0

زندگی اجتماعی امام باقر علیه السلام - بخش اول

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

زندگی اجتماعی امام باقر علیه السلام - بخش اول

به مناسبت شهادت حضرت امام محمدباقر علیه السلام
 
زندگی امام، آینه تمام نمای زندگی شرافتمندانه انسانهای موحد و متعالی است.یکی از بارزترین ویژگیهای امام جامعیت اوست.

مقدمه
زندگی امام، آینه تمام نمای زندگی شرافتمندانه انسانهای موحد و متعالی است.یکی از بارزترین ویژگیهای امام جامعیت اوست.
توجه به علم، او را از اخلاق و فضایل روحی غافل نمی ‏سازد و روی آوری به معنویات و عبادت و بندگی، وی را از پرداختن به زندگی مادی و روابط اجتماعی و اصلاح جامعه باز نمی ‏دارد .در حالی که انسانهای معمولی، در بیشتر زمینه ‏ها گرفتار افراط و تفریط می ‏شوند، اگر به زهد و عبادت بپردازند، به عزلت و گوشه‏ نشینی کشیده می ‏شوند و اگر به کار و تلاش رو آورند، از انجام بایسته وظایف عبادی و معنوی، دور می ‏مانند!

کار و تلاش در اوج زهد و تقوا

انسانهای کم ظرفیت و کوته ‏اندیش، گمان می‏ کنند که لازمه زهد و تقوا، این است که خرقه ‏ای پشمینه بر دوش افکنده و زاویه خلوتی را انتخاب کنند و روی از خلق بگردانند تا به خدا نزدیک شوند!
اینان گمان می‏ کنند که تلاش برای تأمین معاش و کسب روزی، مخالف زهد و توکل است، و وظیفه انسان فقط ذکر گفتن و پرداختن به نماز و روزه می‏ باشد و روزی از هر جا که باشد می ‏رسد ! ولی برنامه امامان (علیهم السّلام)، و از جمله امام باقر (علیه السّلام) غیر از این بوده است.آنان، در اوج زهد و تقوا و در نهایت عبادت و بندگی خدا، اهل کار و تلاش بوده ‏اند، و از این که دیگران روزی آنها را تأمین کنند و خرج زندگی ایشان را بپردازند، بشدت بیزار بوده ‏اند.
محمد بن منکدر یکی از زهاد معروف عصر امام باقر (علیه السّلام) است که همانند طاووس یمانی و ابراهیم بن ادهم و عده ‏ای دیگر، دارای گرایشهای صوفیانه بوده است.او خود نقل می‏ کند:
در یکی از روزهای گرم تابستان، از مدینه به سمت یکی از نواحی آن، خارج شدم، ناگاه در آن هوای گرم، محمد بن علی (علیه السّلام) را ملاقات کردم که با بدنی فربه و با کمک دو نفر از خدمتکارانش مشغول کار و رسیدگی به امور زندگی است.با خود گفتم: بزرگی از بزرگان قریش، در چنین ساعت گرم و طاقت فرسا و با چنین وضعیت جسمی، به فکر دنیا است! به خدا سوگند، باید پیش رفته و او را موعظه کنم.
به آن حضرت نزدیک شدم و سلام کردم.
او نفس زنان و عرق ریزان، سلامم را پاسخ گفت.
فرصت را غنیمت شمرده، به او گفتم:
خداوند، کارهایت را سامان دهد! چرا بزرگی چون شما در چنین شرایطی به فکر دنیا و طلب مال باشد! براستی اگر مرگ در چنین حالتی به سراغ شما بیاید، چه خواهید کرد!
امام باقر (علیه السّلام)، دست از دست خدمتکاران برگرفت و ایستاد و فرمود:
به خدا سوگند، اگر در چنین حالتی مرگ به سراغم آید، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است.این تلاش من خود اطاعت از خداست، زیرا با همین کارهاست که خود را از تو و دیگر مردم بی‏ نیاز می ‏سازم (تا دست حاجت و تمنا به کسی دراز نکنم) .
من زمانی از خدا بیمناک هستم که هنگام معصیت و نافرمانی خدا، مرگم فرا رسد!
محمد بن منکدر می ‏گوید:
پس از شنیدن این سخنان، به آن حضرت عرض کردم: خدای رحمتت کند، من ‏می‏ خواستم شما را موعظه کنم، اما شما مرا راهنمایی کردید. (۱)

حضور سازنده و مؤثر در جامعه

امام باقر (علیه السّلام) با این که توجه به استغنای نفس و لزوم تلاش برای کسب معاش داشت و عملا در این راستا گام می ‏نهاد، اما هرگز زندگی خود را وقف تأمین معاش نکرده بود، بلکه همت اصلی آن حضرت، حضور سازنده و مؤثر در جامعه بود.
این درست است که نباید برای تأمین زندگی، سربار دیگران بود، ولی این نکته را نیز باید در نظر داشت که هدف اصلی و عالی زندگی، دستیابی به رفاه، و ثروت نیست و نباید در طریق تلاشهای دنیوی، از ارزشهای اصیل زندگی غافل بود.
امام باقر (علیه السّلام) در روزگار خود، بزرگترین تأثیر علمی و عملی را برای جامعه خویش داشت.
حضور در مجامع علمی و تأسیس جلسات فرهنگی، یکی از بهترین و ارزنده ‏ترین نوع حضور در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بوده و هست، زیرا هر گونه تکامل اجتماعی در ابعاد اخلاقی و معنوی و اقتصادی و...منوط به تکامل فکری و فرهنگی است.
برای تبیین نقش حیاتی امام باقر (علیه السّلام) در جامعه اسلامی، یاد همین نکته کافی است که:
جمع عالمان بر این عقیده اتفاق دارند که فقیه ‏ترین مردم در آغاز سلسله فقیهان شش نفرند و آن شش نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) بشمار می ‏آیند. (۲) و سخن حسن بن علی الوشاء (۳) که از معاصران امام رضا (علیه السّلام) می ‏باشد، خود گواهی روشن بر مدعای ماست که می ‏گوید: نهصد شیخ و بزرگ راوی حدیث را در مسجد کوفه مشغول تدریس یافتم که همگی از امام صادق (علیه السّلام) و امام باقر (علیه السّلام) نقل حدیث می ‏کردند. (۴)
محققان بر این عقیده ‏اند که امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) در حقیقت بنیانگذار دانشگاه اهل البیت هستند که حدود شش هزار رساله علمی از فارغ التحصیلان آن به ثبت رسیده است .
اصول اربعمائه همان رساله ‏های چهار صد گانه ‏ای است که در میان محدثان شیعه، به عنوان کتب اصول شناخته می ‏شود و از جمله آن شش هزار رساله به شمار می ‏آید، و چه بسا بیشتر محتویات کتب چهارگانه شیعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار) از همین رساله‏ های اربعمائه گرفته شده باشد. (۵)

مرجعیت و پاسخگویی به پرسشهای مردم

ابو بصیر می ‏گوید: امام باقر (علیه السّلام) در مسجد الحرام نشسته بود و گروه زیادی از دوستدارانش برگرد او حلقه زده بودند.در این هنگام طاووس یمانی به همراه گروهی به من نزدیک شد و پرسید: آن مردم در اطراف چه کسی حلقه زده ‏اند؟
گفتم: محمد بن علی بن الحسین (باقر العلوم علیه السلام) است که نشسته و مردم دور او گرد آمده ‏اند.
طاووس یمانی گفت: من نیز به او کار داشتم.آنگاه پیش رفت، سلام کرد و نشست و گفت: آیا اجازه می ‏دهید مطالبی را از شما بپرسم؟
امام باقر (علیه السّلام) فرمود: آری بپرس! (۶) طاووس یمانی سؤالهایش را مطرح کرد و امام (علیه السّلام) به او پاسخ بایسته را ارائه داد.ابو حمزه ثمالی نیز می ‏گوید: در مسجد رسول خدا نشسته بودم که مردی پیش آمد، سلام کرد و گفت: تو کیستی؟
به او گفتم: مردی از اهل کوفه‏ ام.چه می ‏خواهی و در جستجوی چه هستی؟
مرد گفت: آیا ابو جعفر، محمد بن علی (علیه السّلام) را می ‏شناسی؟
گفتم: بلی، به آن گرامی چه کار و حاجتی داری؟
گفت: چهل مسأله آماده کرده ‏ام تا از وی سؤال کنم و آن چه حق بود بپذیرم.
ابو حمزه می‏ گوید: از آن مرد پرسیدم، آیا تو فرق بین حق و باطل را می ‏دانی؟
مرد گفت: آری...
در این هنگام امام باقر (علیه السّلام) وارد شد در حالی که گروهی از اهل خراسان و مردم دیگر در اطراف وی بودند و مسایل حج را از آن حضرت می‏ پرسیدند.
آن مرد نیز نزدیک امام نشست و مطالب خود را با آن حضرت در میان گذاشت و جواب لازم را دریافت داشت. (۷)
این نمونه ‏ها و موارد دیگر، بروشنی می‏ نمایاند که امام باقر (علیه السّلام) چگونه مورد رجوع مردم بوده و به نیازهای مختلف آنان رسیدگی می‏ کرده است.

رسیدگی به محرومان

درباره امام باقر (علیه السّلام) گفته ‏اند: هرگز شنیده نشد که نیازمندی نیازش را به آن حضرت اظهار داشته و با پاسخ منفی، مواجه شده باشد.
امام باقر (علیه السّلام) همواره توصیه می‏ کرد که وقتی نیازمندان به شما رو می ‏آورند و یا شما می ‏خواهید آنان را صدا بزنید، بهترین نامها و عناوین را درباره آنان به کارگیرید (۸) و با عناوین و اوصاف زشت و بی ارزش و با بی احترامی با ایشان برخورد نکنید) .
امام صادق (علیه السّلام) می ‏فرماید: پدرم با این که از نظر امکانات مالی، نسبت به سایر خویشاوندان، در سطح پایین تری قرار داشت و مخارج زندگی وی، سنگین تر از بقیه بود، هر جمعه به نیازمندان انفاق می ‏کرد و می ‏فرمود: انفاق در روز جمعه، دارای ارجی فزون تر است، چنان که روز جمعه، خود بر سایر روزها برتری دارد. (۹)
و نیز این سخن را هم امام صادق (علیه السّلام) فرموده است:
در یکی از روزها به حضور پدرم رسیدم در حالی که میان نیازمندان مدینه، هشت هزار دینار، تقسیم کرده و یازده برده را آزاد ساخته بود. (۱۰)

سخاوت و مروت نسبت به دوستان

عمرو بن دینار و عبد الله بن عبید می ‏گویند: ما هرگز به ملاقات امام باقر (علیه السّلام) نرفتیم، مگر این که به وسیله هدایا و پوشاک و امکانات مالی، از ما استقبال و پذیرایی کرده، می ‏فرمود : اینها را از قبل برای شما تدارک دیده بودم. (۱۱)
ظاهرا منظور امام از بیان جمله اخیر این بوده است که دوستان و میهمانانش احساس شرم و نگرانی نکنند و گمان نبرند که با دریافت آن هدایا و امکانات، بر زندگی شخصی امام باقر (علیه السّلام) کم و کاستی را تحمیل کرده ‏اند.سلمی یکی از خدمتکاران خانه امام باقر (علیه السّلام) است.او می‏ گوید:
برخی از دوستان و آشنایان امام باقر (علیه السّلام) به میهمانی آن حضرت می‏ آمدند و از نزد وی بیرون نمی‏ شدند، مگر این که بهترین غذاها را تناول کرده و چه بسا گاهی لباس و پول از آن گرامی دریافت می‏ کردند.
سلمی می‏ گوید: گاهی من با امام در این باره سخن می‏ گفتم که خرج خانواده شما، خود سنگین است و از نظر در آمد وضع متوسطی دارید (بهتر این است که در پذیرایی از دوستان و مهمانان با احتیاط بیشتری رفتار کنید!) اما امام می‏ فرمود: ای سلمی! نیکی دنیا، رسیدگی به برادران و دوستان و آشنایان است، و گاهی حضرت پانصد و تا هزار درهم هدیه می‏ داد . (۱۲)
اسود بن کثیر می‏ گوید: تهیدست شدم و دوستانم به من رسیدگی نکردند.نزد امام باقر (علیه السّلام) رفتم و از نیازمندی خود و جفای برادران شکوه کردم، آن حضرت فرمود:
بد برادری است آن برادری که به هنگام ثروت و توانمندی، حالت را بپرسد و تو را در نظر داشته باشد، ولی زمانی که تهیدست و نیازمند شدی، از تو ببرد و به سراغت نیاید! سپس امام به خدمتکارش دستور داد تا هفتصد درهم نزد من گذارد، و فرمود: این مقدار را خرج کن و هر گاه تمام شد و نیاز داشتی باز مرا از حال خود با خبر ساز. (۱۳)

شکیبایی و بردباری در روابط اجتماعی

شرط اصلی حضور سازنده و مفید در جامعه، برخورداری فرد از صبر و شکیبایی است.این ویژگی به عالی ترین شکل آن در زندگی امام باقر (علیه السّلام) مشهود است.
برای نمایاندن این ویژگی ارزشمند در زندگی آن حضرت نقل این حدیث کافی است که:
مردی غیر مسلمان (نصرانی) در یکی از روزها با امام باقر (علیه السّلام) روبرو شد.آن مرد به دلیلی نامشخص نسبت به آن حضرت، کینه داشت، از این رو دهان به بدگویی گشود و با تغییر اندکی در اسم امام باقر (علیه السّلام) گفت:
تو بقر (گاو) هستی!
امام بدون این که خشمناک شود و عکس العمل شدیدی نشان دهد، با آرامش خاصی فرمود: من باقرم .
مرد نصرانی که از سخن قبل به مقصود نرسیده بود و احساس می‏ کرد نتوانسته است امام را به خشم وادارد، گفت:
تو فرزند زنی آشپز هستی!
امام فرمود: این حرفه او بوده است (و ننگ و عاری برای او نخواهد بود)
مرد نصرانی، پا فراتر نهاد و با گستاخی هر چه تمامتر گفت:
تو فرزند زنی سیاه چرده و زنگی و...هستی!
امام (علیه السّلام) فرمود: اگر تو راست می ‏گویی و مادرم آن گونه که تو توصیف می ‏کنی بوده است، پس از خداوند می‏ خواهم او را بیامرزد، و اگر ادعاهای تو دروغ و بی اساس است، از خداوند می‏ خواهم که تو را بیامرزد!
در این لحظه، مرد نصرانی که شاهد حلم و بردباری اعجاب انگیز امام باقر (علیه السّلام) بود و مشاهده کرد که این شخصیت اصیل و پر نفوذ، علیرغم پایگاه عظیم اجتماعی و علمی خود که صدها شاگرد از درس او بهره می‏گیرند و در میان قریش و بنی هاشم از ارج و منزلت و حمایت برخوردار است، به جای عکس العمل منفی و مقابله به مثل در برابر بد زبانی های او، چون کوه صبر و شکیبایی، آرام و مطمئن ایستاده و با او سخن می‏ گوید، ناگهان در دادگاه وجدان خویش، خود را محکوم وشکست خورده یافت، و بی تأمل از گفته‏ های خود معذرت خواهی کرد و اسلام آورد . (۱۴)
ارزش و اهمیت این گونه شکیبایی و بردباری، چه بسا برای بسیاری از انسانها، نامفهوم باشد، ولی کسانی چون خواجه نصیرالدین طوسی که از یک سو افضل عالمان عصر خویش در علوم عقلی و نقلی شناخته شده، و از سوی دیگر منصب وزارت را در دستگاه حکومت به وی واگذار کرده‏ اند، در اوج موقعیت علمی و اجتماعی، به امام خویش اقتدا کرده و در مقابل بدگویان به صبری شگفت نایل می ‏شود.
شخصی به او خطاب می ‏کند: ای سگ، و ای سگ زاده!
اما او در پاسخ می‏ گوید، این سخن تو درست نیست، زیرا سگ بر چهار دست و پا راه می‏رود و من چنین نیستم، سگ چنگال دارد، شعور ندارد، نمی‏ اندیشد، ولی من چنین نیستم و... (۱۵)
براستی چنین شکیبایی و تحملی را جز در پیروان مکتب اهل بیت نمی ‏توان پیدا کرد.

صمیمیت و محبت با دوستان

یکی از دوستان امام باقر (علیه السّلام) به نام ابی عبیده می‏ گوید:
در سفر، رفیق و همراه، امام باقر (علیه السّلام) بودم.در طول سفر همیشه نخست من سوار بر مرکب می‏ شدم و سپس آن حضرت بر مرکب خویش سوار می ‏شد. (و این نهایت احترام و رعایت حرمت بود) .
زمانی که بر مرکب می‏ نشستیم و در کنار یکدیگر قرار می‏ گرفتیم، آن چنان با من گرم می ‏گرفت و از حالم جویا می ‏شد که گویی لحظاتی قبل در کنار هم نبوده ‏ایم ودوستی را پس از روزگار دوری جسته است.
به آن حضرت عرض کردم:
ای فرزند رسول خدا! شما در معاشرت و لطف و محبت به همراهان و رفیقان به گونه‏ ای رفتار می‏ کنید که از دیگران سراغ ندارم، و براستی اگر دیگران دست کم در اولین برخورد و مواجهه، چنین برخورد خوشی با دوستانشان داشته باشند، ارزنده و قابل تقدیر خواهد بود.
امام باقر (علیه السّلام) فرمود: آیا نمی‏ دانی که مصافحه (نهادن دست محبت در دست دوستان و مؤمنان) چه ارزشی دارد؟ مؤمنان هر گاه با یکدیگر مصافحه کنند و دست دوستی بفشارند، گناهانشان همانند برگهای درخت فرو می‏ ریزد و در منظر لطف خدایند تا از یکدیگر جدا شوند. (۱۶)

 

منبع: حوزه نت

---------------------------
پی نوشت:
۱ ـ رأیت الباقر (علیه السّلام) و هو متکی‏ء علی غلامین اسودین.فسلمت علیه فرد علی علی بهر و قد تصبب عرقا فقلت: اصلحک الله لوجاءک الموت و انت علی هذه الحال فی طلب الدنیا، فخلی الغلامین من یده و تساند و قال: لو جاءنی و انا فی طاعة من طاعات الله اکف بها نفسی عنک و عن الناس، و انما کنت اخاف الله لو جاءنی و انا علی معصیة من معاصی الله، فقلت: رحمک الله اردت ان اعظک فوعظتنی.ارشاد مفید ۲/۱۵۹، مناقب ۴/۲۰۱، کشف الغمة ۲/۳۳۰، الفصول المهمة ۲۱۳، بحار ۴۶/ .۲۸۷
۲ ـ المناقب ۲/۲۹۵، ائمتنا ۱/ .۳۵۱
۳ ـ حسن بن علی الوشا از شخصیتهای برجسته امامیه و از اصحاب امام رضا (علیه السّلام) می‏ باشد که نجاشی درباره او گفته است «کان من وجوه هذه الطائفة» و «کان عینا من عیون هذه الطائفة» .اعیان الشیعة ۵/ .۱۹۵
۴ ـ اعیان الشیعة ۵/ .۱۹۴
۵ ـ سیرة الائمة الاثنی عشر ۲/ .۲۰۲
۶ ـ کان ابو جعفر الباقر (علیه السّلام) جالسا فی الحرم و حوله عصابة من اولیائه، إذ اقبل طاووس الیمانی فی جماعة، فقال: من صاحب الحلقة؟ قیل: محمد بن علی...قال: ایاه اردت، فوقف علیه و سلم و جلس ثم قال: اتأذن لی فی السؤال؟ فقال الباقر (علیه السّلام) قد اذناک فسلم قال: ...بحار ۴۶/ .۳۵۵
۷ ـ عن ابی حمزة الثمالی قال: کنت جالسا فی مسجد رسول الله (ص) اذ اقبل رجل فسلم فقال من انت یا عبد الله...بحار ۴۶/ .۳۵۷
۸ ـ کان علیه السلام لا یسمع من داره یا سائل بورک فیک، و یا سائل خذ هذا، و کان علیه السلام یقول: سموهم باحسن اسمائهم.احقاق الحق ۱۲/ .۱۸۹
۹ ـ عن ابی عبد الله (علیه السّلام) : کان ابی اقل اهل بیته مالا و اعظمهم مؤونة و کان یتصدق کل جمعة بدینار و کان یقول الصدقة یوم الجمعة تضاعف کفضل یوم الجمعة علی غیره من الایام .بحار ۴۶/۲۹۵، الانوار البهیة ۱۲۲، اعیان الشیعة ۱/ .۶۵۳
۱۰ ـ روی عن ابی عبد الله (علیه السّلام) قال: دخلت علی ابی یوما و هو یتصدق علی فقراء اهل المدینة بثمانیة آلاف دینار، و اعتق اهل بیت بلغوا احد عشر مملوکا...بحار ۴۶/ .۳۰۲
۱۱ ـ قال عمرو بن دینار و عبد الله بن عبید بن عمیر، مالقینا ابا جعفر محمد بن علی (علیه السّلام) الا و حمل الینا النفقة و الصلة و الکسوة، و یقول: هذه معدة لکم قبل ان تلقونی.بحار ۴۶/۲۸۷، کشف الغمة ۲/ .۳۳۴
۱۲ ـ قالت سلمی ـ مولاة ابی جعفر (علیه السّلام) ـ کان یدخل علیه اصحابه، فلا یخرجون من عنده حتی یطعمهم الطعام الطیب، و یکسوهم الثیاب الحسنة، و یهب لهم الدنانیر، فاقول له فی ذلک لیقل منه فیقول: یا سلمی ما حسنة الدنیا الا صلة الاخوان و المعارف و کان یصل بالخمسمأة ...الفصول المهمة .۱۹۷
۱۳ ـ و قال الاسود بن کثیر: شکوت الی ابی جعفر (علیه السّلام) الحاجة و جفاء الاخوان فقال: بئس الأخ أخ یرعاک غنیا و یقطعک فقیرا ثم امر غلامه فاخرج کیسا فیه سبعمأة درهم فقال: استنفق هذا فاذا فرغت فأعلمنی.ارشاد ۲/۱۴۶، روضة الواعظین ۱/۲۰۴، کشف الغمة ۲/۳۲۱، الفصول المهمة ۲۱۵، نور الابصار ۵۰، الانوار البهیة .۱۲۲
۱۴ ـ قال له نصرانی: انت بقر؟ قال: انا باقر، قال: انت ابن الطباخة؟ قال: ذاک حرفتها، قال: انت ابن السود الزنجیة البذیة، قال: ان کنت صدقت غفر الله لها، و ان کنت کذبت غفر الله لک، قال: فاسلم النصرانی.مناقب ابن شهر آشوب ۴/۲۰۷، بحار ۴۶/۲۸۹، نور الابصار، مازندرانی ۵۱، اعیان الشیعة ۱/ .۶۵۳
۱۵ ـ ر ک: الانوار البهیة .۱۲۳
۱۶ ـ عن ابی عبیدة قال: کنت زمیل ابی جعفر (علیه السّلام) و کنت ابدا بالرکوب ثم یرکب هو، فاذا استوینا سلم و ساءل مساءلة رجل لا عهد له بصاحبه و صافح، قال: و کان اذا نزل نزل قبلی فاذا استویت انا و هو علی الأرض سلم و ساءل مساءلة من لا عهد له بصاحبه، فقلت: یا ابن رسول الله انک لتفعل شیئا ما یفعله من قبلنا، و ان فعل مرة لکثیر، فقال: اما علمت ما فی المصافحة، ان المؤمنین یلتقیان فیصافح احدهما صاحبه فما تزال الذنوب تتحات عنهما کما یتحات الورق عن الشجر و الله ینظر الیهما حتی یفترقان.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

جمعه 18 مرداد 1398  12:39 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها