داستانهای ائمه: امام مهدی (عج): حیرت و غیبت
در كمال الدين از اصبغ بن نباته نقل مي كند كه گفت: بحضور امير المؤمنين شرفياب شدم و او را متفكر يافتم و ديدم كه سر چوبى را بزمين مي زند. عرض كردم:يا امير المؤمنين مى بينم در فكر هستيد و سر چوب را بزمين مي زنيد. آيا باين زمين رغبت و نظرى داريد؟! فرمود: بخدا سوگند، نه بزمين و نه بدنيا يك روز رغبت پيدا نكرده ام، ولى در باره مولودى كه در پشت يازدهمى من است فكر مي كردم. او مهدى است كه زمين را پر از عدل مي كند چنان كه پر از ظلم و ستم باشد. او را غيبت و حيرتى است كه فرقه هائى بخاطر آن گمراه و گروهى هدايت مي يابند.
عرض كردم:يا امير المؤمنين! اينكه مي فرمائى پديد مى آيد؟ فرمود: آرى! (پديد مى آيد) همان طور كه خلق شده است.
تو از كجاها خبر دارى؟!
اى اصبغ! اينان برگزيدگان اين امت مي باشند كه خوبان عترت طاهره هستند.
عرض كردم: بعد چه مى شود؟
فرمود:آنچه خدا خواهد مي كند، چه ذات الهى را اراده ها و مقاصد و نهايات است.
منبع: مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - دوانى، على، تهران: 1378 ش،صص343-344.
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
جمعه 18 مرداد 1398 10:33 PM
تشکرات از این پست