تا شهدا: اگر در خط مقدم و زیر آتش سنگین توپ و گلوله خبرنگاران حضور نداشتند و گزارشهای خبریشان را به پشت جبهه مخابره نمیکردند، بخش مهمی از رشادت و ایثارگری رزمندگان مغفول میماند. خبرنگاران که در شجاعت و دلیری کم از رزمندگان نداشتند، پا به پای آنها به مناطق عملیاتی میرفتند و با اخبار و گزارشهایشان مردم پشت جبهه را در جریان اتفاقات جبههها قرار میدادند.
شروع جنگ تحمیلی پای شهید غلامرضا رهبر را به جبهه باز کرد تا بعدها از او به عنوان مبدع شیوه خبرنگاری جنگ در ایران یاد شود. او به عنوان نماینده صداوسیما و هماهنگکننده اکیپهای خبری صداوسیما به مناطق جنگی اعزام میشد و بارها از اسکله الامیه و دلاوریهای رزمندگان اسلام تصاویر زیبایی تهیه میکرد که هنوز آن گزارشها به عنوان الگویی برای خبرنگاری جنگی به شمار میرود.
استعداد ذاتی رهبر در توصیف صحنههای جنگ و گزارش گرفتن در جبهه شکوفا شد. او با صدایی گیرا که تا عمق جان شنونده نفوذ میکرد، با شور و هیجانی خاص گزارشهایش را از دل مناطق عملیاتی برای مردم مخابره میکرد. همیشه در گزارشهایش آیهای از قرآن میخواند و مردم کیلومترها آن طرفتر پای رادیو مشتاق شنیدن صحبتهایش میشدند. در مورد تأثیرگذاری شهید رهبر همین بس که محسن رضایی در گفت وگویی گفته بود: تا خبری توسط غلامرضا رهبر مخابره نمیشد، از صحت آن اطمینان پیدا نمیکردم. این جمله یعنی خبرنگار و رسانه به درستترین شکل ممکن وظیفه رسانهای خود را انجام میداد و به یک منبع مورد اعتماد برای مسئولان و مردم تبدیل میشد.
خبرنگارانی که با او در جبهه حضور داشتند، تأکید میکنند که شهید رهبر اصلاً خبر را روی کاغذ پیاده نمیکرد، فیالبداهه آن را در ذهنش تنظیم و مستقیم و زنده مقابل دوربین قرائت میکرد. چهره و صدای گیرایش نیز به دل مخاطب مینشست و این امر در کنار شجاعت و حضور فیزیکی او در رویدادها باعث میشد تا تولید خبر یا گزارش موفقی داشته باشد.
یکی از ماندگارترین گزارشهای شهید رهبر به فشار دشمن به شهر آبادان برمیگردد. در روزهایی که خانههای مردم زیر توپ و تانک بعثیها قرار داشت و آنها برای اشغال شهر هر روز فشارشان را بر شهر بیشتر میکردند، یک صدای گرم باعث دلگرمی همه بود. وقتی آبادانیها پیچ رادیویشان را میپیچاندند، صدای آشنای غلامرضا رهبر را میشنیدند که میگفت: «اینجا رادیو آبادان؛ صدای جمهوری اسلامی ایران» و با قدرت و آرامش، نام جمهوری اسلامی و شهر زیبای آبادان را به زبان میآورد و ادامه میداد: «هنا آبادان…» یعنی اینجا آبادان است و آبادان میماند. جملاتش را به زبان عربی هم میگفت تا بعثیها بشنوند و بدانند آبادان همیشه برایمان میماند. شهید رهبر به خوبی از نقش رسانه آگاه بود و قواعد کار خبرنگاری را میدانست. او از بار تکتک کلماتش آگاه بود و سعی میکرد جملاتش را طوری بیان کند تا بیشترین تأثیرگذاری را داشته باشد.
شهید رهبر حضور پررنگی در خط مقدم داشت. هنگامی که بحث انهدام سکوهای الامیه و البکر پیش آمد، شهید رهبر از حیطه کاری خودش که به نوعی میتوان گفت خوزستان بود، فاصله گرفت و با رزمندگان به خلیج فارس رفت و گزارش معروفی از انهدام این سکوها تهیه کرد و این گزارش بارها از صدا و سیما پخش شده است.
شهید رهبر در جریان عملیات بزرگ کربلای ۵ شهد شیرین شهادت را نوشید. او چندین بار در عملیاتهای مختلفی مجروح شده بود و همواره از آرزوی همیشگیاش که شهادت بود، پیش دوستانش صحبت کرده بود. بیژن نوباوه درباره شهادت این خبرنگار چنین میگوید: «یکی از زیباییهای شهید شدن غلامرضا رهبر این است که هیچ کس از آن اطلاعی ندارد؛ یعنی زمانی که وی زخمی میشود و او را در یک نفربر زرهی قرار میدهند، دیگر هیچکس نمیداند که چه بر سر پیکر او میآید. اصلاً در جابهجاییها مشخص نیست که او هدف قرار گرفته و آخرین تصاویری هم که از او موجود است، زخمی میشود و او را روی نفربر زرهی قرار میدهند.»
سالها از آن زمان میگذرد، اما تا به امروز هیچ خبری از پیدا شدن پیکر مطهر شهید رهبر، همراهانش و دو خدمه آن نفربر نشده است. شاید تقدیر اینگونه باشد که همچنان باید منتظر ماند تا بلکه سرانجام خبری از آنها به دست آید./روزنامه جوان