ايران به مفاد قرار داد598 پايبند و به قرارداد احترام مي گذاشت و نمي خواست محافل جهاني ايران را ناقض آتش بس و ادامه دهنده جنگ خانمان سوز معرفي نمايد اما عراق كه قرار داد 1978 الجزاير را يكسوء ملغي اعلام و مطابق آن طولاني ترين جنگ قرن را آغاز و با هدف ساقط كردن نظام به ثروت هاي خدادادي و ذخایر و خاك ايران دست بیندازد و دشمني ديرينه اعراب عليه ايران را با شکست ايران به پايان برساند و خود نيز بعنوان رهبر جهان عرب معرفي و به ساير کشورهای عربي نيز دست يابد صدام با اين تصور ابلهانه با كمك مستقیم شرق و غرب با امکانات جنگي مخوف آنها وارد کارزار شد اما بعداز يك پيشروي در مناطق بي دفاع با سد آهنين جوانان و غيور مردان ارتش اسلام مواجه شد كه نه تنها نتوانست پيشروي كند بلکه هر روز شاهد شکست خفت بار عراقي ها و انسجام نيروهاي رزمي ايران براي تنبه متجاوز و تشكيل يك ارتش مقتدر با تجارب جنگي بسيار براي آينده شد.
عراق كه در طول جنگ به هيچ چيزي دست نیافته بود ودر حدود 65 هزار اسير اعم از خلبان و درجات مختلف بالا در ايران داشت مي توانست براي عراق در پاي میز مذاکره سنگین تمام شود در صورتی كه تعداد اسراي ايراني در عراق بيش از 12 هزار نفر نبود و از طرفي در پي پايان يافتن جنگ وجود منافقان خلق در عراق مضرّ و حتي براي ايران نيز قابل قبول نبود لذا صدام نقشه را كشيد كه در اثر سست شدن مسئله دفاع و جنگ رواني و نيز رها شدن از شرّ منافقان كه الحقّ خدمات بسيار زيادي در اثر خيانت به كشورشان براي صداميان انجام دادند و اينك ديگر به وجود آنها نيازي نبود و هم عراق براي توازن و برابري تعداد اسرا و دست يابي به خاك بيشتر ايران و در تنگنا قرار دادن ايران نا خواسته حمله گسترده ي بر مواضع ايران در تمام خطوط مرزي انجام داد و قطعنامه 598 را زير پا گذاشت و جنگ خونين ديگري را آغاز كرد.خبر حمله نا جوانمردانه عراق توسط تلفن گرام به هم جا اعلام شد دشمن در فرصت بدست آمده از هر سو وارد مواضع ايران و پيش روي به ايران را آغاز كرد حمله هاي هوائي شروع شد آتش تهيه توپ و تانک و خمپاره از هر سو باریدن گرفت.
دشمن نيروي دفاعي ايراني ها را چنان بي دفاع مي دانستند كه خود شان به صورت ستون زرهي سوار بر ستون بدون خط شکن و جلو دار به سمت ايران پيش روي مي کردند .
بايد دست و بازوی فرماندهان و مسئولين كه تجارب ارزنده در جنگ داشتند بوسید و بر نظرات و تجارب و نصایح آنان احترام گذاشت.نقش يک فرمانده و يک ستاد قوي كه نقش مشاور را دارند در ميدان جنگ برابر است با هزاران سرباز در رزم چون در اثر اشتباه عده ي بیشمار از افراد از بين مي روند و موجب از دست دادن مواضع مي شود درعوض در اثر يک تدبير بجا و خوب مي تواند ضمن شکست دشمن زبون از جان و مواضع خودي نگهداري كند .
ما بخواست خداوند فرماندهان شجاع و جوان و ستادی از بهترين متخصصان اطلاعات و عمليات داشتيم كه ضمن شرکت در تمامي عمليات سخت و خونين همواره كوچكترين زوایای منطقه و فعل و انفعالات بررسي مي شد و تدابیر لازم بموقع اتخاذ مي گرديد.
شب روز سوم بود كه خبر حمله نا جوانمردانه عراقي ها از هر سو بگوش رسيد و آنها ماهیت کثیف خودرا يكبار ديگر به همگان نشان دادند .و قراردادهای سازمان ملل را زير پا گذاشتند . ايران در پاسخ به اين عمل نا عادلانه محافل جهاني را در جريان امور گذاشت تا دنیا بداند كه ايران به قطعنامه هاي سازمان ملل احترام مي گذارد و هرگز از عهد و پیمان خود باز نمي گردد. با اين وجود دشمن فرصت طلب و طمع كار از تمامي خطوط ايران مي گذشتند به داخل خاك ايران سرازير مي شدند. رزمندگان مات و مبهوت مانده بودند كه اين چه حكايتي است ؟چرا عراق معاهده را نقض كرده ؟
تکلیف ما چه چيست ؟ اما دستور رده بالا همواره اين بود كه تيراندازي نكنيد تا جهانيان عراق را به عنوان نقض کننده قرارداد 598 محکوم نمايد .
بي شك منتظر ماندن و ياري جستن از بيگانگان اثبات حقانیت در دنياي جهانخواران جايي ندارد.زيرا جهان شاهد حمله عراق به ايران بود ولي هرگز اقدامي عليه متجاوز نکرده و نخواهند و تنها سود خود را در جنگ ها دنبال كردند .لذا ايران نمي بايست به آنها امیدوار مي شد .
سريعاً به خطوط مقدم و واحد هاي جلوئي دستورات آمادگي رزمي و دفاع از مواضع داده شد مهمات سريعا" با خودروهاي سبک به تمامي نقاط حساس انتقال داده شد نيروهاي احتياط به خط مقدم اعزام شدند صداي درگيري نيروهاي ايران و عراق از قسمت هاي پهلويي لشگر بگوش مي رسيد .
دشمن زبون سعي براين داشت از مواضع ماهم عبور كنند اما با پاسخ دندان شكن و درگيري خونين مانع پيشروي عراقي ها شده بوديم تنها دراين قسمت دشمن نتوانسته بود خط مارا بشكند زيرا نيروهاي ما آمادگي لازم را داشتند و ما انتظار چنين حركتي را از دشمن رذل داشتيم . تصميم ما انتقام سخت از مزدوران و درس عبرت براي متجاوزين بود همه رزمندگان تكاور خشمگين از اين ترفند موذيانه عراق انگشتان خود را بر ماشه هاي مسلسل خود مي سائيدند وضعيت غير قابل توصيف بود رگ غیرت اجازه ذلت به ما نمي داد . در گيري سخت تا سحرگاه ادامه داشت و دشمن هر لحظه مأيوس مي شد .
من در دیدگاه با دوربين تلسكوپي خط مقدم را نظارت مي كردم كه ديدم دشمن وارد کانالهای گروهان سوم ما شده تكاوران ما با سرنيزه ها جنگ تن به تن را شروع كرده بودند جنازه مزدوران در كانالها انباشته شده بود نيروهاي عراقي همگي مست بودند و خود را نمي شناختند مانند گله سرازير مي شدند.اما نيروهاي ما همچون پلنگان بيشه زار به صفوف دشمن حمله مي كردند.
به سمت راست لشگر نگاه كردم در سرازيري جاده كنار رودخانه كنگاووش يك ستون زرهي كه تعداد
بسياري از نيروهاي عراقي سوار بودند به سوي داخل خاك ايران در حال پيشروي بودند با بي سيم اين خبر را به فرمانده تيپ اطلاع دادم ايشان دستور دادند تعداد35 نفراز شکارچیان تانک كه براي شكار تانک ها آموزش ديده بودن با چند دستگاه خودرو با سرعت سرسام آور به بالاي تپه رسانديم و سربازان آرپي جي زن هر كدام در گوشه ي كمين كرده انتظار نزديك شدن تانك هاي عراقي و در نتيجه شكار تانک ها و بستن جاده را مي كشيديم. هر كس يك تانك را هدف گيري كرده بود. و مي خواستيم يك تيپ زرهي را در همان مكان ساقط كنيم زيرا شكل فيزيكي آن مكان طوري است كه عراقي ها سربالايي را با سرعت بسيار كم طي مي كردند و ما در محل سركوب و مشرف به ستون بود . و عراقي ها مغرور از پيروزي در مناطق ديگر انتظار كمين افتادن را نداشتند لذا آزادانه همانند اينكه به شهر خود مي روند بدون اعزام ديدور و جلو دار حركت مي كردند واين نقطه ضعف دشمن و برتري ما بود .
بي سيم هاي فرماندهي كه تعداد آنها به 12 دستگاه مي رسيد هر لحظه يك پيام خطرناك از يك واحد ي بگوش مي رسيد . بسيار نگران کننده بود .
فرماندهي لشگر با بي سيم به همه آنان پيام پايداري و استقامت و روحيه مي داد و رهنمود لازم را ارائه مي كرد. سرو صداي بي سيم ها غرش توپ ها و انفجار مهيب خمپاره ي سرگردان در هم آميخته بود .هر كس اسلحه و تجهزات خود را به همراه داشت تا بموقع با عراقي ها درگیر شوند.
تيم هاي شكار تانک مي خواستند آتش روي تانک ها شروع كنند با بي سيم اطلاع دادند در گيري را قطع كنيد به سوي تانک ها شليك نكنيد هر كس تيراندازي كند مجازات و دادگاه صحرائي مي شود . لذا با
خودروها به يگان برگرديد. با اين اوصاف حمله به تانک منتفی شد. با سرعت زياد محل را ترك نمودیم و
برابر دستور آنجا را ترك كرديم وبه پاسگاه فرماندهي تيپ رسيديم . و نيروهاي عراقي كه مست كرده بودند
بسوي خاك ايران پيشروي مي كردند . دسته موشك انداز 107 ميلي متري يگان ادوات همچنان مواضع خط
جلوئي آنجا كه عراقي ها و سربازان ايراني مشغول جنگ تن به تن بودند بي امان در هم مي كوبيد .
تقاضاي آتش هاي پشتيباني از يگان هاي در خط به اوج خود رسيده بود . نيروهاي پشتيباني نمي توانستند
تمامي جبهه را پوشش دهند صداي بي سيم ها امان مارا بريده بود نمي توانستيم چه كنيم يك لشگر
كماندوئي عراق از خط مقدم عبور مي كرد . بي شك با آن نيروي كم و كمبود مهمات كه چند روز پيش به
عقب كشيده شده بود تكاپوي مقاومت طولاني را نمي داد . از اتاق عمليات با قرار گاه لشگر تماس مي گرفتيم ارتباط قطع بود با يگان هاي همجوار تماس مي گرفتيم يا امكان نداشت و يا اينكه آنها هم وضعيت
مارا داشتند.هيچ كس حتي آبي هم نخورده بود اصلاً احساس گرسنگي هم نمي كرديم . ثانيه ها بتندي مي
گذشت و هر لحظه خبر تازه از ديدبانان و فرماندهان گروهانها به گوش مي رسيد . فرماندهي تيپ يكم خود
سر در گم بود نمي توانست چه تصميمي بگيرد آيا دستور ادامه ي درگيري و نابود نمودن نيروهاي متخاصم را دهد يا اينكه برابر دستورات صادره از مقاومت دست بكشد تا عراقي ها هرچه بيشتر خاك مان را اشغال كنند لحظه عجيبي بود .هركس چيزي مي گفت . يكي پيشنهاد جنگ چريكي در گروهاي كوچك در برزنگاهها را مي داد. ديگري دستورات رده بالا و عواقب مقاومت را گوشزد مي كرد .بعضي نيز از شدت ناراحتي و ديدن جنازه هاي سربريده همكاران تشويق به پايداري مي كردند.
در يك لحظه متخصصين مخابراتي با دستگاه هاي پيشرفته با قرار گاه عملياتي غرب تماس گرفتند آنها اعلام داشتند نيروهاي عراق از جاده هاي مختلف وارد خاك ايران شدند و تعداد زيادي از واحد هاي خودي به عقب كشيدند و يا در اثر مقاومت از هم پاشيده شدند . و در جواب فرمانده تيپ تكاور مبني بر تكليف ما چيست ؟ گفتند هرچه خود مي دانيد انجام دهيد ما بسيار متأسفيم كه نخواهيم توانست شما را همراهي كنيم چون ما در حال از بين بردن اسناد و مدارك تأسیسات قرارگاه از بيم بدست افتادن دشمن هستيم و سخن آخر اين بود موفق باشيد.
لحظه اي غم انگيز همه جا را فرا گرفت احساس كرديم روحيه خود را مي بازيم . با اين توصيفات ما هر گلي مي كاشتيم به سر خود مان بود .فرماندهان همگي عصباني و بي قرار بودند انها وجدانشان قبول نمي كرد.
فرزندان مردم كه مانند برادران و فرزندان شان بود در كانال هاي خط تنها بگذارند تا عراقي هاي مزدور سرشان راببرند. آنان كه مردانه قول مقاومت تا آخرين نفس را داده بودند. و شجاعانه تشنه و گرسنه و بدون مهمات و ابزار جنگي مناسب مي جنگيدند.با اين اوصاف همگي فرمانده تيپ را متقاد كرديم كه ما همان رزمندگان 8 سال جنگ هستيم و بار ها اين موارد را تجربه كرديم و چندين بار نيز دشمن را به عقب رانديم و درس عبرت فراموش نشدني به آنها داديم پس ما با افراد زير مجموعه خود در گير ي را به جنگ خونين تبديل خواهيم كرد تا وضعيت موجود مشخص شود . و فعلاً دست روي دست گذاشتن جز پيشروي دشمن و كشته شدن نيروهايمان چيزي به همراه نخواهد داشت.فرمانده تيپ در يك لحظه از برخاست با چشمان اشك آلود خود كه نشانه قدرداني و تشكر بود دست يك درجه دار دسته شناسائي را بوسيد و با سايرين روبوسي كرد و گفت من در اين مسئله مانده بودم شما ها قلب مرا روشن ساختيد و با سخنان برخاسته از روح شهامت و وجداني مرا در كار خود راسخ تر كرديد پس ماهم تا اطلاع ثانوي برابر وظيفه ذاتي نه برابر دستور در دسته هاي كوچك چريكي با هر چه از امكانات داريم دشمن را در جا زمين گير كرده و بعلت عدم آشنايي دشمن به منطقه خودي هر چه مي توانيم از آنها تلفات مي گيريم. و شما هم شاهد باشيد من با شما پيمان مقاومت و ايثار بسته ام و عواقب آن را هرچه باشد مي پذيرم .لذا سريعاً با همكاري يكديگر طرح ريزي كنيد و به مواضع خود برگرديد.
در هر واحد نظامي ارتش طرحهايي مانند ضد چريك، پدافنند عامل، پدافند غير عامل، پدافند ضد شيمايي، عمليات چريكي و غيره حتي در زمان صلح پيش بيني مي كنند تا در هنگام نياز سريعاً استفاده گردد بر اين اساس ما هم اين طرح ها را قبلاً نوشته و سازماندهي كرده بوديم فرماندهان را برابر طرح ها در روي ماكت منطقه توجيه و مسئوليت و مواضع هر كس مشخص شد آنها در عرض جند دقيقه خود را به افراد شان رساندند. گروهي در مواضع خود مي ماندند و گروهي نيز برابر طرح مي بايست مواضع خودرا ترك و به محل هاي جديد مي رفتند و عده اي نيز عقب روي مي كردند تا دشمن را به كمين گاه بکشانند ستون زرهی از داخل جاده دره اينك به زمينهاي باز رسيده بو د ودر اثر مقاومت هاي ضعيف اقدام به آرايش باز و پيشروي مي كردند .
بعلت كمبود مهمات هركس هرچه مي توانست جهت در گيري و دفاع از خود به خود مي بست . صداي سفير گلوله ها و تركش خمپاره ها امان نمي داد تانك هاي عراقي اقدام به شليك مستقيم مي كردند . جادهها ي نظامي ما بسيار نا امن شده بود حركت خودرويي نبود و هر چند دقيقه جنگنده هاي عراق اقدام به حمله هوايي و ايجاد روحيه به عراقي ها مي كردند. يگان هاي تك ور ما توانستند در اولين ساعت نبرد دشمن را زمين گير نمايند و تعداد بسياري از زره پوش ها و تانك هاي عراقي را شكار كنند دود از همه جا به هوا مي خواست عراقي ها هم كه اين مقاومت را از ما مي ديدند بسيار خشمگين شده با هرچه امكانات جنگي اجراي آتش مي كردند بعلت نبود امكانات پزشكي و خودرويي رزمندگان مجروح و شهيد ما در همانجا بجا مي ماندند چون عمليات چريكي بود جابجايي و تحرك لازمه رزم بود . درگيري فقط در مقابل لشگر 58 ذوالفقار ادامه داشت و ساير يگانهاي همجوار سمت راست و چپ يا در اثر فشار عراقي ها و يا در طبق دستور عقب نشيني مي كردند . دشمن مي خواست مارا دور بزند هلي كوپتر هاي توپ دار از ارتفاع بسيار بالا به سوي ما تيراندازي مي كرد و سعي داشتند نيروي هلي برن خود را در پشت نيروهاي ما پياده كنند اما شليك بي امان پدافند هوائي اجازه كار نمي داد.جنگي خونين و باور نكردني كه تا همانند آن در هيچ عملياتي نديده بوديم ادامه داشت جنگ تن به تن و سوراخ سوراخ كردن شكمها و بريده گلو ها و سرها نشان از اراده هر طرف براي برتري داشت.يگان ها با بيسيم در خواست مهمات مي كردند و گروهان ادوات با هر امكانات موجود نيازمندي آنها برطرف مي كرد . نيروها تشنه بودند عده ي را مامور رساندن آب در دبه هاي 20 ليتري كرديم . آب هم در اثر حمله عراقي ها بما نرسيده بود و اوضاع وخيم تر مي شد.
در سنگر ديدباني با مسئولين عمليات و بي سيم چي ها مشغول هدايت عمليات بوديم كه فرمانده تيپ با بي سيم مرا صدا كرد و گفت : تانك هاي عراقي از سمت چپ نيز وارد كارزار شدند شما با چند نفر ديگر با هرچه مهمات آر پي جي خود را به آنجا برسانيد .
از سنگر خارج شدم با دوربين دو چشمي به آن طرف نگاه كردم ديدم موشك آرپي جي جوابگو نخواهد بود 8دستگاه از خودروهاي تفنگ 106 ميلي متري ضد تانك و ضد بتون در پائين تپه آمادگي داشتند به محض نياز از كمين گاه خود خارج و به صفوف تانك ها يورش ببرند .ابلاغ كردم چهار دستگاه 106 با مهمات كافي آماده ي حركت شود . سوار جيپ ها شده به داخل قرارگاه تيپ رسيديم ديدم همه از سرباز و افسر در سنگرها به سوي دشمن تيراندازي مي كنند و حجم آتش تانك هاي عراقي بسيار زياد است با آرايش خاص دو دستگاه جيپ 106 را بالاي تپه هاي قرارگاه تيپ قرار دادم و دو دستگاه را نيز با خود از روي جاده منتهي به عراقي ها سوق دادم ماموريت هركس را مشخص كردم نقشه ما اين بود ما با 106 ها به قلب تانك مي رويم و 106 هاي روي تپه بايستي در حين درگيري تانك هاي عراقي را شكار كنند و همين طور در صورت هدف گرفته شدن جيپ هاي روي تپه ما از فرصت استفاده كرده تانك ها را شكار خواهيم كرد و اينگونه تانك را گمراه خواهيم كرد و توضيح اينكه چند نفر نيز آرپي جي زن به نزديكي تانك ها مي برديم تا در پشت تپه ها مخفي و تيراندازي كنند.
تفنگ هاي 106 ميلي متري دست كم از تانك را ندارد با دقت فوق العاده در تيراندازي مي توانستيم آنها را شكار كنيم تانك ها هم جنگ افزار مخوف و بسيار دقيق كه مي تواند تخم مرغ را در روي تپه اي را هدف بزند و اصولاً تعين كننده سرنوشت جنگ ها تلقي مي شوند.
با بي سيم اطلاع داديم تيم يكم آماده باشند با سرعت عجيب و سر سام آور در روي جاده به سوي تانك هاي عراقي يورش برديم تانك متوجه ما شدند و چند گلوله بي هدف تيراندازي كردند كه در اثر سرعت و جابجايي ما هدف واقع نشديم در اين ميان 106 هاي روي تپه يكي از تانك را هدف قرار داده منهدم كردند. لوله ساير تانك به سمت تپه معطوف شد تا جيپ را شكار كنند آن موقع نوبت ما شد ماهم يكي از تانك ها منهدم كرديم همه خوشحال بوديم سفير گلوله هاي كاليبر كوچك و بزرگ از هر سوي سرو صورتمان رد مي شد ما توجه ي نداشتيم در فرصت كوتاه تيراندازهاي آرپي جي زن را در نقاط مختلف نهاديم و خودمان نيز در پشت خاكريزها موضع گرفتيم . اصول كار با 106 ها به علت داشتن آتش پر حجم و آتش عقبه و ايجاد گرد و خاك بايستي از كشف نشدن محل موضع بعداز تيراندازي سريعا" محل خودرا عوض نمود . در گيري ادامه داشت هر كس از نيروهاي ما هرچه مي توانست انجام مي داد و به ديگري كمك مي كرد تانك ها زمين گير شدند و دنبال محل موضع و ديده نشدن مي گشتند كه يكي از سربازان شجاع دسته شناسائي خود را به نزديك ترين محل رسانده و به سوي تانك شليك كرد و تانك به آتش كشيده شد. سرباز شجاع خوشحال هنگام برگشتن از پشت مورد اصابت تير هاي رگبار نيروهاي پياده دشمن قرار گرفته و در جا به شهادت رسيد.عراقي ها سردرگم شده بودند نمي دانستند عده ما چند نفراست آنها فكر مي كردند با يك تيپ در گير مي باشند چون از هر سو تكاوران شجاع به آنها حمله ور مي شدند.با بي سيم خودرو به 106 هاي روي تپه قرارگاه تيپ گفتم همچنان اجراي آتش كنيد من نيز پاي پياده دوان دوان خيز و خزيده خود را به تيپ رساندم فرمانده تيپ و ساير دوستان مرا بوسيدند و تبريك گفتند.
چون دشمن تقريباً به 500 متري قرارگاه رسيده بود برابر دستورالعمل مي بايستي تمامي مدارك و نقشه جات و طرحها و دستگاه هاي ارتباطي و مرموزات منهدم مي شدند تا بدست دشمن نيافتد فرماندهي به گفت كار خودرا انجام بده ديگر اميدي نيست در فرصت باقي مانده اين كار را انجام بده از وضعيت يگان هاي پياده تكاور پرسيدم او پاسخ داد علارغم جانفشاني رزمندگان بعلت نبود آب و غذا و خصوصاً مهمات فكر نکنم تا ساعتی مقاومت کنند اما خبرها حاكي از تلفات زياد دشمن و انهدام خودروها مي باشد و نيز اينكه رزمندگان كه از ساعت 2بامداد درگير هستند بسيار خسته شدند و از سوئي ما ارتباط با عقب هم نداريم و از نيروهاي احتياط نيز خبري نيست . سريعاً با مواد منفجره موجود كه براي همين مواقع پيش بيني مي كرديم تمام سنگرهاي حساس مانند مخابرات اتاق عمليات كمدهاي حاوي اطلاعات سري دستگاه هاي مرموزات و هر چه كه براي دشمن مهم و قابل استفاده مي شد تله بندي كردم و ماشين انفجار آن را به يكي از سربازان كه همشهري هم بود دادم و تأكيد كردم هر موقع ديدي دشمن به 100 متري رسيد اين دستگاه را فشار بده تا يك قرارگاه با آن همه امكانات و تجهزات به منهدم شود . هر چند دقيقه خبرهاي خطرناك بگوش مي رسيد و خبري شهادت و يا مجروحيت دوستان بگوش مي رسيد مركز كنترل عمليات تيپ آرام و قرار نداشت از هر سوئي هركس چيزي مي خواست و هركس خبري مي داد.