قبله دعا از مراسم قدیمی مردم هرمزگان است كه تا به امروز همچنان زنده است. این مراسم برای مردم بومی جنبه مقدسی پیدا كرده است. در سالهایی كه باران به موقع نمیبارد و آب بركهها و چاهها كم میشود و دشتها و صحراها سبز نمیشوند، امام جماعت و پیشوای مذهبی شهر كه در عین حال مردی باتقوا و پرهیزگار است، مقدمات رفتن مردم به مصلا و اجرای مراسم قبله دعا را فراهم میسازد.
اولین گروهی كه فرمان امام جماعت را اجابت میكنند، كودكان هستند؛ به این ترتیب كه عده زیادی از كودكان برای خبر كردن مردم و دریافت پول و تنقلات، دستهدسته با هم در كوچهها و بازارها به راه میافتند و سرودها و شعرهای مربوط به باران را میخوانند. آنها به دو گروه تقسیم میشوند. یك گروه قسمتی از شعر را میخوانند و گروه دیگر، در جوابشان ایشاءاللّه یا انشاءاللّه میگویند :
موشكو ایشاءاللّه
گردن ریشكو ایشاءاللّه
خدا بارون هادیت ایشاءاللّه
به مسكنین هادیت ایشاءاللّه
به جوكارون هادیت ایشاءاللّه
انشاءاللّه بارون بده ایشاءاللّه
انشاءاللّه، انشاءاللّه ایشاءاللّه
و بار دیگر از ابتدا شروع و تكرار میكنند.
كودكان این اشعار را میخوانند و به درِ خانهها میروند و در میزنند و در همانجا همچنان به خواندن ادامه میدهند. صاحب خانه بیرون میآید و هدیهای به بچهها میدهد و اگر كودكی توی خانه باشد، همراه كودكان داخل كوچه راه میافتد و به در خانههای دیگر میروند. این كار تا مدتی از شب و گاهی تا دو روز ادامه مییابد.
با آمدن كودكان، به كوچهها و خیابانها، مردم میفهمند كه امام جماعت میخواهد به قبله دعا برود.
فردای آن روز، به دستور امام جماعت عدهای از مردان در شهر جار میزنند و به مردم خبر میدهند كه برای خوردن خوراك نذری به قبله دعا بیایند. عدهای از مردم، صبح زود، به محل قبله دعا میروند و محل را آب و جارو میزنند و جمعی دیگر، دیگهای بزرگ غذا را سر بار میگذارند و برای ظهر غذای مفصلی میپزند و در همان جا بین فقیران توزیع میكنند.
احسان غذا به فقیران و یتیمان و درماندگان تا دو روز طول میكشد و بعد به دستور امام جماعت، مردم شهر روزه باران میگیرند و در مسجدهای شهر جمع میشوند و قرآن میخوانند و روز چهارم پشت سر امام جماعت به سمت محل قبله دعا عزیمت میكنند. در روز استسقاء یا طلب باران، مردم به دستور پیشنماز روزه میگیرند؛ زیرا معتقدند همانطور كه پیامبر (ص) فرموده است، دعای روزهدار مستجاب میشود.
در روز اجرای مراسم، مردم روزهدار تدریجاً تا ساعت هشت صبح به محل قبله دعا وارد میشوند. همه مردم لباس سفید و تمیز میپوشند. دو ركعت نماز میخوانند و سپس امام دو خطبه میخواند و دعا میكند و در حالی كه اشك از چشمانش سرازیر شده است، به درگاه خدا استغاثه كرده و تقاضای باران میكند و مردم «آمین» میگویند.
بعد از خطبه، شش نفر از جوانان پانزده تا بیست ساله از جمعیت جدا میشوند و پیش میافتند و یك نفر از آنان شعر و دعای باران را میخواند و جوانان و مردم نیز جواب میدهند. قسمتی از شعر باران به این شرح است :
ای خداونــدا بــه مــا بــاران بــــده رحـم فرمـا تو، به ما باران بده
هــم بــه حــق مصطفــی ختمالرُسـُل هـم بـه حق مرتضی، باران بده
مــا ضعیفیــم و ذلیلیــم ای خــــــدا لطف فرما تو، به ما باران بده
مــا بـه درگــاه تــو روی آوردهایـــم كن اجابت این دعا، باران بده
مرد و زن، پیر و جوان، خرد و بزرگ منتظـر هستند به ما باران بده
ســال بگذشــت و نیامــد رحمتـــــی قحـط گشتـه خالقـا، باران بده
شیــر گشــت خشــك در پستانهــا چـون نبـارد از سماء باران بده
مــا گنــهكاریــم و از جــرم و گنـــاه عذر خواهیم، ای خدا باران بده
نــه زراعــت، نــه گیاهــی از زمیـن آمـــده بیـــرون خـدا باران بده
یــــا غیـــاثالمستغیـــن اسقنـــــا تــو كریمــی ای خـدا باران بده
هــم بــه جــاه حضــرت خیــرالانـام هـم بـه جـام مرتضی باران بده
بندگانــت عاجــزاننــد ای خــــــــدا لطـف و احسانی نمـا باران بده