رحمت کند انسانی را که بیندیشد و عبرت گیرد، و عبرت گیرد و پذیرد.

البته انسانی می تواند اهل عبرت شود که خود را نفریبد و در مقام سخن و توصیف عبرتها توقف نکند، بلکه عبور کردن را به واقع صورت بخشد. امام علی (علیه السلام) در نکوهش مدعیان بی ریشه، و آرزومندان بی توشه، و سخنوران بد پیشه، که عبرت آموزی را نیز بازیچه می گیرند و هرگز اهل عبرت نمی شوند فرموده است:
«يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يَتَّعِظُ فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِل‏ٌّ».(20)
آنچه را مایه عبرت است وصف کند، ولی خود عبرت نگیرد؛ در پند دادن می کوشد، اما خود پند نمی گیرد؛ پس او به گفتار می نازد، و عمل و کردارش اندک است.

اگر انسان اهل عبرت شود، به همه چیز با دیده عبرت می نگرید و این از جلمه بهترین زمینه ها در تربیت مطلوب آدمی است.
«إِنَّمَا يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الِاعْتِبَار».(21)
همانا انسان با ایمان به جهان به دیده عبرت می نگرد.
__________________________
پی نوشت:
1) نهج البلاغه، خطبه 157.
2) محمد بن علی بن عثمان الکراجکی، کنزالفوائد، تحقیق عبد الله نعمة، دار الاضواء، بیروت، 1405ق. ج 2، ص 83؛ محمد باقر المجلسی، بحار الانوار الجامعة لعلوم الائمة الاطهار، الطبعة الثالثة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق. ج 78، ص 92.
3) نهج البلاغه، حکمت 208.
4) نهج البلاغه، کلام 16.
5) نهج البلاغه، نامه 49.
6) نهج البلاغه، نامه 69.
7) نهج البلاغه، خطبه 192.
8) نهج البلاغه، خطبه 161.
9) نهج البلاغه، خطبه 85.
10) شرح نهج البلاغة ابن میثم، ج 2، صص 275 - 276.
11) نهج البلاغه، خطبه 192.
12) نهج البلاغه، خطبه 192.
13) نهج البلاغه، خطبه 182.
14) عمالقه قوم قدیم ساکن عربستان در منتهی الیه ادوم که غالبا با یهودیان در زمان شاعول و داوود در جنگ بودند و داوود آنان را نابود کرد. فرهنگ معین، ج 1، ص 1210.
15) اصحاب الرس که در قرآن کریم در سوره فرقان (آیه 38) و سوره ق (آیه 12) نامشان آمده است، قومی بودند که پس از قوم ثمود قدرت یافتند و خداوند پیامبرانی به سویشان گسیل داشت، ولی ایشان پیامبران خود را تکذیب کردند و خداوند هلاکشان ساخت. ن. ک: أمین الاسلام الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 170؛ تفسیر المیزان، ج 15، ص 218.
16) نهج البلاغه، حکمت 297.
17) نهج البلاغه، خطبه 83.
18) نهج البلاغه، خطبه 103.
19) نهج البلاغه، خطبه 103.
20) نهج البلاغه، حکمت 150.
21) نهج البلاغه، حکمت 367.

منبع: مشرب مهر، روشهای تربیت در نهج البلاغه‏، نویسنده: مصطفی دلشاد تهرانی‏

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

یک شنبه 3 شهریور 1398  11:35 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها