تا چند دهه پیش شیوه زندگی مبتنی بر دامپروری و کشاورزی سنتی به عنوان وجه قالب اقتصادی در کوهستان ها و کوهپایه های البرز ، تعیین کننده بافت اجتماعی و فرهنگی این مناطق بوده است .بر همین اساس عمومی ترین و کهن ترین ساز متداول کلیه مناطق کوهستانی البرز نی چوپانی هفت بند بوده است . این ساز که در هر ناحیه با نام اختصاصی خود خوانده می شود ، تقریبا در جنوب و شمال البرز از ساختمان واحدی برخوردار است و هنوز هم رابج ترین ساز این منطقه به شمار می آید .
غیر از نی چوپانی گروه قابل ملاحظه ای از سازهای بادی در جلگه ها و کوهپایه های البرز متداول است که هر یک کاربرد ویژه ای دارند. تعداد معدودی از سازهای زهی و زخمه ای نیز در برخی مناطق مورد استفاده قرار می گیرند که نسبت به سازهای گروه اول جدیدتر و طی دو یا سه دهه اخیر در اثر تعمیق روابط اجتماعی با دیگر اقوام و طوایف ایرانی و کوچ یا در آمیزی اقدام یاد شده با بومیان به این منطقه آورده شده اند.
از همین رو در داستانها ، نقل ها و اشعار شفاهی مردم ساکن در دو سوی البرز کمتر از این گونه سازها نامی به میان آمده است . بنابراین نمیتوان گمان داشت که برخی از سازهای زهی و زخمه ای در اثر کوچ و یا جابه جایی اقوام مختلف به این مناطق آورده شده و سپس بومی شده اند.در این میان به نظر می رسد ، تنبور متروک شده تالش که اخیرا نمونه هایی از آن مشاهده شده است شاید قدیمی ترین نوع ساز زخمه ای در سرار البرز قلمداد شود.
در عین حال ادوات و سازهای کوبه ای نیز از نظر تاریخ پیدایش و کاربرد در مناطق مختلف البرز از پیشینه های متفاوتی برخور دارند . باید متذکر شد که به جز مهاجرت و کوچ اقوام در این منطقه که موجبات عمومیت برخی از انواع سازهای ذهی – زخمه ای ، بادی و کوبه ای را فراهم ساختند ، تعزیه یا شبیه خوانی نیز در پیدایش و رواج تعدادی از سازها نقش بارزی داشته است . بنابراین تعزیه علاوه بر تحولاتی که در موسیقی مناطق مورد بحث ایجاد نمود موجب انتقال و عمومیت برخی از سازها در منطقه شد . این سازها که از نظر دسته بندی در گروه سازهای آیینی و مذهبی قرار دارند ، کرب ، سنج ، طبل و شیپور را شامل می شوند.
برگرفته از موسیقی نواحی شمال ایران خانم اعظم عسکری